درباره انستیتو کاتو و جایزه میلتون فریدمن به اکبر گنجی - شهلا سرابی

نظرات دیگران
  
    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : در پاسخ سراب
شما صحبت بخشیدن اسرای جنگی می کنید. فعلا آقای گنجی نه اسیر جنگی است و تقاضای بخششی کرده است.ایشان بکمک دوستانش تا توانسته سعی کرده اسناد همکاریهای خود را با رژیم قایم کند. مثل همه رژیمهای دیکتاتوری انتظار نداشته باشید تا این رژیمها برقرارند مردم بتوانند اسناد درونی این رزیم و همکاران آنرا ببینند. این اتفاق در ایران تنها نیفتاده است در همه دنیا بدنبال سرنگونی دیکتاتورهاست که اسناد جنایات همکاران ان افشا می شود. اما اگر گنجی ذره ای صادق بود می توانست منتظر سقوط رژیم نماند و به افشای فعالیتهای سازمان مخوف سپاه و سازمان امنیت رژیم در سالهای ۶۰ تا ۶۴ که حداقل خود قبول کرده که مسول تبلیغات آن در کنار بچه محلی خود حجاریان بوده است. می کرد. نوشته نئومی کلاین که خانم سرابی زحمت کشیده و قسمتهایی از انرا ترجمه کرده اند اتفاقا در مورد خط سیاسی است که در رژیمهای دیکتاتوری برای حفظ سیستم و جلوگیری از قدرت مردم چگونه افراد تربییت شده توسط مدرسه اقتصادی شیکاگو را که توسط انواع جایزه و حمایتهای مالی مهندسی کرده اند به وسط جامعه می فرستند تا به اسم متخصص و در حالیکه مردم در شوکند به اجرای طرحهای اقتصادی بانک جهانی دست بزنند. خطی که شما تحت عنوان جنبش سبز مطرح می کنید ابتکار ایرانی نیست این طرح قبلا در آمریکای لاتین، افریقای جنوبی، لهستان، روسیه و... با موفقیت پیاده شده و مردم آنجا را بدبخت نموده است. از یک طرف رژیم دیکتاتوری در ایران نیروهای مردمی را سرکوب می کند و از طرف دیگر دست بخشی از خود را باز می گذارد تا بعنوان سوپاپ اطمینان جلو سقوط آنرا بگیرند. انوقت ان را بعنوان تنها چاره به مردم بفروشد. این از افکار ایرانی تراوش نکرده این طرحها قبلا امتحان شده و تمام همت جنبش کمونیستی این است که نگذارد این نسخه خانه خرابی در ایران پیاده شود. شاه نیز اتفاقا با سرکوب تمام جریانات دیگر بجز مساجد نشان داد که می تواند در صورت حتی یک حرکت انقلابی مردم چگونه انرا بوسیله نیروهای سبز محمدی به شکست بکشاند. بیخود نبود که در کنفرانس گوادالوپ برای جلوگیری از قدرت مردم به کمر بند اسلامی سبز بجای شاه رای دادند و مذاکره با خمینی برای ورود به ایران آغاز شد. نسخه ای که شما می پیچید حتی در ایران نیز زمان شاه پیاده شده و مردم آشنا هستند که چگونه رهبری برایشان مهندسی می شود و از جانیان و مردگان ۱۴۰۰ ساله رهبر می سازند. همانطوریکه امروز از قاتل موسوی نخست وزیر ۷ سال جنایت رژیم از پاسدار کنجی از موسسین سپاه رهبر و خبرنگار و غیره می سازند تا به مردم غالب کنند. این ها را دیگر نمی توان به مردم غالب کرد. دیگر نمی توان مردم را از خشونت ترساند. این رژیم تا سرنگون نشود از هر گوشه ان جز چرک و جنایت و کثافت بیرون نخواهد امد. مردم در اولین فرصتی که برای ابراز وجود پیدا کنند از این جنایتکارهایی که می خواهند دوره جنایتبار خمینی را احیا کنند خواهند گذشت. اتفاقا پیشرف جنبش و وحدت و جلب نیروهای زحمتکش جامعه وابسته به این است که چقدر این رهبری جدید و مستقل از این جنایتکاران شکل بگیرد. همانطوریکه تا همین الان نشان داده شده جنبش سبز مثل خر توی کل گیر کرده و مردم نیز حاضر به پیوستن به این جنبش نیستند تا جان خود را فدای احیای قانون اساسی جمهوری اسلامی کنند. آغاز اعتصابات و ورود جنبش کارگری به عرصه مبارزه در حمایت از موسوی نخواهد بود و اتفاقا تا وقتی افرادی مثل موسوی و کروبی و گنجی جلودار باشند کسی احمق نیست فداکاری کند که این جنایتکار ان قدرت بگیرند. پیشرفت جنبش در ایران بر خلاف نظر شما گذشتن از اینهاست. شما آگاهی مردم را دست کم گرفته اید و بهتر است ویدیوهای ۶ دی روز عاشورا را نگاه کنید تا ببینید که موسوی یک بهانه است. و اتفاقا اتکا به این بهانه باعث افت این جنبش شده و شرط پیشروی جنبش در عبور از این هاست.
۲۴۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : دشمنان اسیر را حتی در هنگام جنگ پناه و توشه میدهند و میبخشند.
منصف، واقع بین، ممکن گرا و عمل گرا باشیم! ‫نه افراط در بت ساختن و نه تفریط در لجن مال کردن و حکم عدام و جهنم دادن به افرادی که تغییر عقیده داده اند!



