برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟ - مهدی اصلانی

نظرات دیگران
  
    از : منصور دریانی

عنوان : خودزنی تا کی ؟
مهدی عزیز ؛ گمان میکنم حداقل یکی از چندین دلیل گرفتاری جنبش چپ ایران این شیوه دائمی یقه گیریست که شما فعلا یکی از سردمدارانش شده اید. نگاهی به عقب نشان تلخی از فرسودگی و نابودی بخش قبل توجهی از روشنفکران بی بدیل و فدائی ایران که با صداقت به بهانه انتقاد به جان هم افتادند میدهد. حرف حساب شما چیست ؟ خود زنی تا کجا ؟ من با نگهدار و سیاستهای سالهای نخست انقلاب در سازمان موافق نیستم اما حیف است در حالی که انبوه جامعه بدنبال حقوق مدنی خویش است شما شمشیر بر اندام بغایت مجروح سازمانی میکشید که در سالهای خفقان از طریق بزرگ مردانی چون پویان ها پایه ریزی شد . ضررشما و دوستانتان به جنبش چپ اگر بیش از چپهای بقول شما معطوف به قدرت در همراهی با جنبش سبز (جنبش حقوق مدنی ) نباشد کمتر نیست . بیایید به بررسی مهدی در مصاحبه با بی بی سی بسنده کنیم و اینهمه توان دوستانی چون تو را در همراهی با جنبش مردم صرف کنیم . چرا با وجود روشنفکران آگاه , جامعه همچنان بدنبال افکار قرون وسطایی میرود و ما درگیر جنگ های حیدری و نعمتی در ایران هستیم . من به اینکه هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با تمام کاستیهای ناچارش بودم به خود میبالم. آنها که جنبش چپ را از طرف راست به دنباله روی یا از طرف چپ به بیعملی و خودزنی وامیدارند را دشمن جنبش میدانم. پیشنهاد میکنم انرژی خود را در خدمت به جنبش صرف کن و آنها را که بقول شما معطوف به قدرت هستند ندیده بگیر ، همراه شو رفیق
۲۴۷۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سوسیال دمکرات

عنوان : آقای بیژن مامور، بسیاری از نظردهندگان مثل من در عرض ۳۱ سال اخیر متحول و سوسیالیست های دمکرات شده ایم ولی سران ما یا متحول نشده اند و یا خود را بخواب زده اند.
آقای بیژن مامور گرامی،

اول به اشتباهی که شما در ارزیابی خود از ملت ایران کرده اید، بطور فهرست وار می پردازم. کسانی مثل من که هر سال یکی دو بار به ایران رفت و آمد دارند هیچوقت با ارزیابی شما از مردم ایران نمی توانند موافقت کنند. ۱۰ میلیون زیارت کننده به جمکران افسانه ای بیش نیست. سفرهای زیارتی مردم بسیار کمتر از سفرهای نوع دیگر هستند. برخی از اقوام من که کارمندان دولت هستند، هر چند وقت یکبار مشمول سفر به مشهد می شوند. نظام از آغاز کار در پی امت سازی بوده است و امت سازی هم بدون زیارت به اماکن مذهبی امکان پذیر نیست. بودجه ای سالانه به هر وزارتخانه واگذار می شود که مختص سفرهای زیارتی کارمندان است، کارمندانی که حقوق ماهانه شان کفاف زندگیشان را نمی کند چه برسد به سفرهای سالانه. کارمندان و خانواده هایشان برای تعویض آب و هوا چاره ای ندارند جز قبول اینگونه سفرها. اقوام من وقتی به اینگونه مسافرت ها می روند بندرت به زیارتگاه ها می روند، بخصوص در چند سال اخیر . در مشهد به کوه سنگی و شهر توس، آرامگاه فردوسی و غیره می روند. در سفرهای مکه که با قرعه انجام می شوند و نسبتا ارزان هستند، هتل و غذا و مغازه ها و استراحت ارجهیت به هر گونه زیارتی را دارد وبخصوص برای آنانی که چندین بار به این سفر رفته اند. سفر به ترکیه، آمریکا و اروپا از وسع مردم خارج است وگرنه انتخاب اول برای سفر اینگونه مقاصد خواهند بود. مردم بسیار دین گریز شده اند و نزدیک به ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۴۰ سال دارد و اکثرا اهل دین بازی نیستند. اکثریت جامعه حتی نماز و روزه هم برگزار نمی کنند.

بنابراین به شما اطمینان خاطر می دهم که نه تنها مردم ایران مذهبی نیستند بلکه از نظر افکار سیاسی از احزاب چپ ما هم سکولارتر هستند. در حقیقت این احزاب چپ ما هستند که بسیار به ایدئولوژی خود متدین هستند و از خود تعصب شدیدی نشان می دهند. من یکی از نظر دهندگان این ستون هستم ولی هیچ شباهت فکری با سران سازمان ندارم. زندگی در کشورهای غربی و آشنایی با احزاب سوسیال دمکرات این کشورها بسیاری از ما را متحول کرده است، بویژه از ۲۲ خرداد ۸۸ به بعد، اینرا بخوبی می توان از نظرات اکثر نظر دهندگان حس کرد. تفاوت نظرات پارسال با امسال را در اخبار روز من هر روز بیشتر از روز پیش حس می کنم. مشکل ما سران احزاب چپ است که تحول را خیانت به اعتقادات خود می بینند. همانطور که موسوی در ایران بارها اعلام کرد که اوست که همواره باید بدنبال مردم بدود تا به آنها برسد، ما هم درست همین مشکل را با سران احزاب چپ در خارج از کشور داریم. ما هم باید در چارچوبی نظرات خود را به اطلاع یکدیگر و سران چپ برسانیم که نه حذف شویم و نه به دروغ به آنها القا کنیم که ما در آنها ذوب شده ایم. بسیاری از ما با طرز عمل احراب چپ در اروپای غربی آشنا شده ایم و از طریق نظرات خود امیدواریم که سران چپ ایرانی هم به نارضایتی های ما از کارکدشان پی ببرند و با الهام از چپ های اروپای غربی به احزابی موجه و قابل قبول تبدیل شوند. امیدوارم که شما این نظر را قبل از حذف شدنش مطالعه بفرمایید و با ما همکاری کنید.

