تراختور چی لارا تبریک، تبعیض، تبعیض است - سودابه اردوان

نظرات دیگران
  
    از : امین بابایی

عنوان : نگاهی به خودت
همبند سابق خواهر سودابه نگاهی به خودت بکن. من نمی گویم که خود سودابه هستید و فرقی هم نمی کند اما نوشته اید ایشان انقلاب گلسازی در اوین به پا کرده بوده اند. طبق ادعای شما زندانیان سیاسی در آنجا سماق می مکیدند که خانم اردوان با نقاشی انقلابی شان کرده است بروید و مطالب کتابش را ببینید و مقایسه بکنید مبارزه او را با سایر مبارزین در زندان های ایران.
نوشته اید: بعنوان همبند سابق سودابه که سالها با او در اوین بودم، سودابه را بعنوان نقاش شجاع و آینده‌نگر اوین می‌شناسم. در بندمان نقاشان زیادی داشتیم که خوب گل و بلبل نقاشی می‌کردند اما فقط نقاشیهای سودابه بود که توانست فضای بند زنان زندان اوین را بهتر از صد کتاب نوشته شده، مستند کرده و به بیرون از زندان منعکس کند. او بغیر از هنر نقاشی این هنر را هم دارد که از کمترین امکانات محیط ، بهترین فرصتها رابسازد که ای کاش در بین سازمان دهندگان جنبشها از این آدمها بیشتر داشته باشیم .
اگر ادعای شما صحیح باشد که نقاشی های او انقلاب به پا کن است چرا در مصاحبه های رادیویی از متن کتاب های دیگران برداشت می کند و بدون نام نویسندگان کتاب ها از آنها برای خود استفاده می کند. بعنوان مثال در گفتگو با رادیو فردا، شکنجه هایی را مطرح می کند که نه تنها در کتابش نیست بلکه ظاهراً از خواب بیدار شده است و موضوع برای مصاحبه پیدا کرده است. مگر نه این است که کتابی نقاشی کرده و هرچه بر سرش رفته نوشته است چرا در کتابش از نمونه شکنجه هایی که دیده است موردی یافت نمی شود. بروید و مصاحبه ها و کتاب او را یکبار در بی طرفی بخوانید. بعضی از دست نوشته ها موضوع مصاحبه های رادیویی ایشان شده اند.
۲۵۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : امین بابایی

عنوان : ادامه گفتار گذشته
آقای رحیم دباغ اگر کسی در باغ نیست شخص شماست. می دانید چرا؟ برای اینکه این خانم پز قهرمانی دیگران می دهد و در هنگام نیاز جا خالی داده است می گویید نه کتابش را بی طرفانه بخوانید. من از او پرسیده ام آیا مقاومت در زندان صحیح بوده یا خیر؟ دیگران شکنجه را تحمل کرده اند این خانم فتوا می دهد!! خانم اردان ایکاش در آن موقع پشت رفیق هایت را خالی نمی کردی!
به شما چه مربوط است که خودتان را قاطی می کنید مگر زبان ایشان هستید؟ کتاب نوشته مسئول است پاسخ بدهد. و بدانید که بنده، مرد زن ستیزی نیستم تا با روشنفکران شما گرد و خاک کنم. صفحات کتابش نشان می دهد که چه افتخاراتی آفریده است.
۲۵۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : رحیم دباغ

عنوان : اصل ماجرا چچیست؟
ظاهراً برخی از دوستان، اطلاع دقیق از اصل ماجرا ندارند و این باعث شده است که عده ای متعصب و فرصت طلب که شاید هم بقول برخی کامنت نویسها، سابقه سوآل برانگیزی دارند، بجای پرداختن به اصل ماجرا در حواشی خودساخته و تحمیلی شان بر اقدام بزرگ سودابه خانم، گرد و خاک بکنند و خاک در چشم واقعیت بپاشند. با طلب معذرت از دوستانی که از اصل ماجرا باخبرند به اختصار اشاره کنم که اصل ماجرا عبارت از دعوت خانم سودابه اردوان از طرفداران پرشمار تیم ترارکتورسازی تبریز (که مثل تیم بارسلونای کاتالانها به سمبل ملی آن منطقه تبدیل شده است) بود که همراه خودشان دختران، همسران و خواهران خودشان را نیز به ورزشگاه و تماشای فوتبال ببرند. لازم به ذکر است که خانم اردوان در "تقاصای زنانه" خود به مردسالاری در میان مخاطبین خود هم اشاره کرده و از آن انتقاد کرده بود. لذا معلوم نبود که طرفداران تیم تراکتورسازی از انتقاد خابم اردوان برنجند و بر وی بآشوبند یا به خواست زنانه و نجیبانه ایشان گوش بدهند. تا اینکه روز موعود یعنی ۲۷ فروردین امسال فرارسید و حضور باورناکردنی دختران و زنان آذربایجانی در تپه های مشرف به استادیوم سهند تبریز بقدری بود که گوینده و مفسر ورزشی تلویزیون جمهوری اسلامی نیز ناگزیر از تأیید آن شد و فیلمهای نشان دهنده هجوم نیروهای انتظامی به زنان و دختران "حریم شکن" در یوتیوب منتشر شد. لطفاً به گزارش رادیو زمانه با صدای ایراج ادیب زاده مفسر ورزشی معروف در آدرس زیر گوش کنید.

http://www.youtube.com/watch?v=-tSdO۱SOgh۸&feature=player_embedded

حال با این اوصاف، تبلیغات مردانه آقایان بابایی فر و شیرانی و همفکرانشان به غیر از اینکه افشاگر ناتوانی ذهنی یا سوءنیت این عزیزان است، به کل خارج از موضوع نیز هست. خانم اردوان از سوی هر ملت و جماعتی با ذهنی سالم در حد متعارف حتما مورد تشویق و تحسین قرار میگرفت. البته در این صفحه نیز اگر گرد و خاک این یکی دو نفر را نادیده بگیریم، سخنان ارزشمند بسیاری در این باره آمده است. آقایانی که چشم دیدن موفقیت بزرگ یک روشنفکر زن در ارتباط گیری با مردم خود و تبدیل اندیشه روشن وی به عمل اجتماعی را ندارید، باور کنید که زمین گرداست و مرکز کائنات نیست! اصرار و کف بر لب آوردن شما بیهوده است. در همان یوتیوب، به تصاویر متحرک طرفداران تراکتور و همصدایی غیرقابل تردید انها نگاهی بیاندازید. گیرم که در این صفحه کامنت گذاری، عقده دلتان را خالی کردید، در مقابل آن نیروی عظیمی که استعداد گرفتن پیام زنانه سودابه نازنین را داشتند، چه میتوانید بکنید؟!
۲۴۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : همبند سابق

عنوان : نگاهی به سودابه
بعنوان همبند سابق سودابه که سالها با او در اوین بودم، سودابه را بعنوان نقاش شجاع و آینده‌نگر اوین می‌شناسم. در بندمان نقاشان زیادی داشتیم که خوب گل و بلبل نقاشی می‌کردند اما فقط نقاشیهای سودابه بود که توانست فضای بند زنان زندان اوین را بهتر از صد کتاب نوشته شده، مستند کرده و به بیرون از زندان منعکس کند. او بغیر از هنر نقاشی این هنر را هم دارد که از کمترین امکانات محیط ، بهترین فرصتها رابسازد که ای کاش در بین سازمان دهندگان جنبشها از این آدمها بیشتر داشته باشیم . میدانم که خود ادعای نویسندگی ندارد چرا که پس از نوشتن خاطراتش به او پشنهاد عضویت در کانون نویسندگان شده بود ولی او بعلت اینکه خود را نویسنده نمیداند ، رد کرده بود؛ دوستانی که با نوشتن یک کتاب خاطرات عضو کانون شده‌اند این موضوع را خوب درک می‌کنند؛ میخواهم نتیجه بگیرم که فرصت ساز هست ولی فرصت طلب نیست.و اگر دیگران او را نویسنده می نامند و میخواهند، این مشکل سودابه نیست بلکه مشکل دیگران است.

میدانم که باخواندن کتاب و از روی بیدردی و غلبه بر حس پوچی خود, به مبارزه کشیده نشده است بلکه در جریان زندگی و نیازش به آزادی به مبارزه پرتاب شده است. قهرمان نیست چون رژیم فاشیستی اسلامی نقطه پایانی به قهرمانخواهی وقهرمانپروری فرهنگ ایرانی نهاد چرا که خلق خسته تکان خورد و مبارزه از دایره تنگ روشنفکران و کتابخوانان حرفه‌ای به در آمد و توده‌ای شد. ما دیگر قهرمان نمیخواهیم بلکه به کسانی نیاز داریم که در حد توان خود گامی هرقدر کوچک در راه تغییر شرایط غیر انسانی زندگی ی ملموسمان بردارد. درمورد زندانهای زژیم فاشیستی اسلامی سالها وقت لازم است تا تحقیق شود که به گمان من این تحقیقات حتی شروع نشده است.

نوشته سودابه را چندین باز خواندم . تعجب میکنم مگر او چه گفته است که بعضی از کامنت گذاران برایش دادگاه صحرایی تشکیل داده‌اند و در پس نامهای جعلی با هویتهای ناشناخته در اینترنت به دنبال کدام منافع شخصی میگردند؟

او خواهان رفع تبعیض جنسی و ستم ملی است و از هردو جهت خود تحت ستم است و در حد توان خود - که این حد را خودش تشخیص میدهد- مبارزه میکند و من صمیمانه برایش آرزوی پیروزی و سربلندی دارم.

وقتی به اولین سلولم در زندان وارد شدم این شعر را به همین شکل که مینویسم در آنجا خواندم که در بیرون از زندان هم به کرات مناسبتهایی این چنینی باعث میشود که صد باره برای خود بخوانم:
بیگانه جدا، دوست جدا می‌شکند
هرکس به طریقی دل ما می‌شکند
بیگانه اگر می‌شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا می‌شکند؟
۲۴۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آراز سلیمانی

عنوان : مقاله خانم سودابه
ملتی که بیدار شد حق خودرا خواهد گرفت. ملت آذربایجان خواهان حق خود است
و خواهد گرفت. شما ها به هر دری که میخواهید بزنید.
۲۴۴۴۴ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : دفاع از حقوق کودکان و برنامه های وسیع برای برابری حقوق زنان و اقلیت های داخلی خاک اذربایجان ازعاجل ترین وظایف هویت طلبان تورک است.
گرداننده گان محترم سایت اخبار روز: شما ها از کی مخالف دفاع از حقوق کودکان و رنان شده اید.؟ نکنه که از اسم جمهوری اذربایجان جنوبی وحشت کردید. باشه آن بخش اش را حذف می کنم. این نشانه ترس و لرز و اضطراب شما ها است. ولی این سانسور تان به آن گنجشکی می ماند که ساق پایش را برای جلو گیری از سقوط اسمان از لانه اش دراز کرده بود.


پیامی که حذف شده بود.
روی سخن من نه با ذهن های منجمد شده شوینیست های بی سواد و عقده ای و پوسیده و فسیل شده بلکه با ذهن های پویا و دینامیک و بالنده ایران مخصوصا روی ملت تورک ایران است. اول از همه مرد های تورک باید قبول داشته باشند که بخاطر تاثیرات فرهنگ عقب مانده ما خودمان هم بخشی از سیستم تبعیضی هستیم که بر زنان و کودکان مان اعمال می کنیم و اکثرا نا خود آگانه حقوق زنان مخصوصا کودگان را نادیده می گیریم. ظلم و ستمی که بر کودکان کشورهای در حال رشد اعمال می شود غیر قابل توصیف است. در این فرهنگ ها کودک اصلا آدم کامل به حساب نمی آید و وقتی بزرگ می شود خود شخصی بار می آید که تمامی آن بی احترامی و بی حرمتی هائیکه که در کودکی تجربه کرده است را بر فرزندان خود روا میدارد. و این چرخه مخرب را اگر در جایی ترمز نکنیم تا برای ابد به نسل های اینده به وراثت خواهد رسید. والدین ها بجز ÷نها بشان فرهنگ و اخلاق و رفتار هایشان را هم به کودکانشان به ارث می گذارند. ریچارد داوکینز زیست شناس انگلیسی به این واحد های فرهنگی میم نام نهاده است که در روح و روان آدمی همانوظیفه ای را انجام میدهند که ÷ه های زیستی بر اندام فیزیکی.

پس آنهائیکه بیهوده می خواهند بین مردها و زنان تورک اختلاف انداخته و زهر و سموم کشنده و خطرناک فمو- نازی های رادیکال را برای ویرانی خانواده ها رواج دهند کور خوانده اند. ما به این معضل جامعه و کمبود فرهنگی مان آگاهیم و از آنجائیکه فرهنک تورک پتانسیل و توانایی جذب اندیشه های مترقی را بهتر از بعضی فرهنگ ها دارا می باشد این ناسازگاری و نا همگونی بین زن و مرد که تاریخ چندین هزار ساله دارد را به بهترین و مدنی ترین شیوه ها حل خواهیم کرد. برای اینکار باید از اکنون به تغییر شیوه نگاه مان به حقوق کودکان مان باشیم. کودکان معصوم امروز مردان و زنان فردا هستند که بد بختانه مجبورند بر همدیگر همان ستمی را اعمال کنند که والدین شان بر انها اعمال کرده اند.سرچشمه این سمومی که به داخل این رودخانه زندگی می ریزد را باید از مبدا اش خشکاند. اولین قدم برای تغییر قبول مسئولیت است
۲۴۴٣۰ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : دفاع از حقوق کودکان و برنامه های وسیع برای برابری حقوق زنان و اقلیت های داخلی خاک اذربایجان ازعاجل ترین وظایف هویت طلبان تورک است.
گرداننده گان محترم سایت اخبار روز: شما ها از کی مخالف دفاع از حقوق کودکان و رنان شده اید.؟ نکنه که از اسم جمهوری اذربایجان جنوبی وحشت کردید. باشه آن بخش اش را حذف می کنم. این نشانه ترس و لرز و اضطراب شما ها است. ولی این سانسور تان به آن گنجشکی می ماند که ساق پایش را برای جلو گیری از سقوط اسمان از لانه اش دراز کرده بود.


پیامی که حذف شده بود.
روی سخن من نه با ذهن های منجمد شده شوینیست های بی سواد و عقده ای و پوسیده و فسیل شده بلکه با ذهن های پویا و دینامیک و بالنده ایران مخصوصا روی ملت تورک ایران است. اول از همه مرد های تورک باید قبول داشته باشند که بخاطر تاثیرات فرهنگ عقب مانده ما خودمان هم بخشی از سیستم تبعیضی هستیم که بر زنان و کودکان مان اعمال می کنیم و اکثرا نا خود آگانه حقوق زنان مخصوصا کودگان را نادیده می گیریم. ظلم و ستمی که بر کودکان کشورهای در حال رشد اعمال می شود غیر قابل توصیف است. در این فرهنگ ها کودک اصلا آدم کامل به حساب نمی آید و وقتی بزرگ می شود خود شخصی بار می آید که تمامی آن بی احترامی و بی حرمتی هائیکه که در کودکی تجربه کرده است را بر فرزندان خود روا میدارد. و این چرخه مخرب را اگر در جایی ترمز نکنیم تا برای ابد به نسل های اینده به وراثت خواهد رسید. والدین ها بجز ÷نها بشان فرهنگ و اخلاق و رفتار هایشان را هم به کودکانشان به ارث می گذارند. ریچارد داوکینز زیست شناس انگلیسی به این واحد های فرهنگی میم نام نهاده است که در روح و روان آدمی همانوظیفه ای را انجام میدهند که ÷ه های زیستی بر اندام فیزیکی.

