قوی باش رفیق - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : Behruz mahan

عنوان : داستانی ساده و عشق به معلم
بهروز از مامان بزرگ مهربانش پرسید که این آقاهه در تلویزیون چی میگه ؟ گفت آوردنش به زور با شکنجه که بر خلاف عقیده اش اعتراف کنه بابا بزرگ گفت بزن کانال دیگه این مال بچه ها نیست ، بهروز بدو سر درس و مشقت.
بهروز از مادربزرگ خوب و پیرش پرسید این یکی آقا ، در تلویزیون چی میگه .جواب داد صحبت نفت است ، بهس اقتصاده ، انرژی اتمی ، میگه پول نفت را باید خرج اتمی کرد . پدر بزرگ گفت بزن یک کانال دیگه ، تو هم بشین پای انشا ات.
بهروز پرسید این یکی چی میگه ، مادر بزرگ گفت که این یک سخن ران مجلس است چرت و پرت میگه من خیلی چیز ها در دنیا دیدم مثلا این سخنران مثل ملا استاد حسن چاقو سازی است که در زنجان میزیست که صد ها چاقو میساخت ولی یک دسته نداشت اما بهروز نمیفهمید که چرا چاقو استاد حسن دسته نداره ، بعد بابا بزرگ خواست که درستش کنه و میگفت که بهروز جان منظور مامان بزرگت اینه که :استاد حسن چاقو ساز مثل کد خدا دهات ما است ، که هزار تا حرف میزنه ولی در پایان گویا هیچی حرف به درد بخور نزده!!! بهروز که باز نمی فهمید که کد خدا چرا زیاد حرف میزنه اما .به انشا معلم فکر میکرد که چرا باید کم گفت و گزیده گوی ....
علی داداش کوچکه مدام نق میزنه که گرسنه ام بهروز به خواهر بزرگش زهرا میگه که یک تکه نان به این علی بده ،!! اما نانی در سفره نیست معلم بهروز درس انشا داده بود : کم بگو و گزیده گوی ، تا جهان ز کم تو شود صدف دریا .اما اما بهروز داشت به کانال های تلویزیون فکر میکرد که چرا این همه سخن ران هست و همه حرف زیاد میزنند اما بیخود و بی محتوا حرف میزنند در حالیکه معلم میگفت کم و گزیده حرف بزنید نمیتوانست این انشا را بنویسه از طرفی علی گرسنه بود و کد خدا هم زیاد صحبت میکرداینها با هم جور در نمی آمد ............. !!!

زهراخواست بره یک نان از نانوائی بخره اما بابا بزرگ گفت بهروز تو برو نا سلامتی تو مرد خونه هستی ، زهرا این وقت شب امن نیست بره بهروز گفت چشم و رفت اما دید سر کوچه ۲ نفر از همسایه ها جوان نشسته بودند چیزی را دود میکردند باز نفهمید
نانوائی شلوغ بود ۲ ساعتی در صف ایستاد مردم کلی پچ پچ میکردند بهروز صحبت های مردمو می شنید اما نمیفهمید خواستگار دختر همسایه آماده بودند اما به علت اینکه جوونه شغل پر در آمدی نداشت دختر را نمیدادند بهروز ۲ نان گرفت اما چون پول ۲ نان را نداشت نانوا گفت به بابات بگو ۱۰۰۰ تومان پول یک نان قبلی را بدهکاره . بهروز خیس عراق شده بود زود بر گشت خانه ، علی کوچولو تکه نانی خورد و از خستگی خوابش برد بهروز به بابا بزرگ گفت که در نانوائی شنیده که یک استاد دانشگاه را به خاطر جنبش سبز بیرون کردند بابا بزرگ گفت من هم یک وقتی به خاطر آب برای درختان باغم که داشت خشک میشد دعوا کردم و ارباب ده منو بیرون کرد جرم من اندیشیدن به درختان سبز بود مادر بزرگ گفت بهروز : دانشگاه میخواهی بری چکار . آخرش بیکاری و یا اخراج .

در همین موقع زنگ درب به صدا در آمد مامان و بابا بهروز هم شب که از سر کار آمدند دیدند آقا نعمت صاحب خانه دم درب واساده کرایه میخاد با کلی شرمندگی در خواست کردند که هنوز حقوق نگرفتند اما صاحب خانه با کلی لیچار گفتن ، گفت که باید از خانه بلند شید . علی گرسنه خوابیده بهروز انشا ننوشته مادر بزرگ و بابا بزرگ با حاج و واج سکوت کردند مامان بابا خسته و پکر بودند و رمق حرف زدن نداشتند زود شام بهروز را دادند و خوابیدند اما بهروز به انشا فکر میکرد که دیگه وقتی نمانده و نفهمید که صدف دریا با شن چه فرقی داره و با به کم گفتن و گزیده گفتن چه ربطی داره ؟؟ و چرا چاقو استاد حسن دسته نداشته و و کد خدا چرا حرفهای بی سر و ته میزنه که وقت را پر کنه و در کل هم بی معنی حرف میزنه جوانان چرا و چه دود میکردند و آقا نعمت چرا به باباش لیچار گفته چرا باباش هر روز کار میکنه ولی ۳ ماه حقوق نگرفته و چرا از ان همه پول نفت ، کامی به اینها نمیرسه که کرایه را به موقعا بدهند و چرا استاد از دانشگاه اخراج شده و سبز اندیشیدن چی است که ناگهان بابا بزرگ گفت بچه بگیر بخواب .

