از : ناصر ایڕانپور
عنوان : جالب بود
مطلب جالب و خواندنی بود. دست شما درد نکند.
۲۶۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : حق
عنوان : آزادی بیان فقط برای همفکران کریم ن ها و همفکرانشان در اینجا آزاد است. مخالفان این گروه حذف می شوند.
اخبار روز می تواند این نظر را مثل آخرین نظرم حذف نکند تا همفکران کریم ن بدانند که به مخالفان خط فکری شان مجال نظر دادن در اینجا داده نمی شود. با اجازه اخبار روز کریم ن ها هر چه دلشان می خواهد بگویند، خواننده باید عاقل باشد. کریم ن ها از پاسخ دادن به نظرات داده شده تاکنون طفره رفته اند و اسناد و مدارک معتبر را انکار می کنند، برخی از این مدارک را ارائه دادم ولی حذف شد.
آزادی بیان فقط برای همفکران کریم ن ها و همفکرانشان در اینجا آزاد است. مخالفان این گروه حذف می شوند.
۲۲۹۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : فکر جدی به جای حرفهای شعاری!
من چند نکته جهت توجه منصفانه حضرت "حق" نوشتم اما متاسفانه ایشان در مقابل آن، به جای توجه منطقی به چهار نکته مورد نظر من، به شعارهای برخی از تظاهر کنندگان در شمال شهر تهران که متاثر از تلقینات تلویزیون های سلطنت طلب بود استناد میکند و نتیجه میگیرد که این شعار ها به معنی طلب حفظ تمامیت ارضی ایران از طرف همه مردم است و لاغیر . حالا اگر هم فرض کنیم همه سبز ها بالاتفاق این شعار ها را داده اند و حتی اگر فرض کنیم شعار نه غزه و نه لبنان معنی اش طلب رسیدگی به رفاه و زندگی خود مردم ایران نبوده بلکه مردم با این شعار میخواستند تنها حس وطن پرستی خود را نشان بدهند، باز این نتیجه گیری که بجز گروه قلیلی زورگو و سودجو، خواسته اصلی مردم ایران حفظ تمامیت ارضی ایران است، استنباط معقولی نیست. اگر بنا باشد که چند شعار از چند تظاهرات منطقه ای ر ا نقل کنیم و از آن خواسته همه مردم را استنتاج کنیم، منهم میتوانم به شما ادرس بدهم که فیلم هائی را به ببینید که نشان میدهد در استادیوم های فوتبال و خیابان های تبریز خیلی ها شعار میدهند که “ تبریز، باکی ، آنکارا- فارس لار هارا بیز هارا”” .
نه شعار های شما آن معنی مورد نظر شما را میدهد و نه اگر آن معنی را هم بدهد خواسته همه مردم رامنعکس میکند، و نه شعار های تبریز را میشود تمایل همه مردم دانست.
توصیه من به جناب حق اینست که کامنت قبلی مرا با دقت به خواند و به جای حرفهای شعاری کمی به مساله جدی تر فکر کند.
۲۲٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨
|
از : جواد مفرد کهلان
عنوان : به آقای کریم. ن
گذشت آن زمانی که انسانهای فاقد تحصیل زیر ۳۰میلیون را به زور چماق در درون یک مرز نگهداشت. حال بدون رعایت دموکراسی و حقوق برابر قومیتها و ادیان و مسلکها و آزادیها و مسائل متنابه دیگر ، هیچ دولتی در طولانی مدت قادر بدین کار نیست حتی فاشیسم هیتلری باشد. چه برسد به ما که قادر به سنجاق سازی اساسی هم نیستیم. باید ملیتها خود قانع باشند که در این چهار چوب بمانند. منابع نفتی سریش خوبی است به شرط برابری و برادری و احترام و اطمینان نه فحش به ترک و یا عرب خوزستانی که از چاههای نفتی زیر پایش تغذیه میکنیم. نه این طور که شما میفرمائید بدون رعایت این اوضاع و به جای آوردن شرایط آن به زور سرنیزه مردمان مختلف را درون مرزها حبس کنیم.
