•
بعد از مرگ خمینی، عملا تنها اقایان خامنهای و رفسنجانی از ان تیم چهار نفره باقی ماندند و طی ۲۰ سال بعد از ان قدرت را در دست داشتند. هیچگاه معادله قدرت بین این دو به صورت نصف به نصف نبوده است. در ۱۰ سال اول بالانس قدرت به نفع رفسنجانی و در ۱۰ سال دوم به نفع خامنهای بوده است. اما انچه که بسیاری از فعالان سیاسی را دچار اشتباه کرده، این است که انها غیر از رقابت بر سر کسب سهمی بیش از نصف کل قدرت، در سایر موارد، متحد استراتژیک هم بودهاند و هستند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٨ اسفند ۱٣٨٨ -
۹ مارس ۲۰۱۰
روحانیون در دوران ۹ ماهه دولت موقت، پست کلیدی اجرائی در اختیار نداشتند. توقع هم همین بود، چرا که بارها اعلام کرده بودند تنها به مدرسهها و مساجد میپردازند. معاونت وزارت، بالاترین پست اجرائی بود که انها توانسته بودند به دست اورند، ان هم پس از چندین نزاع و کشمکش با دولت مهندس بازرگان. اما در فاصله کمتر از ۲ سال (ابان ۱٣۵٨ تا مهر ۱٣۶۰) انها توانستند هم ریاست هر ٣ قوه مقننه، مجریه و قضائیه را به دست گیرند و هم با ابداع ولایت فقیه، سمت رهبری انقلاب را، از یک سمت معنوی، به قویترین مرکز اعمال قدرت روحانیون تبدیل کنند. ایتالله خمینی به بهانه مریضی و کمبود امکانات پزشکی، از قم به تهران برگردانده شد و اقایان خامنهای، رفسنجانی و موسوی اردبیلی ریاست جمهوری، ریاست مجلس شورای ملی (اسلامی) و ریاست دیوان عالی کشور (قوه قضائیه) را در فاصله این دو سال قبضه کردند. جالب انکه قرار بود این تیم چهار نفره، روحانی پنجمی هم داشته باشد که اقایان خود متوجه عمق تضاد عملکرد و ادعاهای قبل از انقلاب شدند و به همین دلیل ایتالله مهدوی کنی که در پست نخست وزیری، نفر پنجم جمع بود به عنوان اولین قربانی تثبیت، مجبور به استعفا شد. اقای رفسنجانی نحوه استعفای ایشان و دیدگاه اقای خامنهای در مورد ایشان را چنین بیان میکند: "اقای مهدوی کنی استعفا دادهاند که دست اقای خامنهای برای انتخاب نخست وزیر باز باشد، اقای خامنهای هم به دلیل اینکه معتقد است نباید همه روسای درجه اول، رئیس جمهور، رئیس مجلس، نخستوزیر، رئیس دیوان عالی کشور، روحانی باشند با ایشان موافق نیستند" (۱) به دین نحو بود که اقای میرحسین موسوی برای کارهای روزانه و اجرای سیاستهای روحانیون اجازه ورود به تیم فوق را کسب کرد. البته حتی در سال ۱٣۶۰ نیز ایت الله خمینی همچنان حضور روحانیون را "موقتی" اعلام میکرد و چنین نشان میداد که در اولین فرصت، به وعدههای خود عمل خواهد کرد. ایشان در پائیز ۱٣۶۰ در سخنرانی برای نمایندگان مجلس که به جماران امده بودند گفته بود: "حضور اقایان روحانیون در این مقامات، موقتی و از سر ناچاری بوده است زیرا وقتی کار را به روشنفکران دادیم به طرف غرب یا شرق رفتند و حالا به محض ان که رفع احتیاج و ضرورت بشود، اقایان به مدرسه و مسجدهای خود بر خواهند گشت." (۲) اما چنین نشد. این تیم به مدت ٨ سال تمامی امور کشور را در اختیار داشت. پس از فوت ایتالله خمینی و حذف میرحسین موسوی در سال ۱٣۶٨ و همچنین در پی تشریفاتی شدن پست ریاست قوه قضائیه (که منتصب رهبری شد)، عملا تنها اقایان خامنهای و رفسنجانی از ان تیم چهار نفره باقی ماندند و طی ۲۰ سال بعد از ان (۱٣٨٨-۱٣۶٨) قدرت را در دست داشتند. البته هیچگاه معادله قدرت بین این دو به صورت نصف به نصف نبوده است. در ۱۰ سال اول بالانس قدرت به نفع رفسنجانی و در ۱۰ سال دوم به نفع خامنهای بوده است. اما انچه که بسیاری از فعالان سیاسی را دچار اشتباه کرده، این است که انها غیر از رقابت بر سر کسب سهمی بیش از نصف کل قدرت، در سایر موارد، متحد استراتژیک هم بودهاند و هستند. تحلیل این موضوع به قسمتهای بعدی واگذار میشود و اکنون در این نوشتار تنها به بررسی چگونگی قبضه قدرت طی سالهای ۶۰-۱٣۵٨ میپردازد.
انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی(اسلامی)، نقطه عطف این خیز بزرگ بود:
سال ۱٣۵٨، سال ۶ انتخاب سرنوشت ساز:
در نخستین سال بعد از انقلاب، روند رویدادها چنان سریع بود که مجالی برای تامل باقی نمیگذاشت. به غیر از رویدادهای مهمی چون: دادگاههای انقلاب و اعدامهای فلهای، جنگ ویرانگر کردستان و اشغال سفارت امریکا، این سال شاهد ۶ انتخابات پی در پی، پیچیده و پر از ابداع بود.: رفراندوم جمهوری اسلامی، انتخابات خبرگان قانون اساسی، انتخابات شوراها، همهپرسی قانون اساسی، انتخابات ریاست جمهوری و در نهایت انتخابات مجلس شورای ملی. این همه، تنها طی ۱۱ ماه، از فروردین تا اسفند ۵٨. ان هم در فضای ملتهب بعد از انقلاب، همچنین در فضای بیشتر ملتهبشده با گروگانگیری و اعدام و جنگ داخلی! در واقع نهایت استفاده از داغ بودن تنور انقلاب به عمل امد! در تمامی سیستمهای جهان برگزاری یک انتخابات طی یک سال و بدون هیچ رویداد حاشیهائی، ان را به سالی مهم و ملتهب تبدیل میکند. اما در ایران در سال ۱٣۵٨ و در حالی که مردم هنوز سقوط پهلوی را به خوبی باور نکرده بودند، با نگاه ناباور، شکلگیری شکل دیگری از سلطنت ر ا شاهد بودند. نتیجه چنین فضائی کاملا واضح است: ریزش کامل مشارکت مردمی، تنها یک سال پس از انقلابی مردمی! طبق یادداشتهای اقای رفسنجانی، مشارکت ۹٨ درصدی فروردینماه به مشارکت ۵۲ درصدی اسفند ماه منتهی شد! کم کم علاوه بر خستگی و ناامیدی مردم، فیلترها و التزامها، هم شمار کاندیدا ها و هم شمار رای دهندگان را به شدت کاهش داد. هاشمی رفسنجانی که قبل از اشغال سفارت، معاونت وزارت کشور را کسب کرده بود، در پی رویداد گروگانگیری و حذف دولت مهندس بازرگان، به سرپرستی وزارت کشور منصوب شد و مهندسی قوانین همهپرسی و انتخابات را در دست گرفت که البته بسیار زود، تحریمها و کاهش مشارکت مردم ر ادر پی داشت. وی نخستین فیلترها را برای حذف نیروهای چپ و مجاهدین در انتخابات ریاست جمهوری اعمال کرد و سپس به مقدمه چینی و طراحی مهرههای مجلس پرداخت. ایشان از انعکاس عملکرد خود و تحریم انتخابات زیاد باکی نداشت. در مورد تحریم قانون اساسی با توچیه و سفسطه، زبان به اعتراف میگشود، وی در مصاحبه با تلویزیون ای.ار.دی. المان اذعان داشته بود: "قبلا هم گفتم که در چند منطقه، اهل سنت، کردها، گروههای افراطی چپ رفراندوم را تحریم کرده بودند. عدم تائید مطلق اقای شریعتمداری هم باعث شد که عدهای در مناطق ترک زبان، در رفراندوم شرکت نکنند" (٣) ایشان سعی داشت با فرافکنی، توجه جهانیان را از عمق فاجعه منحرف بکند و تحریمها را به مناطق دینی و زبانی و گروههای چپ محدود کند، اما در مورد انتخابات مجلس، توانائی منحرف کردن افکار کاهش یافته بود! وی که شرط التزام به ولایت فقیه را برای این انتخابات اعمال کرده بود به نحو ناشیانهای، کاهش مشارکت را کم رنگ میکرد: "سرانجام در حالی که جمعیت واجدین شرایط در انتخابات بیش از ۲۰ میلیون و ٨۰۰ هزار نفر براورده شده بود، روز برگزاری انتخابات (۲۴ اسفند ۱٣۵٨) جمعیتی بالغ بر ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر (برابر با ۵۲.