فردا ، معلم برای اینکه بهروز انشا ننوشته بود خواست بهروز را توبیخ کنه اما بهروز توضیح اتفاقات دیشب را داد داستان پدر بزرگ و کد خدا و استاد چاقو ساز و استاد دا مجدبنشگاه و جوان همسایه معتاد و بدهکاری باباش را …معلم آهی از ته دل کشید که آری دیگر با کم گفتن هم نمیشه درد ها را جبران کرد به بهروز گفت که توضیح تو بهتر ازهر انشائی بود آری جامعه ما چنین است
معلم با خود داشت ماهی سیاه کوچولو را به یاد میآورد از طرفی با خود میگفت حیف که غم نان نمیزاره چه کنم برم یا بمونم و با بچه هاباشم . به بهروز گفت که :روزی تو هم مثله ماهی سیاه کوچولو میری . بهروز گفت من این داستان را شنیدم دیشب به مامانم گفتم که : مادر من می خواهم از اینجا بروم. مادرگفت کجا؟ می خواهم بروم ببینم جویبار آخرش کجاست.

همه بچه ها معلم را دوست داشتند در همین موقعا ، ۴ نفر آمدند و معلم را با خود میخواستند ببرند بهروز پرسید چرا آقا معلم را میبرید آنها گفتند فضولی موقوف ، خفه ، معلم گفت اینطوری با شاگرد من صحبت نکنید بهروز دید که دست ایشان را گرفتند و به زور به بیرون از کلاس کشیدند بهروز آمد که کمک کنه یکی از آنها بهروز را هول داد گفت بتمرگ سر جات : معلم با صدا بلند فریاد میزد بچه ها : آخر جویبار را یادتان نره ، بهروز : آخر جویبار یادت نره .
بهروز همه چیز را دیده بود ولی زیاد سر در نمیآورد با خود می گفت روزی آخر جویبار را باید بفهمم که کجاست .
۲۴۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : با احترام شریف از تهران

عنوان : بله
آقای یا خانم محترم. بنده در ایران زندگی می کنم. در نزدذیکی میدان شوش. من با بخشی از سخن شما موافقم. من ضد استالینستها هستم، مخالف لنینیستها هستم و کمومنیست هم نیستم؛ اما چنانکه گفتم رسمایه داری لجام گسیخته و بهره کشی از انسانها در ایران بیداد می کند. در کنار شهر ری وقتی و فقر و فحشاء اسلام ناب محمدی را دیدم هزاران لعنت بر خمینی و حتا پیمبر اعظطم اسلام و ائمه ی شیعی فرستادم. شما در هر کجای جهان که باشید تبعیض و فقر و فحشا، و فساد و تملک انسانی را در ایران نمی تواتی تصور کنی. ایران یک کشور نیست تنها در تهران و حومه چند کشور وجود دارد، دیوارهای وحشت انگیز فقر و غنا، فحشا و تقدس، بیدینی و باددینی، بیشرفی و شرافت، بی فرهنگی و فرهنگی نمایی و... بیداد می کند. من هم بیم آن دارم که یک وحشت بزرگ بوجود آید. خشم و نفرت مردم نسبت به لباس روحانی و ریش و عمامه ی آنها چنان همه گیر است که از سرانجام این نظام انسان مرگ را آرزو می کند. من چند شهر تهران را بخوبی می شناسم این شهرهای بزرگ واقعا مثل بشکه های باروت است. من اصولا حساب و کتاب خامنه ای و فرماندهان سپاه را و روحانیت را نمی فهمم. باور کنید که اگر تعرض به روحانیت شروع شود هیچ قدرتی نمی تواند جلوش را بگیرد. اگر چاره ای برای عبور مسالمت آمیز اندیشیده نشود چنان کشتاری بشود که ایران روی افغانستان و لبنان و فلسطین را سفید کند. .. و البته من با سخنان شما نسبت به موسوی موافق نیستم. موسوی شانس بزرگ مردم ایران است. شما اگر همه نوشته های او را از فردای تقلب بزرگ روحانیت و سپاه بخوانید حتا یک لغزش در آن نمی بینید. من نمی دانم اینهمه حساب شما و تصفیه اش در نوشته تان از کجا می آید. من البته به عنوان یک چپی ملی معتقدم که وجود لیبرلها، وجود دست راستی ها، وجود مشروطه خواهان، وچود چپ چپ و راست راست، وجود سنی و بهایی و شیعه و یهودی و مسیحی و بودایی کافر و بیخدا و باخدا واجب حیاتی ست. متاسفانه در محله ی ما ده سال پیش یک خانواده ی مسیحی بودند که از بس آنها را به اسلام دعوت کردند از آن محله رفتند، اما خوشبختانه در ایران و خصوصا شهر های بزرگ و حتا کوچک مردم شیعه ی مسلمان غیر مسلمانها را بسیار گرامیتر از مسلمانها می دانند. البته من بخاطر ترس لرز تند تند می نویسم و بدون ارتباط منطقی ولی امید وارم شما به خوبی خودتان مطلب نا موزون مرا بخوانید.
۲۴۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : sima

