دیروز، امروز و فردایش را می شناسد
محمدرضا شکوهی فرد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۹ فروردين ۱٣٨۹ -
۲۹ مارس ۲۰۱۰
مهم پیروزی یا شکست نیست، مهم تعیین سریع دستاورد نیست، مهم کیفیت نقش آفرینی مان است، اینکه چه را چگونه طلب می کنیم.
مهم این است که نقشمان را برای خودمان تعریف کرده باشیم، به لوازمش آگاه و ملتزم باشیم و اصول حرکت را در مسلخ افراط ها و تفریط ها و جو زدگی ها فراموش نکنیم.
تعریف نقش بدون شناخت ماهیت عمل و تعهد به راه و عمل مسئول امکان پذیر نیست.
بدیهیست چنین ایفای نقشی، متضمن تحصیل اهداف است. همچون بسیارانی بر این باورم که حرکت سبز رگه های آشکاری از این ویژگیها را داراست.
برای نخستین بار در طی تاریخ معاصر ایران زمین، جنبشی متولد گشته که به گونه ای محسوس، دارنده ملزومات اساسی یک خیزش هدفگراست.
بیش از یک قرن از نهضت مشروطه می گذرد، افزون بر نیم قرن از نهضت ملی، بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی، دستاوردها اما پس از آن حجم عظیم تلاشهایی که در جهت اعتلاء و ارتقاء شاخص های توسعه ملی خرج گشته طی این سه حرکت اصیل و فراگیر (که هر کدامشان در مقیاس منطقه ای و بعضا جهانی سرآغازی بوده اند)، کجاست؟
استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی، اینها مجلد آشنای همه آرمان هایی بود که این سه نهضت برای آن شعله ها بر افروخت و خون ها داد و هزینه ها پرداخت.
درست است که نیل حقیقی جامعه به هیچیک از این آرمان ها محقق نگشت، اما آنچه که در سایه آموختن از تجربه این بدست نیاوردن ها نصیبمان شد، اهمیست گرانقدر بر این اهداف و تحقق یا عدم تحققشان.
ایرانیان امروز در سایه تجربه اندوزی و شناخت خطاهای تاریخی و تعهد به تصحیح آنها و نضج و رسوخ عینی علم به این مهم که حق را باید شناخت و پس از آن باید ستاند، از جامعه ای که دیرزمانی صرفا سودای آزادی و استقلال و عدالت داشت، مبدل به ملتی گشته اند که می شناسد انچه می خواهد و می داند چگونه بخواهد و چگونه بدست آورد و امید دارد که تحقق آرمانهایش شدنیست.
این ویژگی ستایش بر انگیز و امیدوار کننده، حرکت کنونی را حقا به عنوان مستعد ترین نیروی عمل تحول گرا در تاریخ معاصر ایران معرفی می نماید.
شناخت اغلاط و اشتباه ها، قصورها، ،انحرافات و سوء تدبیرها، آری شناخت و فراگیری تجارب و بکار بستن عملی آنهاست که برای این جامعه به روشنی تشریح می کند کجای تاریخش ایستاده، چرایی آنرا همچنین و می آموزد چگونه به مقصود نهائی رسیدن را.
این درست است که هنوز هم بیماری استبداد مبتلا به ساختار سیاسی فرهنگی ایران است، هنوز هم نام مستبدان پس یا پیش از نام خدا و میهن در ادبیات مسلط حکام جاریست و هنوز هم شان ملت، بشمار نمی آید و از سوی حکام، برده و مطیع و مطاع خوانده وطلب می شود.
اما ایرانیان بی اغراق امروزه روز شاید برای نخستین رده در تاریخ معاصر خود، بخت این را دارند که مدعی وجود شناسه های حقیقی از اصالت و قدرت اجتماعی عظیم و وزین حرکت خود در مسیر تعالی باشند، اصالتی که ریشه در شناخت و تعهد و امید و عمل شعورمند دارد و همچون بزنگاه های پیشین و به هدر رفته، لخت و عریان و متمرکز در چند جریان محدود و معدود محافل سیاسی روشنفکری بیمار ایرانی نیست.