آقای بیژن مامور، بسیاری از نظردهندگان مثل من در عرض ۳۱ سال اخیر متحول و سوسیالیست های دمکرات شده ایم ولی سران ما یا متحول نشده اند و یا خود را بخواب زده اند.
۲٣۰٣٨ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣٨۹       

    از : بیژن مامور

عنوان : چپ! کدام چپ؟
چیزی که در این مقاله و کامنت های زیر آن به تکرار نوشته شده است اصطلاح "چپ" و "چپ ها" و "نیروهای چپ" و "سازمانهای چپ" است. اگر کسی جامعه ایران و گذشته چپ را در ایران نشناسد، تصور می کند که نیروی عظیم و حزی منسجم در ایران با اندیشه های کمونیستی (مثل دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی در ایتالیا) وجود دارد و وزنه ای قابل توجه در محاسبات سیاسی و اجتماعی است! اما هیچ کدام از این دوستان نمی گویند که این "چپ" خیالیشان کجاست؟ اینها نمی خواهند بپذیرند که دوران چپ و چپ بازی حتی در اروپا که ساختار اجتماعی آن با آموزه های مارکسیستی بسیار نزدیک است، به پایان رسیده است؛ چه رسد به جامعه ای عقب مانده چون ایران که هنوز تعداد زائران چاه جمکران سالانه به ده میلیون می رسد و هنوز بیشترین مسافران نوروزی و تابستانی به مقصد مشهد در راهند. جامعه ای که در آن حتی چپ های حلقه روزنامه سلام و مجاهدین انقلاب اسلامی را برنمی تابد، حالا ایدئولوژی کمونیسم را می پذیرد که در همسایگی ما پس از هفتاد سال، سرشکسته و ورشکسته به قعر تاریخ فروافتاد؟ دوستان رها کنید این خیال پردازی ها را! طرحی نو اگر برای مبارزه با استبداد و برقراری آزادی در سر دارید به میان آورید! وگرنه بروید به کار و زندگیتان برسید! کدام چپ؟! مثل اینکه بدون پسوند چپ احساس انسان بودن نمی کنید. چند دهه است به هویتی کاذب که زمانی برای خود دست و پا کردید چسبیده اید و در یک دایره و محفل تنگ و کوچک می لولید و گاه در جدل اید با هم و گاه به چهره یکدیگر چنگ می اندازید . از تجربه گذشته تان چه آموخته اید؟ اندیشیده اید که آیا ناکامی ها و شکست ها پایه در همین چسبیده به ایدئولوژی داشته است؟ فکر کرده اید که تمام آنچه رهبران حزب توده و اکثریت و اقلیت و مجاهدین و پیکار و غیره بر سر اعضا و هوادران این سازمانها آوردند ریشه در همین ساختار ایدئولوژیک داشته است؟ چرا اختلافات مثلاً در سازمانی مثل جبهه ملی به انشعاب و جدایی می کشد ولی به خون و خونریزی و لو دادن همرزمان سابق نمی کشد؟ چپ نه شناسنامه و هویت که ذات شما شده است. شما به قول مولانا احول اید و به قول شاملو شما ها همه لوچ هستید و خود و دیگران را چپ می بینید. چپ دورانی داشت و شور و شری داشت و گذشت و رفت. چپ در حال حاضر، حداکثر یعنی سوسیال دمکراسی.
(لطفاً این کامنت را حذف نکنید! به پرسش های آن پاسخ دهید!)
ممنون
۲٣۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : چپ چشم براه

عنوان : فعالین چپ عاشق پاسخگویی به یکدیگرند و نه به من شما که نیازمند یک چپ قوی در عرصه سیاسی ایران هستیم.
چپ ما تا بند ناف خود را کاملا از این رژیم جدا نکند و یک برنامه منسجم و جذاب برای درصد قابل توجهی از مردم با یک کادر رهبری قرن بیست و یکمی متعهد به منافع ملی ایران ارائه ندهد، هم خودش سر کار می ماند و هم ما را سر کار می گذارد. سیاستی که چپ ما تاکنون دنبال کرده است، خواسته و ناخواسته، فقط به تداوم این رژیم
یاری رسانده است. اگر چپ ما ادعا دارد که دمکرات و در کار خود جدی است باید اقلا بما خارج نشینان ثابت کند که حمایت ما که نه در رهبری هستیم و نه عضو گروهی، برایش اهمیت دارد. درافتادن اعضاء در یک سازمان با یکدیگر و فراموش کردن ما، چه به عمد و چه به سهو، نشان از نرسیدن به بلوغ سیاسی شان است. در این ۱۰ ماه مردم نشان داده اند که تجربه این ۳۱ سال در درون مرز آنها را به بلوغ سیاسی ای رسانده است که متاسفانه در جامعه سیاسی ما در مقایسه بسیار عقب مانده است. بنظر می رسد که کک شان هم نمی گزد.

فعالین چپ عاشق پاسخگویی به یکدیگرند و نه به من شما که نیازمند یک چپ قوی در عرصه سیاسی ایران هستیم.
۲٣۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : پشیمان، متحول شده و مبارز

عنوان : من در انقلاب شرکت کردم و پشیمانم. شما، آقای آریا منش جزء آن اقلیتی باشید که به شرکت خود در انقلاب ۵۷ افتخار می کنند. تا بحال فکر کرده اید که واکنش مردم در ایران در مقابل این حرف شما تاکنون چه بوده و هست و خواهد بود؟ کمی فکر کنید.
کورش آریا منش، شما حق را دارید که از شرکت خود در انقلاب با همه پیامدهای اسف بار آن حتی تجاوز جنسی به دختران و پسران ما در ایران پشیمان نباشید. آگر انسان آزاده ای هستید و به حقوق بشر کوچکترین اعتقادی دارید، موظفید این حق را هم برای دیگرانی همانند خانم ملکی قائل باشید که از شرکت در انقلاب پشیمان باشد و با صدای بلند آنرا اعلام کند، درست همانطوری که شما می کنید.

من، هم چپ هستم و هم منتقد چپ ایرانی و از شرکت خود در انقلاب ۵۷ بسیار پشیمانم و خود را وجدانا موظف می دانم که تا آنجا که از دستم بر می آید هر کاری را در راستای احقاق حقوق ملت ایران انجام دهم. مردم این رژیم را نمی خواهند و خواستار آزادی و دمکراسی هستند و در یک دمکراسی واقعی مخالف حق حیات و فعالیت سیاسی دارد.

آقای آریا منش فرق بین بسیاری از ما با افرادی همانند شما در این است که هنوز شما نیاموخته اید که تفاوتی میان دشمن و مخالف قائل شوید. تا زمانیکه تفاوت میان ایندو را در نیابید در اقلیت خواهید بود و به فحاشی خود ادامه خواهید داد. کسی که ابزارش دلیل و منطق باشد، در برابر حقایق ابایی ندارد که سر تعظیم فرود آورد حتی اگر از سوی بزرگترین دشمن او باشد. کسی که فاقد دلیل و برهان کافیست و مهمترین چیز برایش اینست که حقایق از سوی دوست یا دشمن بیان می شود، به دروغ و فحاشی متوسل می شود.