عنوان : به نظر دهنده با نام شریف از تهران
وقتی گفتم چپ روسی منظورم همانهاست که شما هم از آنها خوشتان نمی اید . چپ اصولا یک یک نام کلی است که به حزب مخالف حزب حاکم گفته میشود . ریشه اش در مجلس انگلستان است . بعد ها مارکسیست لنینیست های روسی عنوان چپ را مصادره کردند همانطوریکه حمایت از محرومین و زحمتکشان و عدالت را مصادره کردند . چپ ها ی سوسیال دموکرات فراوانی در اروپا و بقیه نقاط وجود دارند که در آزادی خواهی و دموکراسی هم پای لیبرال ها هستند و هیچ شباهتی به چپ روسی ایران ( همانها که شما اسم بردید ) ندارند . از روسیه و شوروی و لنین و استالین انتقاد میکنند با رهبر عالیقدر کره شمالی و کاسترو هم مخالفند . گمان من این است که شما مثل آنها می اندیشید . من دست شما را میفشارم . در ایران آینده حتا چپ روسی هم مثل لیبرال یا سلطنت طلب آمریکایی باید حق فعالیت داشته باشد . بحث من این نیست که آنها نباید فعالیت کنند . بحث من این است که نقابدار فعالیت نکنید و ادای دموکراسی اگر در میاورید به آزادیخواهان واقعی حمله نکنید .
کینه ورزیدن به سلطنت طلبان و لیبرال ها و مجاهدین و ملیون چرا ؟ خوب رسما بگوید به نظر شما بهتر است ایران در مدار روسیه باشد نه امریکا و دلایل تان را هم بگویید . رسما بگویید طرفدار دیکتاتوری پرولتاریا هستید مثل توانچه . اگر بحث منطقی دارید بزرگترتان بیان جلو مثل عمویی و ... معنی ندارد تا مثلا داریوش همایون یا سروش یا ... حرفی میزند ۴ تا نام مستعاری آنهم با نقاب لیبرالیسم و سکولار یسم حمله کنند
۲۴۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : با احترام شریف از تهران

عنوان : به هنوز هم دشمن لیبرالها هستید!
دوست عزیز مقاله ی شما را خواندم. اگر چه چپ= ایران یکی از مضحک ترین و بیریشه ترین چپ های جهان است. و جریان سیاهکل و کشتار چند تا پاسبان بدبخت را که الان چهل سال است که هر سال به عنوان شاهکار جشن می گیرند یکی از پایه های این مسخره گی ست. اما من حرف حساب شما را هم نمی فهمم. آخر اگر اینها چپ و کونیتس هستند چکارشان به روسیه. امروز کشوری سرمایه دارتر از روسیه در جهان وجود ندارد. تعداد میلیاردر های روسیه امروز در جهان رتبه ی اول را دارد. در اینکه بصورت حتم دفتر حزب جمهوری اسلامی و دیگر کارشکنی های ضد بازرگان و ضد بنی صدر و ضد لیبرالی از کانال شوروی بود تردید نیست. اما من فکر می کنم شما درست و نادرست، مستدل و نامعقول را بهم بافته ای. اصلا معلوم نیست کع آیا در اندیشه ی شما چپ می تواند در ایران وجود سیاسی داشته باشد و حتا زندگی کند یانه!! البته بنده به چپ ایرانی با دیده ی تردید نگاه می کنم ولی خود را چپ می دانم. چپی ملی و چپی سوسیالیست و نه کمونیست. چطور می توانم با میلیاردر ها و سرمایه دارانی که در کنارشان زاغه نشینها زندگی حیوانی دارند را تحمل کنم. من معتقدم باید در جامعه هم چپ وجود داشته باشد و هم لیبرال. البته در راستای سخن شما بگویم که تمامی رفقای چپ ترجیح داده اند بروند در کشورهای لیبرالی و غربی ماوا گزینند تا بروند مثلا در کوبا و چین...
با احترام شریف از تهران
۲۴۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هنوز دشمن اصلی شما لیبرال ها هستند

