از : خشایار
عنوان : مرگ منصور و ادامه زندگی
آقای حسین زارع عزیز، با سلام
امیدوارم نظری که مطرح کرده ای، تنها به این دلیل باشد که خواسته باشی با هم نیک تر باشیم و قدر هم بدانیم و همبستگی بین خود را فزون تر کنیم. اگر این باشد، بسیار بجاست که همواره این بانگ را برآوریم. ضرر که ندارد، هیچ. نفع هم دارد. برای اینکه کم اتفاق نمی افتاد که زیر فشار « لجن زار» های زندگی، هم دیگر را فراموش می کنیم. این توصیه را می شود در جای خود کرد و باید سپاسگزار افرادی چون شما بود که با یادآوری این مهم، سختی تحمل « لجن زار» های زندگی را آسان تر می کند. اما، عزیز جان، انتخاب مرگ یا خودکشی، آنهم به این شکل، اعتراض به عدم همبستگی ما، و « نجات خود» از « لجن زار» زندگی بوده است؟ اگر در این مورد مطمئن نیستیم، بیانش نا خوشایند است. بد آموز است. بجای فراهم کردن بستر همبستگی و ارتقاء روحیه و انتخاب روش های دیگر اعتراض، تشویقی است برای انتخاب ساده ترین راه حل. گیریم این ساده ترین، جانکاه ترین باشد.
منصور خاکسار به شهادت همه ی کسانی که بجا و بی جا در باره اش نوشته اند، به شهادت کارنامه سیاسی و ادبی اش، به شهادت حدود ۵۰ سال مقاومت در مقابل ستم و دیکتاتوری، در مقابل ناملایمات زندگی، در مقابل فشارهای ناهنجار روابط اجتماعی و سیاسی و ..... مردی نبود که بخاطر اعتراض به عدم همبستگی و « نجات خود» از « لجن زار » زندگی این روش را انتخاب کند. داستان یا حکایت باید عمیق تر از اینگونه ارزیابی ها باشد. ای کاش می دانستیم که چرا چنین کرد؟ نه از سر کنجکاوی، که بخاطر درس آموزی.
ما، اما، در این شرایط یکی از کارهای مهمی که می توانیم انجام دهیم، یادآوری ارتقاء روحیه، تقویت همبستگی بین شهروندان ایرانی، مقاومت در مقابل سختی هاست که باید انجام دهیم. همان نیتی که می توان از بخشی از یادداشت شما استنباط کرد. مرگ منصور، نه پایان زندگی ما، که ادامه زندگی است. اما با رنجی آفریده شده که می پذیریم، اما نباید باورش کنیم.
یاد او گرامی باشد و غمگسار رفتنش هستیم و همدرد با خانواده اش، بویژه نسیم که هم برادرش بود و هم همکارش
شاد و سرافراز باشید، عزیز جان
۲٣۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۶ فروردين ۱٣٨۹
|