"مکان"


فریبا شادکهن


• کلمه های کویر متفاوتند از کلمات دریا و هر دو از جنگل و کوه. کلمات یک اتاق چهارگو‌ش با سقفی کوتاه حرفی دیگر دارند با اتاقی با سقفی بلند. محیط های دوار با سقف های گنبدی حالتی دیگر در ما بوجود می آورند تا سقف هایی سه گوش و نوک تیز. کافی ست تعمق کنیم، بشنویمشان و ببینیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ اسفند ۱٣٨٨ -  ۲۵ فوريه ۲۰۱۰


 
"اگر از مکان دریافتی فیزیکی داشته باشیم ممکن است صدها بار به آن بازگشت نماییم ولی هیچیک از بازگشتها تاثیر روانی و روحی یکسانی بر جای نخواهند گذاشت"
از کتاب ِ مفهوم ِ سکونت: نوشته کریستیان نوربری شولتز
با ترجمه : محمود امیر یار احمدی
برگرفته از وبلاگ مجید شفیعی


یکی از دلایل را می دانم که تغییر ماست.ماییم که تغییر می کنیم اگر چه اندک و هر بار با چشمانی تازه، وام گرفته از همان لحظه یا دورهای دور یا هر چیز ممکن دیگر؛به آن مکان چشم می دوزیم یکی دیگر شاید حضور انرژی های گوناگونی ست که در آن مکان انباشته است و اینبار با بار قبل متفاوت است.انرژی هایی رقیق و شفاف یا سنگین.دیگر، زوایای گوناگون آن مکان است که هر بار از گوشه ای ،انحنایی،دریچه ای با ما ارتباط می گیرد یا ما با آن.حالات گوناگونی که در هر بار ما را در بر گرفته نیز موثرند چون حزن،شعف،جسم، جسم عاشقانه،جان و...
همراهانمان هم از عواملی دیگرند،چقدر نقاط مشترک در رسوخ کردن در روح و جسم آن مکان داشته باشیم آنچه که در محدوده ی تجربه ی من است (در بازدید از مکانهای تازه یا آثار باستانی)و اکنون به خاطر می آورم به این عوامل بستگی دارد و این گونه است که مکان رازی می شود که در لحظه هایی توان گشایشش را داریم.دلبری که کرشمه می کند و تنها چشمان عاشق آن را در می یابد.فکر می کنم مکان را نیز زبانی ست و گوشی و چشمی.کلمه های کویر متفاوتند از کلمات دریا و هر دو از جنگل و کوه.کلمات یک اتاق چهارگو‌ش با سقفی کوتاه حرفی دیگر دارند با اتاقی با سقفی بلند.محیط های دوار با سقف های گنبدی حالتی دیگر در ما بوجود می آورند تا سقف هایی سه گوش و نوک تیز.کافی ست تعمق کنیم،بشنویمشان و ببینیم کدام ما را طلب می کنند و ما کدام را .بناهای گوناگون با رنگهایی که در بردارند،خاکی یا رنگین کمان تر از رنگهای رنگین کمان،فیروزه ای یا سرخ،سبز یا سفید،خاکستری یا سیاه و صدها گونه ی دیگر احساسهای گوناگون را در ما بر می انگیزند.انگار هر کدامشان نتی از ساز درونمان را می نوازند،کافیست گوش بسپاریم تا دست هایی که در پس هزار سال،کمتر یا بیشتر؛هستی اش را با بنا تقسیم کرده؛بنوازدمان.یا چون نقاشان چینی آنقدر درون خویش را صیقل دهیم تا تنها عکس نقاشی ها و بنا در درونمان تاب خورد.با هرچیز در این هستی توان گفتگوست،معاشقه و هزاران چیز دیگر که بدترین آن جنگ است. یکی از بی نظیرترین خاطراتی که دارم از گنبد قابوس در حوالی گرگان است.اگر درست گفته باشند بلندترین گنبد روی زمین است.وقتی در مرکز دایره روی زمین می ایستی و به سقف چشم می دوزی،چیزی شبیه چشم عقاب می بینی و صدا چنان با این مکان، زیبا می آمیزد و معاشقه می کند؛چنان می رقصد و اوج می گیرد و فرود می آید و در هر فراز و فرودی طنین های گوناگون به هم بوسه می زنند که دیگر آرام آرام هیچ چیز نیستی،هیچ جز صدا...تنها صدا که اوج می گیری و،بالا،بالا،بالا تا نهایت این گنبد.دوار و عمود و هر آن کس که می شنود دیگر هیچ چیز نیست،هیچ ؛جز گوش؛تنها گوش...کم می شود تجربه ی چنین سبکبالی و وقتی شد تنها خاطره اش قادر است روحی دوباره در کالبدی نیمه مرده بدمد،اغراق نمی کنم...
سکوی دایره شکل دیگری در بیرون این معماری در فاصله ی چند متری ست که چنان از پیچیدگی های ریاضی بر خوردار است تا گونه ای در مقابل درب این گنبد قرار گیرد،که در محیط کاملا باز صدا برای خود فرد و اطرافیان نزدیک او ،اکو به گوش برسد.می توان آهنین رفت و هیچ چیز نشنید و ندید و تنها از نظر کمی به تعداد مکانهای بازدید شده افزود،می توان گونه ای دیگر نیز بود،آیا ما انتخاب می کنیم؟ نمی دانم.

*** *** ***

از داشته هایی که به انسان حس امنیت می دهد مسلما مالکیت بر زمین یا مکانی برای زندگی ست.انگار ریشه می بندی در زمین و با لذت و آسودگی خاطر به جوانه و شکوفه دادنهات می اندیشی.یکی از دغدغه های زیستنت را پشت سر می گذاری اما اینکه این مکان برای زندگیت چقدر پاسخگوی نیازهای درونی توست،کمتر کسی ست که به آن توجه داشته باشد.یونگ روانکاو سوئیسی از استثنا افرادی بود که عمیقا به این بخش پرداخت به گونه ای که منزل مسکونی او به گفته ی خودش برای نسل های گوناگون اجدادیش نیز مکان آسایش بود.یعنی بخشی از خانه ی وی ارتباط مستقیم با ناخود آگاه جمعی او داشت.از برق و تلفن و تکنولوژی عصر او خبری نبود.او باور داشت انسان و روان او بسیار قدیمی تر از آنست که خود می پندارد .
باور دارم پرداختن به لایه های درونی ما که با قدمت ناخودآگاهمان چه جمعی و چه فردی ارتباطی تنگاتنگ دارد نحوه ی زیستن امروزمان را با تعمق بیشتری رقم خواهد زد.

نوشته شده در یونی سال دو هزار و شش
استکهلم