انتشار نشریه ی سوسیالیست
شماره ی دوم نشریه ارگان دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران منتشر شد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ فروردين ۱٣٨۹ -
۲۷ مارس ۲۰۱۰
اخبار روز: دومین شماره ی نشریه سوسیالیست، ارگان دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران منتشر شد. در این شماره ی این نشریه مطالب زیر درج شده است:
سرمقاله، بازخوانی جنبش توده ای جاری و چشم اندازهای آتی، بیانیه تشکل های مستقل جنبش کارگری در مورد حداقل دستمزدها در سال ٨۹، تاریخچه ی جنبش کارگری (بخش نخست)، نگرش طبقاتی و لزوم سوسیالیستی بودن آن، سازمان دهی زنان طبقه ی کارگر (بخش نخست).
برای دریافت این نشریه، روی آدرس زیر کلیک کنید:
http://www.socialist-students.com
سرمقاله ی شماره ی دوم نشریه ی سوسیالیست در زیر آمده است:
نیم نگاهی به وقایع سال ۱٣٨٨ بلافاصله بر ما روشن می سازد که سالی که سپری گردید، یکی از نقاط عطف تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران طی سی سال گذشته بوده است؛ تحولات و حوادث سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که به موازات یک جنبش وسیع توده ای، چشم انداز نوینی را پیش روی توده مردم و جنبش های اجتماعی مختلف، اعم از کارگری، زنان، دانشجویی و... گشوده است.
طی چند ماه گذشته به کرات بر این نکته تاکید گردید که تضادهای درونی رژیم با کودتای درون حکومتی به اوج خود رسید و همسویی بین تضادهای درونی و اعتراضات مردم به یک بحران سیاسی در کشور بدل گردید، بحران سیاسی در حالی رو به شدت است که اقتصاد ایران با بحران عمیقی دست به گریبان است و رژیم راه خروج از آن را نه تنها نیافته بلکه رژیم در مخمصه ایست که بیش از پیش بحران سیاسی را تشدید کرده است. بر خلاف پیش بینی هایی که بر مبنای عقلانیت طبقاتی و ابزاری بورژوازی، گمان می برد کاندیدایی چون موسوی برای پیشبردن پروژه های اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی در شرایط داخلی و جهانی کنونی گزینه مناسب تری است، عملا جناح حاکم که الیگارشی و مافیای اقتصادی – سیاسی سپاه تعین آن است، با پس زدن جناح دیگری از بورژوازی در قالب یک کودتای انتخاباتی عملا اصلاح طلبان حکومتی و عقبه داخلی و خارجی نوکان و سوسیال دموکرات آن را از عرصه قدرت سیاسی اخراج و به لحاظ منافع اقتصادی شان نیز، تهدید جدی نمود. اصلاح طلبان نیز برای احیای منافع اقتصادی و اعاده موقعیت سیاسی خود چاره ای نداشتند تا در این مصاف به پشتوانه خیل توده های در خیابان برای احقاق حقوق از دست رفته خود در چارچوب جمهوری سرمایه داری اسلامی بکوشند و با قدرت حاکمه چنان چلنه بزنند که گویی رشته اعتراضات و درجه رادیکالیسم مردم در دست آنان است که از شواهد و قرائن چنین بر می آید که ابدا چنین نبوده است. در این چند ماه اصلاح طلبان برای قدرت از دست داده جنگیدند، و توده ها برای مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر حق خود. اصلاح طلبان حکومتی با تبلیغ اعتراضات آرام و بدون شعار و یا در نهایت با شعارهایی فقط در چار چوب تنگ اصلاحات و خطوط قرمز حکومت سرمایه داری اسلامی حرکت نمودند، اما توده ها عملا فراتر از»انقلاب مخملی« حرکت کردند، و با شیوه های مبارزاتی و شعارهایی رادیکال پا در عرصه نهادند.
از همان هفته های اول اعتراضات روشن بود که مردم دیگر برای احیای رأی های باطل شده، یا صدور معجزه ای برای تبدیل یکباره کابینه دولت کودتا به کابینه رفرمیست های محبوب مردم در خیابان ها حضور ندارند. بلکه بالعکس، این اصلاح طلبان هستند که به حضور میلیونی مردم در خیابان ها عمیقا محتاج اند و بدون این پشتوانه حتی یک لحظه هم برای ادامه اعتراضات خود برای احیای منافع طبقاتی شان خطر نمی کنند.
