مبارزه با حکومت اسلامی و نقش طبقه متوسط


بیژن کیارسی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۶ فروردين ۱٣٨۹ -  ۲۶ مارس ۲۰۱۰


بسیاری امروزه از خود میپرسند: آیا حکومت اسلامی موفق شده است از یک بحران دیگر عبور کند؟
اگر پاسخ منفی‌ است؛ پس چرا خیابان ها دیگر پذیرای مردم معترضی نیست که تا چند ماه پیش، چندین و چند بار خیابان ها را با صفوف به هم فشرده ی خویش به تسخیر در آورده بودند و با فریادهای خویش بنیادهای نظام اسلامی را به چالش کشیده بودند؟

سوال نگران کننده این است که آیا این سیستم اسلامی _ نظامی اقتصادی، هنوز میتواند خود را در تعریف کلاسیک دولت_ملت بازتولید کند؟
به نظر نگارنده پرسش ها را می‌توان در میان مردم و مشخصا در میان طبقه متوسط جستجو کرد، چرا که با بررسی‌ ساختمان ‌ هرم‌ جامعه، طبقه متوسط شهری سطح زیادی از این هرم را پوشش میدهد که مطمئنا تحرکات این طبقه در جامعه نقش بسیار مهمی‌ را در ادامهٔ حیات رژیم بازی‌ می‌کند؛ کما اینکه نقش این طبقه در طول تاریخ معاصر غیرقابل چشم پوشی است.
با شروع توسعهٔ اقتصادی و اجتماعی شاه در دههٔ ۴۰ بخش بزرگی‌ از جامعه توانست از این امکانات بهره ببرد، اما تناقضات زمانی‌ شروع شد که با توجه به ساختار دیکتاتوری رژیم سلطنتی، شخصیت خودکامه شاه، توسعهٔ ناموزون، رژیم پهلوی دیگر نمیتوانست پاسخگوی نیازهای به حق مردم باشد. بازخوانی‌‌ تاریخ به ما نشان میدهد که، سرکوب گسترده مخالفان رژیم پهلوی در همهٔ سطوح چه کارگری، چه دانشجویی و روشنفکری پس از کودتای ۲٨ مرداد ٣۲، در اواسط دههٔ ۴۰ مخالفان عمدتا مارکسیست و مارکسیست های مسلمان را به سوی مبارزهٔ مسلحانه سوق میدهد، با بحران اقتصادی سال های پایانی رژیم پهلوی بروز نارضایتی در میان اقشار مختلف مردم گسترش می یابد، مخالفت ها از سطح گروهی؛ گسترده تر میشود، دولت سیاست مبارزه با گران فروشی را برای کنترل قیمت ها اتخاذ می‌کند که این باعث نارضایتی در بافت بازار سنتی‌ می شود.
خواسته های طبقات مختلف به هم گره می‌ خورد مردم به خیابان ها می ریزند، صحنه برای یک انقلاب آماده است, بازار سنتی‌ با متحدان دیرینه شان "آخوندها" مشغول معامله می شود، خمینی پس از مدتی‌ در پیام هایش، اهداف اقتصادی را نیز وارد می‌کند، طبقهٔ متوسط رشوه و وعده های رنگارنگ اقتصادی خمینی را با آغوش باز می‌پذیرد و تأ آنجا پیش میرود که نقش امام را در ماه به روشنی میبیند، خیابان ها کاملا به تصرف مردم در می اید و رژیم پهلوی سقوط می‌کند.

بازنده بزرگ پس از انقلاب همان طبقهٔ متوسط است، چرا که در همان زمان‌ که آن ها برای وصول وعده ها، خمینی را مورد خطاب میدهند, رژیم اسلامی با مثلث کارامد "آخوند – بازاری - لومپن" دارد خیابان ها را به کنترل خود در می‌ آورد, لمپن های نوکیسه، در جیب فتوای فقیه و پول بازار و در دست چماق و چاقو, روسری را با چماق و توسری به زنان معترض به قانون حجاب اجباری تحمیل می کنند و فریاد آزادی را با چاقو در گلوها خفه می سازند. اما دیری نمی پاید که مردم فراموشکار، به اندک امتیازات داده شده راضی‌ میشوند و به خانه باز میگردند, حکومت اسلامی پس از تطمیع بخش وسیعی از؛ مردم مخالفان را چه در خیابان و چه در زندان درو می‌کند.

حکومت اسلامی به این ماهیت طبقهٔ متوسط پی برده است، از این روست که همیشه هر جا که لازم بوده با دادن رشوه در زمان های مختلف ناراضیآن را وادار به سکوت کرده است، حکومت می داند همیشه این طبقه با توجه به ساختار ذهنیش آماده ی گرفتن رشوه است و به اصطلاح بنده پروری می‌کند، در طی سالهای گذشته هرجا که رئیس دولت حکومت اسلامی به هر منطقه که سفر کرده تصاویر تاسف بار مردمی را مشاهده می‌کنیم که نامه به دست به دنبال مرکب خاقان حکومت اسلامی می دوند تا خواسته خویش که حق طبیعی هر شهروندی می‌باشد با التماس و لابه تقدیم مقام حکومتی کنند.
احمدی نژاد در انتخابات دوره نهم با شعار مبارزه با فساد دستگاه اداری توانست بخشی از رائ های مردم را به حساب خود واریز کند، اما نکته اینجاست که، رژیم به فساد دستگاه اداری خود نیز نیاز دارد، چراکه امورت بسیاری از کارمندان حقوق بگیر دولت از ردو بدل شدن همان پول های زیرمیزی می‌گذرد.

این رشوه تنها در قالب الطاف اقتصادی نبوده است، حتا زمانی‌ که جامعه به حالت انفجار در آمده، رژیم انتخابات را میان بد و بدتر برگزار کرده تا مردم اندکی‌ از حقوق خود را در قالب رشوه دریافت کنند.
زمانی‌ که دیگر مکتب اسلام پاسخگوی ‌نیازها نبود؛ رژیم برای پیشبرد اهداف نظامی و اتمی‌ و توجیه کاستی های حاصل از تحریم های اقتصادی, از اواسط دهه ی ۷۰ برنامه های ناسیونالیستی را در دستور تبلیغات فرهنگی‌ - اسلامی خویش قرار داد و آن را در قالب فرهنگ ایرانی‌ - اسلامی به مردم ارایه کرده است.

به همین خاطر است زمانی‌ که ضعف ها سرباز کرده اند و بخشی از جامعه ادعای حق طلبی کرده است، رژیم با کمک همین مردم ضعف ها را پوشش داده است و کارها را به سامان رسانده است، هنوز هم داستان تلخ استخدام یک شبه رانندگان اتوبوس پس از اعتصاب رانندگان شرکت واحد در سال ۱٣٨۵ از خاطر نرفته است. حتا در مثالی تازه تر به نتیجه نرسیدن اعتصاب همگانی در بحبوحه ی پس از انتخابات.
حکومت اسلامی که بنا به اقرار عوامل خویش در دوران حداقلی نیرو پس از ریزش بخشی دیگر از نیروهایش پس از حوادث انتخابات در دوران نقاهت به سر میبرد، با توجه به خصلت طبقه متوسط هنوز به حیات خویش ادامه میدهد, چرا که خصلت بورژوازی در منشی خلاصه میشود که رهبر حکومت چندی پیش آن را در جمله ی جذب حداکثری و دفع حداقلی تعریف کرد.
به همین خاطر است که مردمی که خیابانها را به تصرف خویش در آوردند نتوانستند رژیم را وادار به کرنش در مقابل خواسته هایشان کنند چرا که خصلت "انجام دادن برای چیزی به دست آوردن" آنها را آنان را از پیشروی منع کرد. زیرا مانند سال ۵۷ کسی‌ چون خمینی نبود تا رشوه های آنچنانی‌ به آنها پیشنهاد کند و ماشین حسابی‌ که در سر مشغول شماره انداختن است فرمان به ماندن در خانه را داده است.

با وجود تمامی‌ تابوشکنی ها در سطح جامعه و گسست های موجود میان حکومت و ملت, شکی‌ نیست که بخش بزرگی‌ از مردم حکومت را نمی خواهند، اما سقوط این حکومت نیز باید به دست همین مردم صورت بگیرد، چرا که خود رژیم بدون همکاری مردم نیز توان برداشتن گامی کوچک را نخواهد داشت, نمود این گسست ها باید اکنون که مشروعیت رژیم در میان اقشار مختلف جامعه از بین رفته است به صورت عملی‌ درآید, و مردم باید بجای پوشش دادن رژیم، خود را پوشش دهند؛ چرا که با سیاست با یک دست پس زدن و با دست دیگر پیش گرفتن الطاف اعطایی از طرف رژیم، به رژیم در طول زمان امکان بازسازی مجدد خویش را میدهند و خود نیز در نهایت بازنده زمانی‌ و تاریخی‌ خواهند بود.

آرزوی رهایی و آزادی، زمانی‌ نتیجه میدهد که مردم بدانند که قوأعد جدیدی را وارد میدان مبارزه باید بکنند چرا که برای ساختن دنیای نو به میدان آمدن با قوأعد کهنه جوابگو نخواهد بود.