شما با نوشتن
‫ « فریدمن وفریدمنیست ها در ۵۰ سال گذشته در سراسر جهان کادراقتصاددان و سیاستمدارتربیت کرده اند تا سیاستهای نئولیبرالی و نئوکنسرواتیو را به پیش ببرند. اعطای جایزه به گنجی در ادامه همین برنامه است. درمورد سابقه اکبر گنجی انستیتوی کاتو به ۶ سال زندان انفرادی درجمهوری اسلامی اشاره میکند ولی بخش دیگری از سابقه سیاسی او را مسکوت میگذارد که از این قرار است:
اکبر گنجی از بنیاد گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و مسول تبلیغات آن بود. از سال ۱۳۵۷ سپاه پاسداران مسول دستگیری و شکنجه و اعدام صدها هزار ایرانی معترض بوده است. گنجی در مورد سرکوبهای خونین توسط این سپاه تا سالهای ۱۳۶۷ و نقش خودش در این سرکوبها کاملا سکوت میکند. او ناگهان پس از ۱۳۷۹ بعنوان یک "روزنامه نگار معترض" مطرح میشود ولی همچنان در مورد جنایات حکومت جمهوری اسلامی در ده سال اولیه حاکمیت آن سکوت همراه با تایید اختیار میکند و سپاه پاسداران را در آن دوران یک نیروی مردمی و قابل حمایت میداند. گنجی از ستایشگران آیت الله خمینی است که مسول مستقیم این جنایات بود. خمینی و عمالش با کشتارهزاران کارگر و دانشجو و سایر انسانهای معترضی که خواهان آزادی و برابری و عدالت اجتماعی بودند توانستند بر انقلاب مردم ایران سوار شده و حکومت اسلامی خود را مستقر سازند. »

فکر میکنید چه اسراری از سابقه زندگی سیاسی و همکاری آقای گنجی با رژیم را افشا کرده اید که ما و مردم و خوانندگان شما قبلاً از آن اطلاعی نداشتند؟ چه چیز جدیدی در مقاله شما وجود دارد و هدف از نوشتن این مقاله چیست؟ ‫که بعد نتیجه بگیرید که گنجی در مورد
‫ ‫
« ......... نقش خودش در این سرکوبها کاملا سکوت میکند.‫ ‫» ؟

کلام و پیشداوری ها و قضاوت های سطحی شما در این مقاله متأسفانه حاکی از یک بازجوئی است تا یک مقاله روشنگرانه و کمک دهنده به رشد تنها جنبش مردم بعد از سی سال خفقان! چرا همانند یک بازجو تا گنجی دوزانو نزند و اعتراف به گناه نکند و طلب عفو نکند آرام نمی نشینیم و دلمان خنک نمیشود؟