پس آنهائیکه بیهوده می خواهند بین مردها و زنان تورک اختلاف انداخته و زهر و سموم کشنده و خطرناک فمو- نازی های رادیکال را برای ویرانی خانواده ها رواج دهند کور خوانده اند. ما به این معضل جامعه و کمبود فرهنگی مان آگاهیم و از آنجائیکه فرهنک تورک پتانسیل و توانایی جذب اندیشه های مترقی را بهتر از بعضی فرهنگ ها دارا می باشد این ناسازگاری و نا همگونی بین زن و مرد که تاریخ چندین هزار ساله دارد را به بهترین و مدنی ترین شیوه ها حل خواهیم کرد. برای اینکار باید از اکنون به تغییر شیوه نگاه مان به حقوق کودکان مان باشیم. کودکان معصوم امروز مردان و زنان فردا هستند که بد بختانه مجبورند بر همدیگر همان ستمی را اعمال کنند که والدین شان بر انها اعمال کرده اند.سرچشمه این سمومی که به داخل این رودخانه زندگی می ریزد را باید از مبدا اش خشکاند. اولین قدم برای تغییر قبول مسئولیت است
۲۴۴۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : تاروردی

عنوان : چراغی که بر خانه روا نیست بر همسایه حرام است
کسانی که ادعای تلاش برای دموکراسی و سعادت برای مردم میکنند بهتر بود از خانم سودابه به خاطر کمک به مردمش (آذربایجانیها) تشکر می کردند و یا حداقل سکوت میکردند. البته این موضوع برای همه آذربایجانیها ثابت شده است که اگر عملی به نفع فارسها نباشد حتما باطل است. و مقاله خانم سودابه که موقعیت استعمارگران را در آذربایجان به خطر میاندازد. طبیعی است که این همه سر و صدا خواهد داشت. من از مقاله بسیار خوب خانم سودابه تشکر می کنم. و کسانی که صحبت از خون و خون ریزی در آذربایجان میکنند بهتر است بدانند که زمان خونریزی به سر آمده و سرنوشت هر ملت در پای صندوقهای رای رقم میخورد نه در میدان جنگ. وقتی آذربایجانیها یک صدا حقوق اولیه شان را میخواهند کسی نبایستی و نمیتواند جلوشان را بگیرد ولو این خواسته استقلال کامل سرزمینشان باشد. آینده از آن کسانی است که در راه راست و برای سعادت بشر قدم برمیدارند نه برای استعمار آنها.
۲۴۴۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : رحیم دباغ

عنوان : ببخشید آقای شیروانی
از سخنان شما استنباظ میشود که شما خودتان طعم زندان و شکنجه جمهوری اسلامی را چشیده اید. آیا این طور است؟ من برخی از کامنتهای شما را مرور کردم اما معلومم نشد که ناراحتی شما از چیست؟ مگر کاری که انجام شده با هر بینشی که شما داشته باشید غیراز تحسین شایسته کامنت دیگری نیز هست؟ لطف کنید به گزارش آقای ایرج ادیب زاده از ماجرا در سایت رادیو زمانه گوش دهید. چرا نباید از تبریزی ها یاد گرفت و چرا نباید به این خانم احس گفت؟
۲۴۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : کس نخارد پشت من جز ناخن آنگشت من .
دوستان و هموطنان عزیز آذربایجانی و سایر دوستان ! لطفا از ما نخواهید که عنان خود و عنان اراده ی خود را " حتی " برای آزادی و سعادت خود و میهن عزیزمان ایران به دست کسانی بسپاریم که در مقابل زندانبانان بخاطر حقوق خودشان هم نمی ایستند که سهل است بلکه با پذیرفتن خواست آنان در مقابل رفقای همبند و هم زنجیرشان می ایستند و عمل مقاومین را نکوهش میکنند و برای حفظ خودشان و منافع حقیر خودشان به دوستانش پشت میکنند . من و فکر می کنم هیچکس دیگر نامی از تواب بودن یا نبودن اینان نگفته و اساسا موضوع تواب بودن و یا نبودن در میان نیست .
اما وقتی یکعده هم زنجیر و هم سرنوشتند حرکت یکنفر از آنها تاثیر حود را بر سایر زندانیان می گذارد ، جالب است که "برخی " ازشما عزیزان - خوشبختانه - بدون اینکه در آنشرایط قرار گرفته باشید و تاثیر کوچکترین حرکت را بر زخمهای سایر زندانیان بدانید فتوا میدهید که با ایشان هم صدا شویم و به زیر بیرقشان برویم چرا که سعادت ما و مملکت ما در این است و اگر غیر از این کنیم به عذاب علیم گرفتار می شویم !!
یک آدم بی ادب هم در کامنتش از واژه " معلوم الحال " استفاده کرده که مایه شرمساری خانم سودابه اردون را فراهم آورده ! که چنین دوستان و حامیان بی ادبی دارد .
و اما آقای سهند نسیمی ؛ سقراط در زمان خودش چنان نظری ابراز داشته که آریستو کراتها نسبت به جامعه ی خودشان و در آن عصر مترقی بوده اند . اما در فلسفه ی مدرن از پس آنهمه تجربه و آموزه ها اگر کسی دوباره چنین بگوید مرتجع و از آن بدتر خائن به فلسفه و خائن به مردمانی است که قرن بیست و یکم را تجربه و مزه مزه میکنند .
کاری که هایدگر کرد جز خیانت به فلسفه و بشریت که سوژه ی فلسفه است نام دیگری ندارد . پیروز باشیم .
۲۴۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : خواننده مطلب

عنوان : فرصت طلب
صاحب نظر شمکاره ۵۳ مرا با یکی دیگر از نظر دهندگان قاطی کرده است. من از خانم اردوان سوالاتی کرده ام و اشتباه هم نبوده است. آیا تظاهرات بر علیه رژیم خصوصی هستند یا به طور علنی برگزار می شوند؟ همسر ایشان هم در تظاهرات پرچم به دست شرکت می کنند و مرتب به ایران سفر می کنند سوال من این است که اگر در حکومت اسلامی آزادی و دمکراسی وجود دارد و ایشان در امنیت به ایران سفر می کنند چرا با جمهوری اسلامی مبارزه می کنیم مگر غیر از آزادی و امنیت می خواهیم؟! پس می بینیم که در جمهوری اسلامی نه آزادی هست و نه امنیت. به نظر شما حکومت اسلامی مخالفین خود را نمی شناسد که برای آنها دردسر درست نمی کند. این حکومت به هیچ کس رحم نمی کند اگر فکر می کنید که چنین نیست راه باز جاده دراز. شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بدهید سپس به ایران بروید تا نتیجه اش را ببینید. باز هم بنشینید و عمومی ترین مسائل را خصوثی تلقی کنید.
۲۴۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : شهامت نقد یک کتاب
با سلام به خدمت آقای امین بابایی و چراغ راه و دیگر همفکرانشان ، با احترام به عرض میرسانم : همانطور که نوشته های خانم نازنین سودابه اردوان نشان میدهند ایشان نه تنها در یک جریان مشکوک تلاش نمی کنند بلکه بر عکس در راه به دست آوردن حقوق« برابری زن و مرد» و « رفع ستم ملی » قلم میزنند. و این راه هم یک راه بسیار انسانی وسعادت آفرین برای تمام مردم است که شامل حال شما هم میشود. این راه برای تمام آزادیخواهان دنیا راه بسیار شناخته شده ایست . یعنی ایشان برای آزادی و رهایی شما مینویسند. اگر این آزادی یعنی« رهایی شما از ستم نا برابری زن و مرد » و « ستم ملی» برایتان زیان آور است حتماً باید در خودتان « شکّ» کنید. آیا نمیخواهید از این « ستمها» رها شوید؟ اگر میخواهید رها شوید، پس همدل با خانم سودابه هستید ؛ و اگر نمیخواهید رها شوید پس حتماً خیر و سعادتی در این نخواستن شما وجود دارد. لطف کنید آنرا به ما هم بگوییدکه از آن بهرمند شویم.
دیگر اینکه لازم است بدانید « راه مبارزه همیشه به روی تمام مردم باز است، حتی به روی توابان.» و جنبش ضد تبعیض و ضد ستم ملی آذربایجان از راههای مدنی و مسالمت جویانه در پی کسب حقوق خود است و شدیداً مخالف خشونت و خونریزست. فردای بهتر انسانها با رها شدن از این ستمها و دیگر ستمهای موجود در جامعه ساخته خواهد شد. بدون رفع اینگونه ستمها فردا ی بهتری وجود ندارد. اگر خواهر و برادر شما در راه زدودن ستمگریها جانشان را فدا کرده ا ند همراه آزادیخواهان بوده اند و راه سرفرازانه زیستن را به شما و به ما نشان داده اند. اگر شما در این راه پیش میروید منطقی ست که از تلاشهای خانم سودابه پشتیبانی کنید. ولی متأسفانه شما نه تنها با ستمگریها مبارزه نمیکنید بلکه کسانی را که در این راه میکوشند مانع میشوید. یعنی راه عزیزانتان را به آنهایی وا میگذارید که آنرا ادامه میدهند. و خودتان را از خواهری و برادری روحی خلاص میکنید. از اینرو آنان دیگر خواهر و برادر شما نیستند. فقط عزیزان خونی شما هستند و این هم هیچ افتخاری نصیب شما نمیکند. بلکه افتخار از آن کسانی ست که در راه رفع ستمها میکوشند. مثل خانم سودابه ها. نوشته شما نشان میدهد که هیچ چیز از عزیزانتان یاد نگرفته اید. لابد آنها برایتان گفته اند که « همیشه در پیرامون موضوع صحبت کنید» . اگر هم نگفته باشند من به عنوان برادر روحی آنان این سخن را به شما یادآوری میکنم. موضوع نوشته خانم سودابه بررسی زندگی ایشان نیست ولی شما به زندگی این عزیز میپردازد. شما حداقل آداب سخن گفتن و نوشتن را رعایت نمی کنید. و آنوقت به دیگران تعیین تکلیف میکنید که « خارج از موضوع چه بنویسند و چه ننویسند»مجموعه سخنانتان شبیه حرفهای « کوبلز ایران» است. لطفاً شیوه درستی به سخنان و نوشته خود انتخاب کنید که این شباهت را تولید نکند. از سوی دیگر « شکنجه شدن یا نشدن در زندان ، هیچ مزیت و امتیازی برای شخص ایجاد نمیکند.» .
پیشنهاد میکنم به شما و به دیگرانیکه دوست دارند در مورد « کتاب خاطرات زندان خانم سودابه » بیجا و خارج از موضوع این مقاله سخن بگویند ، بیایید این کار را « بجا و مربوط به موضوع » انجام دهید. یعنی اگر واقعاً حرفی برای گفتن دارید « نقدی به این نوشته » بنویسید و منتشر سازید. و به شیوه خواهر و برادرتان عمل کنید که « نقد حکومت» را پیش می بردند. شماهم شهامت به جرج بدهید و حداقل « یک کتاب» را نقد کنید. براستی چرا این کار را نمیکنید؟ من هم دوست دارم از دانش نقد شما توشه ای بیاندوزم. چشم براه انتشار مقاله شما ها در نقد کتاب مورد بحث هستم.
با احترام به شما.

 
۲۴۴۱۵ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کف روی آب

عنوان : فرمایش شما قبول...!
قبول است و سوآل کننده از شما کف روی آب است. در این روزها کف روی بودن و خس و خاشاک بودن ظاهراً مد روز شده است. آیا لزومی نمی بینید که به سوآل این کف روی آب جوابی بدهید؟ از سابقه خودتان در آن سالها بفرمایید.

بیننده دیگری خواسته بود همسر نخست وزیر سالهای مورد بحث را با زندانی سیاسی آن سالها مقایسه کند و بدتر آنکه، اولی را شجاع تر یافته بود. جل الخالق!

اگر لزومی و مجالی برای دادن پاسخ به این کف روآبی یافتید، فراموش نکنید مرقوم بفرمایید که آیا فرد معتبر ثالثی حاضر به تأیید ادعای شما هست یانه؟
۲۴۴۱۱ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کف روی آب

عنوان : فرمایش شما قبول...!
قبول است و سوآل کننده از شما کف روی آب است. در این روزها کف روی بودن و خس و خاشاک بودن ظاهراً مد روز شده است. آیا لزومی نمی بینید که به سوآل این کف روی آب جوابی بدهید؟ از سابقه خودتان در آن سالها بفرمایید.

بیننده دیگری خواسته بود همسر نخست وزیر سالهای مورد بحث را با زندانی سیاسی آن سالها مقایسه کند و بدتر آنکه، اولی را شجاع تر یافته بود. جل الخالق!

اگر لزومی و مجالی برای دادن پاسخ به این کف روآبی یافتید، فراموش نکنید مرقوم بفرمایید که آیا فرد معتبر ثالثی حاضر به تأیید ادعای شما هست یانه؟
۲۴۴۱۰ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : بهرامی

عنوان : بحث سودابه انتقاد به مردان آذربیجان
قابل توجه عناصر معلوم الحال
سودابه در مقاله اولش به مردان آذری انتقاد کرد که اگر شما بر علیه تبعیض مبارزه میکنید و آن را نا روا می شمارید چرا خودتان این تبعیض را به زنان و دختران خود روا میدارید و آنها را با خود به دیدن فوتبال نمی برید. تبعیض تبعیض است
من قسمتی از نوشته مقاله اول سودابه را در زیر آوردم:
تقاضایی زنانه از هواداران تیم تراختورسازی /سودابه اردوان

من به عنوان یک زن آذربایجانی اخبار مربوط به آذربایجان را دنبال می کنم. طرفداران تیم تراختورسازی موجودیت خود را به عنوان تماشاگرانی استثنائی در عرض چند سال اخیر به دنیا نشان داده اند. بسیاری تحت تأثیر این نیرو و همبستگی قرار گرفته اند، آنها را ستوده اند و یا در حسرت نداشتن چنین تماشاگرانی به آنها رشک برده اند.