۲۲٨۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : اساس خواسته مردم زندگی آزاد و مرفه است و لاغیر!
کامنت گذاری که با نام "حق" مطلب مینویسد خیلی قاطع حکم زیر را صادر کرده است :
“در اینکه خواسته های مردم ایران در حال حاضر بر پایه سه اصل زیر است هیچ شکی نیست:-
۱. حفظ تمامیت ارضی ایران
۲. تغییر رژیم
۳. برقراری نظامی دمکراتیک به شیوه دمکراسی های غربی
بجز گروه قلیلی زورگو و سودجو، مردم ایران بر سر این سه اصل توافق کامل دارند و در هر فرصتی نشان داده اند که خواسته های کلان آنها این سه اصل است و نه چیزی دیگر.”
در اینجا چند نکته خدمت ایشان عرضه میدارم و امیدوارم ایشان که نام حق را بر خود گذاشته است الحق و والانصاف خوب به این نکات توجه کند.
۱- سوال اول من از ایشان اینست که این حکم قاطع را که خواسته های مردم ایران در درجه اول حفظ تمامیت ارضی ایران است ، از کجا آورده و به چه دلیل فکر میکند که در آن هیچ شکی نیست و مردم ایران بر سر آن توافق کامل دارند. آیا رفراندمی شده؟ آیا همه مردم جمع شده اند و در تظاهرات سراسری قبل از هر شعاری گفته اند که حفظ تمامیت ارضی مقدم بر همه خواسته هایشان است.؟
برای اینکه ذهن جناب ایشان کمی روشن شود نقل قولی را که از یکی از فامیل هایمان که اخیرا ازتبریز آمده بود و باهم دیداری داشتیم را میگویم تا کمی مظنه بدست بیاید. قبلا بگویم که این فامیل ما از هواداران جدی تمامیت ارضی است و کمی هم طرفدار جبهه ملی میباشد. ایشان با حال ناراحتی میگفت که اگر همین الان رفراندم بکنند نصف بیشتر مردم در تبریز بخصوص محلات بقول ایشان پائین شهر، میخواهند جزو ترکیه و یا باکو بشوند. من البته از وجود این جو باخبر بودم اما شنیدن آن از زبان کسی که خود از سینه چاکان ایران و ایرانیت است برایم قابل توجه بود. من در اینجا به اینها اضافه میکنم که اگر حال و روز تبریز با ان همه پیونداقتصادی با تهران و سایر شهر ها اینست ببین وضع در اردبیل و مغان و مشگین و ارومیه در چه حال است. این از آذربایجان!. حالا قیاس کنید کردستان و بلوچستان و خوزستان را که دیگر وضع حاد تر هم هست.
۲- نکته دوم اینست که اساسا برقراری دموکراسی به شیوه غربی با شرط حفظ تمامیت ارضی نمیخواند. مگر دموکراسی برای تضمین حق نظر و خواسته مردم یک جامعه نیست؟ اگر مردم مناطق مختلف یک کشور نخواهند با یکدیگر زندگی کنند تکلیف دموکراسی به شیوه غربی چیست؟ مگر در کبک کانادا تا بحال دوبار برای جدائی، رفراندم قانونی نشده؟ مگر چک و اسلواک با دوستی و برادری از هم جدا نشدند و تا بحال هم همسایه های خوبی برای هم نبودند؟. مگر دولت های غربی که جناب حق دنبال شیوه دموکراسی آنهاست، کمک نکردند تا ملت های مختلف یوگسلاوی که نمیخواستند و یا نمیتوانستند باهم زندگی کنند از هم جدا شوند؟
۳- شاید جناب حق تمایل مردم به مبارزه در مقابل دشمن خارجی را نشانه خواسته بی شک و شبهه آنان در حفظ تمامیت ارضی دانسته است. بد نیست خدمت ایشان بگویم که دفاع در مقابل متجاوز خارجی مثل صدام اساسا مبارزه ای مقدس، انقلابی و ضروری است، اما سرکوب خواسته های اساسی قریب نصف مردم یک کشور به بهانه حفظ تمامیت ارضی، نه مقدس است و نه با دموکراسی سازگار میباشد.
