از : رضا سالاری
عنوان : منظوراصلی آقای گنجی را از نقد مارکس نمیدانم
متأسفانه نقد آقای رها هم آنچنان تند و احساسی و واکنشی صورت گرفته، که نتیجه و آموزهای تازه را برای خوانندگان به ارمغان نمیارد و در نهایت خواننده ناچار است اصل مقاله آقای گنجی را بخواند. من هنوز منظوراصلی گنجی را از نقد مارکس نمیدانم، ولی با دیدن این قسمت از نقد او از مارکس، که در مورد هم ولایتی های کلیمی عصر خود آورده، و نقل قول میکند که:
«» مارکس در مقالهی «دربارهی مسألهی یهود» مینویسد:
«مذهب غیر دنیوی یهودیت چیست؟ نیاز عملی، نفع شخصی.
مذهب دنیوی یهودی چیست؟ کاسبکاری؛
خدای دنیوی او چیست؟ پول ... پول خداوند رشک ورز اسرائیل است که هیچ خدای دیگری تاب مقاومت در برابر آن را ندارد. پول، تمام خدایان انسان را به پستی میکشاند و آنها را به کالا تبدیل میکند ... خداوند یهودیان، دنیوی گشته و به خدای جهان تبدیل شده است. خداوند واقعی یهودیان اسکناس است. خدای او چیزی نیست جز پنداری از اسکناس «»
منظور ایشان تا حدی نمایان میشود. ایشان هنوز از دریچه تنگ فلسفه دینی و دینداری، ویا بقول خودش فلسفه نواندیشان دینی، به قضیه نگاه میکند. من بهیچوجه پیرو مکتب مارکس و یا فلسفه و ایده کمونیست نه بوده و نه هستم، ولی هیچگونه تعصبی هم روی کلام فوق مارکس ندارم.
چونکه مارکس کلاً نه تنها نظری بسیار منفی در مورد بخصوص دین اجدادی خودش، یعنی کلیمی، داشت، کلاً سایر ادیان و مذاهب را هم افیون ملتها و مانع پیشرفت ملت های دنیا ی مدرن می دانست، که این فکر و فلسفه او مسلماً شامل اندیشه اسلام نو شده آقای گنجی هم میشود.
اینجاست که دیگرآقای گنجی این نقد و انتقاد مارکس به دین و مذهب را نمیتواند تحمل کند و درنتیجه کل کار های مارکس را زیر سوال میبرد و ریشه همه را درلحن و زبان و کلام او خلاصه میکند. من مطمئنم، برخی خوانندگان ایتیئست و یا لائیک ممکن است با تئوری مارکس مشکل داشته باشند، ولی به هیچ وجه مشکلی با زبان و کلام او ندارند، ولی بالعکس، اکثر دینداران از کهنه اندیش تا نواندیش، زبان مارکس را زبانی گستاخ، بی ادب، بی حرمت، عاری از احترام و توهین آمیزو نهایتاً کفرآلود می انگارند و به همین دلیل هم همه تئوریهای اورا فله ای و ندیده و نشناخته رد و مردود می کنند. از همین جاست که استبداد دینی بر عقل و خرد دیندار مستولی میشود و انسان مارکسیست شأن انسانیتش را در دید دیندار زاهد از دست میدهد و برای تهمت و حکم کفر و الهاد و اعدام کاندید بالقوه میشود....
بزرگترین دستاوردهای دین و ایدئولوژی همانا تعصبات خردستیز است که امیدوام آقای گنجی از چنگال آن ها بدر آید. پیروز باشید.
۲۴۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : همه ایرانی هستیم
عنوان : به صبور، اغلب ما در این سایت همدیگر را به خودی و ناخودی تقسیم نمی کنیم. همه خود را ایرانی می دانیم.
صبور از ایران به سفری دو هفته ای بخارج از کشور آمده و در اوقات فراغت خود به مبارزه سیاسی خود همچنان ادامه می دهد.
به صبور، یکی از خصلت های زشت رژیم تقسیم کردن مردم به خودی و ناخودی بوده است، خصلتی که همه باید از آن دوری کنیم وگرنه فرقی با رژیمی که خواستار سرنگونی اش هستیم نخواهیم داشت. شما هیچ چیزی درباره ما نمی دانید که به شما این اجازه را بدهد که راجع به ما داوری کنید. ما همه خود را ایرانی می دانیم و دل در گرو ایران داریم و این سایت برای ما سرگرمی و تفریح نیست و ما هم زنگ تفریح شما نیستیم.
به آقای منوچهر جمالی گرامی، با تشکر از نظر شما،
۲۴۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آقای صبور
عنوان : نزاکت
منشورجان، من یه سفر اومدم هند، دوهفته دیگه بر می گردم ایران. از اینجا به دنیای مجازی شما دسترسی پیدا کردم .اگه تو هم طعم ضرب و شتم دیکتارتورها را چشیده بودی زبونت این نزاکت بورزوایی رو از دست می داد. تو واقعا اصل مطلب رو نمی خونی. این حرفای دهن پرکن بی محتوی ما رو بذار در کوزه آبشو بخور. من از اعدام و زندان و شکنجه و تجاوز صحبت می کنم تو از ادب و نزاکت حرف می زنی. اگه دور از نزاکت بود که حذف می شد. حتما می گی با هاشون گاب بندی دارم که تو رو کنف کنیم!؟
۲۴۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : غرب میکوشد « جنبش رفورماسیون اسلامی» را بجای « کمربندسبز» به ایران تحمیل کند
Der Westen ist bemüht , den Iran in eine Politik der „ Islamischen Reformation „ zu drängen als Ersatz für die einstige Strategie des „ Grünen Gürtels „ . Aber die jungen Menschen im Iran sind in Protest auf die Strasse gegangen für „ eine Renaissance der ursprünglichen alten humanen Kultur des Iran „ , die jeder „ Islamischen Reformation“ widerspricht und viel menschlicher und glanzvoller ist als selbst die griechische Kultur .
.................
As substitute for the former “ Green Belt “ strategy the West tries to impose on Iran a religio-political policy of “ Islamic Reformation “ . But the recent protests of young people in Iran demanded a “ Renaissance of the original ancient humane Iranian culture” which stands in stark contrast to any “ Islamic Reformation “ and is more humane and splendid than even Greek culture .
…………………….
۲۴۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : منشور جهانی حقوق بشر
عنوان : به صبور، شما نه صبورید و نه به اصل مطلب توجه می کنید و نه ادب را رعایت می کنید.
آیا شما با قانون اساسی ای که بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر باشد مخالفید؟ آیا شما می دانید که قانون اساسی ممالکی که من و شما به آنها پناهنده شده ایم بر پایه منشور جهانی حقوق بشر است؟ چرا میلیون ها ایرانی، منجمله جنابعالی، به این کشورهای لیبرال دمکرات مهاجرت کردیم، اگر بخاطر آزادی، رفاه و امنیتی که در اینجاست نیامدیم بفرمایید پس چرا به اینجا آمدیم؟ مهمترین سئوال من از شما اینست که چرا شما و همفکران ضد لیبرال دمکراسی شما چین، کوبا، پاکستان، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی ... را برای کار، زندگی و فعالیت سیاسی انتخاب نکرده اید؟ اگر این کشورها با نظام لیبرال دمکراسی باب طبع شما نیستند، لطفا یک کشور که باب طبع شماست و لیبرال دمکراسی نیست را به ما معرفی کنید، آیا اصلا چنین کشوری در جهان وجود دارد که شما آنرا بشناسید و ما بی خبر باشیم؟ شما و امثال شما که از کاپیتالیسم متنفرید چرا با انتخاب خود به کاپیتالیست ها پناه آورده اید؟ آیا این تناقض فاحش را نادیده گرفته اید، من صادق ترم و یا شما؟ اگر ایران و اتحاد جماهیر شوروی و چین و کوبا لیبرال دمکرات بودند اینهمه آدم از آنها با بخطر انداختن جان و مال خود فرار می کردند؟ کشتارهای مردم خود در لیبرال دمکراسی ها انجام گرفته است و یا در کشورهای توتالیتر بلوک شرق و غرب؟
شما از حق انتخاب خود استفاده کردید و در میان همه سیستم ها سیستم لیبرال دمکراسی را برای کار، زندگی و فعالیت سیاسی خود انتخاب کردید. چرا همین را برای ۷۰ میلیون هموطن دربند خود در ایران نمی خواهید؟ آیا این خودخواهی شما را نشان نمی دهد؟
در تاریخ معاصر، هر سه ایدئولوژی کمونیسم، فاشیسم و اسلامیسم از دل کاپیتالیسم در آمدند و چون هر سه ناقص الخلقه های شروری بودند شکست خوردند. در واکنش به این ناقص الخلقه های شرور کاپیتالیسم بعلت انعطاف پذیری اش تعادل هایی در رفتارش بروز داد و این تعادل سخت وابسته به مردمانی است که در این کشورها زندگی می کنند. به این بخش از نظر قبلی من توجه بفرمایید:-
«در لیبرال دمکراسی ها مردم حق انتخاب در سیاست خارجی کشورهای خود را دارند و در کشتارهایی که دولت هایشان می کنند سهیم هستند و اگر اراده کنند می توانند اوضاع را عوض کنند. ولی سه ایدئولوژی دیگر هیچ ارجی به رای مردم که نمی گذارند هیچ، اگر مردم با آنها مخالفت کنند دمار از روزگارشان در می آورند، اسناد و مدارک اینرا ثابت می کند».
