یار، دف بزن


شهلا بهاردوست


• تن داده ام به آب، به واژه های ناب
سرخی چشم های من، از گرده های هواست
فکر نکن از خطاست، خطا گاهی رواست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۲٣ آوريل ۲۰۱۰


 
هیس، هیس
حرف هیچ
به دیواری دستم پیچ
اینجا از من تا نقطه
چقدر ماجرا، چقدر خون
روی مچ، تا ساق پام
وای مچُاله، رویم سیاه
سیاه پوش، مادر به راه
هزارش گفتم که " نه "!

آغاز ماجرا، هوا به هوا
سر به هوا، گیج
نقطه در جا، بر بال باد
تازه، تازه
ختم ماجرا هم با رنگِ عزا!
سر بریده، بریده، بریده
حرف از پس وُ پیش
مثل دست وُ پام، تا تیری به مهره هام
دلم از عالم، بوی کفن
میان ِ شب یار، دف بزن
دخترم، کف بزن

آلوده دستم به خط
همیشه بی تاب، در قفس
رنگ و وارنگ گلهای ِ من
تنگ همیشه این نفس
پچ پچ ِ من با ملافه، آغوش ِ سرد ِ خانه
مادرم زجه نزن!
تن داده ام به آب، به واژه های ناب
سرخی چشم های من، از گرده های هواست
فکر نکن از خطاست، خطا گاهی رواست
حالا هیس، هیس
حرف هیچ
یار، دف بزن
دخترم، کف بزن
همینجا ختم ماجراست!


هامبورگ، ۲۲ آپریل ۲۰۱۰

از مجموعه ی هوا سرش به هواست

www.bahardoost.org