دوشعر از توماس برنهارد


توماس برنهارد - مترجم: محمدعلی شکیبایی


• رودخانه فردا سخن می گوید.
کوه ها غرق شده اند
آری، بهار دیرتر می رسد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ اسفند ۱٣٨٨ -  ٣ مارس ۲۰۱۰


  

١
بر فرشی از آب
روزهایم
خدایانم
         و بیماری هایم را می بافم.

بر فرشی از سبز
تأسف های سرخم
فرداهای آبی ام
روستاهای زردم
                   و نان های عسلی ام را می بافم.

بر فرشی از خاک
نابودی ام را می بافم
شبم را می دوزم
گرسنگی ام
و سوگواری ام
و کشتی ی جنگی ی تردیدهایم را
که بر هزاران آب می راند
بر آب های ناآرام
بر آب های نامیرا.

٢
آن پائین شهری است
که انبوهِ شکوفه ها
جسدش را پوشانده است
و نیازی به آمدنِ تو نیست.

رودخانه فردا سخن می گوید.
کوه ها غرق شده اند
آری، بهار دیرتر می رسد.

آن پائین شهری است
تو نامش را به خاطر نداری
از جنگل ها شرابِ سرخ جاری است.

وقتی پرندگانِ بیمار آمدند
تو به اندوه دل می سپاری
و شب لال می شود.