جهانبگلو ؛ روشنفکر است نه سیاستمدار!
نگاهی به جایگاه طیف سکولارها در ایران


عرفان قانعی فرد


• امروز که یک فیلسوف مدرس و محقق چنین به دام سیاست بازی افتاده است؛ باید با اهل خرد و عقلی همچون او؛ با تدبیر برخورد کرد؛ چون معنای اول سیاست تدبیر است وگرنه سیاست بدون فکر و تدبیر بی معنا است. آیا رامین جهانبگلوی خردورز را باید طعمه تسویه سیاسی کرد؟... وانگهی چرا تسویه سیاسی را با اهل سیاست نباید انجام داد؟... باز هم سریالی و ماجراهایی به نام آقای پورزند در راه است؟... باز هم مدیر محترم روزنامه کیهان، هوس ماجراجویی کرده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۵ می ۲۰۰۶


با قطعیت یافتن و روشن شدن مساله دستگیری استاد محترم دانشگاه، رامین جهانبگلو در سایت ها و نشریات الکترونیکی خارج از کشور - جدای از انتشار یافته های داخل - بعضی ابهام ها، شاید از سر لطف و احساس و شاید هم   بنا به عدم شفاف سازی قبلی، دامن زده شد که بطور ساده می خواهم این موضوع را برای دوستان ارجمند و هموطن توضیح دهم.
و آن هم توجه اول به طیف شناسی علمی و اصولی حرکت فکری در ایران است که کالبد شکافی حرکت شناسی موجب شناختن درست جایگاه افرادی امثال جهانبگلو می گردد. قبل از ادامه سخن جریانها را بطور گذرا اگر بنگریم به چنین نموداری ظاهری خواهیم رسید.
 
الف : حرکت سیاسی داخلی
۱. رادیکال اقتدار گرا: احزابی مانند ایثارگران، آبادگران، جامعه مدرسین قم و... سپاه، کیهان، صدا و سیما و...
۲. راست سنتی (و گاه مشهور به محافظه کار): موتلفه، جامعه روحانیون، پیروان خط امام و... جامعه مهندسین اسلامی و... مجلس شورا و...
٣. میانه رو ها: کارگزاران؛ خانه کارگر، اعتدال و توسعه و....
۴. دوم خردادی ها (چپ اسلامی): مشارکت، مجاهدین؛ مجمع روحانیون مبارز، اعتماد ملی   و... شرق، آفتاب و اعتماد ملی و...
۵. ادامه جبهه دمکراتیک: نهضت آزادی؛ ملی مذهبی و... نامه، چشم انداز و...
---
در این میان؛ افراد و احزاب از لحاظ فکری اسلام گرا هستند و پیرو تفکر حکومت دینی؛ که به جز گروه یا طیف آخر مابقی در محدوده درون نظام و قانون اساسی کشور فعالیت رسمی و اداری دارند؛ اما گروه آخر گاه نقش منتقد سیاسی داخل حوزه حکومتی را بازی می کنند ولی در دایره درون نظام نمی گنجند ولی فعالین سیاسی هستند.
 
ب: حرکت اجتماعی – فرهنگی
۱. طیف فکری دین مدار سنتی: مانند روحانیون مستقل؛ مراجع و....
۲. دین مداران روشنفکر یا روشنفکران دینی: خط سروش؛ حلقه کیان، جرگه طرح نو و... ادوار و دفتر تحکیم و...
٣. سکولارها و چپ های لاییک یا غیر مذهبی: مانند کانون نویسندگان و....
---
 
در این میان گروه اول و دوم رابطه ای ساده و معمولی با دولت دارند؛ بیرون از نظام سیاسی هستند؛ اما از لحاظ اجتماعی هر کدام به شیوه ای در لایه های جامعه ایرانی نفوذ دارند. گروه اول را که مراجع هم شامل آنها است؛ هنوز در میان طرفداران دین - با مذاهب مختلف - اعتبار و جایگاه خاصی دارند. طیف دوم طرفداران   پلورالیستی و قرائت حداقلی از دین - یا بنا به طنز سیاسی رادیکال ها؛ اهل تساهل و تسامح - می باشند و گاه در نقدهای تند، آنان را غیر خودی هم نام می برند. که البته موتور حرکت فعالی به نام دفتر تحکیم وحدت هم از طرفداران آنان به شمار می رود.
اما طیف دیگر فکری که غیرسیاسی است و اکثر شخصیت های منفرد و مستقل و فرهنگی در ایران را شامل می شود که فعالیت آنان صرفا فرهنگی و غیرسیاسی است؛ جنجال برانگیزترین گروه و طیف نخبگان و فعالان درون مردم ایران را تشکیل داده اند که هر از چند گاهی مورد شماطت سیاسیون قرار گرفته اند!
پس تا اینجا مشخص شد که افراد قرار گرفته در این حوزه بیشتر فعال فرهنگی و اجتماعی اند و منبع فکری جامعه امروز ایران را تشکیل داده اند که ساخت هایی مانند حرکت اصلاح طلبی؛ جبهه دمکراسی و حقوق بشر و ان جی او های فعال و.... حاصل زایش فکری این حرکت بوده است. با وجودی که غیرسیاسی بودن این افراد را هم خود سیاسیون فعال در درون نظام معترفند.
و آنچه خارج از مرز و بوم ایران است را مورد بحث قرار نمی دهیم. اما در ایران مشکلی که پس از انقلاب اسلامی، به وجود امده و گاه مایه بروز چنین مسائلی می شود عدم دقت کردن به معانی درست واژه ها و تعبیر غلط کردن یا برداشت منفی کردن از حرکت ها است.
پس از تسویه شبکه سیاسی چپ ها در داخل؛ می توان به جرات گفت که هیچ حرکتی سیاسی بر خلاف جهت قدرت مسلط زمانه در داخل کشور شکل گیری و ساماندهی نشده است اما همین طیف های دوم و سوم حرکت اجتماعی و فرهنگی، از دهه ۶۰ تا امروز در بحران بدبینی و آمیختگی به ابهام، به زیست خود ادامه می دهد.
و خط سیاه و سپید کشیدن تندروانه گاه چنین زیانهایی جبران ناپذیر را در پی دارد... هراس از طرح توطئه و آمیخته کردن نادرست به ابهام و منفی نگریستن ها؛ موجب برخورد شدید با فعالیت ها می شود و در هنگام بروز خشونت هم خسارت را نسنجیدن مایه بی اعتباری راه کار می گردد. در دهه ۶۰ حتی فعالیت مذهبی و روشنگری مذهبی گروه دوم هم با مجازات همراه بود، و کم کم در اواسط دهه ۷۰ از هزینه های اعمال شده بر آنان کاسته شد.
در این جریان ها هم همیشه انگشت نقد به طرف دستگاه کنترل امنیتی کشور دراز شده است و تنها یک بار در دوران ٨ سال گذشته به اشتباه بودن راه کار گردن نهاده است وگرنه تا امروز "چشم ها را نشسته است تا جور دیگر ببیند"!.. و هراس از نقد کردن هنوز وجود دارد. در حالیکه تعهد داشتن به دین یا قانون حفظ نظام و... منافاتی با بررسی دقیق و سنجش درست ندارد!... وقتی غیرسیاسی بودن کاری آشکار و مبرهن است و خود دستگاه امنیت کشور، علنا به آن معترف می باشد، پس دوباره و چند باره چنین خطا کردن، روا نیست. که باز هم برای تسویه قدرت، نقطه ضعف جستن رقیب و... از چنین راهی استفاده کرد، روزنامه نگار را جاسوس نامید، مترجم را خائن و فیلسوف را دشمن!... دانشجو را نادم خواند و وبلاگ نویس را دشمن و این بار فرستاده و... ترکیب نادرست سیاست و فرهنگ موجب هتک حرمت ارزشها می شود. چرا باید وقتی که هزار و یک راه ساده و ارام برای کنترل و بررسی هر شخص و سازمانی وجود دارد، باز هم آن طور که ترازوی عقل شخص می خواهد منافع ایجاب می کند حرکت کرد و به اصطلاح با کلاه خویش پیمود!
امروز که یک فیلسوف مدرس و محقق چنین به دام سیاست بازی افتاده است؛ باید با اهل خرد و عقلی همچون او؛ با تدبیر برخورد کرد؛ چون معنای اول سیاست تدبیر است وگرنه سیاست بدون فکر و تدبیر بی معنا است. آیا رامین جهانبگلوی خردورز را باید طعمه تسویه سیاسی کرد؟... وانگهی چرا تسویه سیاسی را با اهل سیاست نباید انجام داد؟... باز هم سریالی و ماجراهایی به نام آقای پورزند در راه است؟... باز هم مدیر محترم روزنامه کیهان، هوس ماجراجویی کرده اند که از هر چند گاهی، چنین آرامش فکری اهل خرد و فرهنگ جامعه ایرانی را بهم بزند و اعتبار خویش را چنین به زیر ذره بین نقد ببرد؟... آیا در روز معلم و آغاز نمایشگاه بین المللی کتاب؛ باید معلمی اهل قلم را به بند کشانید و آنگاه نظامی کاری سیاست پیشه؛ او را مخل امنیت بنامد؟.. اما از کیهان هم سوالی را باید صادقانه پرسید و آن این است "آقای شریعتمداری! براستی کتابی از رامین جهانبگلو خوانده اید؟.... راست و حسینی بگویید که آیا از ترجمه ها و سخنانش برگه ای را دیده اید؟... چرا از تز و آثار امثال رامین جهانبگلو, لااقل برای رشد و ترقی سیاست و جایگاه خود سود نمی جویید؟...".
و این توضیح خیرخواهانه و صادقانه را امروز بدین خاطر نوشتم که جایگاه امثال جهانبگلو را درست در نظر بگیریم و بشناسیم. امید است که مشکل او بزودی حل و فصل شود.
---
 
و در پایان نمونه ای از تفکر رامین جهانبگلو در کلاس درس   را نقل می کنم:
وجود مسلمانان دموکرات به معنای سازگاری دین و دموکراسی نیست:
دموکراسی مستقیم در دنیای امروز یک دروغ است و تنها دموکراسی ممکن در دنیای حاضر؛ دموکراسی با میانجی است که همان پارلمان است، مردم نمایندگان‌‏شان را انتخاب می‌‏کنند و اگر آنها را نخواستند کنار می گذارند.
ما نمی‌‏توانیم چیزی به نام دموکراسی دینی داشته باشیم و اینکه روشنفکران دینی به جای دموکراسی، از واژه مردم سالاری استفاده می کنند باعث مخدوش شدن و زیرسوال رفتن جنبه فلسفی و علمی دموکراسی می‌‏شوند؛ چرا که دموکراسی تاریخچه فلسفی و علمی دارد که برای پذیرش دموکراسی باید آن تاریخچه را هم پذیرفت.
روشنفکران دینی هر قدر هم مدرنیته را نقد کنند؛ ولی به هرحال انسان‌‏هایی هستند که در عصر حاضر می‌‏خواهند زندگی کنند و مقصودشان از دموکراسی هم دموکراسی مدرن است نه دموکراسی آتن.
  با توجه به اینکه دموکراسی بنابر تعریف آنها دموکراسی سکولار است در جایی که دموکراسی مدرن مطرح می‌‏شود, دین نمی‌‏تواند نقشی ایفا کند, در اروپا متفکرانی چون ماکیاولی و هابس مساله خود مختاری سیاسی را مطرح کردند؛ ولی هیچ یک از روشنفکران دینی ما برای این مساله پاسخی ندارند, در حالی که متفکران غرب برای آن پاسخ دارند و معتقدند؛ سیاست تحت لوای دین نیست، بلکه سیاست مشروعیت را از خودش می‌‏گیرد.
با اشاره به مساله عقلانی کردن سیاست : ما در دنیای افسون زده هستیم و اگر بخواهیم در جامعه مدرن با دنیای دینی زندگی کنیم باز افسون زده می‌‏شویم.
  باید توجه داشت که ایمان به فضای خصوصی انسان بر می‌‏گردد و در دنیای عمومی سکولار است و ایمان فردی نمی‌‏تواند پروژه اجتماعی ایجاد کند.
  در خصوص مساله خود بنیادی نهادهای سیاسی اظهار داشت:
در دنیای دینی خودبینادی نهادهای سیاسی را نداریم؛ اما در دنیای سکولار نهادهای سیاسی خود بنیاد هستند و مشروعیت خود را از مردم می‌‏گیرند. همچنین دموکراسی دینی قاعدتاٌ باید مشروعیت خود را از دین بگیرد، اما دموکراسی براساس تعریفش مشروعیت را از مردم می‌‏گیرد.
ما در دنیای کل‌‏گرا زندگی نمی‌‏کنیم که یک کل به همه چیز مشروعیت بدهد. با اشاره به مساله اعتلای فردیت بایی تصریح کرد: در جامعه دینی شما مومن هستید؛ اما در دموکراسی سکولار امت و مومن مطرح نیست؛ بلکه شما جزیی از کلی هستید که به شما اجازه اعتلای فردیت و دفاع از حقوقتان را می‌‏دهد, پس مساله فردیت و خودمختاری سیاست و عقلانی کردن سیاست ما را تنها به یک تعریف می‌‏رساند که روشنفکری دینی از ارایه آن تعریف عاجز است.
روشنفکران دینی همواره در مقابل روشنفکران سکولار می‌‏گویند شما چیزی از دین نمی‌‏دانید، این را در مقابل خودشان هم می‌‏شود گفت، مثلا می ‏‏شود گفت؛ شما از دموکراسی غرب چیزی نمی‌‏فهمید، البته من این مساله را نمی‌‏گویم و فکر می‌‏کنم سخن درستی هم نیست.
من برخلاف آنچه   به من نسبت دادند، معتقد نیستم که فرد مسلمان نمی‌‏توان دموکرات باشد, مسلمان می توانند خیلی هم دموکرات عمل کند.
دموکراسی رژیم بسیار ظریفی است,
  اکثریت می‌‏تواند اشتباه کند,
مردم می‌‏توانند به راحتی اشتباه کنند و روشنفکران باید گاهی اوقات‌ خلاف مردم حرکت کنند.
در صحبت‌‏هایتان به متن دین اشاره و به آن استناده می‌‏کنید در حالی که دموکراسی بر اساس هیچ متنی کار نمی‌‏کند و یک متن تغییرناپذیر مثل متن دین قرآن ندارد, یک چارچوب اجتماعی است نه یک متن.
وی خاطرنشان کرد: وجود مسلمانان دموکرات به معنای سازگاری دین و دموکراسی نیست, یک مسلمان بدون پروژه اجتماعی می‌‏تواند با دموکراسی کنار بیاید؛ اما اگر مسلمان با پروژه اجتماعی دینی وارد شود, نمی‌‏تواند با دموکراسی سازگار باشد, متن دموکراسی قراردادی اجتماعی است که می‌‏توان آن را مورد سوال قرارداد چون یک متن دینی نیست.
 
وبلاگ سفرها وویدارها
WWW.ERPHANEQANEEIFARD.BLOGFA.COM