من که خود در تبریز متولد و بزرگ شده ام و جریمه ترکی حرف زدنم را در کلاس اول دبستان پرداخت کرده ام بخوبی میدانم که این همبستگی ریشه ای عمیق در تحمل ستمی تاریخی و مشترک در عرض سالیان دراز دارد. از طرف دیگر تاریخ پر افتخار آذربایجان سرشار از قهرمانی ها و مبارزه با بی عدالتی ها را با عشق به فرهنگ غنی و زبان مشترک در هم آمیخته و روحیه خاصی را به مردم آذربایجان بخشیده است. در مقابل، جامعه خفقان زده ما چه در رژیم پهلوی و چه در دوران سیاه جمهوری اسلامی سعی کرده است هر کنش مترقی انسانی را در نطفه خفه کند. اما هر بار در مقاطع خاص تاریخی این شور و اشتیاق به آزادی و رهایی به بیرون فوران کرده و جنبش های مردمی و آزادیخواهانه ای را بوجود آورده است.
....
دیدن این همه شور و انرژی و عدالت جویی در میدان فوتبال برای من سوالی پیش می آورد: چرا دراین شور و هیجان عدالت خواهانه با همسران، مادران، خواهران و دختران خود شریک نمی شوید؟ مطمئنأ آنها هم به اندازه شما فوتبال می فهمند و از آن لذت می برند. اصلأ وقتی تب فوتبال، هیجان و شادی اش فقط مردانه می شود احساس ناراحتی نمی کنید؟ این نظم تبعیض آمیز را چه کسی بر علیه زنان بنا نهاده؟ لحظه ای خود را بجای آنان بگذارید یک دقیقه تحملش نمی کنید این همان حقوق نابرابر است.
...اولین اقدام درست این است که عدالت جویان و قهرمانان استادیوم ها بیایند و یک تصمیم جدی و جمعی بگیرند و در مسابقه بعدی همسران، مادران، خواهران و دختران خود را برای تماشا و لذت بردن از مسابقه فوتبال همراهی کنند. پنجاه هزار نفر با یک تصمیم بزرگ به بالای صدهزار نفر خواهد رسید.
۲۴۴۰۵ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آراز سلیمانی

عنوان : تراخترچی
بنده حقیر نیز از آقای امین بابائی ودوستان وهمفکرانشان چند سئوالی دارم:
آیا در ایران چه در زمان شاهش و چه در زمان شیخش یک سیستم نژاد پرست فارسی
حکومت میکند یا خیر؟آیا این سیستم نژاد پرست یک سیاست فرهنگ و هویت کشی
اعمال داشته ومیدارد یا نه؟ آیا نیرو های چپ ایران زیر نام سیاست ضد امپریالیستی
خودشان سرکوب هر حرکت هویت خواهی را حمایت کرده اند یا نه؟
۲۴۴۰۴ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : چراغ راه

عنوان : من نیز با آقای بابایی موافقم
من نیز با آقای بابایی موافقم. این خانم تواب بوده هرچی بوده در راه مبارزه زندگی خود را گذاشته اما امروز با وارد شدن به یک جریان مشکوک که در تلاش است ایران و خطه آذربایجان را به خون بکشد بی تردید می توان گفت که ایشان به عقب بر گشته و این حرکت ارتجاعی و ضد مردمی در فردای ایران جایی نخواهد داشت. این را هر کودکی می فهمد مگر اینکه کسی چشم و گوش خود را بسته باشد، و یا ...
۲۴٣۹٣ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : امین بابایی

عنوان : سکوت می شکند
خواهر سودابه، من قصد اثبات حرفم را ندارم ولی در مطلبی نوشته اید مادر ملیحه تعهد نمی داد که از زندان آزاد بشود و افتخار می کنید از عمل ایشان. من هم به این مادرهای دلاور افتخار می کنم. در همین رابطه لازم است یادآوری کنم در آخر کتابتان (یادنگاره ها) نوشته اید تعهد داده اید تا از زندان آزاد شوید. البته این حق شماست که هر تصمیمی بگیرید و برایتان تعیین تکلیف نمی کنم. هر کس خود تشخیص می دهد؛ اما بدانید، که اینگونه روایت نویسی، مانند همان ضرب المثلی است که می گوید: روزی در جنگلی جوانی کارگر و زحمتکش عرق ریزان در حال تبر زدن بر تنه درختان تنومند است تا آنها را تبدیل به قطعات کوچکتر و هیزم بکند و از صاحبکار خود دستمزدی بگیرد. و در کناری جوانی دیگر به استراحت در زیر سایه ی درختی تنومند نشسته است و با هر ضربه تبر آخ می گوید! ضربه را جوان کارگر می زند و جوان راحت طلب آخ را می گوید.
حکایت حکایت شماست، باور کنید، دوستانه می گویم آنها که سینه خیزها و انفرادیها را تحمل کردند کاسب نبودند. بدنبال نام و نان نبودند در سایه و کنار هم می نشستند. برای من تعجب است چون عده ای ضرب و شتم و شکنجه شده اند و شما پز آن را می دهید. من هم افتخار می کنم به این زنان مبارز و همچنین منکر زندانی بودن شما و نسل تان نیستم و حتماً خواهرم را می شناسید که دیگر زنده نیست احترام را می گویم و همچون برادرم داوود که بر دار رفت. به اضافه اینکه دوباره پیشنهاد خود را تکرار می کنم از آنچه بر خودتان گذشته است بنویسید و پرده بردارید. مرگ جمهوری اسلامی حتمی است کاری کنید که عده ای از زندانیان مظلوب واقع نشوند به دلیل اینکه صبور هستند.

در پاسخ به خواننده ای که می گوید در سالهای ۶۰ و ۶۷ که ظاهراً خود سودابه خانم هستند با نام جعلی و یا بدون نام می نویسد بگویم که بنده بدخواهی ندارم اگر هم دارم مانند کف روی آب هستند و نه بیشتر! بدانید که بدخواهان من همان بدخواهان ایران هستند.
۲۴٣۹۱ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : تکرار یک سوآل

عنوان : آقای بابایی
تکرار این سوآل در این صفحه را بر من ببخشید. اگر شما سابقه روشنی دارید و خدای ناکرده خودتان گوشه تاریکی در سابقه سالهای ۱۳۶۰ الی ۱۳۶۷ ندارید، لطف کنید پاسخ دهید که آن سالها کجا بودید و چه کسانی حاضرندا ادعاهای شما را تأیید کنند. امیدوارم شما آن کسی نیستید که بدخواهان تان می گویند. لطفاً خودتان روشنگری بکنید و امکان مداخله را از مغرضان و دشمنان احتمالی تان دریغ کنید.
۲۴٣۹۰ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : امین بابایی

عنوان : روزی سکوت می شکند و حجاب ها کنار می روند
آقای هادی ایمان زاده، بر خلاف شما من معتقد نیستم که حرکت خانم اردوان مترقی یانه است. ایشان یک عقبگردی کرده و در دایره ای افتاده که خواهیم دید و خواهند دید که در این دایره چگونه بچرخند و بچرخد. آقاجان در روزهای پیش من سوالات و مسائلی را با ایشان در میان گذاشتم و وکیل مدافعان او به میدان آمدند و خودشان سکوت پیشه کردند؛ از همان سکوتی که در زندان کرده بودند. نه سکوت در مقابل تحمل شکنجه ، بلکه سکوت با جدا شدن حرکتش از حرکت دیگر زندانیان مقاوم و مبارز در زندان. چون خیلی ها پاسیو هستند و زندان و مقرراتش پاسفیسم را می طلبد.
نمونه هایی از ادعاهای تغییر یافته او را از کتابش برداشته و در مقابل چشمش گذاشتم پاسخش چه بود؟ جز اینکه عده ای شروع به بددهنی و بد ذهنی کرده اند عکس العمل دیگری دیده نشد.
من کتاب او را خوانده و نکات زیادی در ذهنم هست که حاضرم با ایشان بحث و جدلی خیرخواهانه داشته باشم. ببینید من از ایشان پرسیده ام ،مقاومت در زندان صحیح بوده یا خیر؟! حال از او می پرسم چند درصد از قربانیان و جان باخته گان در زندان را به یاد می آورد و خواست آنان چه بوده است؟
و با مطالعه این مطلب ایشان چنین استنباط می شود که این خانم هوس پیشه وری شدن به سرشان زده است. کسی که تحمل ممنوع الملاقاتی در زندان را ندارد و مقررات زندان را می پذیرد چگونه و در کجای حرکت جعفر پیشه وری اثر گذاشته و جا دارد! ایکاش رنگ و روغن نقاشی را پاک کنید و چهر ه های رنگ پریده را به معرض نمایش و دید همگان بگذارید. ادامه دارد
۲۴٣٨۴ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : خواننده مطلب

عنوان : چو ایران نباشد تن من مباد
دو رقیب دیرینه فوتبال ایران تیم های پرسپولیس(پیروزی) و تاج (استقلال) هستند. هرگاه دو رقیب دیرینه مسابقه داشتند؛ بیشترین درگیر ی ها و زد و خوردها و خسارات مالی و جانی دیده شده است. اما خوشبختانه در چند ماه گذشته، طرفداران پرشور این دو تیم موقعیت حساس مبارزه با حکومت را درک کرده و به جای اینکه نیروی یکدیگر را بکاهند و به طرفداران تیم رقیب صدمه وارد کنند متحدانه به استادیوم های ورزشی رفته و نیروی خود را صرف خنثی کردن نیروهای سرکوبگر رژیم کرده اند. در ماههای گذشته در روزهایی که در استادیوم یکصد هزار نفری آزادی جمع شدند مرگ بر دیکتاتور سر دادند. عمل این عزیزان درسی باید باشد برای نان به نرخ روز بخورها که در مقابل وعده های پوشالی و دلخوش کنک خواهان رودررویی اقوام ایران نشوند.
۲۴٣۶٣ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : این هم یکی از فجایع ارتکابی
استاد بی‌همتارضا براهنی:
سگ‌ام بر درخت می‌شاشد و می‌رود

عصا به دست من نیز می‌روم

آن‌که می‌گوید: اوم مانی پادمه هوم

بر هوا علامت می‌گذارد و می‌رود

من‌که می‌گویم: شانتیه شانتیه می‌روم

مَردُم یک بار که من مُردَم مُردَم

برنخواهم گشت

تنها نام‌ام خواهد ماند

که تا ابد مو بر اندامِ زبان راست خواهد کرد



سگ‌ام جاهای شاش‌اش را بو می‌کشد

به خانه برم می‌گرداند عصا به دست

سگ‌ام تنها کسی است که می‌داند که من به تظاهر می‌گویم دنیا را می‌بینم

وقتی زن زیبایی از دور می‌آید سگ‌ام پارس می‌کند آهسته با سر چرخیده سوی زن

و من نگاه می‌کنم که مثل روح مجسم شده از برابر تاریک‌ام رد می‌شود

سگم می‌داند که من فقط یک میهن دارم: زیبایی زن



عصا به‌دست به درازا رو به ظلمت خوابیده‌ام

این حال من گذشته‌ی من آینده‌ی من است

جهان کور است یا من؟

نور فقط سطح را لمس کرده

من ظلمت را دزدیده‌ام

هزار و یک هزاره است که خوابی ندیده‌ام

هر صد سال یک بار از خانه می‌زنم بیرون



شمشیرِ جلادِ نور فقط سطح جهان را سر می‌بُرد

من ظلمت ناملموس و مهیبِ جهان هستم

تنها نام‌ام خواهد ماند

که تا ابد مو بر اندام زبان راست خواهد کرد

آن‌گونه که زبان قائم و تنها بر روی کاغذ بایستد و سگ‌ام تنها به خانه برگردد

تورنتو؛ ۱۳ نوامبر۲۰۰۱
۲۴٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : به هروز س .

عنوان : قابل توجه ی آنها که فکر میکنند در خارج از کشور و در پناه امن نوشتن برای مردمِ - فقط آذربایجان - دل شیر میخواهد . این یک زن است که در دهان سیر نعره ی آزادی همه ی مردم را سر میدهد .
دراینجا من زهرا رهنورد بعنوان فرد کوچکی از ملت - همانطور که در گذشته بارها اعلام کرده ام � اعلام می کنم که به شخصه ترجیح می دادم که هزار بار خونم ریخته شود، قطعه قطعه شوم، اما قطره خونی حتی از سرانگشت کسی به زمین نریزد. سران جنبش سبز نیز بارها چنین مضمونی را در سخنان خود اعلام کرده اند که از جان خود گشته اند و هیچیک چیزی نمی خواهند جز سرافرازی و سعادت ملت؛ یعنی آزادی، دموکراسی، و قانونگرایی و رفاه ملی.


� اما این چه منتی است که بر سر ما می گذارید که محیطی امنیتی و پلیسی در جامعه برقرار کرده اید؟


� این چه منتی است که بر سر اصلاحات و رهبران آن که جوانان، زنان، و مردان را در خیابانها به گلوله بسته اید، و زندانها را پر کرده اید از انسانهای شریف، انسانهایی که فریادرسی جز خدا را ندارند؟


� این چه منتی است که آزادیخواهان را در انفرادیهای مخوف به غل و زنجیر کشیده اید؟ و عده ای را به بهانه های واهی و من درآوردی اعدام کرده اید؟


� و زنان را که عزت و آبروی ملتند در هلفدونی ها به اقرار وادار می کنید و البته موفق هم نمی شوید؟


ای کاش به جای اینهمه اقدامات بی فایده، با سران اصلاحات و معترضین ملت به گفتگو می نشستید و گره ای را که با دست باز می شود، به دندانهای کند خودتان نمی سپردید.


حالا هم فرصت باقی است. به مبارکی دو روز بزرگ، روز کارگر و معلم می توانید - به طور نسبی - نشان دهید که می خواهید دروغی را، که ادعا کرده اید، به راست و حقیقت نزدیک کنید:


۱. همه کارگران و معلمان زندانی را بعنوان مقدمه اولیه آزاد کنید.


۲. پس از مقدمه فوق، زنان را آزاد کنید و سپس باقی زندانیانی را که گمنام یا مشهور در سراسر کشور پخش کرده اید آزاد کنید.

۳. یک انتخابات آزاد و دموکراتیک را در کشور برگزار کنید

۴. به نصیحت مخالفان و نقد آنان توجه کنید که به ورشکستگی کشاندن اقتصاد ملی که حاصل آن بیکاری، اعتیاد و در هم ریختن خانواده ها است و بارها هشدار داده اند؛ یعنی کمربندها را محکم کنید، از واردات بی رویه که تراز تجاری کشور را منفی کرده است دست بردارید. بورکینافاسو و زیمبابوه و چین و امثالهم را که تاج سرتان کرده اید، کنار گذارید، تا طومار کارخانه های ورشکسته و شکمهای گرسنه و کودکان چشم انتظار غذا و لباس، و کارگران بیکار، محصول سیاستهای افتصادی غلط است، بسته شود.


۵. مطبوعات را که رکن چهارم نظامهای تفکیک قوا است آزاد کنید.

۶. با ایجاد فضای فرهنگی (نه امنیتی) شادی تنفسی فکورانه را به ملت هدیه کنید...