۴- نکته آخر اینست که جناب حق که اینهمه از خواسته بی شک و شبهه مردم ایران در حفظ تمامیت ارضی ایران صحبت میکند این خیل مهاجرت مردم به خارج از این ارض را چگونه توجیه میکند. این چند میلیون ایرانی مهاجر اگر چه برخی اشان سیاسی بوده و مجبور به ترک وطن شده اند اما اکثریت آنها که دیگر به دلخواه خود همه این تمامیت را رها کرده و به امید زندگی آزاد و مرفه به یک سرزمین دیگر روی آورده اند!. اگر کشور های غربی مرز های خود را بازتر کنند آیا جناب حق میتواند بی شک و شبهه بگوید که چند درصد از جوانان ایرانی از خیر تمامیت ارضی این مملکت نخواهند گذشت و آنرا ترک نخواهند کرد؟
منصفانه باید گفت که اساس خواسته مردم زندگی آزاد و مرفه است و لاغیر. مفاهیمی مانند وطن و خاک و امثالهم وسیله ای هستند تا زندگی راحت و آزاد ساکنین آنها تضمین و تامین شود. اگر خود این مفاهیم مانع و سد آزادی و رفاه انسانها شوند،بقول میرزاده عشقی بر آن مرز و بوم کار دیگری بایدکرد
۲۲٨۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز (حق)
۱- هموطن عزیز، شما از من پرسیدید که آیا در کشورهای اروپایی حق اقلیت ها زبانی یا قومی تضمین شده است، من هم گفتم آری! این حق در همه ی کنوانسیونهای اتحادیه اروپا تصریح شده است.
۲- من نه در مقالات مفصلی در این باره نوشته ام و نه در هیچ جای دیگر دستورالعملی برای تحقق حق تحصیل و آموزش به زبان مادری ارایه نداده ام. فقط تأکید کردم که این حق برای اقلیت های زبانی وجود دارد. در این جا هم نه نظر خودم را به کسی تحمیل کرده ام و نه «طرح مشخص» ارایه داده ام، زیرا برای تحقق عملی چنین طرح عظیمی ما نیازمند سالها کار کارشناسی داریم که می بایستی توسط گروه های کاری با در دست داشتن اطلاعات بسیار دقیق از اوضاع جامعه آن را بررسی کنند.
۳- حتا همین حقوق بشری که شما و من به آن باور داریم، برای تحقق آن در حوزه های حقوقی و اجرایی جامعه نیاز به زمان طولانی دارد. زیرا می بایستی این حقوق در زیر ساخت و تار و پود جامعه تنیده شوند. صرف پذیرش اصول به معنای تحقق آن نیست.
۴- بازکردن و بیان حوزه های حقوقی که به همه شهروندان و در این جا اقلیت های زبانی برمی گردد به هیچ عنوان «تفرقه افکنی» نیست. چرا باید تفرقه افکنی باشد؟ باعث فرار کردها یا آذری ها می شود یا فرار فارس زبانان؟ صادقانه بگویم من هنوز قادر به درک این مسئله نیستم که چرا هرگاه کسی از «حق آموزش و تحصیل به زبان مادری» سخن می گوید، فورا برچسب تفرقه افکنی یا جدایی طلبی و غیره دریافت می کند؟
۵- من تاکنون هیچ وقت به خود اجازه نداده ام که حتا برای یک بار اگر یک فارس زبان با حق آموزش به زبان مادری برای اقلیت های زبانی مخالفت می کند او را به «شونیسم» منتسب کنم. به نظرم بهتر است که دگراندیش ها را با چنین مفاهیمی مانند تفرقه افکن، جدایی طلب، شونیست یا غیره تکفیر نکنیم.
۶- «حق» عزیز، اگر کسی با نظرات شما موافق باشد و شما را تأئید کند که هنری نکرده است. مهم این است که نظرات مخالف شما را بشنود و بدون این که رگ های گردنش بیرون بزند و به شما توهین کند، با حفظ احترام به بحث خود با شما ادامه دهد. به نظرم این آن نکته ای است که ما باید فرا بگیریم: رفتار احترام آمیز با «دشمنان فکری» (البته اصطلاح غلطی است، ولی) خودمان.
شاد و تندرست باشید
۲۲٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : کشورایران متعلق به ۷۳ میلیون ایرانی است که بجز گروه قلیلی، همگی خواهان تغییر این رژیم و برقراری دمکراسی غربی است. پس از برآوردن شدن این دو خواسته است که تصمیم های کلان دیگری درباره کشورباید با مشارکت آن ۷۳ میلیون گرفته شود. این حق مسلم ماست، این حق دمکرات
آقای بی نیاز گرامی و همفکران شما،
در اینکه خواسته های مردم ایران در حال حاضر بر پایه سه اصل زیر است هیچ شکی نیست:-
۱. حفظ تمامیت ارضی ایران
۲. تغییر رژیم
۳. برقراری نظامی دمکراتیک به شیوه دمکراسی های غربی
بجز گروه قلیلی زورگو و سودجو، مردم ایران بر سر این سه اصل توافق کامل دارند و در هر فرصتی نشان داده اند که خواسته های کلان آنها این سه اصل است و نه چیزی دیگر. بنابراین وظیفه هر ایرانی دمکرات و متعهد است که سر تعظیم در برابر این خواسته های کلان مردم فرود آورد و در تحقق آنها بکوشد. اضافه کردن هر اصل دیگری به این سه اصل، آنهم بدون مشاورت و رجوع به رای ۷۳ میلیون ایرانی، غیر دمکراتیک، تفرقه انگیز و بی اعتنائی به ایرانیان و سه خواسته کلان آنهاست.
ایراد اسراییلی گرفتن در موقعیت کنونی چیزی جز تفرقه افکنی، منحرف کردن مبارزات مردمی و کمک به تداوم رژیم نمی تواند تلقی شود که در عین حال در راستای حفاظت از منافع بیگانگانی هم قرار می گیردکه ثبات سیاسی و شکوفایی اجتمایی و اقتصادی در ایران
را برخلاف منافع ملی خود می دانند. ما نباید آتش بیار چنین معرکه ای باشیم و باید اکتفا کنیم به خواسته های کلان مردم که صدای بلندش، بویژه در این ۹ ماه، گوش جهانیان را کر کرده است، و گوش دشمنان شان را بسختی خراشیده است.
من بعنوان یک ایرانی دمکرات و متعهد حق ندارم خواسته دیگری که خوشایند منست به سه خواسته کلان هم میهنانم اضافه کنم. منهم مثل هر ایرانی دیگر فقط یک رای دارم. شما و همفکرانتان باید توجه کنید که بدون مشارکت مردمی و رجوع به ۷۳ میلیون مالکین اصلی کشور ایران، افزودن هر اصل دیگری به سه اصل مذکور در بالا غیر دمکراتیک و فرار از مسئولیتی است که ملتی بر دوش آپوزیسیون نهاده است.
سه خواسته کلان ایرانیان چتری است که آپوزیسیون راستین اگر بخواهد براحتی می تواند و باید بزیر آن گرد آید و قدرتمندانه روبروی رژیم بایستد. چنین آپوزیسیونی است که از مشروعیت کامل مردم برخوردار خواهد بود چون منشا آن مردم یک کشور هستند که از آپوزیسیون چنین انتظار بحقی دارند. اگر این چنین نشود، در آینده احزاب و گروه ها و فعالین سیاسی ای که جلوی اینکار را در بزنگاه تاریخ گرفتند مورد مواخذه و شماتت قرار خواهند گرفت. شما بخوبی می دانید که ما از اینگونه موارد کم در تاریخ خود نداشته ایم.