عنوان : هنوز به سلطنت طلبان کینه دارید اما با فقیه و استالین و صدام و قذافی و اسد کنار میایید
چپ روسی در دفاع از خود میگوید
۱) ما هیچ وقت در قدرت نبودیم پس بیشترین تقصیر گردن شاه و سلطنت طلبان است و خمینی و خامنه ای و اصلاح طلبان و لیبرال ها و ملیون
۲)ما سالهاست حتا در کشور حضور نداریم فدایی سرکوب و بیرون رانده شده توده ایها فعالیت سیاسی ندارند حتا مجاهدین دیگر در ایران قدرتی نیست
۳) ما تغییر کرده ایم به دموکراسی و حاکمیت مردم معتقدیم با سلطنت مخالفیم طرفدار عدالت هستیم با سازش با امپریالیسم مخالفیم روسیه دولتش اکنون با مردم درگیر است ما نمیخواهیم مردم روسیه با ما چپ بیفتند پس علیه روسیه مثل امریکا که ماهیتا سرمایه داری و جهانخوار است تبلیغ نمیکنیم .
تمام ادعاهای فوق به دلایل زیر حقیقت ندارد
شما تغییر نکرده اید . چون هنوز مثل روضه خوانها گاهی از جزنی و چریک بازی و بازگشت استالینیست ها به آسیای میانه و روسیه و حتا از صدام یاد میکنید با احترام .
هنوز به سلطنت طلبان کینه دارید اما با فقیه و استالین و صدام و قذافی و اسد کنار میایید
هنوز دشمن اصلی شما لیبرال ها هستند .
اینکه شاه دموکرات نبود و سلطنت طلبان مثل سلطنت طلبان سوئد و انگلیس دموکرات نیستند شما را تبریه نمیکند که با پشتوانه شوروی سابق و روسیه امروز در تمام مقاطع سیاسی کشور حضور پر رنگ و پر سر و صدا و موثر داشته چه از نظر تبلیغاتی ( کنترل ادبیات و جریان اخبار از طریق نفوز در رسانه ها و کانون نویسندگان و احزاب سیاسی مختلف و حرکت های دانشجویی ) چه از نظر حمله با زبان لنینی و برچسب استالینی به دگر اندیشان و احزاب و افراد داخل حکومت یا بیرون ان ( تخریب شخصیت های اثر گذار از مصدق تا بنی صدر و بازرگان گرفته تا نوری و کروبی و خاتمی تا حمله رسانه ای به امثال سروش و گنجی و زیبا کلام و داریوش همایون و بهنود و ... )
چه از نظر تاکتیکی ( حمله به مصدق و مخالفت با او در مجلس و در خیابانها و تظاهرات و رسانه ها برای اینکه او نفت شمال را هم نمیخواست روسها ببرند و نفوز در دستگاه شاه از طریق جعفریان و باهری و انصاری و نیکخواه و ترویج ایده تشکیل گروه چریکی با تقلید ناشیانه از کوبا و کشتن چند مامور تا شرکت در انقلاب حمایت از بخش چپ مذهبی آلوده به بینش چپ روسی مجاهدین انقلاب و خشونت ورزیهای خلخالی و دفاع از حمله به سفارت امریکا و جنگ عراق در کنار جاسوس خواندن امیر انتظام و لیبرال ها و ملیون و ....)
چه از نظر عملکرد ( راه انداختن تظاهرات و ایجاد بحران در حکومت مصدق تا تحریک و ایجاد غائله ترکمن صحرا و کردستان و دانشگاه و حمله به سفارت و خط دادن به خط امام در اشغال سفارت در دولت های بازرگان و بنی صدر )
چه از نظر القا و تحمیل نگرش مارکسیستی روسی ( خصومت کور با امریکا و نشاندن مساله اعراب و اسرائیل در صدر سیاست خارجی کشور ) از طریق مجاهدین انقلاب و خط امام به نظام اسلامی با استفاده از جو انقلابی و ملتهب و موج سواری روی افکار جوانان و دانشجویان بی تجربه ( از نظر سیاسی ) و با استفاده از موقعیت و فرصت ایجاد شده توسط رژیم پوپولیست و ماجراجو .
اصلاح طلبان حکومتی دو بخش کاملا متضاد دارند . بخش خط امامی و مجاهدین انقلاب و موسوی چی ها که عملا نه تنها جدا از شما نیستند بلکه تماما به توصیه شما و مطابق با خط مشی چپ روسی عمل میکنند . اینها بازوی اجرایی چپ روسی در دولتند . سر بزنگاه های تاریخی به شکلی تاثیر گذار به سود استراتژی شما و به ضرر لیبرال ها و سلطنت طلبان و ملیون وارد صحنه میشوند . سفارت امریکا و جنگ عراق و پایان گروگانگیری (شکست کارتر )و بیرون راندن خاتمی و کروبی و نوری و آوردن موسوی بیرون از چراغ جادو و مانع بازگشت لیبرال ها به صحنه فعالیت های سیاسی شدن از شاهکار های آنها به توصیه شما و نفوز ی هایی مثل شهبازی است .
در مورد انفجار حزب جمهوری و حذف بهشتی و باهنر فعلا اطلاع کاملی در دست نیست ولی مشکوک بودن ان و مسول بودن نبوی در ان زمان مسلم است و زنده ماندن رفسنجانی و خامنه ای نمیتواند اتفاقی و بدون دخالت سرویس های امنیتی مخصو صا ک گ ب ( مثل ریس جمهور لهستان و همراهان که شما دوست ندارید خبرش را هم بدهید ) باشد .
بله آنها اشتباهات بزرگی داشته اند مثل تمام سیاستمداران دیگر ولی نقش بخش چپ آنها که متحد شماست در این شکست ها بیشتر بوده .
لیبرال ها همانطور که خودشان قبول دارند اشتباه بزرگشان قبول مسولیت در ابتدای انقلاب بود . ولی حتا یک لحظه و حتا یک مورد نبود که آنها با تصمیمات و دخالت ها و خودسریها و بی قانونی های روحانیون مثل خلخالی و حتا آیت الله خمینی مخالفت نکرده باشند . طنز تاریخ را ببین که شما همواره در همان موارد از حاکمیت در مقابل لیبرال ها حمایت آشکار کردید . و بازرگان و بنی صدر را سازشکار و عامل امریکا خواندید . از خلخالی و جلال الدین فارسی حمایت کردید .هنوز هم گنجی و سروش و مهاجرانی و ... را تلویحا یا ا شکارا در خط امریکا مینامید و موسوی و نبوی و تاجزاده را پشتیبانی صد در صد میکنید . حمله شما به دفتر تحکیم و شرف اهل قلم زید آبادی و بهاره هدایت و توکلی و عماد به آور و هنگامه شهیدی و ... هم جایی برای پرسش نمیگزارد .
