از : رضا سالاری
عنوان : ارزش هر تاکتیکی با معیار استراتژی نهایی اش، یعنی دموکراسی مطلق، سنجیده می شود!
استراتژی آرمانی نیل به دموکراسی مطلق است ولی تاکتیک ها باید بسیار قابل انعطاف باشند، البته بدون آنکه اصل هدف و استراتژی را خدشه دار کنند.
فرصت های پیشرفت در راه و هدف دموکراسی در هر دوره گذرا و انتقالی ممکن و بالقوه را نباید از دست داد.
بدیهی است، اکثر مقالات و نقدهای کاربران اخبارزور، که در جهت فواید و کمک به استقرار نهایی دموکراسی درو برای ایران آینده، نوشته می شوند، در شرایط کنونی استبداد دینی حاکم برجامعه، ممکن است ناممکن، غیر عملی، ایده الیستی، آرمان گرا، وحتی مضحک و خنده دار جلوه کنند. بنابراین قبل از اینکه مهر ایده الیستی و نا عمل گرایی بر پیشانیمان زده شود باید به دوره های انتقالی ممکن مسئولانه و عملی بشکل تاکتیتکی بپردازیم.
به همین دلیل بسیار مهم است که هم نویسندگان مقالات محترم و هم ما کاربران عادی، در نوشتار و کامنت های خود، محتوای نظریات و اشارات خود را فقط به آینده خیالی و نامعلوم اختصاص ندهیم. باید همواره موضوعات مورد بحث و کامنت ها را به شرایط حال هم بکشانیم و بخصوص در مورد اینکه اکنون چه موضع و سیاستی را باید اتخاذ و پیشه کرد و باید از چه حرکتی ویا جنبشی پشتیبانی کرد، که حتی فقط ممکن است یک قدم کوچک ما را به همان هدف و یا استراتژی نهایی یعنی دموکراسی نزدیکتر کند، اظهار نظر کنیم. مثلاً امکان تشکیل هر نوع دوره گذرا، از استبداد نفس گیر و طاقت فرسای فعلی به هر دوره گذرای بعدی، که می تواند هنوز استبدادی، ولی قدری رقیق تر و قابل تحملتر باشد، را نباید از نظر دور داشت.
باید پابه پای مردم معترض ترقی خواه خودمان حرکت کنیم، نه تندتر و نه کند تر، همانگونه که معمولاً این سیاستمدارانند که به دنبال مردم حرکت میکنند نه بالعکس! مثلاً اگر خمینی بجای منبر رفتن و اعتراض در جهت نصیحت و اصلاح رژیم، تندتر از مردم، در سال ۴۲ فتوا داده بود که مردم به پادگانها بریزند و بجنگند تا حکومت سرنگون شود، باز هم نتیجه اش همان که دیدیم یعنی سرگونی و انقراض کل رژیم شاهنشاهی، همانند اتفاق سال ۵۷ بود؟ مسلماً خیر! جز شکست کامل و سربه نیست شدن او پیامد دیگری را نمیتوان فرض نمود. ولی خوب نمیتوان اکنون این افسوس خیالی و بیهوده را هم خورد که ایکاش تندروی کرده بود تا انقلاب ۵۷ اتفاق نمیافتاد! بالعکس، اگر شاه پیشنهاد تفکیک قوا از طرف نخست وزیر منتخب مردم، یعنی همان مصدق معروف را، پذیرفته بود و اورا بجای رقیب و دشمن، یار و همکار خود قلمداد کرده بود، فعالیت های لیبرالترین حزب ایران یعنی جبهه ملی، به نفع رشد و پیدایش مرتجع ترین و متعصب ترین گروهای مذهبی وکمونیستی، یعنی کاشانی، خمینی و فدائیان اسلام و حزب غیر دموکرات توده، سرکوب و نابود نمی گشت، و در نتیجه راهی برای رشد و پیروزی انقلاب اسلامی مردم فریب باقی نمی ماند.
درست است که دین و نظام اسلامی و قانون اساسی فعلی سد راه «اندیشه » دموکراسی، یعنی همان استراتژی نهایی ماست، ولی ابتدا باید دید چه تاکتیک هایی پیش روی ما قرار دارد؟
۱. جنبش سبز، یعنی همان جنبشی که فرضاً اگر مثلاً تا انتخابات بعدی و یا بهر دلیلی پیروز شود، موسوی طرفدار نظام را سر کار میآورد. حال سوال مهم تاکتیکی اینست که کدامیک، احمدی نژاد خرافاتی و نظامیان فاشیستی پشت سرش، یا موسوی اصلاح طلب دینی و وفاداربه نظام برای هدف و استرتژی نهایی ما کم ضررترند؟
۲. اکنون تاکتیک و سیاست اکثر مردم مترقی و معترض ما کدام است؟ همراهی با جنبش صلح جو سبز به رهبری موسوی؟ اگر نه پس چه جنبش های دیگری در داخل و خارج در همان بعد و اندازه و سنگینی و ثقل وجود دارند که نه دنیای داخل و نه دنیای خارج از آن باخبرند؟ بفرض مترقی تر و دموکرات تر بودن، واقعیت اینست که مخالفین و معترضین غیر سبز خارج از کشور هم ناتوانتر و هم پخش و پراکنده تر و محدودتر و هم بسیار بسیار کم تر نسبت به جنبش سبز طرفدار دارند، بخصوص در داخل کشور، بطوریکه عملاً در شرایط و افق فعلی، جز امتزاج با سبز، قادر به رهبری و سازمان دهی هیچ نوع جنبش ممکنی بخصوص در مقیاس جنبش خودجوش سبز فعلی نیستند.
۳. فقط از میان همین رهبران اصلاح طلب دینی نظیر موسوی میتوان در حال حاضر با رژیم سفاک ولایی، طالبانی، کهریزکی، جمکرانی، گفتگو و تعامل کرد. پس تاکتیک خردورزانه امروز چه باید باشد؟ سکوت و تحریم رژیم و انتخابات آینده آن؟ اقدام به جنگ و نبرد مسلحانه؟ درگیر شدن در انتخابات و اداره و امور کشور با حمایت از جنبش سبز و رهبری مقطعی و تاکتیکی از موسوی؟
۴. مردم روشن و مترقی ما، که در پوشش جنبش سبز جان برکف و بی سلاح از خانه بیرون زدند و تظاهرات کردند، از ما چه میخواهند؟ آیا ما پا به پای آنها باید از آنها حمایت کنیم و یا آنها را تنها بگذاریم و جنبش سبز را تحریم کنیم؟ کدامیک ما را به هدف غائی دموکراسی نزدیکتر میکند؟
منصف، واقع بین، ممکن گرا و عمل گرا باشیم!
۲٣٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣٨۹
|