خنجر از پشت و یک سروده ی دیگر


شهلا بهاردوست


• نه چشم به بیداد شکوفه ها
نه به کشمکش میان ستاره ها
اینجا هیچ خیالی نیست! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ اسفند ۱٣٨٨ -  ۲۴ فوريه ۲۰۱۰


 
● خنجر از پشت
تو خیره
آسمان تیره
اینجا هیچ صدایی نیست!

نه چشم به بیداد شکوفه ها
نه به کشمکش میان ستاره ها
اینجا هیچ خیالی نیست!

گاه دستِ نشسته بر گونه ها
از خوابِ هرزه ی ابرها
به خط جامانده ام روی سطرها تلنگر می زند!
گاه بیهوده گلایه، بیهوده بغض
وامانده هی تکرار به تکرار می کند!

گاه سیلی داغ شب، از کجا تا کجا قد کشیده می آید
روی پیشانی ِ کوچه از نام من گذر
روی ِ برفها به نام تو آلوده
نفس نفس زنان بر صورت خانه می کوبد!

گاه، پاره پاره
به چرخ ِ چرخها خیره می شوم
چه بی پروا جادّه ها را دریده می دوند!

من هنوز در حیرتم
خنجر از پشت می زند آدم
بگو مگو با من زخم خورده می کند!
می گویم:
شب عشق سیاه نیست
وقتی ستاره ها می خندند
با من دوُ دوُ روی راه شیری
با تو غلت در آغوش زیتون می زنند!

من دلم می گیرد وقتی که خوابها پاره
نقش بر آب، آبها مثل باد می روند
من چه سرد می شوم باز
باز که نیستم بپرم تا دورها، تا شهر آفتاب!

هامبورگ، ۱۹ فوریه ۲۰۰۹

● از این همه نگاه
وقتی چشمهایمان را به ما کوک می زنیم
خیالمان تا آنور نقشه جغرافیا زبانه می کشد
حرف به حرف که به ما می رسیم
روی ریلها و جاده ها نفس نفس می زنیم
عزیزم، از این همه نگاه، نگاه نگاه
امشب سرخی چشمهایمان، دلشوره های لرزانمان
با زخمه های در هوا ترانه ای نابجاست.
عزیزم، از این همه شور، شور شور
کنار ساز تو چرخ بزنم یا نزنم
خیالت روی دامنم پروانه چرخ، دستپاچه   دست پاچه   دست پاچه
پَر می زند، تا من، پَر، پَرپَر بزنم
عزیزم، از این همه دور، دور دور
مجنون که به کوه می زند، لیلی بدجوری بی تاب،
دلش پیچ و واپیچ، پر از بهانه، کنار ِ دیوارها
لابلای ملافه ها گم می شود
گاه بی ترانه تا پشت شیشه ها دست برده
رمانتیک را میان پنجره می خواباند
یواشکی سیگاری روشن می کند
حنجره اش می لرزد
پکی عمیق و دیگر هیچ!
هیچ هیچ هیچ

هامبورگ، ۲۲ فوریه ۲۰۱۰

از مجموعه خواب زیتون
www.bahardoost.org