من در انقلاب شرکت کردم و پشیمانم. شما، آقای آریا منش جزء آن اقلیتی باشید که به شرکت خود در انقلاب ۵۷ افتخار می کنند. تا بحال فکر کرده اید که واکنش مردم در ایران در مقابل این حرف شما تاکنون چه بوده و هست و خواهد بود؟ کمی فکر کنید.
۲٣۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : یاری قدیمی

عنوان : فکری به حال ایران بکنید! من با شما هستم، خانم ملکی.
«فکری به حال ایران بکنید!
نامه ی سرگشاده ی دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، مهندس عزت‌الله سحابی، حسین شاه‌حسینی، اعظم طالقانی،»

این هشدار که با گزارشی همراه است را در بخش خبر این سایت مشاهده می شود، از همه شما عزیزان خواهش می کنم آنرا بخوانید و فکری به حال ایران بکنید. ایران در خطر است.

ما با هر نقش و نیتی که در سازمان و بیرون از آن داشتیم و داریم باید بپذیریم که نتیجه انقلاب آن نشد که ملت بدنبالش بود و بهای گزافی هم بابت آن پرداخته است، دیگر بس است. مسئولیت پذیر باشیم و با آغاز این سال نو آنچه در توان داریم را در راه آزادی ایران قرار دهیم، کشور را در اختیار ملت قرار دهیم، و اگر کوچکترین اعتقادی به دمکراسی و انتخابات آزاد و دوره ای داریم، ملت را مجاز بدانیم که خود سرنوشت خود را تایین کند.

در این برهه زمانی همه ما مسئولیم که همه توش و توان خود را بکار ببریم و به خواسته های ملت بجان آمده خود تمکین کنیم و از خودخواهی های خود دست بکشیم. بپذیریم که ایران در آستانه ویرانی نهایی قرار دارد و اگر براستی سرنوشت ایران و ۷۵ میلیون شهروند ایرانی ارزشی برایمان دارد، هر یک به تنهایی برای خود ابتدا مشخص و سپس اعلام کنیم که چه باید کرد و چه کاری از دستمان بر می آید.

منهم حاضرم مابقی عمرم را در ایرانی آزاد و دمکرات به همراه سرکار خانم ملکی در خیابان ها به زدودن گرد و غبار از چهره کشور مشغول شوم. شهامت خانم ملکی را می ستایم و دست در دست او می گذارم، شما چطور رفیق؟

«فکری به حال ایران بکنید!
نامه ی سرگشاده ی دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، مهندس عزت‌الله سحابی، حسین شاه‌حسینی، اعظم طالقانی،»


آیا براستی حاضرید فکری به حال ایران بکنید؟
۲٣۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : گذشته

عنوان : مسئولیت ما از کجا شروع میشود؟
نمیشود هم بایک آدمی نمایش مشترک گذاشت و هم او را کوبید! در ثانی که جناب اصلانی بدرستی گفته است که همین بهزاد کریمی و بقیه سران اکثریت نیز شریک جرم نگهدار هستند ومظلوم و بی گناه نیستند. باید اگر قرار است با گذشته برخورد شود همه مسئولیت خود را بپذیرند. من یکی خودم بارها گفته ام که بعنوان یک فعال تشکیلاتی فول تایم پیشگامی سازمان فداییان خود را جایز مجازات میدانم. بعد از رفتن ملاها و سرکار آمدن رژیم دموکراتیک باید برای همه ما دادگاهی مانند روآندا تشکیل شود و مجازاتهای درخور را صادر کند. من برای خودم تا یک سال کار اجباری در یک کار اجتماعی مانند تمیز کردن خیابان یا کار اجتماعی مفید نظیر آن را توصیه میکنم.
mina-maleki.blogspot.com
۲۲۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : از طرف یک دوست از طرف یک دوست

عنوان : نقد نه برای انتقام جویی بلکه برای تحکیم حقوق بشر و دمکراسی در کشورمان
آقای اصلانی!
شما یک بار خاطرات خود را بخوانید و یک بار در خلوت خودتان به گذشته اتان فکر بکنید، بعد قضاوت بکنید که موقعیتتان چی بوده است. اما بحث اصلی من این نبود که ارتقا پیدا کردید یانه، بحث اصلی من این بود و هست که شما هم بعنوان اکثریتی اسبق و ۱۶ آذری سابق در تمامی اشتباهات و حمایت از خمینی و جمهوری اسلامی سهیم هستید. تا زمانی که فعالین سیاسی و روشنفکری مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی خود خودشان را نپذیرند و مسئولیتهای را بگردان دیگران بیاندازند و خودشان را از زیر بار مسئولیت فرار بکنند. نمیتوانند منشا تحول فکری و مدافع دمکراسی و حقوق بشر بطور واقعی باشند.
شما باید بپذیرید که در آن خط و مشی سیاه و فاجعه بار سهیم هستید و از جایگاه انسانی مسئول و نقاد آن خط و مشی برخورد بکنید. متاسفانه در تمامی نوشته های شما و در خاطرات شما این نیست.
شما بعنوان اکثریتی در گذشته تا زمان دستگیریتان از جمهوری اسلامی بلحاظ سیاسی حمایت کرده اید، برخوردهای خودتان و خاطرات خودتان را مثلا مقایسه بکنید با برخوردهای و خاطرات خانم منیر برادران که راه کارگری بوده است. برخوردهای مسئولانه و از جایگاه مدافع حقوق بشر و دمکراسیخواهانه خانم منیره برادران احساسی که در آدم ایجاد میکند، این است که خانم منیره برادران واقعا منشا خیر برای جنبش دمکارسیخواهانه و حقوق بشر کشورمان شده است.
از برخوردهای شما کینه و نفرت میبارد. شما قبل از اینکه از جایگاه انسانی مدافع حقوق بشر و دمکراسی خواه برخورد بکنید. میخواهید انتقام بگیرید. بوی انتقام و نفرت تمامی نوشته های شما را گرفته است. من واقعا نمیدانم، نقد گذشته سازمان اکثریت و خودتان برایتان از کدام جایگاه است. نقد برای کمک به نهادینه شدن حقوق بشر و دمکراسیخواهی یا انتقام جوئی و فرار از مسئولیت خود خودتان؟
سهم نفرت و کینه شخصی در نوشتههای شما قالب است. تحولات آفریقای جنوبی نه از دل کینه نفرت، بلکه از دل گذشت و تعامل و دوستی همراه با نقد و دوری مسئولانه و واقعی از گذشته اشان عملی شد.
به امید اینکه حداقل در خلوت خودتان یک بار دیگر به برخوردهای خودتان فکر بکنید!
از طرف یک دوست
۲۲۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : روزبه زرین