۱۴ درصد واجدین شرایط) در فضایی توام با ارامش و امنیت، ارا خود را به صندوق ها ریختند" (۴) بله. در فضائی توام با ارامش و امنیت! طرفه انکه ایشان در همین چند سطر نیز سعی در کمکردن ابعاد کاهش مشارکت داشته است: بدون نیاز به ماشینحسابی دقیق، از تقسیم عدد ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار بر ۲۰ میلیون و ٨۰۰ هزار به نسبت ۵۰.۱ میرسیم. اما انگار ایشان به این عدد حساسیت داشتهاند و اندکی به ان افزودهاند! ۵۲.۱۴
ایشان همچنین با تصویب دو مرحلهای کردن انتخابات در وزارت کشور دست خود را برای چیدن مهرههای مورد نظر بازتر کرده بود: "اولین گام در این زمینه تدوین قانون انتخابات مجلس بود که ما در وزارت کشور نسبت به تهیه ان اقدام کردیم و به تصویب شورای انقلاب رساندیم. با انتشار ان (۱٨ بهمن ۵٨) دو نکته، یکی منطقهای کردن انتخابات بویژه در تهران و دیگری رای اکثریت مطلق برای هر کاندیدا (طرح دو مرحلهای کردن انتخابات) مورد اعتراض بعضی از سیاسیون و مخالفان قرار گرفت" (۵). اما وی باکی از اعتراض و مخالفت نداشت. تنها بررسی دو نمونه تبریز و کرمانشاه در زمینه میزان مشارکت مردم در انتخابات میاندورهای، عمق فاجعه را نشان میدهد: در تبریز که انزمان بیش از یک میلیون نفر جمعیت داشت، تنها ۶۲ هزار نفر در انتخابات شرکت کرده بودند و نماینده منتخب با ۵۲ هزار رای به مجلس راه یافته بود! در کرمانشاه نیز با بیش از نیم میلیون جمعیت حدود ۲۰ هزار نفر در انتخابات شرکت کرده و نماینده انها با ۹ هزار رای وارد مجلس شده بود! (۶). اقای رفسنجانی در بهمن ماه ۱٣۵٨ در مصاحبهای با روزنامه کیهان، شرایط شرکت در انتخابات را چنین توضیح داده بود: "بر اساس لایحه قانونی انتخابات، همه احزاب سیاسی چپ و راست میتوانند در انتخابات شرکت کنند مشروط بر اینکه موهن به نظام جمهوری اسلامی نباشند و اعلام کنند که به قانون اساسی جمهوری اسلامی وفادار هستند. بدین ترتیب هیچ کس مانع انها نخواهد شد"! (۷). در اولین سالگرد انقلاب، اقای رفسنجانی چنین به انتخابات میپردازد! بدین ترتیب مجلسی شکل گرفت که هم اکثریت ان را روحانیون و معتقدان به ولایت پر کرده بود و هم هاشمی رفسنجانی را برای ٨ سال بر کرسی ریاست مجلس نشاند و از همه مهمتر انکه، ابوالحسن بنیصدر را از ریاست جمهوری عزل کرده و این پست را هم برای زیادهخواهی های روحانیون خالی کرد.
در بخش بعدی به چگونگی پردهبردای مرحلهای از ماهیت جمهوری اسلامی و تحریف وقایع تاریخی پرداخته خواهد شد.
پایان بخش دوم
منابع:
۱- عبور از بحران، خاطرات هاشمی رفسنجانی. یادداشتهای سال ۱٣۶۰ یادداشت روز ۲٣ مهر
۲- انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان بهار ۱٣۶٣، صحفه ۱۲٣
٣- انقلاب و پیروزی، هاشمی رفسنجانی سالهای ۵٨-۵۷، صحفه ٣۹۶
۴-همان، صحفه ۴۶٨
۵- همان، صحفه ۴۴۶
۶- انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان بهار ۱٣۶٣، صحفه ۱٨۷
۷-کیهان، ۲٣ بهمن ۱٣۵٨
|