و البته همه اینها، برای اینکه بیش از این در سطح بین المللی و داخلی دروغگو جلوه نکنید، یک قدم از هزار قدمی است که پیش رو دارید.
۲۴٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : افسانه حضرتی

عنوان : دو گناه غیر قابل بخشش خانم اردوان!
بنظر میرسد گناه خانم اردوان زن بودن و ترک بودن ایشان باشد. حال این مردان عصبانی چه انتظاری از ایشان دارند؟ می خواهند خانم اردوان تظاهر به ایفای نقش مردی فارس بکنند؟ ما شاهدیم که اقدامات بی اهمیت با شعاع تأثیر بسیار ناچیز مورد تأیید و حمایت تمامی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور مواجه میشود و کار مهم خانم اردوان در پیوند زدن فعالیت هنری و روشنفکرانه با عمل اجتماعی مردمی (که در جوامع دمکراتیک هم هرکسی قادر به انجام نمیشود) مواجه با بدقلقی و عناد متعصبانه جمعی کوتاه بین شده است. البته در این بین کسانی که از زنده ماندن و هستی مغرورانه ایشان متأسفند نیز به میدان آمده و از شلوغی پیش آمده برای بی اعتبار کردن شخصیت ممتاز یک زن با شهامت استفاه بکنند. شاید هم استراتژهاتی جمهورای اسلامی ایران و متخصصین جنگ روانی این رژیم، پیوند نزدیک جنبش فمنیستی با یک جنبش ملی نیرومند را به صلاح نمیدانند. سودابه اردوان نام سندی زنده از جنایات رژیم مردسالار فقاهتی است و خاری است در چشم طفیلی های اینترنتی این رژیم. من وقتی برخی از کامنت های این سایت را میخوانم به پیروزی همزمان این زن شجاع در برابر شکنجه گران سابق خود و در برابر تفکر زن ستیز و همینطور در برابر ناسیونالیستهای شاه اللهی غبطه میخورم. راستی که حال و روز رژیمی که نه چشم دیدن زنی معترض را دارد و نه کوچکترین حقی برای اقلیتهای ملی قائل است در برابر این کار شجاعانه سودابه عزیز، تماشایی است! این قربانی دیروز رژیم و آزاد زن باهوش امروز با ابتکاری بموقع، کاری کرده است که نتایج آن میتواند حتی از حد تصور اولیه خود وی فراتر برود.
۲۴٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : اقای شیرانی: حتی شهید آتن یعنی سقراط هم ایده های بغایت ارتجاعی داشت و از توده های عادی نفرت می کرد و طرفدار حکمرانی اریستوکرات ها بود.
فعلا این نامه نگاری های هایدگر و مارکوزه را داشته باشید که بعدا بیشتر در رابطه با فیلسوفان خواهم نوشت. فقط یاد آوری کنم که Gian-Carlo Rota از موسسه فن آوری ماساچوست که تنها فردی است که در تاریخ آمریکا عناوین ریاضیدان و فیلسوف را یدک می کشید در کتاب Discrete Thoughts: Essays on Mathematics, and Philosophy Science می نویسد که زندگی نامه های فیلسوفان به داستان های وحشتاک شبیه است.

http://www.bashgah.net/pages-۲۸۱۹.html
۲۴٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آراز سلیمانی

عنوان : حرکت آذربایجان
حرکت ملی آذربایجان دقیقا بر علیه سیاست ناسیونالیستی فارسها به میدان آمده
وتا ریشه کن ساختن آن ادامه خواهد یافت.
۲۴٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : دیکتاتوری نه! آزادی آری!
با سلام به شما آقای داریوش شیرانی، ۱- سئوال شما در رابطه با گذشته خانم سودابه اردون ، مربوط به مقاله ایکه ایشان نوشته اند نیست. یعنی خارج از موضوع ست. لطف کنید سئوالاتتان را در چارچوب مقاله ایشان مطرح نمایید و پاسخ بخواهید. گذشته ایشان این بوده : « دیکتاتوری نه! آزادی آری! » هزینه اش را هم پرداخت کرده است. « سالها زندان و آزار دیدن». اینکه کسی در زندان توسط ابزار شکنجه و خشونت شکسته یا نشکسته است ناقض دفاع قبلی و کنونی او از « آزادی» نیست. آزادیخواهان به دفاع شکسته شدگاه هم ارج میگذارند. و میکوشند به آنان کمک کنند که روحیه عدالتجویانه و آزادیخواهانه یشان را باز یابند. در مبارزه ضعف و اشتباه هم هست و اصلاح و جبران و بخشش و ادامه دادن به نبرد هم هست. آنانکه همیشه برای پیروزی و قهرمانی آمده اند اشتباهی آمده اند. اینست که پشتیبانی فرد از « آزادی برای همگان علیه دیکتاتوری» همیشه برای انسان عزیز است. چنین شخصی اسطوره نیست و کسی هم اسطوره گرا نیست، اما او در راه تحقق آرزوهای زیبای اسطوره های خلق اش و بشریت که همان « رسیدن همگان به یک زندگی انسانی و سعادتمند»باشد تلاش میکند؛ از این روست که ما چهره زیبای« نیگار » و «هجر» افسانه ایمان را در چهره سودابه می بینیم. اگر او نیگار و هجر هم نباشد حداقل در این راه تلاش میکند و این تلاش است که برای انسان ارزشمند میباشد. ۲- شما سخنی از انگلس نقل کرده اید و دنبال تناقض در زندگی سیاسی گذشته و حاضر خانم اردوان گشته اید. حال و گذشته ایشان هیچ تناقضی باهم ندارند، هر دو مرحله در دفاع از آزادی و مبارزه علیه دیکتاتوری بوده و میباشد. و اما شخص انگلس، او کسی بوده که میخواست « یک ایده لوژی و سیاست مربوط به آنرا که حقیقت را فقط از آن خود میداند» در جامعه حاکم گرداند. میدانید این یعنی چه؟ متأسفانه یعنی استقرار فاشیسم در جامعه! من در نقل قول آوردن شما از انگلس اشکالی نمی بینم میتوانید بیاورید ولی متوجه باشید که او ندانسته چه میخواست حاکم گرداند. من از اندیشه شما استنباد میکنم که متوجه قضه نیستید. همینطور نقل قول آوردن از هایدگر اشکالی ندارد و کسی جهحت گیری سیاسی و ریشه فلسفه او را در پیوند با نازیسم نادیده نمی گیرد. این مسأله دیگر به خوبی روشن شده . اما ریشه اندیشه انگلس و نظاریرش هنوز آنطور که شایسته است به آگاهی همگان نرسیده است.
۳- با توجه به کل سخنان شما روشن میشود که این چیزها مسئله اصلیتان نیست که مطرح میکنید. ظاهراً مشکل شما « وجود توفنده جنبشهای ملی در ایران است که میخواهید نباشند». ولی آنها در خارج از ذهن من و شما وجود دارند و در جریانند. اگر در رابطه با  آنها واقعاّ پرسشی دارید در جای خود مطرح کنید که جواب بدهند و این بسیار زیباست.
سئوالی که از آقای همنشین بهار شده بود مستقیماً مربوط به نوشته ایشان بود ولی متأسفانه شما این شیوه را به کار نمی برید. با حترام به شما.
۲۴٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : ای دریغ از دریافت یک پاسخ !؟
۱ - سرکار خانم سودابه اردون ! چرا قلم رنجه نمی فرمائید و به سئوال های طرح شده در باره ی سابقه مبارزاتی اتان یک پاسخ نمی دهید !؟
دوستان و عزیزانی که مستقیما و یا غیر مستقیم به نوشته ها و سئوال های طرح شده از جانب من خُرده گرفته اند و تا آنجا پیشرفته اند که بر چسپ بازجو و سایر .... بمن زده اند ، عنایت بفرمائید و از خانم اردوان " شیر زنِ " شیر زنان سئوال کنند که چرا از پاسخ طرفه می روند !؟ آقای همنشین بهار از آنجا که ریگی در کفششان نیست خود بمیدان آمده اند و به پرسش های آقای " سهند نسیمی " پاسخ گفته اند . چرا خانم اردوان از پاسخگوئی امتناع دارند !؟؟ خانم اردوان ۳ مورد سئوال از جنابعالی شده است چرا حتی به یک مورد پاسخ نمی دهید !؟ اسطوره ای که همشری هایتان از شما ساخته اند می شکند ؟؟
صداقت و رو راست بودن با مردم شریف و بزرگوار آذربایجان حکم میکند که سئوال ها را پاسخ دهید و یا تکذیب کنید و تا مدام که پاسخی از جانب شما داده نشود این سئوال ها به قوت خود باقی است . من ۴ یا ۵ ماه پیش هم این سئوال ها را مطرح کردم و شما پاسخی ندادید . این عمل شما در پنهان کردن گذشته اتان عدم صداقت شما بمردم خودتان را نشان میدهد . یک مبارز هیچ چیزی در رابطه با پیشنه اش از مردم پنهان نمی کند . بقول انگلس - تناقض را نمی توان برای مدتی طولانی پنهان نگه داشت - . آقای سهند نقل قول شما از هایدگر " عضو حزب نازی - در آلمان که هرگز هم از گذشته جنایتکارانه خود در همکاری با هیتلر آدمخوار ابراز ندامت نکرد مایه تاسف شد . شما حتما بخوبی میدانید - گرچه بارها شما بمن از واژه "نمیداند " استفاده کرده اید !؟ اما من میگویم که شما میدانید . که هایدگر تا آخرین لحظه عمرش حتی از عضویت در حزب جنایتکاران نازی استعفا هم نداد . نقل قول شما از ایشان را من آگاهانه تلقی می کنم و با پوزش هم رائی و هم نظری شما با ایشان را درک می کنم . فکر می کنم اگر چند قدمی پیش تر برویم باید منتظر آوردن فاکت از هیتلر هم باشیم .
من فکر می کنم که آقای صلاح الدین ایوبی ُپر بی جا نگفته باشند !؟ تا نظر جنابعالی چه باشد !؟
۲۴٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : محمد

عنوان : خطاب به آقایان همدل و متحدخواه
بنده نمی دانم این آقایانی که دم از همدلی و همبستگی اقوام ایرانی میزنند در ۸۰ سال گذشته گوشه کدام زندان خوابیده بودند که ندیدند ترک آذربایجانی را که به خاطر داشتن لهجه در صحبت کردن زبان شیرین فارسی! مورد تمسخر قرار گرفتند. ندیدند بچه های ترک را به جای تماشای یک حلقه کارتون به زبان قابل فهم برایشان (ترکی) در کوچه ها چرخ دوچرخه دنبال کنند و کمی فرهنگ یاد نگیرند تا مایه سرافکندگی دوستان بافرهنگ! فارس زبان نشوند. و هزاران بی عدالتی دیگر...

در عجببم با چه رویی از همبستگی صحبت می کنید!!!!
۲۴٣۰۷ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : هر فردی فررند زمانه خویش است-- هگل--
م. نهاوند عزیز: من با کل پیام شما موافقم . با اینکه اسمی از من نبرده اید ولی به موضوعاتی پرداخته اید که احتمالا از پیام بنده بر داشت کرده اید و آن اینکه انگار من ادعا کرده ام که افرادی مانند بهرنگی و ساعدی به زبان تورکی اهمیتی نمی داده اند. تا آنجائیکه از پیام ما معلوم است من به هویت تورکی اذربایجانی ها اشاره کرده ام و نه به زبان تورکی. صمد افسانه های اذربایجان را جمع آوری کرد. عیرضا نابدل با اسم اوختای اشعار تورکی می گفت و ساعدی وقتی بایاتی های تورکی را زمزمه می کرد اشک می ریخت. اما نمی توانیم این واقعیت را پنهان کنیم که کلا به طول ۷۰-۹۰ سال ایده و ارمان های سوسیالیستی و انترناسیونالیزم بین المللی نه تنها بر فضای فرهنگی ایران و ایرانی بلکه کل جهان رسایه انداخته بود و به همین جهت هم وقتی فردی مانند نابدل کتابی در باره موضوعات ملل می نوشت هسته مرکزی و اصلی تفکرش وصله کردن این جنبش های ازادی بخش به مسئله کلان تری مانند مبارزه طبقاتی بود. آنزمان غلظت اندیشه های هویت طلبی در بین فرهنگیان و نخبه گان اذربایجان خیلی رقیق بود و حتی به هویت طلبانی که در تورک بودنشان پافشاری می کردند مهر ارتجاعی زده میشد. البته همانطوریکه ما نمی توانیم نیوتن را بخاطر اینکه اصول فیزیک کوانتم را کشف نکرده بود محکوم کنیم هماگونه ما نمی توانیم افرادی ماند ساعدی و بهرنگی و ارانی را بخاط این کمبود هایشان سرزنش کنیم.

همانطوریکه کرگه گارد گفته" درد زندگی این است که ما آنرا رو بجلو زندگی می کنیم ولی برای درکش باید به عقب نگاه کنیم" آنجائیکه هایدگر نه از انسان بلکه از دازاین حرف میزند دقیقا منطورش همین است که انسان به داخل زندگی پرتاب شده است و وقتی به آگاهی دست پیدا می کند که این هستی مسیری را پیموده است پس شرایط هستی اجتماعی تعیین کننده است و نه اراده تک تک افراد.
بقول هگل هر فردی فرزند زمانه خویش است و هر فردی فرهنگ غالب عصر خویش را منعکس می کند. پس ایرادی بر ساعدی ها و بهرنگی ها نیست.

مثالی می زنم :آن دوست کوردی ----که به اسمش ایراد گرفته بودم که مجبور شد ایندفعه با یه اسم کوردی پیام بگذارند ----در اولین پیام اش از شیوایی مصاحبه المیرا نظری دختر ۱۸ ساله تورک تعریف و به " ضعف" نوشته خانم سودابه اردوان ایران ایراد گرفته بودند نمی فهمند که این دختر ۱۸ ساله در فضای فرهنگی سالهای اخیر اذربایجان که فریاد " هارای هارای من تورکم" گوش فلک را کر کرده است بزرگ شده اند که با اطمینان می توان گفت که در خانواده ایکه به هویت اش پی برده و حتما فرزندش را با ادبیات تورکی موجود اشنا کرده و بجز تورکی شفاهی تورکی توشتاری را هم بهش یاد داده است ببار آمده است که بخاطر تسلط به زبان مادری به زبان فارسی هم احاطه بیشتری دارد. من تعجب می کنم که چرا بعضی ها نمی خواهند ازغارشان بیرون آمده و با اندیشه های زبان شناسان و دانشمندان شناختی که در باره در باره اهمیت استفاده از زبان مادری صد ها مقاله و کتاب نوشته اند چیزی یاد بگیرند. برای فهم همچو موضوعاتی به نبوغ مخصوصی هم احتیاجی نیست.

من بخشی از مقاله دکتر محمد رضا باطنی زبان شناس فارس زبان در اهمیت زبان مادری رابرایتان کپی می کنم و آدرس مقاله را هم درج می کنم.