باید پا به پای مردم معترض ترقی خواه خودمان حرکت کنیم، نه تندتر و نه کند تر، همانگونه که معمولاً این سیاستمدارانند که به دنبال مردم حرکت میکنند نه بالعکس! مثلاً اگر خمینی بجای منبر رفتن و اعتراض در جهت نصیحت و اصلاح رژیم، تندتر از مردم، در سال ۴۲ فتوا داده بود که مردم به پادگانها بریزند و بجنگند تا حکومت سرنگون شود، باز هم نتیجه اش همان که دیدیم یعنی سرگونی و انقراض کل رژیم شاهنشاهی، همانند اتفاق سال ۵۷ بود؟ مسلماً خیر! جز شکست کامل و سربه نیست شدن او پیامد دیگری را نمیتوان فرض نمود. ولی خوب نمیتوان اکنون این افسوس خیالی و بیهوده را هم خورد که ایکاش تندروی کرده بود تا انقلاب ۵۷ اتفاق نمیافتاد!

بالعکس، اگر شاه پیشنهاد تفکیک قوا از طرف نخست وزیر مردمی، یعنی همان مصدق معروف را، پذیرفته بود و اورا بجای رقیب و دشمن، یار و همکار خود قلمداد کرده بود، فعالیت های لیبرالترین جمعیت یعنی جبهه ملی، به نفع رشد و پیدایش مرتجع ترین و متعصب ترین گروهای مذهبی و کمونیستی، یعنی کاشانی، خمینی و فدائیان اسلام و حزب غیر دموکرات توده، سرکوب و نابود نمی گشت، و در نتیجه راهی برای رشد و پیروزی انقلاب اسلامی مردم فریب باقی نمی ماند.

اکنون تاکتیک و سیاست اکثر مردم مترقی و معترض ما کدام است؟ همراهی با جنبش صلح جو سبز به رهبری موسوی و مروجانش نظیر گنجی؟ اگر نه پس چه جنبش های دیگری در داخل و خارج در همان بعد و اندازه و سنگینی و ثقل وجود دارند که نه دنیای داخل و نه دنیای خارج از آن باخبرند؟ بفرض مترقی تر و دموکرات تر بودن، واقعیت اینست که مخالفین و معترضین غیر سبز خارج از کشور هم ناتوانتر و هم پخش و پراکنده تر و محدودتر و هم بسیار بسیار کم تر نسبت به جنبش سبز طرفدار دارند، بخصوص در داخل کشور، بطوریکه عملاً در شرایط و افق فعلی، جز امتزاج با سبز، قادر به رهبری و سازمان دهی هیچ نوع جنبش ممکنی بخصوص در مقیاس جنبش خودجوش سبز فعلی نیستند.

مردم روشن و مترقی ما، که در پوشش جنبش سبز جان برکف و بی سلاح از خانه بیرون زدند و تظاهرات کردند، از ما چه میخواهند؟ آیا ما پا به پای آنها باید از آنها حمایت کنیم و یا آنها را تنها بگذاریم و جنبش سبز را تحریم کنیم؟ کدامیک ما را به هدف غائی دموکراسی نزدیکتر میکند؟

از بدو جنبش مشروطیت تاکنون تنها جنبش سبز اخیر است که تاکنون هم دارای یک تئوری حقوق بشری مرتبط به استراتژی جهانی که دموکراسی ‫جهانشمول برای همه میخواهد‫ و هم ازتاکتیک های واقعگرایانه به روز برخوردار است.

‫ مشروطیت اعتبار استراتژی اش را با قبول مشروعیت از دست داد و درنتیجه استبداد هردو شاه پهلوی را استوار و قانونی کرد. حرکت مصدق با اینکه حرکتی تاکتیکی، ملی و دموکراتیک بود ولی چون میبایستی در چهار چوب و بستر همین استراتژی مشروعیت حرکت میکرد، پس از یک دوره بسیار کوتاه سرانجام محکوم به شکست شد. ‫کارهای اقتصادی، تجددگرایی، رفاهی و مدرن توسط هردو شاه پهلوی و توجه آنها به روابط با کشورهای پیشرفته ملل غرب، روز بروز بر تضاد و تعارض بین استراتژی ارتجاعی مشروعه و تاکتیک های دولت های آنها در جهت مدرن و متجدد کردن کشور می افزود، تا جائیکه روشنفکران هر نوع اندیشه نوگرایی را معادل با غربزدگی تلقی کردند. هر از گاهی هم صدای اعتراض آخوندی مشروعه طلب از قم و مشهد و اصفهان و دیگر نقاط بلند می شد.