عنوان : حقیقت تلخ هست
مهدی اصلانی حقایقی را عنوان کرده است که مسلما برای رهبری اکثریت و شخص نگهدار می بایستی تلخ باشد و به همین جهت شاهد حملات ناجوانمردانه تعدادی از اکثریتی ها به آقای اصلانی می باشیم. مهدی سالها از عم خود را در زندانهای قرون وسطی رژیمی در بدترین شرایط به سر برد و از نزدیک شاهد نتایج فاجعه آمیز سیاست های حزب توده و سازمان اکثریت بود. در قسمت آخر اثر جاودانه مهدی اصلانی می خوانیم که چگونه کیانوری رهبر سابق حزب توده با او صحبت کوتاهی داشته است و از وضعیت اسفبار کیانوری خوانده نیز افسرده می شود. با اینکه کیانوری با سیاست اشتباه خود فاجعه برای حزب خود نیز به ارمغان آورد باز نمی توان از رنج او ناراحت نشد. شاید همه ندانند که کیانوری را به دیدن همسرش مریم فیروز در حال شکنجه بردند و او از دیدن همسر پیر خود در زیر ضربات کابل پاسدران سیاه دل به گریه می افتد. با اینکه از سیاست های حزب توده تنفر داشته و دارم من نیز نتوانستم از خواندن این مورد غمگین نشوم. رژیم مرتجع اسلامی در حق همه ایرانیان از مخالف تا موافق جنایت کرد و خوب بود که حداقل رهبران سابق و فعلی سازمان اکثریت به مسولیت خود آگاه می شدند و از عموم مردم ایران و قربانیان رژیم عذرخواهی می کردند. سازمان اکثریت حداقل موظف هست از مهدی اصلانی ها که سالها عمر خود را در سیاهچالهای رژیم از دست دادند پوزش بخواهد.
۲۲۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : doula doula

عنوان : شتر سواری دولا دولای مخالفین فرخ نگهدار
مخالفین فرخ نگهدار با آنکه سعی میکنند بگویند با گذشته او مخالفند ولی کاملا آشکار است که از اعتراف او به اشتباهات چریک ها در گذشته عصبانی هستند و از مواضع آزادیخواهانه و ضد کمونیستی او است که کف بر دهان آورده اند .
چرا ؟
چون اینها هیچکدام گذشته چریکهای فدایی و توده ایها را نقد نمیکنند و اگر هم به بخشی از چریک ها (اکثریت ) میتازند به خاطر روی گردانی اکثریت از مشی چریکبازی و استالینیسم روسی است نه همکاری چریک ها در کلیتشان با ج ا و خط امام ضد امپریالیست !
چون اگر اینها با ان مشی مخالف بودند در ترکمن صحرا و کردستان و جنگ عراق و اشغال سفارت امریکا باید علیه رهبران وقت مخالفت میکردند
نه اینکه از امکانات و قدرت شوروی و روسیه برای خروج از ایران و پناهنده شدن به کشورهای غربی استفاده کنند و حالا بگویند ما از اول ناراضی بودیم !
۲۲۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : حسین کمالی

عنوان : عقده هائی که بنام دفاع از فرخ نگهدار و سازمان اکثریت سر می گشاید !!؟؟
هنوز هستندکسانی که با هتاکی که شیوه ی فرخ و سایر دوستان ایشان برای از میدان به در بردن حریف در آن ایام بود هم چنان استفاده می کنند و آنقدر شهامت ندارند که بگویند در آن سالهای سیاه دار و شکنجه و اعدام که بوسیله موجود منفوری چون لاجوردی کریه منظر هدایت میشد فرمان چه کسی را میبردند اینان اظهار لحیه میفرمایند که پیروان بیانیه ۱۶ آذز ۱۳۶۰ به همان راهی میرفتند که سازمان تحت رهبری فرخ نگه دار .!! بخاطر می آورم که بر پیشانی بیانیه ی مذکور شعری از مولانا میدرخشید که به جا ماندگان از تفکر توده های مردم یاد آوری می کرد که .
یکسان نمایدکشت ها تاوقت خرمن در رسد نیمیش مغز نغز شد و آن نیم دیگر کاه شد . دردناک است که بعضی ها از پس ۲۸ سال که از آن روزگار تلخ می گذرد هم چنان در پیش از ۱۶ آذر بسر می برند و تفاوت ها را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند .
و بجای عذر خواهی از پیشگاه مردم به دروغ و ریا و نیرنگ متوسل می شوند . شیوه ای که خمینی جنایتکار در پیش گرفته بود .
۲۲۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : siamak farid

عنوان : مقاله ای برای بیان حسادت و تنفر
این نوشته را از هر طرف بخوانی چندان فرقی نمی کند و بلاخره نمی فهمی که پاسخ نویسنده چه بوده است . چند چیزی که در این نوشته برجسته است یکی آن است که مقاله ای قدیمی را آقای نگهدار بروز کرده است. دوم اینکه اصرار دارد که نگهدار آدم منفوری است سوم اینکه شگفت زده است چگونه سهراب مبشری فرخ نگهدار را رفیق خطاب می کند. حرف و سخنی در نوشته بود اصلا مورد توجه قرار نگرفته است. آن چه که به نظر من رسید رگه شدیدی از حسادت در این نوشته موج می زد که چگونه است که نگهدار مقاله ای قدیمی را غالب می کند و مورد بحث و توجه قرار می گیرد ؟ و احتمالا نویسنده تا اسم نگهدار را نبرد مقاله اش خوانده نمی شود. این نوشته می گوید که سازمان اکثریت همیشه دنبال قدرت می رود، اتهامی که یک خط هم برایش توضیح نداده است. و بلاخره اینکه نویسنده از موضع پاک و فرشته به پایین می نگرد و معلوم نیست خودش کجا بوده است و چه می کرده است. اگر توضیح یک دوست نبود ممکن نبود بفهمی طرف خودش در سامان معروف به ۱۶ آذر همان سیاستها را تنها بی کم و کاست پیش می برده است
۲۲۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : وارطان

عنوان : تاسف
آقای مهدی اصلانی گرامی

مطلب بسیار ضعیفی را ارایه داده اید. من فقط به همان ب بسم الله شما که تیتر مقاله اتان هم است اکتفا میکنم .
"...خوانشی که هماره در طی بیش از دو دهه در این سازمان باز‌تعریف شده مبتنی بر دفاع از جناحی از قدرت در مقابل بخش دیگرِ قدرت بوده است."
وارد بحث درست یا غلط بودن این سیاستها نمی شوم ولی همین چند نمونه را از روی حافظه میگویم: آیا اطلاع دارید که فداییان-اکثریت برای مدتی پس از ضربات سال شصت شعار سرنگونی می دادند؟ آیا خبر دارید که فداییان- اکثریت انتخابات دوره اول آقای خاتمی راتحریم کردند، انتخابات مجلس هفتم را تحریم کردند و از هیچیک از جناحها حمایت نکردند و... شما می توانستید از گوگل مسئولانه برای روشنگری استفاده کنید ولی انتخاب کردید که برای افشاگری به منظور تخریب استفاده کنید. این باعث تاسف بسیار است. شما میتوانستید از مزایای نرم افزار خود استفاده کنید و در یابید که درنشریه کار چند مطلب در دفاع از دموکراسی و حقوق بشر ارایه شده است. آیا این نیرویی است که باید تخریب شود؟ آیا اینکه آقای مبشری چند بار به آقای نگهدار رفیق گفته است در درجه بالاتری از اهمیت قرار دارد؟
۲۲۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : متعجب

عنوان : ریشه این ادبیات پرخاش جویانه در کجاست؟
"آشفتگی نظری، رهایی از واقعیت های زمینی،" (علی)

"شما ها یک مشت مریض روحی روانی بیش نیستید یک مشت آدم عقده ای و مهر مادر ندیده یک مشت آدم سادیستی از نوع احمدی نژاد هستید " ( یک کاربر س)

" شما میگویید خط مشی سیاسی اکثریت معطوف به قدرت است. خوب خط مشی شما که معطوف به قدرت نیست چیست؟" ( علی کاظمیان )

" وقتی‌ سوسک سخن می‌گوید چرا توقف کنیم؟" ( سیاوش تهرانی‌)

این دوستان چرا اینقدر عصبانی هستند؟ چرا ادبیاتشان مرا بیاد ادبیات " طربچه های پوک امپریالیسم" میاندازد؟
۲۲۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : علی

عنوان : عدم توانایی
آشفتگی نظری، رهایی از واقعیت های زمینی، ضعف بینش سیاسی و عدم توانایی در تحلیل رویدادها و رادیکالیزم چپ نشانه های بارز نوشته آقای اصلانی می باشند.
۲۲۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : میهندوست

عنوان : از پیگرد قانونی همکاران با جنایتکاران علیه بشریت حمایت کنید
مدیران محترم اخبار روز، شما حتما رفیق دزد و شریک قافله نیستید. من در کامنتی که حذف کردید، گفتم افرادی که با رژیم حاکم درمیهن ما همکاری اطلاعاتی کرده‌اند باید در دادگاه صالحه پاسخگوی اعمال خود باشند. آیا با این موضوع مخالفید؟ همکاران رژیم هیتلری بعد از ۶۰ سال پاسخگوی اعمال خود در دادگاه هستند و همکاران رژیم ضد بشر حاکم در کشور ما از این امر مستثنی نیستند. آقایان گرامی، اگر مدافع عدالت هستید، از پیگرد قانونی همکاران با جنایتکاران علیه بشریت حمایت کنید.
۲۲۹٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : نظر من

عنوان : ایا اصولا این بحث ضرورت روز جنبش است?
ایا فرخ نگهدار و اصلانی و بهزاد کریمی و شالگونی واقعا امروز در بین جوانان ایران مطرح هستند? ایا کسی یادش هست که سازمان فداییانی در ۲۷ سال قبل از خط امام و همین موسوی و کروبی دفاع کرده و اگر حالا به یادشان بندازیم برای انها که امروز بعد از ۳۰ سال پشت سر موسوی نخست وزیر امام راه افتادند مثبت ارزیابی نمیشود? و تازه فکر نمیکنند که فرخ نگهدار را کشف کردند?این بحث واقعا باید به کارشناسان تاریخ سپرده شود و نسل رو به زوال باید از این دعواهای ۳۰ سال قبل دست بکشد و ببیند ایا امروز میتواند یک نسل عظیمی از جوانان را که پشت سر موسوی خط امام راه افتادند قانع کند که جمهوری اسلامی خمینی یعنی فاجعه?
۲۲۹٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣٨٨       

    از : پوینده

عنوان : ضرورت نقد گذشته نه فقط برای آگاهی به آنچه بر ما گذست. بلکه برا تحول فکری و آمادگی برای آنچه در پیش داریم.
نکاتی که در رابطه با نگاه سیاسیون معطوف به قدرت مطرح شده. کاملا درست است. آیا یکی از دلایل اصلی دفاع شرم آور سازمان اکثریت و حزب تودهاز نظام ولایت فقیه همین موضوع نبود؟
آیا برخی از همین افراد کماکان با دفاع تقریبا بی قید و شرط از موسوی( که خود بروشنی و بدون کوچکترین نقدی از "اندیشه های امام راحل" دفاع میکند) همان روش قدیمی را بکار نمیبرند؟ کسانی که ادعای طرفداری از نظام جمهوری بر اساس جدایی دین از دولت رادر "برنامه زیبایشان" تیتر نموده اند. اما در ۸ ماه گذشته کوچکترین تلاشی در رابطه با بوجود آوردن اتحادی دمکراتیک و سکولار با برنامه مشخص نداشته اند! آیا این انحلال طلبی در عین سر دادن شعارهای کلی ادامه همان راههای گذشته نیست؟
روش ها و رفتار رهبران حزب توده و سازمان اکثریت برای کسانی که آشنایی نسبتا دقیقی ازسیاست های این مجموعه در سالهای ۶۰-۶۳ دارند، واضح و آشکار است. ضربه ای که تفکرات غالب بر این جریان به جنبش چپ و مبارزات آزادی خواهانه سالهای اول انقلاب زد بسیار سنگین بود. این ضربه نه صرفا بخاطر اشتباهات تاکتیکی این افراد بلکه بخاطر عدم رعایت موازین پایه ای اخلاقی از طرف کسانی بود که در موقعیت قدرت و کنترل بخش قابل توجهی از جنبش چپ قرار داشتند.

نقد همه جانیه دیدگاههای های ورشکسته فکری و پالایش رفتارهای گذشته نه فقط یک تمرین دکوراتیو و آکادمیک بلکه ضرورتی اچتناب ناپذیر برای بوجود آوردن بدیلی دمکراتیک و عدالت خواه و قدرتمند در آینده است.
بدون تحول در پندار، گفتار و کردار خطا های گذشته تکرار شده و امید به تحول دمکراتیک در حد یک آرزو باقی خواهد ماند.
با توجه به تاریخچه نه چندان "موفق" جنبش چپ در شکل دادن بدیلی متشکل
و قدرتمند سوسیال دمکراتیک در مقطع حساس کنونی، نفی نقد راه بجایی نحواهد برد. چرا که قدم بجلو تنها با نقد همه جانبه و ارایه راهکارهای نوین امکان پذیر میگردد.
۲۲۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : پوینده

عنوان : ضرورت نقد گذشته نه فقط برای آگاهی به آنچه بر ما گذست. بلکه برا تحول فکری و آمادگی برای آنچه در پیش داریم.
نکاتی که در رابطه با نگاه سیاسیون معطوف به قدرت مطرح شده. کاملا درست است. آیا یکی از دلایل اصلی دفاع شرم آور سازمان اکثریت و حزب تودهاز نظام ولایت فقیه همین موضوع نبود؟
آیا برخی از همین افراد کماکان با دفاع تقریبا بی قید و شرط از موسوی( که خود بروشنی و بدون کوچکترین نقدی از "اندیشه های امام راحل" دفاع میکند) همان روش قدیمی را بکار نمیبرند؟ کسانی که ادعای طرفداری از نظام جمهوری بر اساس جدایی دین از دولت رادر "برنامه زیبایشان" تیتر نموده اند. اما در ۸ ماه گذشته کوچکترین تلاشی در رابطه با بوجود آوردن اتحادی دمکراتیک و سکولار با برنامه مشخص نداشته اند! آیا این انحلال طلبی در عین سر دادن شعارهای کلی ادامه همان راههای گذشته نیست؟
روش ها و رفتار رهبران حزب توده و سازمان اکثریت برای کسانی که آشنایی نسبتا دقیقی ازسیاست های این مجموعه در سالهای ۶۰-۶۳ دارند، واضح و آشکار است. ضربه ای که تفکرات غالب بر این جریان به جنبش چپ و مبارزات آزادی خواهانه سالهای اول انقلاب زد بسیار سنگین بود. این ضربه نه صرفا بخاطر اشتباهات تاکتیکی این افراد بلکه بخاطر عدم رعایت موازین پایه ای اخلاقی از طرف کسانی بود که در موقعیت قدرت و کنترل بخش قابل توجهی از جنبش چپ قرار داشتند.

نقد همه جانیه دیدگاههای های ورشکسته فکری و پالایش رفتارهای گذشته نه فقط یک تمرین دکوراتیو و آکادمیک بلکه ضرورتی اچتناب ناپذیر برای بوجود آوردن بدیلی دمکراتیک و عدالت خواه و قدرتمند در آینده است.
بدون تحول در پندار، گفتار و کردار خطا های گذشته تکرار شده و امید به تحول دمکراتیک در حد یک آرزو باقی خواهد ماند.
با توجه به تاریخچه نه چندان "موفق" جنبش چپ در شکل دادن بدیلی متشکل
و قدرتمند سوسیال دمکراتیک در مقطع حساس کنونی، نفی نقد راه بجایی نحواهد برد. چرا که قدم بجلو تنها با نقد همه جانبه و ارایه راهکارهای نوین امکان پذیر میگردد.
۲۲۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : سیاوش برلین

عنوان : بار اول
این دفعه اولی نیست که فرخ نگهدار دست به این کارها می زند. همان سه سال قبل وقتی اکبر شالگونی در ارتباط با اعدام های سال شصت نام وی و رقیه دانشگری و مهدی فتاپور را در نقل قولی از نشریه کار۱۲۰ جا به جا نقل کرد. نگهدار نه تنها آن اشتباه اسمی و نه مضمونی را پیراهن عثمان کرد بلکه از اساس منکر چنین متنی در نشریه کار شد چرا که تصور نمی کرد دیگران می روند و به اسناد دسترسی پیدا می کنند . وی همیشه از نا آگاهی دیگران و پر امکان بودن خودش سواستفاده کرده است. سیاوش برلین
۲۲۹۲۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : شمسی ایرانی

عنوان : آقای کاظمی
آقای علی کاظمیان دفاع این چنینی شما از اکثریت و نگهدار برای من به عنوان یک هوادار ساده فداییان در گذشته نیز پذیرفته نیست. قرار نیست هروقت آقای کریمی و دیگران گفتند ببخشید همه به به و چه چه راه بیاندازند و با اکثریت آشتی کنند. در ثانی به گفته آقای کریمی هنوز فرخ نگهدار این یک کلمه را هم به زبان نیاورده است. شمسی ایرانی
۲۲۹۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : جمال

عنوان : اشکال مقاله!
امیدوارم اخبار روز این کامنت را مثل کامنت قبلی حذف نکند.
اشکال مقاله این است که آقای اصلانی علاوه بر نقد درست و واقع بینانه نگهدار , قبیله اکثریت را نقد کرد. قصدم از بکارگیری کلمه قبیله توهین نیست مناسبات مناسبات قبیله ای هست.دوستان هجمه کننده به آقای اصلانی حق دارند هجمه کنند اما نشان بدهند کجای گفته اصلانی غلط است . آیا مقاله نگهدارقدیمی نیست ؟, ماجرای غبرایی نا درست است؟ اخلاق جناب نگهدار اخلاق تعریف شده از طرف اصلانی نیست ؟ و...باقی قضایا!!
۲۲۹۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : علی کاظمیان

عنوان : همه عیب خلق دیدن نه مروت است ومردی نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری.
به آقای اصلانی وهم نظران ایشان