"دکتر محمدرضا باطنی - بدون تردید یکی از هدف‌های مهم گسترش زبان فارسی (گسترش در مفهوم کمی و کیفی)، افزایش تسلط فارسی زبانان به زبانی است که به کار می‌برند: تسلط بیشتر، یعنی توانایی به کار بردن زبان در موقعیت‌های اجتماعی پیچیده‌تر و متنوع‌تر. هر چه تسلط به زبان مادری بیشتر باشد، موفقیت فرد در زندگی اجتماعی بیشتر و در مجموع، کارآیی و تحرک جامعه بیشتر می‌گردد."

آدرس مقاله:http://persianlanguage.ir/?page=articles&id=۲۰
اینهم ادرس متن مصاحبه هایی در باره اهمیت زبان مادری که این جلسه همین اخیرا در کانادا برگزار شده بود.

http://www.achiq.info/olaylar۱۷/۰۱-Canada-MotherLangDay۲۰۱۰.htm
۲۴٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هادی ایمان زاده

عنوان : مشکل اصلی کجاست؟
گناه سودابه اردوان چیست؟ برجسته کردن نقش زنان در جنبش مدنی آذربایجان؟ آیا زنان آذربایجان بخشی از زنان ایران نیستند؟ آیا وقتی زن کرد برای فعال کردن زنان کردستان به کار مفیدی دست می زند، اقدام ناهنجاری انجام داده است و یا کاری مترقیانه کرده است؟ چرا می خواهید خودتان را فریب دهید. سودابه اردوان با یک جنبش عمومی دمکراتیک و ملی در آذربایجان همراه کرده و برای فعال شدن زنان آذربایجان در این جنبش قلم زده است. آیا کجای این حرکت اردوان مسئله دارد؟ آیا تصور نمی کنید که مسئله دار خود آنانی هستند که به کار شجاعانه و مترقیانه خانم اردوان ایراد می گیرند. خانم سودابه اردوان آذربایجانی است، فرهنگ مردم آنجا را خوب می شناسد و برای مردم حس همدردی دارد و با جنبش اجتماعی، دمکراتیک و ملی آن همراهی کرده است. شرمگینانه است که به اقدام این زن پیشرو ایراد گرفته شود. ایراد را کسانی مطرح می کنند که نمیخواهند اسم آذربایجان در میدان باشد. اما به نظرم تا زمانیکه که جنبش عظیم مردم آذربایجان و ترکان ایران را نفهمیده باشد، نه تنها نمیتواند خانم اردوان را بفهمد بلکه حتی نمی تواند واقعیت به آن عظمت را در آذربایجان ببیند. این نوع نگرش واپسگرایانه تنها از عهده کوردلان و کورچشمان و کوربینان ساخته است و نه کسی دیگر. حال این کس با هر اسم و رسم و با هر نشان و فکری می خواهد باشد. جمهوری ننگین اسلامی را نگاه کنید که چگونه واقعیتها را قلب می کند. این آقایان که ظاهرا با جمهوری اسلامی هم مخالف هستند اما متدهای تفکری شان با این رژیم مو نمی زند.
متاسفم برای کسانیکه که نمی خواهند جنبش عظیم مردم آذربایجان را که فریاد صدها هزارنفری آنان در میادین فوتبال که می گفتند؛ تورک دیلنده مدرسه- اولمالی دی هرکسه (مدرسه به زبان ترکی- باید باشه بر هر کسی) نمیخواهد ببیند. واقعا انصاف دهید که کوردلان چه کسانی هستند؛ ناسیونال شونیستهای فارس که خود را در جلد چپ درآورده اند و حیثیت چپی را که حداقل تئوریکا و تاریخا در خدمت عدالت خواهی و مردم محروم بوده اند زیر سوآل می برند.
من خانم سودابه اردوان را بخاطر پیوستن به جنبش مردم آذربایجان با تمامی وجودم مورد تقدیر و تشکر قرار میدهم.
۲۴٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : م. نهاوند

عنوان : درست و نادرست!
سودابه اردوان در برنامه هایی شرکت کرده که برای همه ی زندانیان سیاسی ایران بوده و مربوط می شده به روشنگری درباره ی کشتارهایی که جمهوری اسلامی انجام داده، نام ایشان در پای بسیاری از بیانیه های حمایتی از جنبش کارگران و جنبش زنان ایرانی است، حالا هم با صدای بلند در کنار معترضان و آزادیخواهان ترک در آذربایجان ایستاده، مشکل چیست؟ همین حمایت برای کردستان، اعراب خوزستان، ترکمنها و بلوچها هم هست. و من یقین دارم که کسانی مانند سودابه در همه ی جبهه ها حضور خواهند داشت. همه ی این امور در شرایط ایران بسیار پیوسته با هم هستند، نمی شود که یک خواست دمکراتیک را مطرح کرد و در جای دیگر در برابر استبداد سکوت کرد.

کسی که هنوز با بدیهی ترین حقوق انسانی مشکل دارد، چگونه عنوان "سوسیالیست"، "کمونیست" یا "دمکرات" را یدک می کشد؟ حالا به لنین زیاد انتقاد می شود اما حتا دولت لنینی هم حق همجنسگرائی و حق تعیین سرنوشت ملل را با صراحت به رسمیت شناخت و این حقوق در قانون اساسی شوروی وارد شد، تا کجا به اجرا گذاشته شد و به چه دلیل متوقف شد؟ بحث فراوان می طلبد.

شما منتقدان و حمله کنندگان به نوشته ی سودابه مشکل تان یکی دو تا نیست، شما با اساسی ترین و بدیهی ترین حقوق انسانی هنوز مشکل دارید، حتا با حق آموزش و پرورش زبان مادری به بهانه ی چپ بودن مخالفت می کنید؟ دچار هوموفوبیا هستید، نمی دانید این را؟ چپی که با بدیهیات انسانی مخالفت می کند اصلا چپ نیست.

می گویند صمد و ساعدی ترک بودند اما بحث زبان مادری را مطرح نمی کردند، صمد خودش به عنوان آموزگار و کارشناس امور تربیتی کودکان اولین کسی بود که مشکل آموزش زبان فارسی به کودکان ترک آدربایجانی را به صورت مدون مطرح کرد، هم او بود که بر آموزش زبان مادری به کودکان آذربایجان تأکید می کرد.

برخی از دوستان ترک می گویند صمد و ساعدی در این زمینه کار نکردند، اما براهنی کرد. اما براهنی آن سالهایی که صمد و ساعدی بودند و پس از آن متأسفانه هیچ بحثی را در این باره مطرح نکرد. این بحثها را ایشان در سالهای اخیر تبعید پیش کشیده است و علتش هم بیش از همه اینست که آگاهی و فعالیتهای اقلیتهای ملی در داخل و خارج فزونی یافته و البته ایشان هم همراهی کرد با ترک زبانان و حالا هم نکاتی را مطرح می کند که شامل مسئله ی ملی بطور کلی در ایران می شود و مثبت است، اما نکته هایی هم در جرفهایش است که باید به زیر ذره بین برد و مورد نقد قرار داد، مثلا گاهی استدلالهای ایشان به گونه ای برتری بینی نسبت به ترکها در مقایسه با عربها، بلوچها و یا ترکمنها می شود، گونه ای تطهیر تاریخی از آن سو هم حس می شود که باید مورد نقد قرار بگیرد، یعنی اصلا حق مردمان و انسانها یک چیز است و کارنامه ی شاهان و حاکمان و جنگجویان چیز دیگر. اینها را با هم نباید قاطی کرد.

کامنت گذار ترکی می نویسد: "بزرگترین و جهانی ترین شخصیت ادبی و فرهنگی ما یعنی آقای دکتر رضا براهنی.." خب این مبالغه است، شاید نظر ایشان باشد و حتما دلایلی هم دارند برایش، اما باید دید معیارها و محک ها برای "بزرگ ترین بودن" و "جهانی ترین بودن" ها چیست؟ حالا شاید آقای براهنی برای کامیونیتی ترک زبان خارج از کشور چنین باشد، اشکالی ندارد، باشد. اما این امر بواقع مشمولیت جهانی ندارد.

اما خارج از این مسئله و نکات مورد نقد، موضع گیری آقای براهنی در مورد مسئله ی ملی در ایران بسیار مثبت است و من فارس زبان هم خوشحالم که ایشان در این زمینه فعالیت می کنند.
۲۴۲۹۶ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : نصرت الله م.

عنوان : دوست عزیز آقای بهروز برنا
مرقوم فرموده اید: "شما تمام شجاعت های دیگر زنان ایرانی در دیگر شهر های ایران را به جز شهر های آذربایجان فراموش کرده اید"
انصاف هم خوب چیزی است، آخر کجا خانم اردوان وارد این موضوع شده اند؟

باز می نویسید: "من به عنوان یک ایرانی از ته قلب متاسفم که یک فرد دیگر که در کشور من زندگی می کند,در اینجا متولد شده و زبان مردم ایران را خوب می شناسد و می نویسد. اما می خواهد به دیگر هموطنان خود گل بزند. "
ایشان کجا از گل زدن به هموطنان صحبت کرده اند؟ ایشان جمله زیر در این موضوع نوشته اند: "زنان آذربایجان با شرکت خود برای تماشای مسابقه فوتبال گل را وارد دروازه رژیم کردند. دست مریزاد."
آیا فارسی بنده پاره سنگ برمیدارد؟ من از این جمله گل زدن به رژیم را دریافت میکنم نه گل زدن به دیگر هموطنان خود را! بیایید راست و حسینی حرف دلتان را رک و پوست کنده بزنید. اگر موضوع دیگری شمار را ناراحت میکند، این ایرادهای بنی اسرائیلی را ول کنید تا خواننده را هاج و واج نگذارید. چقدر این دختر تبریز برخی هارا ناراحت کرده است!
۲۴۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : بهروز برنا

عنوان : به کی می خواهید گل بزنید؟
من به عنوان یک ایرانی از ته قلب متاسفم که یک فرد دیگر که در کشور من زندگی می کند,در اینجا متولد شده و زبان مردم ایران را خوب می شناسد و می نویسد. اما می خواهد به دیگر هموطنان خود گل بزند. من نمی دانم این تنفر و تعصب نسبت به سایر ایرانیان را از کجا دارید؟ خانم عزیز مگر فقط زنان آذربایجان تحت فشارند که شما تمام شجاعت های دیگر زنان ایرانی در دیگر شهر های ایران را به جز شهر های آذربایجان فراموش کرده اید. مگر دیگر زنان قهرمان ایرانی حتی جان خود را برای کسب آزادی ندادند. شما چرا این گونه فکر می کنید. از نظر شما آذری ها یا به قول خودتان ترک ها در فشارند وبقیه ایرانیان در صلح وصفا و آسایش زندگی می کنند. بس کنید واقعا این رفتار ها ی شما مورد انتقاد اکثریت با شعور ایرانیان واقع شده است. کمی تامل کنید.
۲۴۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : افسانه حضرتی

عنوان : در عجبم... !
تصادفاً وارد این بحث شده و در ادامه بحث از چیزهایی که خواندم در عجب ماندم. خانم اردوان یکبار با روشنی در قبال رژیم زن ستیز فقها ایستاده و اینک با اقدامی ابتکاری و بموقع، به جای حساس همین رژیم تلنگری موثر زده اند. جالب است که همشهری های ایشان هم با مهر و محبت به این انسان مبارز برخورد کرده و ما شاهد چرخه بسیار کوتاه و موثری از اقدام روشنفکرانه خانم اردوان تا جواب مثبت طرفداران تیم آذربایجانی تراکتورسازی شده ایم. یعنی خانم شجاعی همانطور که در سال ۱۳۶۰ و قبل و بعداز آن در مقابل این رژیم قد برافراشته بود، هنوز هم بر سر پیمان و اراده خود هست از قضا امروز برخلاف سالهای در اسارتش، فریاد او فریادرسهای زیادی در میان هم شهریهایش در تبریز پیدا کرده است. حال من در عجبم که این کار زیبا و ستودنی ایشان چرا رگهای عصبیت برخی دوستان را تحریک کرده است؟ آیا موضوعی در کار است من از دیدن آن عاجزم؟ شاید اگر این خانم فارس بودند و موضوع در رابطه با یک تیم فوتبال اصفهانی اتفاق افتاده بود، این دوستان عصبانی برخورد دیگری داشتند. در این وسط گناه یا تکلیف خانم اردوان چیست؟ آیا اگر پیام خودشان را به هوادران تیم فوتبال شیرازی یا اصفهانی خطاب کرده بودند، این نتیجه مثبت را بدست می آوردند؟ اگر اقدام ابتکاری ایشان بدون نتیجه مانده بود، همین طعنه زنها، ایرادات دیگری از ایشان نمی گرفتند؟ بنظر من هر جامعه متمدن و بافرهنگی از چنین کار نجیبانه ای استقبال میکرد و آنرا بعنوان سندی از تاریخ فرهنگ خود به ثبت میرساند. ظاهراً اشکال کار خانم اردوان، وجود یک سری ذهنهای متعصب ناسیونالیست افراطی است که آذربایجانی بودن ایشان را بر نمی تابند. از این جهت فکر میکنم که ایشان احساس تنهایی نخواهند کرد، چرا که بزرگترین و جهانی ترین شخصیت ادبی و فرهنگی ما یعنی آقای دکتر رضا براهنی هم، طعم این کینه ورزیها و برخوردهای تعصب آمیز را سالیان زیادی است که می چشند. در پایان خطابم به خانم اردوان است: سودابه جان! پایدار و سرفراز و مغرور باش که به خال زده ای!
۲۴۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کوتاه و مفید و افشاگرانه بود

عنوان : درود بر صلاح الدین
صلاح الدین عزیز سلام
می خواستم چند جمله اینجا بنویسم اما بعد از خواندن نوشته شما احتیاجی به نوشتن اش ندیدم. کوتاه و بسیار مفید همه چیز را گفته ای. این خانم محترم ممکن است با صداقت تمام مطلب خود را نوشته باشد اما باید هنگام نوشتن به این هم توجه داشت که نوشته تو برنامه چه کسی را پیش می برد. برای درک عمیق این نکته ما به صلاح الدین ها احتیاج حیاتی داریم.
۲۴۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : صلاح الدین ایوبی

عنوان : هر زمان ملتی بیدار میشود و در جهت احقاق حقوق خود حرکت می کند !
جهان غرب تبلیغ می کند ۱- سخن گفتن به زبان مادری ۲- جدایی اقوام از یکدیگر و از کشور اصلی ۳- پرورش ادیان نوساخته ۴- تقویت همجنسگرایی ۵- حرفی از برابری اقتصادی نزنید ۵- طرح و برنامه ای برای ازمیان بردن فقر ندهید ۶- فعلاً بگویید جدایی جدایی جدایی؛ هم شکم سیر می شود و هم وقتی که اسلحه به روی همدیگر کشیدید؛ آزادی و امنیت به سراغ تان می آید. از همه اینها بهتر وقتی که اقوام ریشه یکدیگر را زدند همه شما جدایی طلب ها آزاد آزاد می شوید. این بهائی است که ملت ها
هرزمان که بیدار میشوند و در جهت احقاق حقوق واقعی خود حرکت می کند باید بپردازند .
۲۴۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کریم ن

عنوان : اشتباه تایپی !
با عرض معذرت از خانم اردوان اشتباه تایپی در مورد اسم ایشان را اصلاح میکنم !
۲۴۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : اقای شیرانی: بقول حضرت مسیح شما چرا.؟
اقای داریوش شیرانی: شما که خودتان کورد هستید و طبیعتا بیشتر از من تورک مورد تبعبض قرار گرفته اید و درد بی حرمتی و بی احترامی و هتاکی را مزه کرده اید اگر دز گفتار تان صداقتی می بود می بایستی همانند شوینست ها توهین و بی حرمتی نکرده و زخم زبان نمی زدید. من دلیل اینهمه بی حرمتی و بی احترامی شما به خانمی که بهترین سال های عمرش در زندانهای قرون وسطایی گذشته است نمی فهمم . شما آنقدر بی معرفت هستید که از داخل نوشته های خانم سودابه اردوان برای زخم زبان زدن استفاده می کنید. با اینکه این خانم آنقدر صداقت و شجاعت دارند که در خارج از کشور بدون آنکه زیر فشار باشند داوطلبانه و شجاعانه واقعیت های درون زندان مثلا چادر بسر کردنش را قبول کرده اند اما شما بجای قدردانی از اینهمه راستگویی از پشت بهش خنجر می زنید.