جنبش توده ای و آزادیخواهانه مردم هفته های پر التهاب نخستین را پیمود و با آغاز سال تحصیلی و گشوده شدن دانشگاه ها مقاطع مختلف از جمله ۱٣ آبان و ۱۶ آذر را پشت سر نهاد و روشن است که دانشجویان توانستند به خوبی از عهده نقش خود به مثابه جنبش پیشرو و رادیکال و اپوزسیون قدرتمند دیکتاتوری اسلامی بر بیایند و داغِ نه! بزرگی را بر پیشانی دستگاه سرکوبگر لجام گسیخته بنهند. دانشجویان با شعارهای رادیکال و با تکیه بر قدرت جنبش توده ای مردمی که در پسِ پشتِ اعتراضات هر روزه دانشجویان نهفته بود، جنبش اعتراضی مردم علیه دستگاه سرکوب حاکم بر ایران و برای احقاق خواست آزادی و برابری را، بیش از یک گام به پیش بردند و همان گونه که اخبار گسترده حکایت می کند، در این مسیر هزینه های گزافی نیز متحمل شدند.
در این اثنا، کارگران نیز که در هیئت یک طبقه در عرصه نبودند، اما از همان روزهای اول تابستان اعتراضات و اعتصابات پیاپی خود را پیش می بردند نیز، آماج حملات رژیم بودند و دائما فعالین کارگری توسط رژیم دستگیر، بازداشت، ضرب و شتم و با احکام سنگین به زندان متقل شدند. از سوی دیگر با نفوذ جریانات راست و پروغرب در جنبش کارگری، و فراهم کردن زمینه تزریق پول هایی که همواره به ایجاد فساد، اغتشاش و بروز انحرافاتی در جنبش کارگری دامن زده مساله متشکل شدن صفوف کارگران را به تاخیر انداخته و دست در دست سرمایه داری اسلامی، انرژی و وقت پیشروان کارگری را که در جهت افشای مقاصد و مبارزه با نفوذ آنان تلاش نموده اند را عملا تلف نموده اند.
با رخ دادن حوادث ۶ دی ماه، و مواجهه با رادیکالیسم غیر قابل باور مردم در خیابان ها و ایستادنشان رو در روی قوای سرکوب، توده ترسی تاریخی جریانات لیبرال و رفرمیست محمل عینی خود را پیدا نمود و ایشان را به تاختن به جانب مردم، پرخاش و اعتراض به توده ها و اعلام انزجار از مقاومت مردم وادار نمود؛ ناگهان نقاب از چهره ها فرو افتاد و چهره سازش کاران به خوبی برملا گردید.
روند خنثی سازی اعتراضات رادیکال مردم در آستانه ۲۲ بهمن ماه و سالگرد انقلاب ۵۷ با هماهنگی آشکار مواضع رفرمیست ها و لیبرال ها با قدرت حاکمه پیگیری گردید. تغییر در تاکتیک رژیم، از سرکوب وحشیانه نظیر آنچه در ۶دی ماه رخ داده بود به ارعاب گسترده پیش از تظاهرات ۲۲بهمن و برخورد نرم تر در متفرق کردن تظاهرکنندگان از یک سو، و تاکتیک ریاکارانه اصلاح طلبان که به اسب تروا مشهور گردید از سوی دیگر موجب شد تا زمزمه هایی در جهت سرخورده کردن مردم معترض مبنی بر پایان گرفتن موج مبارزات توده ای در خیابان ها از هر سوی به گوش رسد.
از یک طرف ساده لوحانی که از روز ۲۲بهمن، کعبه آمالی برای جهش از مراحل مبارزه علیه دیکتاتوری ساخته بودند، با سادگی کودکانه و خامی سر به دیوار کوفتند که گویی باز در همین نقطه به پایان رسیده است. از طرف دیگر کسانی که از همان روزهای نخستین، بر ارتجاعی بودن این جنبش و گویا خواست ضد دیکتاتوری و مطالبات دموکراتیک مردم اصرار داشتند، با شعف بسیار از اثبات مدعاهایشان سوت پایان مبارزه را کشیدند. لیبرال –رفرمیست ها نیز، از این فرصت به بهترین نحو بهره جستند تا دوباره فریاد زنده باد اصلاحات خود را سر دهند و و بر راه حل های گام به گام خود در جهت مثله کردن اعتراضات رادیکال مردمی که برای آزادی خون به بها داده اند پای فشارند. چنین بود که عملا هر سه موضع در یک راستا تلاش نمود بر جو سرخوردگی مردم دامن بزند و امر مبارزه و پیروزی را به ابتذالی لیبرالی بدل سازد که گویی فارغ از نیروهای سیاسی موجود، سوای موازنه قوا، نفش تعیین کننده برخی نیروهای سیاسی در مقاطع معین، ساختارهای از پیش موجود و زمینه عینی که مبارزه در متن آن جریان دارد، قابل تحقق است.