اگر تا دیروز حق را فلان روشنفکر می شناساند و فریاد می زد، اگر تا دیروز معدود رجال سیاسی بودند که البته از سر سلم نفس و خیرخواهی ملت بی شناخت و فاقد درون نگری و فرابینی سیاسی و فرهنگی را مطیع وارانه پشتیبان و همراه خود می کردند، اگر تا دیروز نماینده شعور و شناخت ملت معدود جریانهای سیاسی بودند که جملگی همه مولفه ها را در تنظیم و مهندسی نیروها لحاظ می کردند جز خصوصیات جامع شناسی سیاسی این جامعه، و بلاخره اگر تا دیروز می باید جامعه را در خیل توده های خامی تعریف می کردیم، که نه خود را می شناخت و نه به حقوقش آگاه بود و نه راه را و نه چاه را می دانست، امروز می باید ببالیم که اگر چه نقش جریان روشنفکری و رجال سیاسی فرو نکاهیده و وزن خاص و لازم خود را داراست، اما این جامعه را دیگر نمی توان یک توده نابالغ که برای رستن از قیود معذبی که نمی شناسد و رسیدن به طلوعی که قادر نبود تعریفش کند، دانست.
به باورم، با وجود همه معایب و خساراتی که این سه دهه نظم مستقر بر جامعه ایرانی تحمیل کرد، نباید از این حقیقت غافل شویم که عایدات بسیاری هم داشته ایم.
اگر نگوئیم تولد باید بگوییم، بلوغ و تعمیق و تعریض طبقه متوسطی که رخدادش، حداقل بخش مهمی از آن، مرهون و مدیون کوششهای موثریست که با هر نیتی، درون همین ساختار به فعل گرائیده است.
شاید بتوان آشکارترین دلایل ناکامی جامعه ما را علی رقم آنهمه کوشندگی و رخداد نهضت ها و انقلاب های رشک برانگیز، عدم وجود و رسوخ شناخت و باور و ایمان حقیقی این جامعه به توانایی هایش ذکر کرد و این فقدان ایمان در مقاطع سرنوشت سازی متاسفانه حتی به بخش های مهمی از رهبران و موثرین حرکت ها سرایت می کرد، اما اکنون هم پایوران اجتماعی و هم موثرین و متقدمین حرکت، در مراتب مختلف، این دو ویژگی سابقا ناداشته را همراه خود دارند.
اگر تحقق آرمان های آن سه نهضت عظیم هنوز در دالان تنگ و تاریک استبداد و مطلق انگاری قدرت برخی جریان های معدود معطل مانده، این نه به سبب قدر قدرتی و سخت جانی استبداد بوده که هیچ استبدادی ذاتا سخت جان نمی تواند باشد، بل بدین سبب بوده که جامعه که بی تردید فاعل اصلی هر حرکت پیشروانه ای می تواند باشد در آن هنگامه ها یا در بدبینانه ترین حالت، فاقد علم و شناخت و باور و ایمان و عمل مسئولانه که زائیده آنهاست بوده ، یا وجود انها چنان وزن محدودی داشته که هیچگاه فرصت ظهور و بروز نیافته بود.
جمله این ویژگیها در حرکت سبز، ابن روزها نمایان است در هر دو طیف چه موثرین و مصادر حرکت و چه پایوران اجتماعی، هر چند محدودیت های خاصی که ناشی از بحران شرایط است نیز دارد.
قطع یقین اگر مصادیق چنین ویژگی را درآغازین سالهای انقلاب شاهد بودیم، بسیاری از رخدادهای تلخ و فرصت سوز ، بستر وقوع نمی یافت.
این شاخصه مهمیست و در حقیقت وجه افتراق عینی و ملموس حرکت امروز با حرکت های ماضیست، هر چند ذکر این نکته ضروریست که نهضت امروز شکل تکاملی نهضت های پیشینست و نه حرکتی جدا و متفرق از آنها.
ویژگی مذکور و ترکیب زیبای آنها با عقلانیت و میانداری که پیوستگی و پایداری حرکت را سبب می گردد، امتیاز ویژه ایست که جنبش سبز با توسل به درس تجربه بدست آورده و باید آنرا به فال نیک گرفت.
شاید بتوان در این جمله مضامین و اهداف این نوشتار را خلاصه کرد که جامعه کنونی ایران، متفاوت از هر دوره تاریخی گذشته خود، به خوبی دیروز، امروز و فردایی را که قصد ساختنش را دارد، می شناسد و باور دارد و این رمز واحده توفیق نهائی حرکت اوست.
mrshokouhifard@gmail.com
|