خمینی در سال ۴۲ به شکایت و اعتراض آشکار از تاکتیکهای غرب گرایانه شاه برآمد و از تضاد آنها با استراتژی اولیه مشروعه حکایت ها بر منبر ها گفت و مستمعین بی سوادتر از خود را به وجد و هیجان آورد و موجب شورشی شد که نخست وزیر وقت، علم، توانست آنرا در ظاهر و مقطعی مهار کند ولی در باطن آتشی زیر خاکستر ماند.

بدنبال این سرکوب سخت گیری ها بیشتر شد. ولی بخاطر ترس از رشد نیروهای کمونیستی مخالف رژیم، به مخالفین مذهبی آزادیهای بسیار بیشتری داده شد، حتی مسجدهای زیادی ساخته شد، غافل از اینکه همین مکان ها محل اصلی تجمع و تشکل مذهبییون مخالف و یا همان مشروعه طلبان تاریخی رژیم شدند، بطوری که ساواک رژیم هم دیگر قادر به استراق سمع، دزدیدن و خبرگرفتن از آنچه درون این چهاردیواری های مقدس میگذشت نبود.

‫سال ۵۷ با تاکتیک های پر از فریب و تحمیق مردم، از جانب رهبر مشروعه طلبان و شاگرد آخوندهایش، بار دیگر استراتژی تمام عیار و کامل مشروعه، ولی با حذف کامل مشروطه، به میدان آمد تا دو دهه تمام اکسیژن فضای تنفسی را ببلعد و خفقان و خفگی کامل تولید کند. اینبار ولی صد مرتبه اسفناکتر و دهشتناک تر از دوره پهلوی بود. طبیعی بود که دستورات، مقررات، فرهنگ، عرف و مشی روزانه زندگی روزمره مردم در تضاد و تعارض کامل با نظام ولایی و یا همان مشروعه ارتجاعی۱۴ قرن پیش برآید، که همینطور هم شد.

‫مردم در ۲ خرداد ۷۶ با رأی به خاتمی پیام تنفر خود را به رهبر غیر انتخابی نظام با رأی و سرو صدای بلند ‫فریاد کردند! به رهبری که در مقابل خاتمی اصلاح طلب و مورد نظر مردم، دعوت، سفارش و تکلیف شرعی بر رأی و انتخاب ناطق نوری کرده بود، بعد از دو دهه اسارت دینی، فقهی، ولایی. در دوره هشت ساله خاتمی، بار دیگر تمام تاکتیک های نسبتاً مترقی گونه و قانونی در مقابل استراتژی مشروعه ارتجاعی مستقر و نهادینه شده خنثی شد و نهایتاً محکوم به شکست شد.

مشروعه باز افسار گسیخته شد و هیچ تاکتیکی باقی نماند تا آن را به چالش بگیرد!

‫در ۲۲ خرداد ۸۸ همان مردم ناامید از روش ها و تاکتیک های شکست خورده زمان خاتمی باز دوباره احساس خطر و مسئولیت کرده بمیدان آمدند، تا بار دیگر با همان تاکتیکی که خاتمی را انتخاب کردند، اینبار بالاجبار از موسوی درمقابل احمدی نژاد مورد تأیید رهبر حمایت کنند، ………که جنبش خود جوش سبز شکل گرفت.

برعکس اجدادشان در انقلاب مشروطه و پدرانشان در انقلاب ۵۷، این جنبش اکنون به اهمیت استراتژی و هدف نهایی اش، یعنی دموکراسی، بخوبی و بیش از پیش واقف است و تا برآیند تمامی حرکتهای تاکتیکی اش به آن هدف اصلی یعنی استقرار استراتژی نهایی یعنی دموکراسی برای همه نرسد و یا نیانجامد، از پا و حرکت نمی ایستد و هیچوقت کار را تمام شده نمی انگارد. برای همین است که دیگر برای خود بت و قهرمان و رهبر اسطوره ای و افسانه ای و امام گونه نمی تراشد.

خوشبختانه دیگر هیچ کسی عکس هیچ امامی را در ماه نمی بیند!