کارنامه شما در مورد جنبش اخیر مردم ایران هم بسیار منفی است . موسوی را به این جنبش تحمیل کردید . او با اتخاذ تاکتیک غلط نزدیکی با سپاه و بسیج به منظور جلوگیری از کودتای سپاه به خواست شما آمد و خاتمی و نوری و عارف و کروبی را کنار زد . بعد که سپاه کودتا کرد و تئوری شما شکست خورد و مردم سرخورده به خیابان آمدند شما با پر روئی غیر قبل باوری ان را به قدرت و صحت تاکتیک پیشنهادی خودتان ربط دادید . دستگاه تبلیغ چپ روسی در اینترنت و رسانه ها با کار کرد دوگانه شروع به کار کرد . بخش تند رو شما طبق معمول سطح انتظارات را بالا برد و فروپاشی را مطرح کرد . آنها امیدشان این بود که خامنه ای وا دهد و در بلبشوی ایجاد شده موسوی سکوی پرش شما به سوی یک رژیم کاملا وابسته به روسیه گردد . بخش توده ای از فرصت استفاده کرد تا ضمن حفظ رژیم در مدار روسیه مانع از سوه استفاده جریانهای غیر روسی ( سلطنت طلب و لیبرال و ملی و مجاهد و ..) از بلبشوی ایجاد شده شود . هم مانع نزدیک شدن احمدی نژاد به امریکا شود و هم مانع حاد شدن حرکت مردم و سقوط جمهوری اسلامی . به همین دلیل بود وقتی کروبی با پیشنهاد های راه پیمایی در روز قدس و ۱۶ آذر و عاشورا و با طرح مساله شکنجه و شرکت در تمام راه پیمایها به هر قیمت نوک حمله را خیلی تیز کرد تا جایی که مردم شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین دادند و وارد منطقه خطر نه غزه نه لبنان شدند دستگاه چپ روسی از تندرو و کند رو به یک باره احساس خطر کرد و بنر تبلیغاتی فرو پاشی را پایین کشید . در ۱۶ آذر زرافشان که بارها به کمک ج ا آمده بود وارد صحنه شد و حرکت دانشجویی در ۱۶ آذر را کوبید و به جنبش سبز حمله برد در رادیو امریکا ! پس از عا شورا ریس دانا رسما به صحنه آمد و گفت دولت کمی امتیاز بدهد تا ما به اینها (رسانه های تحت کنترل )بگوییم عقب بکشند . البته او کسی نبود که کنترل همه رسانه ها را داشته باشد اما او از جانب فراماسیون چپ روسی این پیغام را میداد که از حزب توده تا بقیه قمرهای تند رو و کند رو ان را شامل میشود . پس از ان بود که موسوی نقش تاریخی خود را با بیانیه عقب نشینی ۱۷ اجرا کرد . قسمت دیگر اصلاح طلبان حکومتی برای جلوگیری از سرخوردگی جنبش ناچارا بیانیه ۵ روشنفکر را صادر کرد که با حمله هیستریک تمام چپها مواجه شد . استدلال مسخره شما ها این بود که اینها میخواهند رژیم را حفظ کنند ! در حالیکه رژیم با بیانیه ۱۷ و اقدامات چپ روسی حفظ شده بود .
پس از ان به منظور لوث کردن بیانیه ۵ روشنفکر عوامل شما در نهضت فمینیستی زنان و جاهای دیگر اقدام به صدور بیانیه های بی مزه صنفی کردند . بعد دوباره حقه کهنه حقوق خلق ها و زبان قومی توسط عوامل شناخته شده شما مطرح شد . این در حالیست که کروبی بهترین موا ضع را در بیانیه انتخاباتی در مورد حقوق خلق ها و زنان و اقلیت ها داده بود و موسوی اصلا صحبتی از این مسائل نکرده بود ( حتا وزیر زن را مشروط به مجلس کرد ) . اما شما که فراماسون مطبوعا تی و روشنفکریتان در تمام مدت پیش از انتخابات این مسائل را مهم نمیدانست و انحراف از اصول قلمداد میکرد یکباره با سر و صدا هوادار زنان و اقلیت ها شد ! ( این در حالیست که در تمام مدت حکومت کمونیست ها در شوروی یک زن وزیر یا رهبر حزب نشد و استالین دمار از اقلیت های اوکراین و قرقیز و ارمنی و آبخازی و چچنی و قفقازی در آورد )
اگر تقصیر شاه باز نکردن فضای سیاسی بود و باز گذاشتن در مسجد به روی سیاست و دخالت دادن توده ایها ی توبه کرده در ارکان تصمیم گیری و اجرا ( تا حد اجازه دادن به اکبر اعتماد توده ای به نشستن در راس انرژی اتمی و نیکخواه کنفدراسیونی در مرکز رادیو تلویزیون ملی و جعفریان مقزمتفکر حزب رستاخیز ) و اگر تقصیر اصلاح طلبان حکومتی عدم استفاده از موقعیت های به دست امده در انتخاب خاتمی و مجلس ششم بود (با دانستن اینکه بهزاد نبوی شما مغز متفکر مجلس ششم و این حرکت بود ) و اگر تقصیر لیبرال ها و ملیون پذیرش مسولیت در اوایل انقلاب و اعتماد کردن به خمینی بود اما شما ( مارکسیست های روسی ایران ) از شهریور ۱۳۲۰ تا کنون همواره به طور اصولی و با طرح تاکتیک ها و استرتژی های روس محور و ضد آمریکایی و ایجاد اغتشاش فکری و سیاسی و حتا بلوا های نظامی همواره به جناح استبدادی بدتر در مقابل جناح لیبرال تر کمک کرده ید . همه اینها به لحاظ دنباله روی شما از دولت های کشور همسایه شمالی است که از مشروطه تا کنون هوادار رژیم های استبدادی وابسته در ایران بوده . چون ذات رژیم های خودشان استبدادی است . و میدانند که در استبداد آنها اگر سهم شیر را نداشته باشند حد اقل سهم روباه را خواهند داشت . مضافا اینکه همواره امید به کودتا دارند مثل داوود و تره کی و قرقیزستان !
شما تغییر نکرده اید . چون هنوز مثل روضه خوانها گاهی از جزنی و چریک بازی و بازگشت استالینیست ها به آسیای میانه و روسیه و حتا از صدام یاد میکنید با احترام .
هنوز به سلطنت طلبان کینه دارید اما با فقیه و استالین و صدام و قذافی و اسد کنار میایید
هنوز دشمن اصلی شما لیبرال ها هستند .
-- sima ، Apr ۲۵, ۲۰۱۰

