"انتخابات پارلمان" در عراق و موقعیت ناسیونالیسم کرد
عبدالله شریفی
•
متحد شدن بارزانی و طالبانی با آمریکا هم بر پایه منافع یکطرفه آمریکا است و گرنه آمریکا و غرب تاکنون راجع به مساله کرد هیچگاه پلاتفرم و نظری رسمی و یا برنامه خاصی ارائه نکرده و قصد ندارد چنین کاری بکنند۔ از این گذشته از دوره برایمر تاکنون چندین بار انحلال نیروی نظامی احزاب ناسیونالیست کرد (پیشمرگه) بعنوان بخشی از میلیشیا مطرح شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۴ فروردين ۱٣٨۹ -
۲۴ مارس ۲۰۱۰
این روزها بار دیگر سیاست در عراق به صدر مسایل مورد توجه جهانیان صعود کرد۔ سرانجام بعد از کشمکش های فراوان و درز گرفتن های فوران بحرانها درمیان جریانات و دستجات ملی و مذهبی بر سر تقسیم مجدد قدرت، هفتم ماه مارس جاری انتخابات پارلمان در عراق برگزار شد۔
بعد از تهاجم نظامی آمریکا و متحدینش به عراق و اشغال نظامی آن کشور این دومین بار است که این بساط بر سر تقسیم قدرت صورت میگیرد۔ بی تردید هر دوره ویژگی خود را دارد، بر شماری و قیاس این ویژگیها بروشنی اختلاف فاز ها و چگونگی آرایش سیاسی احزاب و جنبش ها را بما نشان میدهد۔ ویژگی این بار در حضور نسبتا وسیع مردم بر متن محدودیتها و فقدان حضور نمایندگان واقعیشان بود۔ حضوری که در تناقض با مکانیسم های حضور نظامی آمریکا و تاخت و تاز جریانات انتحاری و سلطه چپاولگران قومی و مذهبی قد علم کرد۔ امکانی محدود برای نفس کشیدن پیدا شد و معلوم شد مشکلات مردم بر پایه انتظارات یک جامعه مدنی متعارف به چه گستردگی هنوز موجودند، معلوم شد که مردم و جامعه قصد ندارد سرنوشت خود را در دست جریانات تروریست قومی و مذهبی رها کنند۔ اگر چه از منظر دولتمداران آمریکا این نمایش انتخاباتی برای ورود به دوره ای تازه و خروج بخش عمده نیروهای نظامی ضرورت پیدا کرد، اگر چه آمریکا برای ورود به دوره "اشغال کم هزینه" عراق به این "انتخابات" نیاز داشت، برای مردم جامعه عراق نیز با حضور وسیع بر متن محدودیتها اعلام غیر رسمی پایان بخشیدن به دوره میدانداری و چپاول نیروهای سیاه و خیز برداشتن بسوی مدنیت بود۔
با این همه این انتخابات به نوعی خبر از صف بندیهای جدید و کشمکش های جدید میدهد که این نوشته تلاش میکند در ظرفیت خود به این صفبندی و در پرتو آن به موقعیت جدید احزاب ناسیونالیست کرد، در صحنه سیاست عراق و کردستان عراق بپردازد۔
صفبندیهای جدید
برای نشان دادن درست تر آرایش سیاسی و شناخت از تقابل نیروهای درگیر ابتدا بطور خلاصه بهتر است که گذرا به پیشینه و آرایش سیاسی قدیمی تر اشاره کرد۔
قطعا با اشغال نظامی عراق و سر نگون کردن دولت بعث بر متن اوضاع آن دوره در کل منطقه و تقابل و تخاصمات بلوک بندیها آن دوره، بنا به موازنه نیروهای در گیر تلاش کردند با آرایشی فرمال و متاثر از توازن جدالها در عراق به یک شکل کارتونی " دولت" بپردازند۔ آمریکا در همان قدم اول ورود به عراق از ناکامی و نادرستی تزها و تحلیل های پنتاگون پی برد۔ از بین بردن ماشین دولتی و ارتش عراق، به رشد و گسترش جریانات باند سیاهی قومی و مذهبی دامن زد۔ از طرفی اسلام سیاسی و در راس آن جمهوری اسلامی ایران و از طرفی دیگر دول عربی و ناسیونالیسم عرب، از طرفی دولت ترکیه و از طرفی احزاب ناسیونالیست کرد به بازیگران جلو صحنه مبدل شدند۔ در پشت این کشمکش ها آمریکا و اروپا و روسیه و چین و کل تناقضات حل نشده دوران جنگ سردی بلوکهای درگیر به عیان پیدا بود۔