من با کورد ها و فرهنگ و رسم و رسوم و شخصیت شان اشنایی دارم و بدون آنکه به اختلافات عقیدتی و سیاسی خودم با آنها سرپوش بگذارم کورد ها را آدم های خیلی با معرفت و انسان های خوبی میدانم . تا آنجائیکه در توان داشته ام و قابلیت ام اجازه داده است از طریق ایمیل و یا تلفنی با بعضی هایش تماس داشته خواسته ام که با کورد ها دیالوگ داشته باشم که من بجز معرفت و سعی و کوشش از هر دو طرف برای فهم همدیگر من هرگز شاهد اینهمه بی معرفی از جانب یه کورد نبوده ام و به همین جهت هم من در رفتار های شما نشانه های مشکوکی می بینم حتی انتخاب اسم داریوش برای یه کورد شبهه بر انگیز است برای اینکه بقول ویتگنشتاین در کتابOn Certainty رابطه مرموزی است بین اسم و شخصیت یک فرد. -- یعنی انگار شما hidden agenda را دنبال می کنید.

شما به ضعف خانم اردوان و بدلایل مبهمی به دکتر براهنی ایراد می گیرید و آنزمان طرفداری از دکتر غلامحسین ساعدی می کنید در حالیکه میدانید ساعدی عزیز مان هم در زمان شاه زیر شکنجه های ساواک از خود " ضعف" نشان داده بودند پس دلیل انتقاد و عصبیت شما نسبت به خانم اردوان نمی تواند به اصطلاح صعف ایشان باشد.

سوزش درد آنجای شما بخاطر مسائل خیلی مهمی است که افرادی مانند خانم اردوان و دکتر رضا براهنی انگشت رویش گذاشته اند انهم دفاع جانانه این دو شخص از هویت تورک های ایرانی است که متاسفانه افرادی مانند صمد بهرنگی و ساعدی و بهروز دهقانی و علیرضا نابدل و دکتر تقی ارانی و کلا اکثر نحبه گان فرهنگی و سیاسی اذربایجان در گذشته بهش اهمیتی نداده اند.

ما این درد شما را احساس می کنیم اما درمانی برایش نداریم. امیدواریم که با گذشت زمان علاج شوید. ما از این پیام هائیکه با دهان کف کرده نوشته میشه استقبال می کنیم. هر چقدر افرادی مانند جنابعالی به ما بی ادبی و هتاکی کنند صف هایمان به همان اندازی تنگ تر خواهد شد.
۲۴۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : اقای شیرانی: بقول حضرت مسیح شما چرا.؟
اقای داریوش شیرانی: شما که خودتان کورد هستید و طبیعتا بیشتر از من تورک مورد تبعبض قرار گرفته اید و درد بی حرمتی و بی احترامی و هتاکی را مزه کرده اید اگر دز گفتار تان صداقتی می بود می بایستی همانند شوینست ها توهین و بی حرمتی نکرده و زخم زبان نمی زدید. من دلیل اینهمه بی حرمتی و بی احترامی شما به خانمی که بهترین سال های عمرش در زندانهای قرون وسطایی گذشته است نمی فهمم . شما آنقدر بی معرفت هستید که از داخل نوشته های خانم سودابه اردوان برای زخم زبان زدن استفاده می کنید. با اینکه این خانم آنقدر صداقت و شجاعت دارند که در خارج از کشور بدون آنکه زیر فشار باشند داوطلبانه و شجاعانه واقعیت های درون زندان مثلا چادر بسر کردنش را قبول کرده اند اما شما بجای قدردانی از اینهمه راستگویی از پشت بهش خنجر می زنید.

من با کورد ها و فرهنگ و رسم و رسوم و شخصیت شان اشنایی دارم و بدون آنکه به اختلافات عقیدتی و سیاسی خودم با آنها سرپوش بگذارم کورد ها را آدم های خیلی با معرفت و انسان های خوبی میدانم . تا آنجائیکه در توان داشته ام و قابلیت ام اجازه داده است از طریق ایمیل و یا تلفنی با بعضی هایش تماس داشته خواسته ام که با کورد ها دیالوگ داشته باشم که من بجز معرفت و سعی و کوشش از هر دو طرف برای فهم همدیگر من هرگز شاهد اینهمه بی معرفی از جانب یه کورد نبوده ام و به همین جهت هم من در رفتار های شما نشانه های مشکوکی می بینم حتی انتخاب اسم داریوش برای یه کورد شبهه بر انگیز است برای اینکه بقول ویتگنشتاین در کتابOn Certainty رابطه مرموزی است بین اسم و شخصیت یک فرد. -- یعنی انگار شما hidden agenda را دنبال می کنید.

شما به ضعف خانم اردوان و بدلایل مبهمی به دکتر براهنی ایراد می گیرید و آنزمان طرفداری از دکتر غلامحسین ساعدی می کنید در حالیکه میدانید ساعدی عزیز مان هم در زمان شاه زیر شکنجه های ساواک از خود " ضعف" نشان داده بودند پس دلیل انتقاد و عصبیت شما نسبت به خانم اردوان نمی تواند به اصطلاح صعف ایشان باشد.

سوزش درد آنجای شما بخاطر مسائل خیلی مهمی است که افرادی مانند خانم اردوان و دکتر رضا براهنی انگشت رویش گذاشته اند انهم دفاع جانانه این دو شخص از هویت تورک های ایرانی است که متاسفانه افرادی مانند صمد بهرنگی و ساعدی و بهروز دهقانی و علیرضا نابدل و دکتر تقی ارانی و کلا اکثر نحبه گان فرهنگی و سیاسی اذربایجان در گذشته بهش اهمیتی نداده اند.

ما این درد شما را احساس می کنیم اما درمانی برایش نداریم. امیدواریم که با گذشت زمان علاج شوید. ما از این پیام هائیکه با دهان کف کرده نوشته میشه استقبال می کنیم. هر چقدر افرادی مانند جنابعالی به ما بی ادبی و هتاکی کنند صف هایمان به همان اندازی تنگ تر خواهد شد.
۲۴۲۶۰ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کریم ن

عنوان : سه درد همزمان زنان آذربایجانی: ستم ملی، ستم جنسیتی و ستم ناشی از زیستن در ایران تحت حاکمیت اسلامی.
واقعا که آدم شاخ در میاورد از این سیاست چپ نمایان ایرانی. خانم سودابه اردلان آن زمانی که فقط در چارچوب کلیشه رایج جنبش معروف به چپ ایران مینوشت یک زندانی درد کشیده و هنرمندی بود که همیشه بر صدر مینشست. ایشان از وقتی آمده اند و با الهام از خیزش مردم محروم و تحت ستم ملی آذربایجان، به معضل حقوق زنان و ارتباط آن با مساله ملی پرداخته اند ناگهان مورد عتاب و خطاب تعریف کنندگان دیروز قرار گرفته اند. آقائی که معلوم نیست تا بحال حتی یک سیلی از یک پاسدار خورده باشد ناگهان اصل مساله را ول کرده و مثل یک بازجوی اوین دارد از خانم اردلان سین جین میکند که چرا کمتر شکنجه دیده و یا چرا اصلا هنوز زنده است.
من به شخصه از خانم سودابه اردلان تشکر میکنم که در میانه فریاد ستمدیدگان آذربایجانی، ایشان مشخصا به درد زنانی پرداخته اند که همزمان، بار سه درد را بر دوش دارند، ستم ملی، ستم جنسیتی و ستم ناشی از زیستن در ایران تحت حاکمیت اسلامی. بگذار حریفان هر چه میخواهند بگویند، خلق قدر همراهان خود را خوب میداند.
۲۴۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مهران

عنوان : فقط با اتحاد میتوان پیروز شد
حکومت منحوس اسلامی در طول حیات ننگینش چنان بلایی سر کشور آورده که هر ایرانی شریفی از هر قوم و ملیتی از هر فرصتی استفاده میکند تا ضربه ای به این رمالان تاریخ بزند و نفرت جمع شده ۳۱ ساله را به کفتاران تاریخ نشان دهد.
مردم شریف آذربایجانی هم از یک فرصت پیش آمده برای حمایت از تیم مورد علاقه شان و در واقع برای نشان دادن نفرتشان از حکومت زن ستیز از کوه و تپه بالا رفتند و یگانگی و اتحاد را به نمایش گذاشتند. خانم اردلان هم به عنوان یک هنرمند احساسش را از این حرکت مردمی بیان کرده است.
اینها حکومتی را که از اجتماع چند نفر وحشت دارد به خشم میاورد و مزدورانش را به تکاپو میاندازد. دیگرانی هم هستند که نادانسته آب به آسیاب ولی فقیه میریزند و گوزن و شقایق را به هم ربط میدهند. مسئله ملیت و زندان و مقاومتی که کسانی را روانی کرده است هر چند به خودی خود مهم است اما چیزی ست که جایش این جا نیست.
۲۴۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کاربر

عنوان : ادامه...
همین زنان هم که در جنبش زنان فعال هستند می توانند ترک، عرب، بلوچ، کرد یا ترکمن باشند، همین زنان هم می توانند علیه ستم ملی به میدان بیایند، که آمده اند. نمی شود یک جا دم از دمکراسی زد، جای دیگر زورگوئی کرد. جنبش سبزی که عنانش دست اصلاح طلبان و ناسیونالیستها است، پذیرای جنبشهای ملی نیست و برای همین هم این جنبشها با آن همراهی نکردند، اینها راهشان را جدا کردند چون نمی خواهند برای چندمین بار سرشان کلاه گشادی برود، حق دارند.

در ضمن آن کسی که فکر می کند "هنر زندان/هنر در زندان" مقوله ی جدیدی هست، معلوم است که حتا روزنامه ها را هم نمی خواند، یک عالم کتاب و نهاد و گالری و غیره با این عنوان است:

Prison Art, sometimes referred to as "Jailhouse Art," is the hottest new genre in today"s ever-changing art market


اینجا فقط چند تا لینک از سایتهایی را که فقط هنر در زندان را معرفی می کنند، می دهم، بروید اطلاع پیدا کنید، ننگ نیست:

http://www.prisonart.org

http://www.artsinprison.org/ehs.html

http://www.prisonartsstl.org/
۲۴۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هیاهو مبارزه نیست .

عنوان : بیایید به جای شانتاژ هم عمقی تر از اینها بیندیشیم
من نیز به جامعه ای دمکراتیک معتقدم. اعتقاد دارم همه حق دارند به حقوق خود برسند. و از سویی اعتقاد دارم که دارند با هیاهو مسیر درست مبارزه را عوض می کنند. دارند بین مردم دشمنی ایجاد می کننند. این را، هم تجربه، هم خرد، هم دانش، هم حس درونی و هم تاریخ دوران ما به من می گوید. و همه اینها از ما هوشیاری ویژه ای را می طلبد.
مبارزه زنان برای من بیش از مبارزه است. این مبارزه برایم مقدس است. جنبش سبز با این مبارزه آغاز شد. بیایید به جای شانتاژ هم عمقی تر از اینها بیندیشیم.
۲۴۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کاربر

عنوان : هیاهو مال کیست؟
آقائی که می گوئی هیاهو مبارزه نیست، چه کسی تعیین می کند که چه چیز هیاهو هست و چه چیز هیاهو نیست؟ لابد خود شما و همفکرانتان؟! اما همین یادداشتهای شما هیاهوئی به نظر می آید که خود نشان از روبرو نشدن با مسائل واقعی در جامعه ایران را دارد. پس برگردیم به اصل مسئله:

به عنوان یک فارس زبان باید بگویم که از یک جامعه ی فارسیزه شده که با سیاستهای شووینیستی اداره می شود، بیزارم و در جهت تغییر آن می کوشم و در این راه حامی خیزشهای ملی در ایران هستم. جامعه و دولت آینده ایران باید بتواند پاسخی انسانی، دمکراتیک، متناسب با حقوق بین المللی به مسئله ی ملی در ایران بدهد. مطمئن باشید که خیزشهای ملی با این حملات فروکش نخواهند کرد و رو به گسترش هستند. امثال شما دارند با تحقیر، تحریف و انکار خواستهای برحق جنبشهای ملی بذر دشمنی و جنگهای داخلی را در ایران می کارند. امثال من اما می دانند که جنبشهای ملی برخاسته از جنبش عمومی آزادیخواهی در ایران است و به سود جنبشهای اعتراضی و مترقی در همه شاخه ها و عرصه هاست.

فراموش نکنید که بیانیه ی حقوق بشر حتا حق استقلال و حق تعیین سرنوشت ملل تصریح می کند. آنچه که مهم است، آزادی، آسایش و تأمین حقوق انسانی فارس و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن است، کجا و در چه چهارچوبی؟ خود آنها، با استقلال رأی و بدون زورگوئی دولتهای سرکوبگر سرنوشت خود را تعیین خواهند کرد.

شما بفرمائید به چه اصولی پایبند هستید و آیا به حقوق دمکراتیک انسانها باور دارید یا خیر؟

نوشته ی سودابه اردوان یکی از صادقانه ترین و واقعی ترین نوشته هایی بود که درباره اعتراضات اخیر در آدربایجان خواندم. دستش درد نکند. جای تعجب نیست که سطحی بینها حرفهای واقعی و ملموس زنان را سطحی ببینند.

در باره ی ارتباط جنبشها باید بحث شود، جای این نکته در نوشته ی سودابه خالی بود.
۲۴۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هیاهو مبارزه نیست .

عنوان : هر چیزی جای خود دارد
و چند جمله هم با آنهایی که نوشته اند که این خانم نقاشی اش بد است و یا توی زندان گوشه گیر بوده و از این حرف ها ... باید خدمتشان عرض کنم که بد بودن و یا خوب بودن نقاشی نمی تواند دلیل بر خوبی یا بدی انسان ها باشد.
و یا اگر ایشان در زندان گوشه گیر بوده دلیل بر بد بودن ایشان نیست. حتی اگر کسی در زندان تسلیم کامل شود نمی توان بر او خرده گرفت. چون مقاومت آدم ها فرق می کند یکی بیشتر دوام می آورَد و دیگری کمتر اینها همیشه با ایمان به مبارزه و یا بی ایمانی ربط ندارد خیلی وقت ها به وضعیت روحی انسان ها بستگی دارد. و این پدیده ای عمیقاً درونی است و گاه حتی عوامل مادر زادی و ژنتیکی در آن دخالت دارند.
پس بیایید مسایل را در هم بر هم نکنیم. هر چیزی جای خودش را دارد. من بخاطر آن هفت سالی که این خانم در زندان نشسته در برابر اش سر تعظیم فرود می آورم.
بر رسی کردن چه جوری در زندان نشسته جایش اینجا نیست. من حتی یک تواب را نیز سر زنش نمی کنم زیرا باید در شرایط او بود و بعد قضاوت کرد. پس بیایید به این خانم که سال های زیبای جوانی خود را در بند و اسیری گذرانده بجایش صمیمانه احترام بگذاریم.
۲۴۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هیاهو مبارزه نیست .

عنوان : از اصل بحث لطفاً منحرف نشوید
آقای کار بر که لطف کرده ای و از آسمان به ما مردم زمین نگاه کرده ای! کسی مخالف حق ملی این یا آن قوم داخل کشور ایران نیست.
حرف معترضین این است که مبارزه را نباید لوث کرد که در نهایت به سود زورگویان خواهد بود. مبارزه ضد ظلم و بیداد را با ناسیونالیزم کور دامن زدن مبارزه را به بن بست کشاندن است. دشمنی بین اقوام گوناگون داخل کشور ایران را دامن زدن است. این دشمنی ها اگر پخته شود فردا های دور و نزدیک نتیجه خونبار می دهد. بیایید این مسئولیت وحشتناک را به عده نگیریم. بیایید دست در دست هم کاری کنیم تا هم آن روز های غم انگیز را نداشته باشیم، و هم مبارزه با ظلم و بیداد ادامه یابد. لطفاً از اصل بحث خارج نشوید. ما ضد مردم آذربایجان نیستیم. ما ایرانی هستم. و این زیباست که گوناگون هستیم. این گوناگونی را نباید مایه اختلاف و دشمنی ساخت.
عده ای دارند برای خود آب و نانی تهیه می بینند اما دلسوزان واقعی مردم آذربایجان سخت نگرانند. بیایید به این دور اندیشی احترام بگذاریم.
هیچ نکته آموزنده ای در حرف های این خانم نیست. با نگاهی سطحی و پیش پا افتاده به انسان و مبارزه نگاه کرده. البته این دلیل بر این نیست که ایشان آدم بدی است. شاید یکی از شریفترین آدم های روی زمین باشد؛ اما مقاله خیلی سطحی است و چیزی به خواننده نمی دهد.
شما ها با تعاریف خود یک مطلب پیش پا افتاده را به اوج می برید و در نتیجه تشخیص افراد را خدشه دار می کنید. اینجور نوشته ها دانش جامعه شناسی و مردم شناسی و عمق سیاسی لازم دارد. هیچ یک از این سه را در این مقاله شما نمی بینید.
این روز ها رسم شده که همه ما یار گیری کنیم و از یاران خود دفاع نماییم این خیانت است به حقیقت به دانش و حقوق انسان بیایید بجای سمت گیری و فامیل بازی به حقیقت بیندیشیم تا راه چاره ای پیدا کنیم.
۲۴۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : کاربر

عنوان : سودابه ی عزیز
سودابه اردوان نقاش بسیار خوبی است و ژانر هنر در زندان را اعتلا بخشیده است.

محتوای مقاله اش را ترکیبی از عاطفه، تجربه و شناخت می سازد. او به فرهنگ و تاریخ مبارزاتی منطقه ای اشاره می کند که خود برآمده از آنست. مقاومت و تلاشهای سودابه در زندان یا پیش و پس از زندان در کنار دیگر ایرانیان آزادیخواه و مبارز ، نباید دستاویزی برای انکار حق وی در همراهی با مردم آذربایجان باشد، اینها مردمی هستند که در کنار دیگر مردمان زیر ستم و تبعیض ملی (چون کرد، بلوچ، ترکمن و عرب) در پی دادخواهی و آزادی علیه رژیم شووینیستی جمهوری اسلامی دست به اعتراض می زنند و به پا خاسته اند. آنها تاریخ فرهنگ و سیاستهای شووینیستی را در ایران به چالش گرفته اند، پس آواز اعتراضشان رساتر باد!

امروز هر فارس زبانی که دل در گرو آزادی و دادخواهی و برابری انسانها در ایران دارد باید به این صف بپیوندند و این امر را در پیوند مستقیم با دیگر جنبشها و عرصه های مبارزه در ایران بداند.

انشای سودابه اردوان می تواند بهتر بشود یا نشود، خرده گیران بروند بهانه های بهتر از این پیدا کنند که با این افاضات تنها خودشان را بی اعتبارتر خواهند کرد. حرف سودابه هر چه هست شنیدنی و موثر است، ادیت شده یا نشده! با این همه راه پرسش بر نوشته او را هم نباید منتفی پنداشت.
۲۴۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : امین بابایی

عنوان : خانم حضرتی
اگر شما فکر می کنید صحبت بنده بی ربط است در آن شرکت نکنید. بگذارید سودابه اردوان پاسخ بگوید چرا که حرف های من مشخص است و به شما مربوط نیست. درک شما در همین اندازه است که به دیگران اتهام بزنید. به شما چه مربوط است که سال ۶۰ تا ۶۷ من کجا بوده ام مگر پلیس هم هستید؟ این ها را می گویم برای این است که شاید ذهن نابینای تان بینا شود.
۲۴۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : افسانه حضرتی

عنوان : آقای بابایی شما در سالهای ۱۳۶۰ ۱۳۶۷ کجا بودید؟
آقای بابایی اگر ریگی به کفشتان نیست، چرا در میان کامنتهایی که به مقاله و موضوع خاصی مربوط است، مطلب نامربوط داخل میکنید؟ به کامنتهای راجع به موضوع اعتراض میکنید اما خودتان به صحرای کربلا میزنید؟! فکر نمیکنید دارید به شعور خواننده کم لطفی میکنید؟ لطفاً جای مناسبی برای طرح احساسات غیر دوستانه خودتان پیدا کنید و این محل کامنت ها را در اختیار کسانی بگذارید که میتوانند در چارچوب موضوع بمانند و از موافق و مخالف حرفی برای نوشتن دارند. اگر همچو جای مناسبی یافتید، همانجا در مورد گذشته و عملکرد خودتان در سالهای کشتار در زندانها را بنویسید. خیر پیش!
۲۴۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : امین بابایی

عنوان : پاسخ به مهدی اصلانی
آقای اصلانی، سودابه اردوان زنده ست و می تواند از خودش دفاع کند دیگر اینکه ایشان ۷ سال از عمر خویش را در زندان گذرانده و تماماً در بند عمومی بوده اند (بر اساس اطلاعات داده شده در کتابشان). چرا ۷ سال او را ۹ سال کرده اید؟ فکر می کنم اگر کمی دیگر بگذرد ایشان ده ساله میشوند.
تعجب من از شماست که زندانی بوده اید و می نویسید که ایشان دور از چشم بازجو گلدوزی با خمیر و کبریت و ... . شما که ماشاءاله تجربه باید داشته باشید و به خوبی بدانید که اتاق بازجویی محل انجام کارهای دستی نیست! بنابراین نیازی نبوده که خانم اردوان دور از چشم بازجو خمیرسازی بکند چرا که اتاق بازجویی محل شکنجه متهم و اعتراف گیری است. ایشان در بندهایی بوده که محدودیت اینچنینی نداشته اند که انجام کار دستی جرم و مجازاتی داشته باشد بهتر است دقیق تر آثار زندان را مطالعه کنید.
من خود زندان شاه را هم تجربه کرده ام و دو تن از دست داده ام از وضعیت زندان ها به خوبی آگاهم و به شما می گویم: دور بر ندارید، پیاده شوید تا با هم برویم.
۲۴۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : امین بابایی

عنوان : هورا هورا هورا به خانم اردوان. حالا راضی شدید
من از سایر کاربران انتظار دارم فرصت بدهند تا خانم اردان خودشان پاسخ بگویند. دوستان توجه کنند که سایت شرایط بحث آزاد را فراهم کرده است نه اینکه شرایط لشکرکشی قومی را.
خانم اردوان چندی پیش مطلبی برای شما نوشتم که مانند همیشه بی پاسخ ماند. اگر بپرسم که نقاشی کار کیست؟ خواهید گفت کار خودم. و این یک واقعیت است و کار خودتان است. اما اگر کاربری از شما بپرسد آیا در تنبیهات زندان حضور داشتید؟ فوراً سکوت می کنید و یا از دیگران نقل می کنید.
با مطالعه تعدادی از کتاب های زندان، من نمی خواهم بگویم که از دید من، شخص شما بعنوان زندانی سیاسی سابق یکی از تماشاگران در زندان بوده اید. و قصد کمرنگ کردن مبارزات کسی را ندارم. حقیقت این است که در گفته ها و نوشته هایتان از وقایعی که برای دیگران رخ داده است می نویسید. از آنچه بر خود شما گذشته است مطلب کمی دیده ام و یا با زیرکی از این موضوع عبور کرده اید.

در کتابتان در صفحه ۱۰۱- ۱۰۲ نوشته اید که حجاب را پذیرفتید و چادر سیاه سر کرده اید. برای من پرسشی ایجاد شده است و آن این است برای چه بود که از میان آنهمه زندانی چند نفر شرایط زندان را پذیرفتید؟ در همین باره نسرین پرواز در زیر بوته لاله عباسی نوشته است و اینکه او هم عمل شما را انجام داده. البته ایشان فراتر رفته است و مقاومت در مقابل زور را چپ روی خوانده است. نظر شما چیست آیا مقاومت زندانیان چپ روی بوده است؟

چنین به نظر می رسد که هر دوی شما در زمانی که زندانیان زن را به اشد مجازات محکوم کردند چادر سیاه سرتان گذاشتید و بقول خودتان حرکتتان را از " زندانیان مقاوم" جدا کردید؛ تا زیر هشت نروید همانطور که به انفرادی نرفتید، سینه خیز نرفتید، و بسیاری از شکنجه ها که برای دیگران پیش آمده است، تجربه نکرده اید.

نوشته اید کابل و مشت و لگد خورده اید. خواهر من، در زندان نقل تقسیم نمی کنند همه را از تخت شلاق رد می کنند. بازجویان شلاق به دست در زندان چه کاره بودند و چه می کردند؟ مشخص است که برای شلاق زدن استخدام شده بودند. بعنوان هنرمند نقاش چرا نمی توانید تصویری از اتاق بازجویی را بکشید و نمونه ای از شکنجه و شکنجه گاه را با تصویر نشان بدهید که مدعی هستید شکنجه شده اید و اتاق شکنجه را دیده اید؟!
خانم اردوان بی رودربایستی بگویم که اینگونه نگارش، بدون آنکه بنویسید بر خودتان چه گذشت تقلب و کپی برداری از دیگر آثار زندان است. بنویسید، چرا حجاب زندان را پذیرفتید در وقتی که ۸۰ نفر از زنان زندانی مقاوم را به بدترین شکنجه گاهها منتقل کردند که تعدادی شان روانی شدند.
۲۴۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : یاز قیریلسین زنجیرلر
خانم سودابه اردلان عزیز، نیگار شجاع افسانه های آذربایجان، مقاله یتان بسیار زیباست. هم نثرش و هم اندیشه اش. همینطور دفاعتان از مبارزه‍ی مدنی به حق و به جا و درست است. ببخشید که برخی از کامنت گزاران، متاسفأنه آگاهی درستی از هویت، سیاست تمرکزگرایی و عدم تمرکزگرایی ندارند؛ و نمیدانند که میوه‍ی زهرآگین این تمرگزگرایی از انقلاب مشروطیّت تاکنون همان دیکتاتوریهای دو شاه و حکومت فعلی ست. اینان بعد از سه بار تجربه باز میخواهند این کژراهه را ادامه بدهند. و دیکتاری چهارمی را براین سرزمین حاکم کنند. اینان نمیدانند به رسمیّت شناختن هویّت یک فرد به معنای به رسمیّت شناختن او به عنوان یک انسان است. و به رسمیّت شناختن هویّت یک خلق نخستین قدم در راه دموکراسی ست.
اینان حتّی نمیدانند کسی که به دیکتاتوری نه گفته و پشت میله های قفس شکنجه و آزار دیده زخمی ست و باید مرهم روی زخمهایش گذاشت، نه اینکه نمک روی آنها پاشید. چنین رفتاری درک و آگاهی عمیق میخواهد که متأسفانه برخیها هنوز به این مرحله نرسیده اند. کار در این زمینه بسیار زیاد است.
این شعر هم مرهم زخمهای شما:

Əli bağlı bizim ellər
Ağzı bağlı bizim ellər
Yaz qırılsın zəncirlər
.Elim zəncirdə zəncirdə




 
۲۴۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : نصرت الله م.

عنوان : آفرین
آفرین برشما سودابه نازنین، دختر سرفراز تبریز. فاتح شکنجه گاههای جمهوری اسلامی ایران و مبتکر اقدام تاریخی مهم که یاد و خاطره عزیز آن درسی برای نسلهای بعدی خواهد بود. شما با نوشتن مقاله اولی تان "تقاضایی زنانه از هوارداران تیم تراختورسازی" نشان دادید که سیاست یعنی اندیشه روشن، یعنی داشتن ذهن خلاق و مبتکر یعنی شناخت نیروها و توازن آنها، یعنی شناختن زمان و مکان یعنی فورمولبندی خواست و احساس مردم یعنی دست گذاشتن بر نقطه ضعف دشمن یعنی صمیمی بودن با خود و با مردم خود. دست مریزاد هم بر شما و هم بر مردم آذربایجان که چنین با سرعت به ندای دختر خود پاسخ دادند. راستی که هم آذربایجان سرزمین تمدن ساز است و هم تبریز شهر اولین ها. تبریز اولین در صنعت چاپ، اولین در داشتن شهرداری، اولین در تئاتر و نمایشنامه نویسی، اولین در داشتن سینما، اولین در حق رأی و حق انتخاب شدن زنان، اولین در جنبش اعتراض توده ای ملیونی بر علیه اصل ولایت فقیه و اینک اولین در شکست تابوی ۳۱ ساله. در ضمن نثر شما هم بسیار زیباست. زیباترین نثری که میشد نوشت چراکه هم به موقع بود و هم نشان از درایت و روشن بینی داشت. آفرین بر شما.
۲۴۲۱۰ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : نصرت الله م.