نظر بدهید
۲۴۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : به سانسور کنندگان مخالف
به سانسور کنندگان مخالف، دوست عزیز، آنچه من در باره سانسور گفتم در مورد مقاله ک.معمار صدق می کرد و می کند. من شخصا نظر حذف شده ای در آنجا ندیدم و اگر هم بوده من مشاهده نکردم. من از نظرات داده شده در آنجا بیشتر از هر زمان دیگر در این سایت آموختم و از این بابت شادمانم. بله من چپ هستم ولی متعصب و کور نیستم، همه چپ ها را با یک چوب زدن اشتباه محض است. طیف های متفاوتی در چپ وجود دارد که در این سایت می توانند با دیگر چپ ها و حتی با راست ها تبادل نظر کنند. من با هیچ چپ و راستی مشکل ندارم بجز افراطی های این دو طیف که هنوز منشور جهانی حقوق بشر و منافع ملی ایران را درک نکرده اند.

من واقع متاسفم که برخی بحث و تبادل نظر را با عقده گشایی و کینه ورزی عوضی گرفته اند و بحث درباره مقاله ک. معمار را به اینجا آورده اند، واقع شرم بر آنها. اگر فرزاد کمانگر برای اینها ارزشی داشت به چنین عمل زشتی دست نمی زدند. چه فرق می کند که راست و چپ باشیم، باید اول بیاموزیم انسان باشیم و از حقوق انسانها دفاع کنیم. فرزاد کمانگر همانند هزاران ایرانی دیگر دربند است و از ما انتظار دارد به دادش برسیم، فقط خود را بجای او بگذاریم و ببینیم که اگر ما جای او بودیم و این کامنت ها را در قبال نامه اش می خواندیم چه حالی می شدیم.

من حمله به ۵۰ ساله محترم و منحرف کردن خبر فرزاد کمانگر را بوسیله هر کسی انجام شده باشد را بسیار مغرضانه و غیر انسانی تلقی می کنم. ما چاره ای جز همکاری نداریم، این گره کور را باید با دستان خود بگشاییم تا دیگر فرزاد کمانگرهای دیگری تنها بخاطر افکارشان به چنین سرنوشتی دچار نشوند. آیا شما راه بهتری از سرنگونی کل این رژیم و دمکراسی واقعی در ایران را می شناسید که در آن همه طیف های سیاسی از دست یکدیگر در امان باشند؟
۲۴۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مینا الف

عنوان : کاری بکنید
خانم یا آقای قرقیزی عزیز
من در حرفهای شما که همه اش گله و شکایت و کشیدن اشتباهات چپ ها به رخشان بود چیزی در باره فرزاد و مساله در مخاطره بوندن جانش نخواندم . کاش چهار تا کلمه همه درباره موضوع اصلی می نوشتید. یعنی جان این آدم برای شما کمترین ارزشی ندارد.
نازنین افشین جم با کمپینی که راه انداخت جان یک دختر جوان را از مرگ نجات داد. پس امکانش هست. بیاید ان تجربه را تکرار کنیم. م ما شیپور را از دهانه اش می زنیم. آیا الان وقت یسویه حساب کردن است. شمارا به هرچه که باور دارید امضا جمع کنید. کاری بکنید.
۲۴۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پروین الف

عنوان : تاسف
هم میهنان طرفدار پادشاهی،
برای یک هم میهن ما حکم اعدا م صادر کرده اند و بیم آن می رود که رژیم خونخوار آخوند ها او را به جوخه ی اعدام بسپارند. رنجنامه ی غرور آمیز او قلب انسان را می لرزاند، انوقت شما با خونسردی و بی تفاوتی به شوخی و مطایبه و فحاشی مشغولید. من از رفتار شما شرمنده ام و امیدوارم هموطنان عزیز این رفتار ناپسند را به پای همه ی طرفداران پادشاهی، بو یژه طرفداران حزب مشروطه نگذارند.
۲۴۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : تبادل نظر

عنوان : تبادل نظر میان بی تقصیردروغگو و مخاطب عاقلش.
بی تقصیر: خونه خراب شد، وای خونه خراب شد.

مخاطب بی تقصیر: بگو ببینم چی شد، چی شد. چطور خراب شد؟ تقصیر کی بود؟

-تقصیر این بود و تقصیر اون بود، ولی بجون تو تقصیر اینجانب نبود. تقصیر همه بود و تقصیر من یکی نبود. اینو بخون، اونو بخون، همه اش ثابت می کنه، تقصیر این بود و تقصیر اون بود و تقصیر منه کتابخون نبود .

- بگو ببینم کی بود، کی بود؟

-اینو ببین و اونو ببین، اگه ببینی اونوقت می بینی این من نبود. همه اش تقصیر این بود، همه اش تقصیر اون بود، و هیچیش تقصیر این مخلص تون نبود.

-هیچیش تقصیر تو نبود؟ راستشو بگو، آخه مگه میشه همه اش تقصیر این باشه و تقصیر اون باشه و تقصیر تو نباشه؟ چون من چیزای دیگه خوندم و دیدم که نشون میده تو هم تو برنامه بودی.

-تقصیر تو بود ای بی پدر و مادر، برو حزب اللهی و شاه اللهی و کمونیست و ساواکی و ساوامایی، مزدور انگلیس و روس و آمریکا و امپریالیست و فاشیست....

-چرا فحاشی و توهین می کنی؟ مگه من تو را به چیزی متهم کردم؟ حرف تو رو گوش کردم و حرف خودمو هم زدم. چطور من باید تورو تحمل کنم ولی تو تحمل حرف منو نداری. ادب و منطق هم خوب چیزیه ها. حرفتو قشنگ و منطقی بزن، یا من تو رو متقاعد می کنم یا تو منو و یا مودبانه هر دو قبول می کنیم که به توافق نتونستیم برسیم و دوستانه از هم جدا میشیم. درستش اینه، نه اینکه با دروغ و دغل و تهمت و توهین بخوای حرفتو بزور به من بچپونی.

-برو فلان فلان شده، برو حزب اللهی و شاه اللهی و کمونیست و ساواکی و ساوامایی، مزدور انگلیس و روس و آمریکا و امپریالیست و فاشیست....پدر...مادر...