بدیهی است که غرض ورزی یا ساده دلی که در پشت چنین تحلیل هایی نهفته است عملا برای کتمان کدام واقعیت کمر همت بسته است. برای ما روشن است که تنها در پرتو یک استراتژی سوسیالیستی که به طبقه معنی ارجاع می دهد می توان طبقه کارگر را به عرصه مبارزات وارد نمود و توازن قوا را به سود مردم و جنبش آزادی خواهانه آنان و تضعیف قوای سامان دهی شده سرکوب تغییر داد. از منظری سوسیالیستی برای ما واضح و مبرهن بود که با گذشت چند ماه از مبارزات وسیع مردم، جنبش کارگری با توجه به منافعی که در جنبش موجود دارد، باید هر چه بیشتر با طرح مطالبات خود ابراز وجود نماید و شعارهای خود را بطور وسیعی طرح کند، تا در آینده بتواند رهبری این جنبش را در دست گیرد. کارگران پیشرو نیز لزوما می بایست در هر برهه، هم با طرح مطالبات اقتصادی در کنار مطالبات آزادیخواهانه جنبش را عمق ببخشند و هم با طرح شعارهای کارگرمحور جنبش را تحت تاثیر قرار دهند.
بدون شک این اعتصابات و اعتراضات کارگری است که می توانند جنبش را وارد مرحله ای جدید نماید و تظاهرات ها و اعتراضات مردمی، چنان چه بازنمایی مبارزات عمیق تر دیگر اقشار و جنبش های اجتماعی و به ویژه جنبش کارگری به عنوان کلید پیروزی و پیشروی این جنبش در خیابان ها نباشند، عملا به پدیده ای در خود بدل می گردند که ربط مستقیمی به خواست های واقعی و روند های عمیق اعتراضی و مبارزاتی در بطن جامعه موجود ندارد و لذا به زودی زود، این حضور بی ثمر و بی نتیجه در خیابان ها، موجب دلسردی خیل عظیم کسانی را فراهم می آورد که بی وقفه در ۹ماه گذشته در عرصه خیابان ها حاضر شدند و سنگر را به هر ترتیب حفظ نمودند.
خیزش توده ای اخیر با این تفسیر در هر مرحله از مبارزات ضرورت ایجاد تشکل های کارگری و توده ای را برجسته نموده است. واضح است که دستگاه سرکوب تا چه حد هشیارانه در کمین مبارزات کارگران و به ویژه فعالین آن نشسته و از همه سو به آنان یورش می برد بنابراین خیلی واقعی است که ایجاد تشکل های توده ای کارگری با مانع جدی سرکوب رو به رو است؛ اگرچه طی ماه های گذشته نیز علیرغم فضای بسته و تمام تدابیر امنیتی و فشار های گسترده بر کارگران و فعالین کارگری در محیط های کار، با اعلام موجودیت شورای موقت کارگران ذوب آهن اصفهان، کمیته های کارگران سوسیالیست داخل کشور و نیز اخیرا سندیکای کارگران گاز و پتروشیمی در عسلویه و ... مواجه بودیم.
اما چنان که از سوی برخی فعالین و مجامع کارگری طی ماه های اخیر بارها اعلام گردیده است، ضرورت ایجاد تشکل های کارگری از این روست که در عمل تجلی اراده طبقاتی کارگران و بروز آگاهی آنان نسبت به منافعشان است و از سوی دیگر نتیجه مهمی که بر این امر مترتب می گردد این است که مانع از این آسیب می شود که طبقه کارگر دنباله رو و اندامواره دیگر گرایشات طبقاتی گشته و رهبری آنان را بپذیرند. با امعان توجه به این مساله، به این نتیجه می رسیم که مجموعه تحلیل هایی که بر مبنای حضور مردم در خیابان ها پیروزی یا شکست جنبش مبارزاتی را ارزیابی می کنند، تا چه حد یا غرض ورزانه و ریاکارانه است، یا کوته بینانه.
از ۲۲ بهمن تا پایان سال دو مناسبت مشخص وجود داشت که ضرورتا و بر طبقات انتظارات می باستی محمل ادامه اعتراضات مردم باشد: ٨مارس روز جهانی آزادی زن و دیگری مراسم سنتی چارشنبه سوری.
در آستانه ٨مارس، که در تقویم مناسبات غیر حکومتی، یکی از مهم ترین سمبل های مبارزه با ارتجاع در شمایل های مختلف است، سکوت معنا دار رهبران برجسته در قبال مساله زنان و مناسبت روز جهانی آزادی زن بیش از پیش به چشم آمد؛ آن هم پس از این که سال ها، تحت هر گونه فشار و سرکوبی، بخش هایی از جنبش زنان در معنای عام، در خیابان ها ولو برای چند دقیقه، مساله رهایی زنان را عمومی اعلام نموده اند.
رهبران سبز، عامدانه و بر مبنای آگاهی از منافع طبقاتی خود رسما مناسبت نخست یعنی روز جهانی زن را نادیده گرفتند و نمایندگان رفرمیست آنان در جنبش فمینیستی نیز در این سکوت به طرز شرم آوری سهیم گشتند و گویی که هرگز، در اندیشه ٨ مارس و صحبت از مساله ای به نام مساله زنان نبوده اند! رفرمیست ها و لیبرال ها که از ۶ دی ماه به این سوی، با ریاکاری هرچه تمام تر سخن از «جنبش بدون خشونت» و هر گونه مبارزه قهرآمیز و خشونت بار به زبان می آوردند، این بار، تزویر را به نهایت آن رساندند و عملا ٨ مارس، که در سال های گذشته همواره یادآور اعتراضات آرام زنان در خیابان های شهر بود و به هر حال با خشونت رژیم سرکوب می شد را رها کردند، و پشت مناسبتی سنگر گزیدند که آن هم طبق سنت مالوف سال های قبل، ذاتا خشونت بار و پر تشنج است. چگونه می توان این وضعیت را توضیح داد؟
آیا جز این است که رفرمیست ها با تمام توش و توان، با بهره جستن از تمام نیروهایشان در جنبش های اجتماعی مختلف، و با اراده ای زاییده آگاهی از منافع طبقاتی شان، جایگاهشان در ساختار حاکم و موضوعیتشان در ادامه یک جنبش سیاسی - اجتماعی رادیکال، می کوشند که آگاهی نیرو های حاضر در جنبش ضد دیکتاتوری و آزادی خواهانه را به تاخیر بیندازند و از روشن شدن منافع و جایگاه های طبقاتی توده رادیکال در متن خیابان ها جلوگیری نمایند؟!
بدین ترتیب رهبران سبز میان دو واقعه با جایگاه سیاسی، اجتماعی و تاریخی معین، شب آخرین چهارشنبه پایان سال را برگزیدند و از ۲۲ بهمن به این سوی عملا نسبت بدان هم دلی از خود بروز دادند.
اکنون با پشت سر گذاردن این مراسم به خوبی می توان قضاوت کرد که این مناسبت تا چه حد به جلو راندن جنبش توده ای یاری رساند و اساسا چه تفاوت کیفی با سال های گذشته در خود داشت؟ آیا در سال های قبل، واقعه پر حادثه و پر تنش چارشنبه سوری چیزی از آن چه در سال ٨٨ رخ داد، کم می آورد؟ شاهدان منصف خلاف این را گزارش می کنند و تفاوت چشمگیر و معنا داری در این مراسم با سال های گذشته نمی یابند.
لذا در مجموع می توان چنین جمع بندی نمود که سال ۱٣٨٨ آغاز یک جنبش فراگیر آزادی خواهانه علیه دیکتاتوری، طرح طیف گسترده ای از خواست های دموکراتیک و آزادی خواهانه در خیابان ها و بروز اراده ای از سوی مردم برای ایجاد
تغییر در زندگی و احقاق حقوق لگدمال شده طی سی سال گذشته بود، اما عملا در غیاب طبقه کارگر و در واقع بدون حضور متشکل طبقه ای که تنها اوست که تا به آخر می تواند سکان دار پیش بردن این کشتی به سوی پیروزی نهایی باشد.
سال ۱٣٨۹ نیز در شرایطی آغاز می شود که سازش میان جناح های مختلف بورژوازی تا حد زادی روشن تر جلوه می کند، و سرمایه داری اسلامی با برنامه های سیاسی و اقتصادی ویژه ای که در دستور کار خود دارد، با تعیین حداقل دستمزد ها و عملا دهن کجی به طبقه کارگر، با حذف یارانه ها که کمر مردم را خواهد شکست و سرکوب گسترده ای که طبیعتا به لحاظ سیاسی و اجتماعی برای جلوگیری از متشکل شدن کارگران، زنان، دانشجویان و تمام اقشار و گروه های تحت ستم به کار می گیرد، سال جدید را آغاز می کند.
مجموعه این وقایع شرایط مساعدی برای اعتراض و مبارزه در جهت مطالبات اقتصادی و سیاسی کارگران را ایجاد می کند و ضرورت این مهم را یاد آور می شود که باید دو عرصه مبارزه را تلفیق نمود و با اعتصابات گسترده و تلفیق شعار های ناظر بر مطالبات اقتصادی با شعارهای رادیکال مردم، مبارزه را گسترش داد. رمز پیروزی تنها مبارزه همه جانبه به رهبری طبقه کارگر متشکل خواهد بود. این نه یک شعار، که لزوما باید خواست همه فعالین واقعی سوسیالیست در سال پیش رو باشد که به مثابه قطب نمای مجموعه مبارزات، فعالیت ها و تاکتیک ها مورد استفاده قرار گیرد.
۶ فروردین ۱٣٨۹
|