سکوت چشم تو چون عصر جمعه آژنگین
دکترعارف پژمان
•
بهار، بیتو غریب است و خانه خاموش است
بهار بیتو به رنگ پریده می ماند.
بهار ، پویه برگی است در گذرگه باد
بهار قصه خاموشی امید من است!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ فروردين ۱٣٨۹ -
۲۷ مارس ۲۰۱۰
بهار ، بیتو غریب است و خانه خاموش است
بهار بیتو به رنگ پریده می ماند .
بهار ، پویه برگی است در گذرگه باد
بهار قصه خاموشی امید من است !
****
سکوت چشم تو هرگز بهار نداشت .
سکوت چشم تو ، چون عصر جمعه ، آژنگین .
سکوت چشم تو بیگانه بود ، از غم من !
****
همیشه شعر سیاهم بهانه ی تو گرفت
همیشه دود نگاهم ، به دامن تو نشست ،
همیشه نام تو آغاز سر گرانی بود
همیشه ازتو به خود ، من دروغ می گفتم !
****
نگاه کن ، نگاه :
روی آن سکوی سپید
که هر غروب برایم ستاره می چیدی
و گیسوان تو ؛ گهواره ی غم من بود ،
هنوز جای کسی نیست
وخاکستر سیگار من هنوز آنجاست !
هنوز گنجشکان ،
صدای خش خش پیراهن ترا شبها
به خواب می بینند!
****
به بین که پنجره دلگیر و خانه خاموش است
و جویبار دل افروز :
این عزیز ترین ،
که بهر آمد نت ، سر به سنگ می کوبید
و عطر خاطره ات را به خانه ها می برد .
خشکیده ست !
و جایگاه مرا بوی یاس ، پر کرد ست .
|