-نه، نشد، شما قاعده بحث متمدنانه رو چون به وفق مرادت نبوده زیر پا له و لورده می کردی. این قواعد واسه من مهم اند و حاضر نیستم تسلیم زور شما بشم. من حرفی با شما ندارم جز اینکه بگم ادبیات خودتو با ادبیات خمینی و احمدی نژاد مقایسه کن و شباهت ها رو ببین. هر دو توی دهن این و اون زدن و اینو اون هیچ غلطی نمی تونن بکنن، عربده کشی و تحقیر مردم ... راه و روش زندگی شون بوده. از خودت بپرس که آیا تو فرقی با اینها داری یا اصلا می خوای فرقی داشته باشی؟ هنوز به قدرت نرسیده اینجوری رفتار می کنی، وای بحال ما اگه تو بقدرت برسی. اقلا خمینی انقدر عقل داشت که صبر کنه تا اول خرش از پل بگذره و بعد بیفته بجون مردم، تو هنوز در خم یک کوچه هم نیستی. ۳۱ سال ادبیات زشت امثال تو را شنیدیم و مقاومت کردیم که مبادا آلوده ادبیات شما شویم، باز هم مقاومت خواهیم کرد. زور شما زشتگویی و مشت شماست، زور ما ادب، منطق و انعطاف پذیری ماست. ما پیروزیم چون حق با ماست.

-برو حزب اللهی و شاه اللهی و کمونیست و ساواکی و ساوامایی، مزدور انگلیس و روس و آمریکا و امپریالیست و فاشیست....

-برو حزب اللهی و شاه اللهی و کمونیست و ساواکی و ساوامایی، مزدور انگلیس و روس و آمریکا و امپریالیست و فاشیست....

فحاشی «بی تقصیر» شکست خورده و عصبانی تا ابد ادامه یافت ولی نه عقده اش خالی شد و نه مخاطبش را توانست با زور از میدان بدر کند.



-
۲۴۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سانسور کنندگان مخالف

عنوان : اگر منظورتون اینه که سوسیال دموکرات شدید مثل اروپا پس به جای قهرمان پروری و تبلیغ برای چریک ها و عملیات مسلحانه و دفاع از روسیه و خصومت کور با امریکا و لیبرال ها و ملیون و سلطنت طلبان و ... به این هم مسلکی های خودتان درس دموکراسی بدهید و آزادیخواهی
یک نظر دهنده با اسم مستعار پرسشگر مدعی شده بود اخبار روز هیچ نظری را سانسور نمیکنه چون نظرهای چپ گرایانه او را سخاوتمندانه پخش میکنه . اما در مورد بقیه اینطور نیست . همین امروز یک نفر مطلبی نوشته بود و خواهش کرده بود سانسور نشه اما چون سوال مهمی پرسیده بود که به نظر چپ روسی خوش نمیامد حذف شد .
واقعا آدم میماند از اینهمه ادعا در چپ . مثلا در مورد جزنی مدعی شده بودند او در زندان رژیم دیکتاتوری و جنایات شاه تالیفاتی داشته و تحقیقاتی که نشان از نبوغ او دارد . در همان حال سوال میکنند اگر شاه دموکرات بود چرا ما روشنفکر نداشتیم ؟ در همان حال رژیم شاه را بدتر از ج ا میدانند . مثلا در رژیم کمونیستی با مخالفین چه جوری رفتار میشه ؟ میگن شاه تک حزبی کرد . خوب کاملا درسته . مگر کمونیسم تک حزبی نیست ؟ میگن کمونیست ها انواع دارند بعضیاشون لیبرال هستند . خوب پس کمونیست نیستند . میگن ملی دارند . مگه میشه ؟ کمونیست انترناسیونال هست. خوب پس کمونیست نیستند . اگر منظورتون اینه که سوسیال دموکرات شدید مثل اروپا پس به جای قهرمان پروری و تبلیغ برای چریک ها و عملیات مسلحانه و دفاع از روسیه و خصومت کور با امریکا و لیبرال ها و ملیون و سلطنت طلبان و ... به این هم مسلکی های خودتان درس دموکراسی بدهید و آزادیخواهی .
۲۴۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : چالش بین المللی
داستان دلاورانه و در عین حال غم انگیز فرزاد کمانگر ادامه داستان جزنی های قهرمانست. فرزاد هم با همان طنابی بدار آویخته می شود که رضا شاه و شاه خائن آنرا بافته اند. تایید آن پدر و پسر وطن فروش که دستاوردهای انقلاب مشروطه را بباد داده اند و استبداد متزلزل و در حال اضمهلال را دوباره بقدرت رسانده اند و همرمان برای فرزاد دلسوزی کردن به اشک تمساح ریختن شبیه است.
بیاید ماجرای فرزاد را به یک چالش بین المللی تبدیل کنیم.
دوستان هنوز دیر نشده است . بیایید طومار تهیه کنیم. بیایید به مراجع بین المللی و سازمان ملل فکس بزنیم. بیایید به مراجع بزرگ خبری جهان اطلاع بدهیم. بیایید فعالیت عفو بین الملل در این زمینه را انعکاس بدهیم. بیایید بروزنامه ها معتبر نامه بنویسم و یاد داشت فرزاد را ترجمه و منتشر کنیم. یکی به من بگوید که که بکنم؟
آی آدمها که در ساحل نشسته شادو خندانید
یکنفر در آب دارد می دهد جان!
۲۴۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : ۵۰ ساله

عنوان : در حال حاضر فقط به فرزاد کمانگر بپردازیم و با همکاری به این کابوس ۳۱ ساله خاتمه دهیم.
به گردانندگان گرامی اخبار روز، توجه شما را جلب می کنم به اتهامات سنگین و غیر قابل قبولی که آقای داریوش شیرانی در نظر خود نسبت به من وارد آورده است که تنها در یک دادگاه درست و غلط بودن آن قابل اثبات است و اخبار روز دادگاه نیست.

