بارقه‌ای از واقع بینی!


طاهر برهون


• پیام نوروزی خانم زهرا رهنورد، تنها موضع صریح و نسبتا گویای یکی از به‌ نامان و سخنگویان جنبش سبز، در مورد یکی از مهمترین و خطیرترین مسائل و معضلات مبتلابه‌ جامعه‌ ما، یعنی مسئله‌ی ملی است. پیامی که‌ در آن مبارزان ملی را بر خلاف نگاه‌ امنیتی رژیم، "آرمانخواهانی آزادیخواه‌" مینامد و "خودمختاری" را "تجزیه‌" نمیداند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۲٣ آوريل ۲۰۱۰


دید و بازدید عادتی نیکو و پسندیده‌ است، بویژه‌ در مورد خانواده‌ قربانیان و زندانیان سیاسی. اما در وانفسا زمانه‌ای که "زندان" و "زندانی" هم طبقاتی شده‌ است و‌ دیدارهای "خواص" میرفت که‌ تبدیل به‌ سنتی "بین قبیله‌ای" تنها در میان کجکلاهان و از ما بهتران شود و این سنت نیکو، نکوهیده‌ گردد، بارقه‌ای از شعور و انصاف جهیدن گرفت و به‌ ناگاه‌ گروه‌ جدیدی نام بر آورد: "زندانیان ناشناخته"‌ یا "کمتر شناخته"‌ عجبا! تو گویی که‌ گروه‌ امداد و نجات، پس از کاووش در خرابه‌های مانده‌ از زلزله‌ای، به‌ ناگاه‌ نشانه‌هایی از حیات دیده‌اند و اینک باید برای نجاتشان سر و دست بجنبانند.
اگر لشکری پس از هر مصافی نتواند تعداد کشته‌ و زخمی و اسیرانش، را رج بزند و شماره‌ کند، وای به‌ حال آن فرمانده‌ و این سربازان! و این یکی از ضعفهای بزرگ جنبش سبز است که‌ نه‌ ماه‌ پس از برآمد خود نتوانسته‌ است یک سیستم خبر رسانی و خبر گیری کارا و قابل اعتماد تعبییه‌ کند تا زندانیانش که‌ قرار نیست همگی "به‌ نام" و از پایوران گذشته‌ی رژیم بوده‌ باشند، گم و گور نشوند.
در چنین شرایطی، خانم زهرا رهنورد همسر رئیس جمهور قانونی کشور و به‌ اعتباری بانوی اول ایران، با نشر بیانیه‌ی هفت بند نوروزی خود‌، به‌ این مهم همت گماشت که‌ سری به‌ همه‌ی "ایران" و همه‌ی "مردم" بزند و بکوشد دیگرانی که‌ از موهبت "نام" بی بهره‌اند را نیز به‌ یاد آورند.
ایکاش که‌ این بیان، بند هشتمی نیز میداشت . ویژه‌ی زندانیان "تبعیدی". آنانیکه‌ مجبوراند "زندانشان" را نه‌ در شهر و دیار خود،که‌ در "تبعید" بگذرانند. پدیده‌ای که‌ بطور عمده‌ و سفارشی، خاص اسیران "کردستان" است و دیگران را با آن سروکاری نیست و شاید به‌ همین دلیل نیز از قلم افتاده‌ باشد.
این نقطه‌ی ضعف اما ارزش و بهای اقدام هر‌ چند دیر هنگام اما بجای، خانم رهنورد را نمیکاهد.
اگرچه‌ کوشندگان و مبارزان کرد در همه‌ی شش بند دیگر مورد اشاره‌ی بیانیه سهم و نقش در خورد و برچسته‌ای داشته‌ و دارند، اما ‌بند پنجم این نی هفتبند، رو به‌ کردستان و مبارزان ملی دیار ما دارد که‌ هر چند هیچ نکته‌ی تازه‌ و ناگفته‌ای در آن نیست که‌ پیشتر فریاد نشده‌ باشد، با این وجود از آنجا که‌ بیگمان نشر این بیان با همفکری و مشاورت همسرشان تدوین شده‌ است، حائز اهمیت راهبردی برای خود جنبش سبز و در صورت درک و درست فهمی پیام نهفته‌ در آن و پاسخ بجا و درخورد از جانب نیروها و احزاب کردستانی، راهگشای همکاری و همآوایی بیشتر میان جنبش سراسری ایران و منطقه‌ی پر رنج و سراسر خون و خشم ما دارد.‌
خانم رهنورد میگویند:
"ایران سرزمینی متکثر از اقوام، ملیتها، نژادها و زبانهاست. در ترمینولوژی علوم انسانی امروز، ایران یک کشور "مالتی کالچرال" و چند فرهنگی است. از این رو از یک فرصت بزرگ برای خلاقیت و شکوفایی ملی بر خوردار است. آنها بدنبال خود مختاری اند و نه‌ جدایی. آرمانخواهانی آزادی خواهند که‌ جز احترام و عظمت خود و ملت، چیزی نمیخواهند.
قانون اساسی نیز هیچ محدودیتی برای آزادی و احترام به‌ آنها قائل نشده‌ است. ضمن اینکه‌ توسعه‌ فرهنگی آنها را تشویق و ارج نهاده‌ است."
تا آنجا که‌ به‌ یاد داشته‌ باشم، این تنها موضع صریح و نسبتا گویای یکی از به‌ نامان و سخنگویان جنبش سبز، در مورد یکی از مهمترین و خطیرترین مسائل و معضلات مبتلابه‌ جامعه‌ ما، یعنی مسئله‌ی ملی است. پیامی که‌ در آن مبارزان ملی را بر خلاف نگاه‌ امنیتی رژیم، "آرمانخواهانی آزادیخواه‌" مینامد و "خودمختاری" را "تجزیه‌" نمیداند. هرچند نمیتوان و نباید "مسئله‌ ملی' در ایران را تنها به‌ رعایت حقوق فرهنگی و زبانی فرو کاهید، اما پذیرش و باور به‌ "چند گونه‌گی" جامعه‌ی ایران از نظر قومی، ملی، نژادی و زبانی، اولین و مهمترین شرط نظری برای یافتن راه‌ حل انسانی و امروزین مسئله‌ی ملی در ایران فرداست. ایران تنها کشور "مالتی کالچرال" جهان نیست،که‌ لازم باشد ما چیزی را از نو "اختراع" کنیم ، چرا که‌ قبلا این کار شده‌ است: "ساتراپ ها" و "ممالک محروسه‌" را، اگر دیگران از ما نگرفته‌ باشند، ما از آنها نگرفته‌ایم!
در ایران فردا ما نه‌ تنها برای اداره‌ سرزمین خود، به‌ همولایتی های دیگر زحمتی نمیدهیم، بلکه‌ برای کاستن از زحمات مرکز، بخشی از کارهای آنجا را نیز بر عهده‌ خواهیم گرفت و این یعنی مشارکت سیاسی در سطح " خرد" و "کلان" و تنها ضمانت قابل اعتماد برای اتحادی برابر حقوق. شما اسم این سیستم را هر چه میخواهید بگذارید، ما به‌ آن میگوییم فدرالیزم.‌
امید است که‌ احزاب ملی ما و بویژه‌ احزاب کردستانی با برجستاندن اینگونه‌ دیدگاهها و مواضع در جنبش سبز و پاسخ به‌ گاه‌ و به‌ جا، کار فردا را سبکتر کنند.

‏۲٣‏/۰۴‏/۲۰۱۰