عنوان : آفرین
آفرین برشما سودابه نازنین، دختر سرفراز تبریز. فاتح شکنجه گاههای جمهوری اسلامی ایران و مبتکر اقدام تاریخی مهم که یاد و خاطره عزیز آن درسی برای نسلهای بعدی خواهد بود. شما با نوشتن مقاله اولی تان "تقاضایی زنانه از هوارداران تیم تراختورسازی" نشان دادید که سیاست یعنی اندیشه روشن، یعنی داشتن ذهن خلاق و مبتکر یعنی شناخت نیروها و توازن آنها، یعنی شناختن زمان و مکان یعنی فورمولبندی خواست و احساس مردم یعنی دست گذاشتن بر نقطه ضعف دشمن یعنی صمیمی بودن با خود و با مردم خود. دست مریزاد هم بر شما و هم بر مردم آذربایجان که چنین با سرعت به ندای دختر خود پاسخ دادند. راستی که هم آذربایجان سرزمین تمدن ساز است و هم تبریز شهر اولین ها. تبریز اولین در صنعت چاپ، اولین در داشتن شهرداری، اولین در تئاتر و نمایشنامه نویسی، اولین در داشتن سینما، اولین در حق رأی و حق انتخاب شدن زنان، اولین در جنبش اعتراض توده ای ملیونی بر علیه اصل ولایت فقیه و اینک اولین در شکست تابوی ۳۱ ساله. در ضمن نثر شما هم بسیار زیباست. زیباترین نثری که میشد نوشت چراکه هم به موقع بود و هم نشان از درایت و روشن بینی داشت. آفرین بر شما.
۲۴۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : شمسی ایرانی

عنوان : لمپن کیست
آقای داریوش خوب بود توضیح می دادید که کجای زبان مهدی اصلانی لمپنی بوده است؟ و بعد این فرهنگ اتهام زنی شما خود پدیده ای است بسیار زشت. شما سودابه را به کوتاه آمدن متهم کردید و مهدی اصلانی را به اینکه حکومت لمپن ها به وی شخصیت داده. آقای شیرانی این کار زشت است و متاسفم برای برخوردهای شما.
۲۴۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : فرزانه فلاح

عنوان : انصاف
آقای شیرانی، من نمی خواهم به نقد، تائید و یا رد نوشته سودابه اردوان بپردازم. شما در نوشته خود سودابه اردوان را متهم به کوتاه آمدن در مقابل زندانبان کرده اید. اگر نام شما واقعی باشد شما به دلیل مرد بودن نمی توانسته اید در زندان زنان شاهد کوتاه آمدن سودابه باشید بلکه این را همانطور که خودتان گفته اید از کسان دیگری شنیده اید. چندین سال از انتشار کتاب سودابه می گذرد چطور منابع شما تا الان سکوت اختیار کرده و این اطلاعات را در اختیار شما گذاشته اند؟ من به عنوان یک زن زندانی که چندسالی با سودابه همبند بوده ام شهادت می دهم منابع شنیداری شما شهادت دروغ داده اند. شهامت داشته باشید و از سودابه و بچه های زندان پوزش بخواهید. فرزانه
۲۴۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مهدی اصلانی

عنوان : انصاف هم چیز خوبی است
آقای شیرانی، شما با آوردن "الحق والنصاف" با بی انصافی تام در نوشته سراپا سخیف خود به ظاهر در نقد نوشته سودابه اردوان، ابتدا نقاشی های وی را نقاشی ندانسته و بعد از کانال های غیبی و شنیده های بی ماًخذ و منبع خود وی را که نه سال از بهترین سال های عمر و جوانی غارت شده اش را در نه گفتن به سیستم جنایت هزینه کرد را به کوتاه آمدن در مقابل زندانبان متهم کرده اید. اینکه نقاشی های سودابه زیبا نیست و یا سودابه آشپز خوبی نیست یا رانندگی اش بد است و... این همه چه ارتباطی به نوشته اخیر سودابه دارد؟؟ اما به استناد همان منبع شنیداری تان در کوتاه آمدن سودابه و عزلت نشینی وی که جز بی شرمی نمی توان صفتی بدان اطلاق کرد عیار و وزن نقد و انصافی که بر دیگران و نه خود روا می دارید بدست می آید.آخر نا انصاف یک کلمه از آن کسانی که منبع شنیداری تان هستند و به ظاهر باید خود زندانی بوده باشند نپرسیدید، کسی که با خمیر و چوب کبریت و... در مقابل چشم گزمگان حکومتی اثر هنری خلق می کند و با خطر کردن آن را زیر چشم بازجو و پاسدار به بیرون منتقل میکند دیگر نمی تواند عزلت نشین باشد؟ بعد شما ول کن ماجرا نیستید و به نثر و انشاء سودابه گیر داده اید. آقای شیرانی به این جمله کوتاه خود در همان نوشته دقت کنید شما نوشته اید: " من از همه دوستان میخواهم که خود بخوانند و داوری کنند که ملاحظه بفرمایند من خطا نگفته باشم" شما در یک جمله بی سر و ته کوتاه از پنج فعل، میخواهم. بخوانند. کنند. بفرمایند. باشم. در زمان های مختلف استفاده کرده اید. خود انصاف دهید، زشت نویس کیست؟ آیا با خواندن این جمله استخوان های علی اکبر خان دهخدا در گور نمی لرزد؟ و می ماند این سئوال؟ علت کینه بی منطق تان نسبت به سودابه .
۲۴۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : پدر تعصُب و تنگ نظری بسوزد !
آقای سهند نسیمی !! تا چقدر تعصُب تا کجا کج اندیشی !؟ چقدر برچسب ناچسب زدن بر این و آن !؟ چقدر دیگران را دشمن شمردن !؟ چقدر مدعی زدن آخرین میخ بر اندیشه های دیگران شدن !؟ ترا به جّدتان قدری دست نگه دارید .! متاسفانه تعصُبِ کور چنان شما را از کوره بدر برده ، که نمیدانم پس از نوشتن و عقده گشائی اتان چگونه خوابتان بُرده !؟ دوست عزیز من خود متعلق به مردمی دیگرم و زبان مادری ام فارسی نیست . آب در خوابگه من ریخته است این شیرزن شما !!!؟؟؟ من در کنار دستم و در قلبم نام صدها نمونه شیرزن و مردان سلحشوری را دارم که به تاریخ مبارزات حق طلبی و آزادی خواهی خود و مردمان دیگر پیوسته اند و ثبت تاریخی شده اند . چرا بی دلیل برای گوشه ی عزلت نشینان زندان سابقه قهرمانی می تراشیم !؟ تعصُب کور و عِرق همزبانی و همشهری گری ببین تا کجا مارا کور می کند !؟ من نوشته ی این قهرمان شما را با دخترخانم جوانی در تبریز مقایسه کرده ام که او هم زبانش ، زبان این خانم است ! من ایشان را با کسی دیگر و متعلق به مردمی دیگر و با زبانی دیگر و تحصیلات آکادمیک مقایسه نکرده ام .
واحیرتا از شما و داوری بی منطق شما !؟ صمد بهرنگی و غلامحسین ساعدی کجا و آقای رضا براهنی کجا !؟ مگر اینکه شما خود رضا براهنی باشید !؟
صمد بزرگ و ساعدی بزرگوار برای همه ی مردمان ایران و حتی مردمان جهان مینوشتند . همانطور که امیل زولا ، رومن رولان و بزرگانی دیگر . شما برای پیش بُرد "سیاست " صمد و ساعدی و ستار خان و باقرخان را در سطح بومی و محلی تنزل ندهید اینها بزرگان جامعه ی بشری اند که در آذربایجان به دنیا آمده اند . شا ماهی هائی هستند که در رود خانه آذربایجان دَمی زیسته اند و سپس به دریا و به اُقیانوس پیوسته اند . این درست است که از آن چشمه ی گوارا نوشیده اند و بارور شده اند اما متعلق به کّل جامعه ی انسانی اند . اینان هنرمندان و نخبه گان آذربایجان و سپس ایران و جهانند آنها را در سطح " سیاست " قومی و بومی تنزل ندهید . پدر تعصُب و تنگ نظری بسوزد ! پیروز باشیم .
۲۴۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هیاهو مبارزه نیست .

عنوان : شما مقوله ها را غاطی کرده اید
خانم اردوان کسی با حضور زنان در فوتبال مخالف نیست. حضور زنان در زمین فوتبال مبارک و مایه شادمانی است. دارید نعل وارونه می زنید!
شما مقوله ها را غاطی کرده اید.
حرف معترضین ایرانی این است که مسیر زیبای مبارزه را نباید با هیاهوی ناسیونالیزم کور عوض کرد. این کار صد در صد بی فایده، مضر و حتی مشکوک است.
مگر کسی گفته چرا زنان به تماشای فوتبال آمده اند!؟
از سوی دیگر زنان مبارز ایرانی را از هم جدا کردن خیانت است. در تهران زنان از هر قومی در کنار هم برای آزادی و عدالت می جنگند. این اتحاد بزرگ زنان ایران را ندیدن سئوال بر انگیز است.
جنبش اخیر ایران با همین اتحاد زنان آغاز گشت. زنانی که همه جای ایران را وطن خود می دانند.
۲۴۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : خواننده مطلب

عنوان : فرصت طلب
برای من سوال است چرا خانم اردوان در این همه سال یادشان نبوده که ترک هستند و در هیچ کجا دفاع از تیم تراکتورسازی نکرده اند؟ یکدفعه پریده وسط دوتا سه تا در باره زنان آذربایجان و تیم تراکتورسازی می نویسد. فرصت طلبی هم حدی دارد خانم.
از نظر من همه زنان ایران برابر هستند شما چرا سعی دارید که آذری ها را جدا کنید؟ گمان می کنم این روزها بحث تجزیه و خودمختاری و فدرالتیو داغ است و می خواهید که بی بهره نمانید.
۲۴۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : از کرامات شیخ ما چه عجب---- دست را باز کرد و گفت وجب
اولا:با همین اتهامات اقای داریوش شیرانی و ایرادات اش به ضعف زبان و نگارش شیر زن تورک خانم سودابه اردوان می توان یقه شان را گرفت و ازش پرسید که اگر هم اتهاماتتان صحیح باشد ایا این خود نشانه این نیست که کودکی که به زبان مادری اش تحصیل نکند نمی تواند بر زبان های دیگر تسلط هم کافی داشته باشد.؟ من بارها به نوشته هایی بر خورده ام که حتی به ضعف زبان افرادی مانند دکتر رضا براهنی و صمد بهرنگی و حتی غلامحسین ساعدی هم اشاره کرده اند. دانشمندان شناختی و زبان شناسان و روانکاوان و روانشناسان در صد ها کتاب و مقاله به این امر اظهر الشمس اشاره کرده اند اما بعد از اینهمه پ÷وهش در باره این موضوغ بدیهی ناگهان شخصی از ته غاری سربر آورده و ادعایی کرده است که دانش آموزان دبیرستانی هم بهش واقف اند. تازه طلبکار هم هستند.
ثانیا: من می توانم ده ها کتاب ارزشمندی که توسط بهترین و عالیترین مغز های جهان نوشته شده است اشاره کنم که کتابهایشان توسط دیگران ویراستاری شده است. می تواند حدس زد که اکثر کتابهای علمی توسط ویراستارهایی که از قلم شیوایی برخوردارند ویراستاری و ادیت میشه.

این به آن می ماند که غارتگری که مال مردم را غارت کرده و دزدیده و ثروتمند شده به فقر فقرا ایراد بگیرد که شما ها تنبل و یا کودن هستید و به همین خاطر هم کار نکرده و ثروتمند نشده اید.
به این شیوه شیادان و راسیست ها در ادبیات جامعه شناسی Self-Fulfilling Stereotype گفته میشه که با مکانیزم خیلی ساده می توان هر گونه متهمی را به عنوان شاکی جا زد. الان وقتش را ندارم اما در این باره بیشتر خواهم نوشت.

خانم سودابه اردوان" دست مریزاد. معلوم است که اب در خوابگه مورچه گان ریخته اید. تلاش شان بیهوده است. در زیر این سیل عظیم غرق خواهند شد و ملت با شعور و متین و مظلوم و صبور تورک آخرین میخ ها را بر تابوت اندیشه های راسیستی و شوینیزمی که تاریخ مصرفشان به پایان رسیده است خواند کوبید.
۲۴۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : حکومت ابلهان تاریخی با رفتارشان برای یک مسابقه معمولی فوتبال شناسنامه سیاسی تدارک می بینند !
نگاهی به هیاهوی بر سر هیچ - مسابقه فوتبال - که روزانه صدها و هزارها نمونه آن در سراسر عالم برگزار میشود و طرفداران نادان تیم ها یکدیگر را میدرند و میکشند در آذربایجان ما تبدیل به نماد مبارز ه ی سیاسی و از آن بدتر منجر به انشاء نویسی مخدوش و مغشوش نویسان خارج از کشور میشود .
نویسنده محترم مقاله !! الحق والنصاف نه نویسنده است و نه نقاش خوبی است و آنطور که من شنیده ام در مدتی هم که در حبس بوده چنان که باید با همبندانش در مقابل زندانبان جنایتکار جمهوری اسلامی همراهی نمی کرده و گریزان بوده و گوشه عزلت گزیده بوده است .
از طرفی مقایسه مصاحبه یک دختر خانم ۱۸ ساله " المیرا نظری " با نشریه تبریز سسی ضعف های وحشتناک املائی و انشائی خانم نویسنده گرامی را بر ملا میکند . من از همه دوستان میخواهم که خود بخوانند و داوری کنند که ملاحظه بفرمایند من خطا نگفته باشم . این در حالیکه است که من شنیده ام که یکی از ناموران ادبیات ایران در استکهلم نوشته های ایشان را ویراستاری می کنند .
لازم به ذکر است که نوشته های در سطح نازل تاثیرات منفی اش را بر اذهان خواننده گان و کاربران میگذارد . و تکرار این امر بی تردید در آینده ای نه چندان دور بر فکر و اندیشه کاربران بعنوان یک امر واقعی جای خود را باز خواهد کرد و این خطری است که ادبیات ما تبعیدیان را هدف مخرب خود قرار میدهد . مغشوش و غلط نویسی قبح خود را از دست میدهد و بعنوان درست نویسی در نزد خواننده گان جا باز می کند .
امید که چنین مباد .
۲۴۱۷۴ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هیاهو مبارزه نیست

عنوان : خانم سودابه اردوان بدوان
ما ترسی نداریم خانم. شمایان یا گمراه شده اید و یا ... یک سال دیگر نتیجه عملیات خود را نگاه کنید، امیدوارم آن روز نگویید من عمق فاجعه را نمی دیدم. پس بتاز بسوی ترکستان! و بدان که فردا باید جواب بدهی.
۲۴۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