در محیط استبداد و سر کوب و خفقان فعلی، هر کار سیاسی مردم ریشه تاکتیکی دارد نه استراتژیکی!

‫موسوی و گنجی و ..... استراتژی، انتهای راه، و هدف نهایی نیستند. آنها با تو ، اگر پشتیبان مردم سبزی − تنها جنبشی که دیده میشود و وجودش خیالی نیست! ، در تاکتیک مورد نیازت جهت بیرون آمدن از این مرداب و مهلکه و جهنم همراهند! دشمنان اسیر را حتی در هنگام جنگ پناه و توشه میدهند و میبخشند.

منصف، واقع بین، ممکن گرا و عمل گرا باشیم! ‫نه افراط در بت ساختن و نه تفریط در لجن مال کردن و حکم عدام و جهنم دادن به افرادی که تغییر عقیده داده اند!
۲٣۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مجید

عنوان : سراب
لطفآ این نوشته را با مطالب , اراجیف روزنامه کیهان مقایسه کنید. آیا ادبیاتی یکسان ندارند؟ همچون حسین شریعتمداری زمین و زمان و عبارات متضاد در کنار هم قرار داده است . سرابی بیش نیست.
۲٣۹٨۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : کاربر

عنوان : دست شما درد نکند!
بارک الله خانم شهلا سرابی که این اطلاعات را به فارسی منتشر کردید.
۲٣۹٣۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : آیا کسی هست این کتاب شوک دکترین(نظریه شوک تراپی) را بفارسی ترجمه کند
با تشکر از این اطلاعات و همچنین اشاره به کتاب نئومی کلاین.
همانطوریکه می دانید کتاب شاک دکترین نئومی کلاین، محقق برجسته کانادایی به ۲۷ زبان ترجمه شده است. این کتاب را بایستی هر کسی که درایران علاقمند به پی بردن به ماهیت سیاستهای قطع رایانه ها و جایزه دادن ها و شوک اخیر انتخابات و بروی صحنه امدن گنجی و شیرین عبادی و موسوی و ... بخواند. این نسخه ای که برای ایران می پیچند در کشورهای مختلف قبلا پیچیده اند و نئومی انرا در آفریقای جنوبی، شیلی، بولیوی، برزیل، کانادا، انگلیس، لهستان، روسیه ، چین و چندین کشور دیگر پیگیری کرده و انرا باز می کند. این کتاب ۶۶۲ صفحه ای یک کار مهم در تحقیق و شیوه کار تحقیقی است. توصیه می کنم انرا تهیه کنید و بخوانید. لینک زیر ترجمه انرا بزبانهای مختلف نشان میدهد:
http://www.naomiklein.org/shock-doctrine/the-book/editions
اگر انتشاراتی های ایرانی می شناسید این کتاب را معرفی کنید شاید کسی همت کند و انرا به زبان فارسی ترجمه کند. خصوصا در دوران کنونی نور روشنی به بسیاری از زوایای تاریک برنامه های سیاسی جناحهای مختلف سرمایه در ایران می اندازد.
۲٣۹۲۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨۹       

    از : ناظر

عنوان : اطلاعاتِ جالبی بود؛ خسته نباشید.
اطلاعاتِ جالبی بود؛ خسته نباشید. حالا جالب اینست: آقای مسعودِ بهنود هم در گویا نیوز مطلبی در تحسینِ این جایزه و برنده‍ی آن دارد. این آقا ظاهراً خسته نمی شوند از واژگون نمایاندنِ واقعیت.

ناظر
۲٣٨۹۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨۹       

    از : آرمان حاجی زاده

عنوان : جایزه به اکبر گنجی - قاتل دیروز و دیکتاتور آینده
دقیقا درست است و حتی همین آقای گنجی یک بار در کانادا در پاسخ به سوال یک هموطن ترک گفته بود، "ما از حقوق سایر قومیتهای ساکن در ایران را در قالب تئوری یک ملت و یک زبان دنبال می کنیم و اگر کسی به دنبال حقوق ملی خویش است از نظر من تجزیه طلب است و بس!" این است آقای دموکرات و سردمدار دموکراسی در آینده ایران، گذشته اش بماند که بسیار بدتر از این است.
۲٣٨۹۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨۹