آتش


شکوفه تقی


• و عشق را
تلاقی دو معصومیت یگانه‌ بدانم، که امروز
در صورت پر ابهام یک آینه،
میان روشنایی دو شمع لبخند می‌زند، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۲٣ آوريل ۲۰۱۰



زندگی، شاید، خوابی‌ باشد،‌
یا وحشت بیداری، که گیسوی آل،
در ‌یک نظم پیوسته،
یا آشفتگی بی‌زوال،
ژولیده، بر سینه‌ی تولد می‌ریزد.

یا پروانه‌ی مسافری،
که با پرواز از پیله‌ی هیچ،
به آسمان پوچ، می‌گریزد،

من می‌خواهم هنوز،
به سرنوشت عطرآگین یاس رازقی
آن گونه آغشته شوم که امروز،
فرو نبرم هوایی،
مگر به‌نام زیبایی.

و عشق را
تلاقی دو معصومیت یگانه‌ بدانم، که امروز
در صورت پر ابهام یک آینه،
میان روشنایی دو شمع لبخند می‌زند،
نمی‌اندیشد کاسبکارانه،
مبادا، سیب را یکی بیگانه، بیشتر گاز بزند.

و زندگی را، بی‌قراری کنجکاو یک نوپا،
که از کالسکه‌ا‌ی قرمز، بیرون می‌کشد خود را،
تا در عتیق سفالینه‌ی کامینی دیرپا،
جستجو کند آتش را.
و نترسد که بنوشد آن را، موسی وار.

و نخواند، خط خدایان را که نوشته‌اند بر دیوار:
«پرومته!
زنجیر!
زنجیر!
زنجیر!
از آتش دست‌ بدار!»

شکوفه تقی