انتصاب "غازی یاور" به پست تشریفاتی ریاست جمهوری و نخست وزیری نوبتی بنا بر فهرست الفبا فرمولی شد تا به ایستگاهی شکل دهد که همه جریانات درگیر نفسی تازه کنند۔ آمریکا قصد داشت در این دوره تنفس و خریدن وقت، نیروهای مورد اعتماد خود را سروسامان بخشد۔ اما اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی ایران به اندازه کافی ابزار اعمال قدرت در اختیار داشت۔ مقتدا صدر و سپاه مهدی، حزب الدعوه، مجلس اعلا و سپاه بدر، جریانات سازمانیافته و آماده بودند که در غیاب مبارزات مردم و جبهه چپ و سوسیالیست جامعه از کل پتانسیل تخریبی خود بهره گرفتند۔ این دوره جامعه عراق به میدان جنگی ویرانگر و مخرب تبدیل شد، از طرفی انتحار و انفجار و از طرفی تشدید عملیاتهای نظامی ارتش آمریکا، از جانیان اشغالگر و بلاک واتر تا آدمکشان اسلامی و قومی در نهایت بیرحمی، کل مدنیت و زندگی اجتماعی یک کشور را آماج اهداف شوم خود قراردادند۔
با وارد شدن به "انتخابات" چهار سال پیش اوضاع عراق وارد فاز دیگری شد۔ خود انتخابات میدان نزاع بین آمریکا و جمهوری اسلامی شد۔ نتایج انتخابات چهار سال قبل، بار دیگر سترونی تحلیلگران آمریکا را به نمایش گذاشت۔ غازی یاور منصوب آمریکا قادر به کسب کمترین درصد آرا نشد، چلبی و صالح متلک و کل کسانی که آمریکا بر روی آنها سرمایه گذاری کرده بود جایگاهی پیدا نکردند، ناسیونالیسم عرب هنوز در قهر بسر میبرد و زانوی غم جراحات وارده به پیکرش که با حمله نظامی به عراق متحمل شده بود را بغل کرده بود و با بی میلی به پروسه انتخابات نگاه کرد و نسبت به آن بی تقاوت ماند. آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی و جبهه اسلام سیاسی کم آورد و برای راضی کردن اسلام سیاسی به قدرتگیری جناح حزب الدعوه و نوری المالکی که مقداری "معتدل" تر به نظر میرسیدند تمکین کرد۔ این شکست آمریکا را به دامن متحدان طبیعی خود یعنی احزاب ناسیونالیست کرد، که در جریان جنگ بخشی از ماشین جنگی بودند باز گرداند۔ مطرح کردن جلال طلبانی در پست فرمایشی ریاست جمهوری و سپردن وزارت خارجه به جریانات ناسیونالیست کرد، ایستگاه ناچاری آمریکا در مقابل دست بالا پیدا کردن جمهوری اسلامی، و میداندار شدن جنبش جنون انتحاری در عراق بود۔ از ویژگی آن دوره مساله محوری مماشات با اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی و راضی کردن این جبهه بود۔
دوره جدید یکی دیگر از جلوه های تعارضات در مناسبات بلوکهای بین المللی است که در شکلی جدیدی باز هم عراق را میدان این تعارضات تبدیل کرده است۔
دور جدید "انتخابات" در عراق میبایست دوره اعاده حیثیت آمریکا در جهان باشد، آمریکا با بوش در رده منفورترین دول جهان در اذهان جامعه جهانی قرار گرفته بود. قرار بود که اوباما، این حیثیت بر باد رفته را اعاده کند۔ با آمدن اوباما کل صحنه جدال ها تغییر کردند، سیاست آمریکا در اروپای شرقی و تهدید روسیه به ایجاد سپر موشکی چک تا تعامل در قبال منافع چین در کره شمالی و تا بازگشت به دوران تنش زدایی با اروپا، مهر تاثیرات خود را در کل معادلات منطقه خاورمیانه از جمله فلسطین و عراق و لبنان و افغانستان پاکستان و غیره زد۔
این دوره انتخابات پارلمانی عراق، ناسیونالیسم عرب از دوره کسالت و عزاداری بیرون آمد و دول عربی از بی تفاوتی دوره قبل درس گرفته و تحت عنوان "سنی" ها به ایجاد ائتلاف العراقیه به رهبری ایاد علاوی اقدام کردند و چنان با حمایت دول عربی و فعال شدن آنها مواجه شد که سران جمهوری اسلامی از "ولخرجی" عربستان سعودی در انتخابات عراق بصدا در آمدند۔ این فاکتور جدید که وارد معادلات شد، کل صفبندیهای قبلی را به هم ریخت و پایه یک آرایش جدیدی را پی ریخت، فعال شدن ناسیونالیسم عرب و میدانداری این جبهه اکنون مساله محوری روز است۔
در مقابل، جبهه که از طرف جمهوری اسلامی ساپورت میشد تحت نام "شیعی" های عراق، خود قادر نشدند در یک ائتلاف باقی بمانند و جناح مجلس اعلا و مقتدا صدر و حزب فضیلت اسلامی و بخشی از حزب الدعوه برهبری محمد جعفری ائتلاف اتحاد وطنی را سازمان دادند و از نوری المالکی جدا شدند۔ این ائتلاف در این دور انتخابات کمترین آرا را به خود اختصاص داد۔ در مقابل نوری المالکی در ائتلاف "دولت قانون" با جمعی از جریانات ملی مذهبی در انتخابات شرکت کرد۔
در کردستان عراق نیز با برسمیت شناختن جناح گوران (تغییر) برهبری نوشیروان مصطفی، معاون پیشین جلال طالبانی در اتحادیه مهینی کردستان، و کسب آرا قابل توجه در سلیمانیه و هم چنین مطرح شدن جریان "جمعیت اسلامی" (کومه ل اسلامی) و "اتحاد اسلامی" (یه کگرتوی اسلامی) در مناطق اربیل و تحت حاکمیت حزب مسعود بارزانی، در جبهه ناسیونالیسم کرد شکاف قابل ملاحظه ای را ایجاد کردند۔ جالب این است که این دو جریان اسلامی قبل از حمله نظامی آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳، از متحدین استراتژیک جریاناتی اسلامی بودند که مدافع بی کم و کاست اجرای قانون شریعه بودند، اکنون اما، همراه با لیست تغییر در رده "اپوزیسیون" قرار گرفته اند که سنگ دفاع از سکولاریسم و جدا کردن انتخابات از وابستگی قومی و اسلامی را به سینه میزنند!
هنوز نتایج قطعی و پایان گاوبندیهای پشت پرده معلوم نشده است، اما تاکنون بنظر میرسد که ائتلاف ایاد علاوی موسوم به "سنی" های "سکولار" در رده اول و ائتلاف نوری المالکی در رده دوم قرار دارند۔ تازه هنوز جنگ بر سر توافقا،ت و تشکیل دولت جدید شروع نشده است، بازی بشدت پیچده در راه است احتمال اینکه این توافقات در مدت نسبتا طولانی صورت گیرد، بعید نیست۔ آقای المالکی که در هوای قدیم نفس میکشد، خواسته است که کل آراء بازشماری شوند. کمیسیون ناظر بر انتخابات این شکایت را رد کرده است و اعلام کرده است اگر تقلب در شمارش آراء با پیشرفته ترین برنامه کامپیوتری مقدور بوده باشد، پیشنهاد المالکی که میخواهد با "قلم و کاغذ" آراء را بازشماری کنیم، بیشتر نیت تقلب را نمایندگی میکند!
دور جدید کشمکش و تعارضات جدید حول آرایش سیاسی جدید در راه است۔ در غیاب نیروی سازمانیافته و چپ و رادیکال مردم، باید برای مخاطرات جدی نتایج این تعارضات حساب باز کرد و نباید آنرا دست کم گرفت۔
موقعیت ناسیونالیسم کرد
در عراق با هر تکانی بسوی متعارف شدن اوضاع، با هر چرخش بسوی مدنیت، احزاب ناسیونالیست کرد سیر نزولی طی میکنند۔ توضیح این حرکت معکوس، در جایگاه این احزاب در روند اوضاع سیاسی عراق و منطقه نهفته است۔ احزاب ناسیونالیست کرد بعنوان جزئی از سیاست نظامی آمریکا در حاشیه میلتاریزم و اشغال ، در سایه تخریب بغداد و بصره عروج کردند۔ روندهای سیاسی با هر ماهیتی و با هر تفسیری در جامعه عراق جاری شود کل مکانیزم های دوره نظامیگری را به حاشیه میراند۔ نمیشود هم بازیگر تخریب جامعه بود و هم سازنده، سرانجام تصویر و هویت هر جریانی با روندی که در آن فعال بوده است شناسایی میشود۔
این جریانات طی دو دهه اخیر نه تنها راجع به حل مساله کرد قدمی برنداشتند بلکه رنج و ستمکشی مردم کردستان را دستاویز چپاول و غارت و "فساد" نهادینه شده مالی و اداری و تقسیم کردستان عراق بر اساس سلطه دو حزب پارتی و اتحادیه میهنی قرار دادند۔ جریانات دخیل در اوضاع عراق هریک سرانجام سعی کردند مساله ای را نمایندگی کنند۔ بطور مثال جریاناتی جنگ حکومت مذهبی، جریاناتی جنگ ناسیونالیسم و جریاناتی جنگ سکولاریزم را بعهده گرفتند، کسانی چون مقتدا صدر که در میان خون و باروت، نماینده میلیتانت شیعه و انتحار بود قطعا در فضایی به درجه ای آرامتر در شرایطی که جامعه امکان کوچکترین نفس کشیدن را بیابد جایگاهی پیدا نمیکند۔
احزاب ناسیونالیست کرد در چهار سال قبل بعنوان نقطه سازش غرب با جمهوری اسلامی امکان پیدا کردند که نقش بازی کنند، اکنون فاکتورهای دخیل آن دوره جای خود را به عوامل دیگری داده اند۔ اکنون با وارد شدن و فعال شدن ناسیونالیسم عرب، با تجزیه جریانات شیعه، همان شانس چند سال قبل را ندارند۔ احزاب ناسیونالیست کرد نه تنها در جبهه خود شقه شده اند بلکه در مقابل جامعه کردستان و مردم کردستان عراق بعنوان غارتگر و فراعنه کرد حتی در قیاس با چند سال قبل سیر نزولی طی کرده اند۔
اینها متحدان طبیعی و از سرناچاری آمریکا و یا بهتر است بگویم میلتاریزم آمریکا هستند۔ دول عربی با توجه به تعارضات تاریخی جدال ناسیونالیسم عرب و کرد هیچگاه نمیتواند پناهگاه مطمئنی برای احزاب ناسیونالیست کرد باشند، ترکیه و ایران نیز از نظر منافع مشترک بر سر مساله کرد، متحدان طبیعی جبهه ناسیونالیستی کرد در عراق نیستند۔
ناسیونالیسم عرب، سپردن کرسی ریاست جمهوری و پست وزارت خارجه را در عراق به احزاب و شخصیت های ناسیونالیست کرد، جز تحقیر و خفت دوران جریحه دار کردن خود میداند۔ اگر توجه کرده باشید دول عمده عربی در کمترین اجلاس دول عربی طی این چهار سال حاضر شدند، آنها بندرت این شخصیت ها را بعنوان "نمایندگان" رسمی دولتی عربی پذیرفتند۔
از منظر سران جمهوری اسلامی و جبهه اسلام سیاسی در منطقه نیز احزاب ناسیونالیست کرد را همدستان آمریکا قلمداد میکنند و در بهترین حالت، روابطشان از حد روابط "دوستانه تاکتیکی" فراتر نخواهد رفت۔
ترکیه که پایی در قضیه کرکوک و کشور همسایه است به همین منوال، این بن بست جریانات ناسیونالیست کرد را در درجه منفور شدن نزد نیروی جنبش خودی ضرب کنید متوجه میشوید که موقعیت این جریانات چگونه است۔
مساله این است که متحد شدن بارزانی و طالبانی با آمریکا هم بر پایه منافع یکطرفه آمریکا است و گرنه آمریکا و غرب تاکنون راجع به مساله کرد هیچگاه پلاتفرم و نظری رسمی و یا برنامه خاصی ارائه نکرده و قصد ندارد چنین کاری بکنند۔ از این گذشته از دوره برایمر تاکنون چندین بار انحلال نیروی نظامی احزاب ناسیونالیست کرد (پیشمرگه) بعنوان بخشی از میلیشیا مطرح شده است۔
در دور آتی نیز این جریانات ناچارا در همین پوزیسیون کنونی با آمریکا خواهند ماند، هر گاه پا از گلیم خود فراتر نهند با تهدید بر چیدن میلیشیا و نیروی نظامیشان و کم کردن کمک های مالی مواجه خواهند شد۔ این حربه آمریکا علیه بارزانی و طالبانی مانند شمشیر داموکلوس همیشه تا زمانی که نیاز ابزاری به این جریانات باقی مانده باشد، بر سرشان آویزان است۔
همه طرف های درگیر به این امر واقفند که بیش از دو دهه است که جامعه کردستان بصورت جامعه ای که هنوز سرنوشت مدنیت آن تعیین تکلیف نشده و از این نظر یک حالت ایستگاه ترانزیت موقت برای صدور کالا از طرف سرمایه داران ایران و شیوخ خلیج و چین و نیز برخی کشورهای "فرصت شناس" غربی است، و خارج از حوزه سوخت و ساز تولید کاپیتالیستی، با تزریق دلار سر پا است۔ این هرج و مرج اقتصادی سران احزاب ناسیونالیست را بر خوان یغما و ثروت سرسام آور انداخت که دست شستن از آن کار آسانی نیست۔ این حقیقت هم بر کسی پوشیده نیست که در متن چنین اقتصاد انگلی با هر تحول سیاسی دگرگونی سریع روی خواهد داد۔ در صورت قطع تزریقات دلار و پمپاژ سرمایه های وارداتی، و "سهم" معلق و همیشه قابل بازپس گیری "حکومت اقلیم کردستان از فروش نفت عراق، جامعه بسرعت بسوی تباهی کامل کشیده میشود۔ این اوضاع بی ثبات یکی از محورها و یکی از اساسی ترین منشاهای قدرت سیاسی احزاب ناسیونالیست کرد و در همان حال منشا تزلزل و ریزش این قدرت است۔ محور دوم قدرت سیاسی این جریانات نیروی نظامی و قدرت اسلحه است، از قضا هر دو محور قدرت بسادگی میتواند مورد تهدید واقع شوند۔ چون این جریانات از منظر مردم کردستان هم از اعتبار ساقط شده اند با حمایت مردم مواجه نخواهند بود، این دوره فساد ریشه میلیتانت ناسیونالیسم کرد را خشکانده است۔
دور آتی هر توافقی در گاوبندیها بر سر حکومت صورت گیرد ناسیونالیزم کرد در موقعیت شکننده و بی ثبات تری خواهد بود۔
اگر توجه کرده باشید ابتدا طالبانی بعنوان مدافع مشارکت بعثی های سابق با فرمول "بعثی ها میتوانند در انتخابات کاندید شوند اما صدامیها نمیتوانند" وارد شد اما به سرعت متوجه بی لطفی آمریکا شد و در اطلاعیه ای هشدار داد که بعثیها قصد دارند کودتا کنند! واقعا خنده دار است کودتا علیه کی؟ در حالی که سلطه دولت عراق در همان پایتخت یعنی بغداد در منطقه سبز که شامل خیابان منصور و چند خیابان دیگر تجاوز نمیکند، قرار است علیه کی کودتا شود؟!
به نظر میرسد که غرب قصد دارد ابتکار عمل را به ناسیونالیسم عرب بسپارد، اینطور به نظر میرسد که اسلام سیاسی را به جایگاه درجه دوم در بسیج و عمل سیاسی در قبال مساله عراق عقب برانند۔ در این صورت دولت آتی بدون نقش ناسیونالیسم عرب نخواهد بود، علاوی از موضع بالا از نوری الماکی میخواهد که سکولارتر و غیرفرقه ای تر باشد تا قابلیت همکاری کردن پیدا کند۔ آمریکا و دول عربی مصممند که نقش از دست رفته ناسیونالیزم عرب را اعاده کنند۔ جالب این است که اخیرا برخی از نهاهای "حقوق بشری" وابسته به دولت آمریکا از نقض حقوق بشر، نقض آزادی بیان و شکنجه زندانیان سیاسی توسط "نیروهای امنیتی" حکومت "اقلیمی" کردستان عراق سخن گفته اند.
جبهه ناسیونالیستی کرد ورق همیشه آماده و مهیا در دست آمریکا است، محمود عثمان یکی از نمایندگان کرد در پارلمان عراق اعلام کرده است که "کردها" حاضرند هم با علاوی و هم با مالکی در دولت آتی مشارکت کنند۔ اخیرا هم به محض اینکه معلوم شد که در شمارش اولیه آرا، علاوی بر المالکی پیشی گرفته است، مسعود بارزانی فورا او را به ویلای تابستانی خود دعوت کرد تا طبق "دیپلوماسی" همیشگی ناسیونالیسم کرد، از پیش عرض "ادب" کرده باشد.
شکاف در بالا و نفرت از پایین موقعیت ناسیونالیسم کرد را حتی در درون خود نیز جهت ایفای نقش تضعیف کرده است۔ دور آتی هر چه باشد دوران ریخت و پاش احزاب ناسیونالیست کرد باقی نخواهد بود۔
آمریکا قصد دارد که با خروج نیروهای نظامی چند ده هزار از نیروهایش را در کردستان عراق نگهدارد، سوال این است آیا اگر مناطق دیگر عراق بسوی امن شدن پیش روند قصد دارند که نا امنی و جنگ را به منطقه کردستان منتقل کنند؟ یا شاید به این ترتیب میخواهند راسا و توسط نیروهای نظامی، به دوره تبدیل کردن کردستان عراق به حیات خلوت "دو حزب اصلی" ناسیونالیسم کرد و میلیشیا و سازمانهای امنیتی آنان، نقطه پایانی بگذارند؟
در نتیجه این سطح از تحلیل، بار دیگر ما را به ضرورت شکل گرفتن جبهه سوسیالیستی و تشکل و ظهور افق کمونیستی میرساند۔
موخره
این آرایش جدید و و تعرضات قدیم و جدید که اکنون در قالب چند جبهه، ناسیونالیسم عرب، اسلام سیاسی، ناسیونالیسم کرد و تحت عنوان "سنی"، "شیعه" و "کردها" صحنه گردان و میداندار هستند، تنش های جدید با خود عوارض های جانبی خواهد داشت، عوارضی که رنگ خود را به همه طرف خواهد زد۔
در این میان سرنوشت احزاب و جریانات اپوزیسیون ایرانی مستقر در کردستان عراق، زیر علامت سوال قرار خواهد گرفت۔ بعید نیست که رفته رفته بر فشار مالی و کم کردن "مساعدت" ها افزوده شود۔ ممکن است تضیقات سیاسی و توطئه گری علیه رهبران و افراد این جریانات شروع شود۔
فشار ایران و فشار ناسیونالیزم عرب بر رعایت قوانین بازی دو کشوری که در حال جنگ نیستند بر دوستی با مام جلال و محافل دوستان قدیمی چیره خواهد شد۔ زندگی انسانهایی که به هر دلیلی با این جریانات هستند، خانواده ها و کودکانشان در مسیر نگران کننده و تیره تر و موقعیت بدتر و بی ثبات و نامطمئن قرار خواهند گرفت۔
در این میان سرنوشت سیاسی کومه له و حزب کمونیست ایران برای قطب چپ جامعه جای سوال است۔ هر کسی برای چپ جامعه دلی بسوزاند با هر درجه از دوری ونزدیکی سیاسی با کومه له موجود نمیتواند در طرح این سوال غافل بماند۔
واقعا کومه له بار دیگر در دو راهه انتخاب قرار خواهد گرفت، آیا بار دیگر اردوگاه نشینی را عرصه مرگ و زندگی خود تعریف خواهد کرد؟ آیا برای بقا زندگی اردوگاهی از این بیشتر به ناسیونالیزم کرد تمکین خواهد کرد؟ آیا جریانی که ریشه ای در تاریخ کمونیسم در ایران و کردستان دارد، از بستر و نقطه قدرت واقعی خود دورتر خواهد شد و "آغازی دیگر" را از سر خواهد گرفت؟
آیا هزینه گزاف دیگری را در توهمات ناسیونالیستی وادامه سیاست خرف کننده "انتظار" بر خود تحمیل خواهد کرد؟ آیا قادر است در دفاع از همان درجه از کمونیزمی که خود را بدان تعریف میکند راه خروجی بیابد؟
اینها سوالات واقعی و جدی هستند که باید رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران بدان جواب عملی بدهد۔ باید منتظر این جوابها بود من امیدوارم که در این انتخاب دفاع از کمونیزم و جانبداری چپ و رادیکال غلبه کند۔
٢٢ مارس ٢٠١٠
|