حقوقی که شما و همفکرانتان از آن سخن می گویید را می توان پس از برآورده شدن سه اصل کلان ایرانیان مورد بررسی قرار داد. بستر مناسب و مشروع برای اینگونه مباحث در کشوری است که آزاد باشد، دمکراسی در آن برقرار باشد و مردم در آن مشارکت کامل داشته باشند. تنها در این شرایط است که با بهره گیری از خرد جمعی خود بهترین و دمکرات ترین تصمیمات گرفته می شوند و بس.
شما و همفکرانتان می گویید که همه کشورهای اروپایی این حقوق را قبول کرده و اجرا می کنند. من و همفکرانم از شما می پرسیم که آیا این کشورهای اروپایی بدون رجوع به مردم خود چنین کاری را کرده اند یا با رجوع به مردم خود؟ در صورتیکه با رجوع به مردم خود اینکار را کرده باشند، شما و همفکرانتان چگونه از من و همفکرانم انتظار دارید بدون رجوع به مردم تن به آن بدهم؟ آیا من و همفکران من دمکرات تر و متعهدتر به ایران و ایرانیان هستیم یا شما و همفکران شما؟ دمکراسی برای من همانقدر مقدس است که تمامیت ارضی ایران.
فهم قانونی و اثرات و عوارض ....حقوقی که شما و همفکرانتان از آن سخن می گویید به آن سادگی ها هم که شما می گویید نیست که با خواندن دو سه صفحه مقاله بر همه روشن شود و اگر کسی نفهمید از هوش و ذکاوت کمتری برخوردار است. در اروپا بر سر موضوعاتی به مراتب کم ارزشتر ماه ها و یا سالها بحث می شود تا به نتیجه برسد و شما و همفکرانتان نباید از من و همفکرانم انتظار داشته باشید که کمتر از اروپاییان در تصمیم گیری هایی که به کشورمان مربوط می شود توقع داشته باشیم. حوصله شما با ما باید خیلی بیشتر از آن باشد که بگویید «قبلا گفتم و نوشتم»خوب است که ما به هر چیزی بدون تامل بله و نه نمی گوییم، ما نمی خواهیم اشتباهات نسل قبلی را تکرار کنیم.
من معتقدم که اجرای ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر در ایران حق شهروندی همه ایرانیان را تامین می کند و اگر در مواردی کاستی ای پدیدار شد، با مشارکت مردمی آنها را به بهترین وجه حل خواهیم کرد.
کشورایران متعلق به ۷۳ میلیون ایرانی است که بجز گروه قلیلی، همگی خواهان تغییر این رژیم و برقراری دمکراسی غربی است. پس از برآوردن شدن این دو خواسته است که تصمیم های کلان دیگری درباره کشورباید با مشارکت آن ۷۳ میلیون گرفته شود. این حق مسلم ماست، این حق دمکراتیک ماست.
خوب و خوش باشید
۲۲٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز (حق)
هموطن عزیز، حق، با سلام صمیمانه
همانگونه که در تمام مقالاتم نوشتهام همهی کشورهای اروپایی موظف به اجرای «اعلامیه حقوق اقلیتها» هستند. این در تمامی قوانین اتحادیه ی اروپا تصریح شده است. به همین دلیل کردهای ترکیه خواهان ورود هر چه سریعتر ترکیه به اتحادیهی اروپا هستند، زیرا آنگاه ترکیه موظف به اجرای همین حقوق اقلیتهاست.
صادقانه بگویم اگر جامعهای مانند ایران این حقوق را به رسمیت نشناسد، دیر یا زود در مقابل مردم این بخشهای ایران قرار میگیرد. از سوی دیگر باز من بارها و بارها نوشتهام که تمامیت ارضی، اصلی است خدشهناپذیر، اجرای حقوق اقلیتها به هیچ عنوان ناقض تمامیت ارضی نیست.