به آقای داریوش شیرانی و همفکران ایشان، اولا خواهش می کنم با نظرات دیگران در زمان و مکان خود برخورد کنید، ثانیا از وارد آوردن اتهامات به کسانی که شما درباره آنها هیچ نمی دانید پرهیز بفرمایید، ثالثا تفاوتی میان مخالف و دشمن قائل شوید. از همه اینها مهمتر، مراقب باشیم که بحث فرزاد کمانگر به انحراف کشیده نشود که شما خواسته و ناخواسته اینکار را کرده و مرا به واکنش وادار نمودید.

من معتقدم، در حال حاضر فقط به فرزاد کمانگر که خدا را شکر هنوز زنده است بپردازیم و با همکاری به این کابوس ۳۱ ساله خاتمه دهیم.
۲۴۱۵۰ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : رئوف رئیسی

عنوان : ا ی معلم پاک وجوان ودر بند اسیر جرم تو اگاهی دادن است وبس
فرزاد عزیزم ای معلم دردمند واسیر بشما درود میفرستم ویقین میدانم جرم تو غیراز
بیان حق چیزی دیگری نیست شما وتمام ازادگان بی گناه بهترین مروج وارشاد کنندگان
بشریت هستیدواز تمام انسانها استدعا دارم که برای ازادی این عزیزانمان ازهیچ تلاشی دریغ وکوتاهی نفرمایند
۲۴۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : پیوسته، چون بهار در کردستان است، و واژه هایش، نان ِ جان!
دیریست که در جان خانه
دارم فوج فوج پروانه

وقتی خانه ی خاطرات را
در می زنم
به یاد یاران
پروانه پروانه
در آتش خیال
پَرپَر می زنم.

بار ها
دیده ام
مرگ انسان "زنده" را
و گاه
به این رسیده ام:
پایان پذیرفت!
زنده زنده
پایان پذیرفت
وقتی
دستان اش
از هستی بهار
از شکوفه زار
تهی گشت.
پایان پذیرفت
و هدایت را زایید
تا برای سایه اش بنویسد!

من اما
یافته ام
همیشه
سبز پر شکوهی را
که بهار در زمستان،
ترانه در تاریکی،
و مرهم
برای زخم خوره خورده است.
او حتی
راز زیستن را
در خانه ی مرگ می داند
بهار در کردستان را می ماند
اینک
آیینه را، چشمه را
به خود می خواند
و می داند
که زلال زمزمه اش
جاری می شود
تا من برای سایه ام ننویسم
در این قحط آدم.

فرزاد را می گویم
که پیوسته
چون بهار در کردستان است
و واژه هایش
نان جان!
۲۴۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : جو نِم وِ سی قَهِ جِوونیت شی رِم !
فرزاد جان ، گرامی فرزندم !
می بینی چه روزگار غریبی است !؟ روزگاری است که پایمردی و مردانه گی شیر دلانی چون تو را در صفحات دیگر این سایت به صُلابه میکشند و شلاق می زنند .
به سر فرود نیاوردگان بهتان روان پریشی میزنند و به نعش آنها که روی دست خلق و تاریخ راستین آن وطن خون چکان مانده است اهانت روا میدارند .
فرزاد جان مگر نمی بینی که ناجوانمردانی را که در مقابل ظلمان و پیام آوران سیاهی و تباهی بزانو در آمده اند و به دریوزه گی قدرت رفته اند ، ایستادگان و شیر دلان غیوری چون ترا که چون صخره که چون کوه عظیم و استوار در برابر دشمنان مردم ایستاده اند را در بیدادگاههای آری از مهری خود به جرم عشق به زحمتکشان و رهائی وطن از دست مشتی مزدور و نوکران اجانب به آدرس روانشناسان حوالت میدهند . " ۵۰ " ساله گانی که همدست و همکار ام . آی . سیکس هستند و نانشان را از راه فروش مردم ایران و در خون آنان می پزند و از این راه ارتذاق میکنند . " ۵۰ " ساله گانی که عفونت بویناک تفکر ارتجاعی اشان در واژه ، واژه ی نوشته هایشان جاری است .
میدانم ، میدانم ، میدانم که آن روزگاران خواهد آمد . روزگاری که حقانیت تفکر تو و ایستادگی دلیرانه تو بر عالمی آشگار خواهد شد .
میدانم آنچه میماند دلیری و دلاوری تو و شیر دلانی دیگر از نسل پدر تو ، چون بیژن جزنی چون خسرو گلسرخی چون سعید سلطانپور و چون هزاران دیگرست . بی تردید آن روز که خلق بداند هر قطره خون تو محراب میشود . آری از هم اکنون قلب های بسیارانی برای تو و عشق به آرمانهای انسانی تو می طپد . ما پیروزیم . ما همچون برنجزاران چو هُوا هر ساله درو می شویم و سالی دیگر پُر بار تر می روئیم . ما از مرگ قوی تریم !
۲۴۱۲۲ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : secular

عنوان : !
azizam, midooni ke cheghar doostat darim, to parehi az ghalbe man hasti!! azizam, rooze kanoone kherad bar to va saye yarane dabande man mobarak bad!
Sob-he piroozi sepideh zadeh!

kanoone kherad moalleman va astide akademikiha
jonbeshe zannane iranzamin
jonbeshe tahvol khahe secular
۲۴۱۰۹ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨۹