حکایت عشق ...
پیرایه یغمایی
•
چونانکه عطار عشق را،
با زعفران در هاون کوبید،
از مولانا که عشق بود، زرد رویی خواست.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۷ اسفند ۱٣٨٨ -
٨ مارس ۲۰۱۰
چونانکه عطار عشق را،
با زعفران در هاون کوبید،
از مولانا که عشق بود، زرد رویی خواست.
مولانا اما،
صدای قهقهه اش به «بیابانک» رسید
و ریگ های کویری از آن به پیچ و تاب افتادند
پس آواز را در زرورق گردباد پیچیدند..
گردباد آن را،
سحرگاهی خنک، راهی بامی کاهگلی کرد
و به گوشواره های پیاله زنگی ام سپرد
گونه ام از خنکای گوشواره بیدار شد.
برخاستم
و در آینه نگاه کردم،
رخساره ام زعفرانی بود ...
pirayeh163@hotmail.com
|