اگر منظور شما از نقد افکار واعمال یک شخص یا جریانی مثل فداییان اکثریت نشان دادن بی سرانجامی یک نظریه وبه تبع آن آن یک خط مشی سیاسی است، وجنابعالی مدعی نظریه وخط مشی نجات بخشی هستید، بفرمایید این گوی واین میدان. اما نه در این نوشته شما ونه در نوشته های دیگرتان جزتخریب پیامی مشاهده نمیشود. شما، مشابه عده ای از وابستگان سابق جریانات سیاسی وحتی افرادی که پیشینه ونامی در عرصه های دیگر به جز سیاست دارند نه حاضر ونه قادر هستید حتی برای پیشبرد چند آکسیون ساده سیاسی بر علیه استبداد ودیکتاتوری در ایران یک تشکل موقتی تشکیل دهید، آنوقت به راحتی آب خوردن، در مورد دیگران، نقش بازجو وداستان وقاضی را همزمان ایفا میکنید. بر عکس تصور رایج، این تنها رهبران وفعالین به نام احزاب وسازمانهای سیاسی نیستند که دچار خود شیفتگی هستند. اگر زمان دادرسی فرا برسد خطای آنان در این زمینه بسی کمتر از کسانی مثل شماست که خود را مجتهد عالم سیاست جا میزنید بدون اینکه حتی بتوانید یک گام کوچک رهگشا درغلبه بر تفرق سخت جان ودیر پا ی موجود در صف اپوزیسیون مقیم خارج برای نزدیکی وهمگامی، پیشنهاد کنید. هنگامی هم که کسی یا کسانی پا پیش گذاشته ومیکوشند برای غلبه بر جو مسموم کنونی گامی به پیش بر دارند شما ها جز اولین کسانی هستید که کمر به تخریب وتخطئه آنان می بندید. راستی شما خود، چه جایگاهی را در این آشفته بازار سیاست بر خود قایل هستید؟
به چه دلیلی باید دیگران به راه وکار نداشته وننوشته ونشنیده جماعت شما را باورکنند؟
میتوان به روشنی این امر را اثبات کردکه بخش مهمی از مخالفین نظری وسیاسی فرخ نگهدار در سازمان اکثریت ویا پیرامون آن اگر حاضربوده اند ویا هنوز هم هستند تا با اوچند گامی به سوی جهنم بر دارند، یقینا در برنداشتن حتی یک گام کوچک به همراه شما به سوی بهشت تردید ی نخواهند کرد.

شما میگویید خط مشی سیاسی اکثریت معطوف به قدرت است. خوب خط مشی شما که معطوف به قدرت نیست چیست؟ بهتر است به جای کار برد زبان استعاره، با زبان صریح خطوط این خط مشی را برای خواننده ترسیم کنید ونشان دهید که هدف مقدم شما در این مرحله چیست، دوستان ودشمنان شما کدامند وجایگاه وجبهه شما درکدام یک از صف بندیهای شکل گرفته جنبش در داخل است؟

آکثریت وبهزاد کریمی وفرخ نگهدار و...چه کاری باید بکنند تا قاضی القضات از سر تقصیر آنان بگذرند؟ ایا شما هم مثل ولایت مداران خونریزوشکنجه گر در ایران میخواهید آنها هم توبه زبانی کنند وبه امر ونهی های جماعت شما گردن نهند ولی درنهان آن کار دیگر بکنند؟ ایا میخواهید "اکثریت" برای تامین نظر شما خود را منحل کند؟ ایا میخواستید بهزاد کریمی مطابق میل شما نظر خود را فرموله کند؟ چرا؟ مگر شما چه کسی هستید که دیگران باید خود را با عقربه قطب نمای قبله قبیله به نهایت متفرق شما تنظیم کنند؟ مگر مدعی نیستید که دیگر"اکثریت" عددی نیست. خوب در اینصورت نگران کدام تاثیر مخرب این جماعت فرسوده و کم عده وورشکسته از نظر سیاسی هستید؟
۲۲۹۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : مهدی اصلانی

عنوان : خطاب به دوست
آقا یا خانم "از طرف یک دوست" سپاس از نظرتان. راستی این چگونه دوستی است که طرف مقابل که من باشم باید زور بزند و قوه دوست یابی اش را به کار گیرد تا حدس بزند دوستش کیست و دست آخر موفق هم نشود. مرا به ناصداقتی در روایت کتاب خاطراتم متهم کرده اید که به هر حال برداشت و نظر شماست. اما آنجا که می نویسید: "تا آنجایی که من اطلاع دارم شما هم از کادرهای سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت بوده اید." با اشتباهی با ضریب صد در صد. اطلاعات و یا منبع اطلاعتان سوراخ بوده است. و یا آنجا که در باره من می نویسید: "بعد از انشعاب حتما آنطور که در خاطراتتان هست به ارتقا مقام هم در سازمان جدید نائل شده ام" باز با همان ضریب اشتباه برداشت کرده اید خوب است یک خط تنها یک خط از کتاب من سند بیاورید که من اینگونه گفته باشم. سپاس از اظهار نظرتان. در ضمن از آشنایی با شما خوشبختم. مهدی اصلانی،
۲۲۹۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : سیاوش تهرانی‌

عنوان : وقتی‌ سوسک سخن می‌گوید چرا توقف کنم؟
آنان که در مورد فلسفه تاریخ نگاشته اند،و نقد تاریخ مورد علاقه شا ن می‌‌باشد،این حکم بدون انکار مورد اشترکشا ن هست که،"موضوع مورد سنجش و‌ای بسا مورد مناقشه،می‌ بایست خالی‌ از شیفتگی‌ و غرض باشد " با نیم نگاهی‌ سطحی ، نگارنده _این حضرت نقا د_ با تأسف نشان میدهد که چه اندازه به آن حکم وفادار است!،،،،تازه این هم پیشکش،،،چه قدر زهر تنفر، و تنفر ، و تنفر،،، خدای بهار ،و نوروز،یارش باشد،در این جهنمی که برای خودش بنا کرده است. حقا که :وقتی‌ سوسک سخن می‌گوید چرا توقف کنیم؟
۲۲۹۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : از طرف یک دوست از طرف یک دوست

عنوان : به امید نقد خود و دیگران صادقانه و شجاعانه
آقای مهدی اصلانی!
تا آنجایی که من اطلاع دارم شما هم از کادرهای سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت بوده اید. در انشعاب ۱۶ آذر از سازمان اکثریت جدا شده اید. اما سیاستهای منشعبین ۱۶ آذر در قبال رژیم جمهوری اسلامی هیچ فرقی با سازمان اکثریت نداشته است. شخص شما که بعد از انشعاب حتما آنطور که در خاطراتتان هست به ارتقا مقام هم در سازمان جدید نائل شده اید، همچنان از جمهوری اسلامی حمایت میکنید. حتی بعد از ضربات به حزب توده اطلاعیه میدهید و میگوید که حزب توده به ما ربطی ندارد و ما همچنان یار و غار جمهوری اسلامی هستیم. (سیاستی که هر چیز ازش برمیاد به جز جوانمردی و دفاع از حقوق بشر و صداقت).
اما شما در خاطراتتان همه کاسه کوزه ها را بر سر سازمان اکثریت و چند تن از رهبران آن ریخته اید و خودتان را پاک و منزه جلوه داده اید. شما در خاطراتتان بدرستی و بجا گذشته سازمان اکثریت را به نقد کشیده اید و با تمامی آن کلمات و جملات شما من موافق هستم. اما در مورد خودتان و سازمان مربوطه اتان فقط گفته اید من دست رسی به اسناد آن سالهای که این سازمان گذشته اش را نقد کرده است را ندارم. اما یک پاراگرافی گنگ و .... را آورده اید آن را دلیلی بر نقد بنیادین خود و سازمان مربوطه اتان دانسته اید.
راستش من تمامی مطالب و بویژه خاطرات شما را با دقت خواندم. شما در مقام یکی از کادرهای سازمان فدائی که گذشته اتان با گذشته سازمان اکثریت هیچ تاکید میکنم هیچ فرقی ندارد. طوری برخورد میکنید که گویا یک گذشته پاک دارید. گذشته خودتان را حاشا میکنید. همه تقصیرها را به گردن دیگران میاندازید. وای بروزی که در مقامی مانند فرخ نگهدار میبودید، چکار میکردید. صمیمانه بگویم از برخوردهای تاکنونی شما و کتاب خاطراتی که نوشته اید، در شما هیچ صداقتی ندیدیم. کسی که با خودش صادق نباشد، نمیتواند الهام بخشی برای دیگرانی که به ضرورت تحولات چپ در جهت دمکراسی و حقوق بشر پی برده اند، باشد.
من به شما توصیه میکنم، حداقل در خلوت خودتان یک بار دیگر به گذشته خودتان و برخوردی که در خارج و بویژه خاطراتتان هست، نگاهی نقادانه بیاندازید. آنچه را که در دیگران را بدرستی نمیپسندید، خودتان انجام ندهید. از این طریق منشا و تابنده صداقت و راستی برای آینده جنبش چپ باشید.
به امید نقد خود و دیگران صادقانه و شجاعانه
از طرف یک دوست
۲۲۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ardeshir-۲۰ ardeshiri

عنوان : برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟
سلام به شما آقای اصلانی .

اقیأ اصلانی مطلب را که ارائه کردید خواندم، از شما ممنونم که هرچند گاهی مطالبی را مینویسی و من هم از آن به دادهای خودم از نوشته هایتان افزون می‌کنم.

آقای اصلانی اصلا لازم نیست که به جستجوگر رجوع بفرمایید کافی‌ است کمی دقت به نوشته اول آقای نگهدار در رابطه با همین موضوع بررسی به گذشته میداشتید.

در نوشته اول آقای نگهدار با دعوت از رهبران سیاسی احزاب و سازمانهای آن دوره مشخص دعوت به عمل آورد که با هم بررسی کنیم نقاط قوت و ضعف حرکت و عملکردهای سیاسی را و آقای نگهدار به عنوان دبیر اول سازمان در آن دوره پا پیش گذشت و از این بابت از ایشان ممنونم . این کارش بسیار درست و شجاعانه بوده است .آقای اصلانی میدنی که یکی از پارامترهای مدرنیته نقد و بررسی است و شاید در تاریخ ۳۰ ساله اخیر تنها یک نفر در جایگاه رهبری و دبیر اولی این جسارت و این ویژگی را از خود نشان داد.

آقای اصلا نوشته بودید که هر موقع آقای نگهدار مطلبی مینویسد اتهام و ناسزا گوها به فرخ و سازمان اکثریت فعال میشوند که این باز میگردد به آنها و مشکله فرخ نیست. یاد آوری کنم که وقتی‌ آقای نگهدار نامه‌ا‌ی به آقای رضا پهلوی نوشت و یا نامه‌ا‌ی به آقای بوش نوشت چه ناسزاها که حتا از طرف بقول آقای نگهدار - پار خاش گران - اکثریتی نشنیده بود ولی‌ بسیاری از همان ناسزا گویان با ۳ تیغه کردن صورت و کروات و ادکلن زده خدمت آقای رضا پهلوی میروند و کاک شان هم نمیگزد و یا حتا آقای بوش را امروز دعوت به تنبیه کردن دیگران اناه م با تجاوز به وسیله ابزار جنگی می‌کند .و از همه بدتر که خود را مدرنیسم و دمکرات و مدافع حقوق بشر هم می‌دانند.

آقای اصلانی چون اینجا کامنت است طولانی شدن کامنت چندان لازم نیست ، امیدوارم که در کامنت‌های دیگر به نوشته شما بیشتر اشاره کنم ،مرسی‌ از این که کامنت را میبینی‌، اردشیر-۲۰
۲۲٨۹۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ;محمد حسن صفورا

عنوان : آشفتگی
آقای اصلانی عزیز
من هم کتاب و هم این مقاله شما را خواندم و چند نکته را یاد آوری میکنم:
۱-نوشته های شما که بیشتر از تجربه های شخصی و سازمانی متاثر است از یک آشفتگی تراژیک و ماهوی نظری رنج می برد.
۲- نوشته های شمااز آنجاییکه از فقدان دانش کافی نظری و عملی رنج می برد به جای نقد و بررسی اندیشه و فلسفه نظری و اشکال عملگرایانه،نقصان رفتاری برخی رهبران سازمانی را در عرصه غیر سازمانی، به نقدی انتقامجویانه در عرصه عمومی تبدیل کرده است.
۳-نوشته های شما ضمن تشریح تجارب شخصی در مقام قاضی محکمه سیاسی ،به صدور محکومیت عملی و نظری رهبران سازمانی می پردازد، کاری که مسیر های دیگری را لازم دارد.
۴-نوشته های شما ضمن اینکه برای من غیر سازمانی و برخی پژوهشگران دیگر جالب است، متاسفانه فاقد اعتنای علمی است، چون طرح نظری معیینی را ندارد و اصولا معلوم نیست چه هدفی را دنبال می کند.و خواننده را دچار سردرگمی و آشفتگی میکند. غلبه به این آشفتگی کمک بزدگی به خواننوگان آثار شماست. با تشکر
۲۲٨۹٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : رسا شباب

عنوان : چه می‌ترسید
آقای اصلانی، این همه نفرت از برای چیست؟ فکر می‌کنید این مقالهٔ‌ شما سازنده بود؟قدری از سابقهٔ خودتان در امور سیاسی برایمان توضیح میدادید تا شیفته شویم.نوشتهٔ تان بوی نقد نمیدهد از آن نخرسندی از پروسهٔ انتقاد از خودی که در این سازمان آغاز شده دیده میشود! مثبت نیستید همین.
۲۲٨۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : مصطفی

عنوان : روشنگری
آقای اصلانی از شهامت و از روشنگری شما قدردانی می کنم. امیدوار باشیم که بعد از این همه ناراستی ها و کجروی ها، عرصه سیاست ورزی در کشورمان از آفات استالینیسم و جزم گرایی و کیش شخصیت مصون بماند.
با تشکر .
۲۲٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨       

    از : کامیار د

عنوان : بسیج
حالا آن سه چهار تا حواریون همیشگی بسیج می شوند و می گویند: "برخورد شخصی نکنید، برخورد شخصی نکنید، نگهدار را نقد کنید!"
۲۲٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣٨٨