فرض کنید کردها در ترکیه و عراق (عراق عملاً چنین است) در چهارچوب تمامیت ارضی کشورهای متبوع خود هم در اداره محلی سهیم هستند و هم آموزش و تحصیلشان به زبان کردی است، اگر کردهای ایران چنین حقی را بخواهند شما چه خواهید کرد؟ دو راه بیشتر در مقابل شما نیست: یا سرکوب یا به رسمیت شناختن این حقوق که به لحاظ بینالمللی تصریح و تثبیت شده است.
شاد و تندرست باشید
۲۲٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : داریوش
عنوان : نیمه اول قرن بیستم دو ایدئولوژی توتالیترجنایتکار در مقابل هم ایستادند، فاشیسم و کمونیسم. فاشیسم در ۱۹۴۵ و کمونیسم در ۱۹۸۹ نابود شدند، خدا را شکر.
برژینسکی ده ها سال پیش کتابی نوشته که اسمش یادم نیست ولی در اون کتاب قشنگ مولفه های دو ایدئولوژی فاشیسم و کمونیسم را شرح داده. این دو ایدئولوژی در ماهیت عجیب شکل هم هستند، هر دو توتالیتر و انسان ستیز و سخت ایدئولوژیک هستند. قبل از جنگ جهانی دوم و در طول جنگ در درون هر کشور اروپایی بجز دو سه تا مردم دو دسته شده بودند، یک دسته کمونیست و یک دسته فاشیست و پدر هم دیگر و مردم بیگناهی که این وسط گیر کرده بودند را در آوردند. بعد از جنگ و با شکست فاشیسم، چرچیل و استالین سر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی معامله کردند، یک گروه آزاد شدند و گروه دیگر تا ۱۹۸۹ زیر پای چکمه روسها له و لورده شدند. در ایران هم ایندو ایدئولوژی در بالا بصورت خفیف تر از اروپا با هم درافتادند. همایون ها یک طرف و روسای کیانوری های هم در طرف مقابل بجان همدیگر افتادند. بابا هر دو ایدئولوژی شکست خورده و ورشکسته هستند و بدرد امروز نمی خورند. ایندو ایدئولوژی هیچوقت در ایران پا نگرفتند چون با خصوصیات مردم نه سازگاری داشت و نه سازگاری ندارد. کاش کمونیست ها هم از این ایدئولوژی فاصله میگرفتند درست همونجوری که همایون از فاشیسم فاصله گرفته. بابا هر دو تای ایندو ایدئولوژی توتالیتر هستند و فسیل های قرن بیستمی.
آیا کمونیست ها شهامت اینرا دارند که بگویند که اگر این ایدئولوژی بدرد بخور بود همه کشورها کمونیست میشدند و نه اینکه هر کشوری که از یوغ کمونیسم تا حالا آزاد شده خیلی از این بابت داره حال میکنه.
نیمه اول قرن بیستم دو ایدئولوژی توتالیترجنایتکار در مقابل هم ایستادند، فاشیسم و کمونیسم. فاشیسم در ۱۹۴۵ و کمونیسم در ۱۹۸۹ نابود شدند، خدا را شکر.
۲۲۷۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : آقای بی نیاز گرامی، چرا مرا متعلق به یک کلاس سیاسی توتالیتر در قالب فریبنده دمکرات معرفی می کنید؟
آقای بی نیاز عزیز،
۱. آیا آمریکا، انگلستان، اسراییل و فرانسه در قانون اساسی خود چیزی با نام «حقوق اقلیت ها....» دارند یا نه؟ کدام کشورها در جهان دارند و از چه تاریخی؟
۲. کدامین حقوق شهروندی ایرانیان صرف نظر از اینکه در کدامیک از استان های ایران بدنیا آمده باشد بوسیله مفاد ذکر شده در منشور جهانی حقوق بشر نقض می شود؟
۳. آیا اگر کسی فقط به منشور حقوق بشر معتقد باشد از نظر شما دمکرات محسوب می شود یا خیر؟ اگر پاسخ نه است، دلائل خود را ارائه نمایید.
