درباره مرگ یک بهایی
گزارش یکی از بستگان ذبیح الله محرمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۴ می ۲۰۰۶


اینجانب که مثل خیلی از هموطنان عزیزم، به دنبال اخبار و اطلاعت تازه درباره رویدادهای گوناگون،‌ به سایت های فارسی زبان مراجعه می کنم؛‌ درتاریخ ۴ دیماه ۱٣٨۴ سری هم به سایت بازتاب زدم و از قول خبرنگار بازتاب در یزد، خبری را تحت عنوان "ناگفته های مرگ جنجالی یک بهائی در زندان"،‌ خواندم و به عنوان یک هموطن بهائی شما و یکی از بستگان دور و دوستان نزدیک خانواده محرمی،‌ دریغم آمد اطلاعات موثقی را که در مورد ایشان و علت زندانی شدن و شرایط زندانشان، در اختیار دارم؛ برای خوانندگان محترم این سایت ارسال ندارم؛ چون خبرنگار عزیز بازتاب در شهر یزد، یک سویه به این جریان نگاه کرده اند و لهذا حقایق قدری قلب و یا تحریف شده است.
البته ناگفته نماند که خبرنگار محترم، کلمه بهائی را که به منتسبین به حضرت بهاءالله اطلاق می شود؛ به نحو بی سابقه ای، بدون پسوند و پیشوندهائی مثل فرقه و گروهک و ضاله و امثالهم بکار برده اند که به نظر اینجانب، نشانه بارزی از رعایت شئون حرفه ای و قدم مثبتی در جهت ازاله تعصبات است .
برای اطلاع خوانندگان عزیز این سایت، به عرض می رسانم که آقای ذبیح الله محرمی، کارمند وزارت نیرو بودند و در سالهای اولیه انقلاب که کلیه کارکنان بهائی دستگاه های دولتی از کار اخراج می شدند؛ یکی از دوستان نزدیک آقای محرمی، البته به نیتی خیرخواهانه و بجهت ابراز محبت به ایشان و بدون اطلاع وی، عکس ایشان را به همراه اعلامیه ای مبنی بر تبری از دیانت بهائی، برای یکی از روزنامه ها ارسال می کند تا بدینوسیله بتواند به ابقاء ایشان در شغلشان کمک کرده باشد. آقای محرمی پس از آگاهی از این امر، کتبا و علنا به اعلامیه مذکور اعتراض کرده، تمسک خویش را نسبت به دیانت بهائی ابراز می دارند و همین امر موجب بازداشت و گرفتاری ایشان در سال ۱٣۷۴ می گردد که صرفا به جرم اعتقاد به دیانت بهائی بوده است؛ مثل هزاران بهائی دیگر که در سالهای اولیه انقلاب، به اتهام جرائمی واهی و بی اساس، مثل جاسوسی برای بیگانگان، روانه زندانها شدند و حتی بیش از دویست نفر از آنها، بدون رعایت اصول اولیه دادرسی در محاکم قضائی، محکوم به مرگ شدند و جان خود را فدای آئین خویش نمودند؛ و این درحالی است که بهائیان بحکم اعتقاداتشان، در هر کشوری که زندگی می کنند، مطیع قوانین جاری آن کشور بوده، مکلف به خیرخواهی عموم هستند و از دخالت در امور سیاسیه، له یا علیه دیگران، بکلی ممنوعند.
اگرچه آقای محرمی در سالهای اخیر محبوسیت خود از مرخصی بهره مند بودند؛ ولی در طی ده سال و چهار ماه دوره زندان، مراحل بسیار سخت و طاقت فرسائی را گذراندند؛ از جمله تا چهل روز پس از بازداشت، خانواده از محل نگهداری ایشان کاملا بی خبر بودند. ایشان ابتدا محکوم به اعدام شدند؛ ولی پس ازتلاشهای خانواده و درخواستهای مکرر جامعه بین المللی، حکم اعدام به حبس ابد و سپس به پانزده سال زندان تخفیف یافت. در این مدت، در زندانهای ابرقو و اردکان، به کارهای سخت وادار می شدند؛ بطوریکه فشار کار در زندان ابرقو، موجب عمل جراحی روی زانوی ایشان گردید. بالاخره نامبرده در تاریخ ۲٣ آذر ماه ۱٣٨۴، در زندان، دارفانی را وداع گفتند.
سوال دیگری که برای اینجانب مطرح می باشد این است که مقصود خبرنگار محترم از نقل این موضوع که خانواده آقای محرمی از تعیین پزشکانی ازجانب خود، جهت نظارت بر کالبدشکافی ایشان خودداری نموده اند، چه بوده است؟ به نظر بنده این امر نشانه اعتماد این خانواده و جامعه بهائی به مسئولان پزشکی قانونی یزد بوده است .
نکته دیگری که بازهم جای تعجب داشت اشاره خبرنگار محترم به جمعیت بهائیان ایران است که پس از نقل سخنان نماینده وزارت خارجه آمریکا که بهائیان ایران را سیصدهزار نفر اعلام می دارد؛ بلافاصله و به زعم خود، مبادرت به اصلاح این مطلب می نماید و می نویسد این آمار بین ۹۰ تا ۱۱۰ هزار نفر است. با اینکه بنده نتوانستم انگیزه ایشان را از اعلام چنین آماری حدس بزنم؛ اما لازم می دانم یادآوری نمایم که جمعیت افزون بر سیصدهزار نفر اشاره شده، در واقع نفوسی هستند که نام آنها رسما ثبت گردیده است و این بغیر از گروه کثیر نفوسی است که به دیانت بهائی اعتقاد قلبی و تعلق روحانی دارند و تعدادشان بسیار فراتر از حد تصور بنده و خبرنگار محترم می باشد .
 
" ایران جوان "