۴. من معتقد به حفظ تمامیت ارضی ایران هستم و خواستار قانون اساسی نوینی برای ایران هستم که بر پایه ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل باشد. آیا شما مرا متعلق یک کلاس سیاسی توتالیتر در قالب فریبنده دمکرات می دانید؟ اگر جواب بلی است، چرا؟
پرسش ۲ را مکررا من از شما و آقای بهزاد کریمی در فرصت های متفاوت کرده ام ولی جز سکوت محض جوابی دریافت نکرده ام. لطفا اینبار پاسخ محکمه پسندی بمن ارائه کنید.
آقای بی نیاز گرامی، چرا مرا متعلق به یک کلاس سیاسی توتالیتر در قالب فریبنده دمکرات معرفی می کنید؟
خواهشمندم به همه پرسشهای بالا پاسخ دهید. سپاسگزار خواهم شد.
خوب و خوش باشید
۲۲۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : حزب توده یک حزب سیاسی نبود
آقای دکتر یحیایی عزیز
جوهر و اساس نوشته شما بسیار دقیق و علمی است. امروز اگر کسی خود را دموکرات یا لیبرال بداند ولی به منشور حقوق بشر و پیوست آن یعنی «حقوق اقلیت ها ...» اعتقاد نظری و عملی نداشته باشد، یک کلاش سیاسی توتالیتر در قالب فریبنده دموکرات است.
ولی هموطن عزیز، از کی حزب توده یک حزب سیاسی ایرانی شده که بخواهد به منافع ایران فکر کند؟ حزب توده ایران مانند تمامی احزاب کمونیست تحت فرمان حزب کمونیست شوروی، کارگزار و نماینده منافع شوروی سوسیالیستی در ایران بود. این بی انصافی محض است که ما حزب توده را با سازمانهای سیاسی چپ یا میانه رو ایرانی در یک ردیف قرار دهیم (اگرچه بنده چپ نیستم). حزب توده ایران از هر وسیله مشروع و غیرمشروع استفاده می کرد تا بتواند منافع برادر بزرگترش را تأمین کند. مسئله ملی هم یکی از آنها بود! بنابراین در این جا واقعاً در مثل شما مناقشه است!
شاد و تندرست باشید
۲۲۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : نجات واحدهای ملی و قومی ایران در آزادی ایران یکپارچه مقدور است.
دفاع از یکپارچگی سرزمینی ایران و مبارزه ملی گرایی را مترادف و در جوار بازماندگان رژیم وابسته پهلوی دانستن همان اندازه نادرست است که اعمال تجزیه طلبان و نژادپرستان قومی را انقلابی شمردن. در جریان ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران توسط میلیون ایرانی، شعار واگذاری نفت شمال بشوروی استالینی از جانب حزب توده، باعث شکست نهضت و آماده نمودن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. استناد باظهارات این حزب، ارزش مقاله شما را بسیار پایین آورد. همه مردم و اقوام ایرانی با کمک هم قادر بایجاد نظام حکومت مردم بر مردم بارعایت حقوق مسلم شهروندها، در ایران یکپارچه خواهند شد. آزاداندیشان باید صفوف خودرا از عناصر و بازماندگان رژیم ددمنش پهلوی و باهرفرم حکومت مذهبی و عوامل وابسته تفرقه انداز ضد منافع ملی پاکسازی نماید.
۲۲۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣٨٨
|
از : افشا
عنوان : ناهمایونی ایده های آقای همایون
نوشته خوبی است. اندیشه های نامیمون داریوش همایون راباید افشا کرده و نیات شاهنشاهی نهفته در پشت آنها را زیر ضرب انتقاد برد. افکار او صدای رسای شونیسم برعلیه ملل غیر فارس است.
۲۲۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣٨٨
|