جناب صبور، ما در اینجا به تاریخ لیبرال دمکراسی کاری نداریم چون مبحثی جداگانه است. کره جنوبی یک لیبرال دمکراسی است و به قدرت و ثروت رسیده است بدون آنکه پیشینه انگلستان و آمریکا را داشته باشد، ایران هم می تواند چنین لیبرال دمکراسی ای باشد.
به نقطه مقابل آن در شمال نگاه کنید، شما کدامیک را برای ایران می پسندید، کره شمالی را و یا کره جنوبی را؟
بجای طفره رفتن و گره زدن آنچه در بالا آمده است به شاه و شیخ یا یک جواب منطقی محکمه پسند ارائه دهید و یا با سکوت خود نشان دهید که قانع شده اید.
به صبور، شما نه صبورید و نه به اصل مطلب توجه می کنید و نه ادب را رعایت می کنید.
۲۴۴۶۰ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آقای صبور
عنوان : قافله رفت
دوست عزیز، این جوری همه رو یک کاسه کردن و از شناخت قشرهای اجتماع و علاقه های سیاسی گروههای مردم بی خبر بودن نمی خوام بگم خنده داره ولی قابل تامله. برادر تو ،هم احتیاج به عینک داری و هم سمعک. نه می بینی ونه می شنوی. تکلیف رو ما اینجا تعیین می کنیم. نه شما پر مدعا ها در خارج.
زمان عوض شده. یک طبقه ی جوون در ایران بوجود اومده که ملیه. و می خواد برای اولین بار جمهوری ایرانی، یعنی یک حکومت غیر وابسته ی عصر حاضر را در ایران تاسیس کنه. شعار ما رو نشنیدی؟
از بغل گوش خودت هم که خبر نداری! دیگه حزب توده ای ها و اکثریتی ها استالین رو قبول ندارن و به جنایاتش اعتراف می کنن. اگر به جنایاتش معترف نبودن این نوشته رو حذف می کردن. همه تغییر کردن غیر از طرفداران شاه خائن و ترسو که ذره ای عرق میهن پرستی نداشت و وقتی اربابها بهش گفتند برو مثل تراکتور سرش انداخت پایین و رفت. بیدار شین دوستان سلطنت طلب، قافله رفت.
ما هستیم. ما سبزیم. نه موسوی، نه کروبی، نه کمونیسم نه شاه خائن هیچکدوم نمی تونن ما رو به بیراهه بکشن. ما ایرانی هستیم و دولت ملی خودمون رو بالاخره تشکیل می دیم.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی، ره ز که پرسی ،چه کنی، چون باشی.؟
۲۴۴٣٣ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : کمونیست وطن ندارد چون انتر ناسیونالیست است انهم روسی
عنوان : بیخود شاه و کارتر و خمینی را به هم وصل نکنید تا استالین و کمونیسم و حزب توده و فدایی را نجات دهید
ببین باز اشتباه کردی
شاه و کارتر و خمینی یک مقوله نیستند
کارتر به شاه فشار آورد که حقوق بشر را رعایت کند . هنوز به اسرائیل که شما دشمنش هستید فشار میآورد و آنرا رژیم آپارتاید میداند . اگر سی ان ان نگاه کنی میفهمی که هیچکس او را نمیخواهد نه دموکرات ها نه جمهوری خواه ها . چون نظراتش با همه آنها فرق دارد . حتا ادوارد تد کندی با او مخالف بود . روزی نیست که در برنامه های مختلف به او و اظهارات او حمله نشود . شاه خیلی خرج کرد ( البته به سهم یک جهان سومی ) که کارتر نیاید . شاه مدرن بود اما فکر میکرد آمریکائیها مخصو صا امثال کارتر در مورد ایران و فرهنگ مردم ایران اطلاعات درستی ندارند . او بیش از حد مغرور سلطنت خودش و مشی سیاسی استبدادی سلطنتی اش بود . مدرن کردن ایران از کشوری مثل پاکستان و عربستان به کشوری مدرن تر از تمام کشورهای خاورمیانه او را مغرور ساخته بود. میگفت در ایران حتا یک دقیقه اعتصاب کارگری وجود ندارد . میگفت به چشم ابیها باج نمیدهم . توسعه سیاسی را مثل شما کمونیست ها پشم میدانست . همان بلا سرش آمد که سر کمونیست های روسی . اقتصاد مهم است ولی همه چیز نیست مخصو صا اگر با فساد مالی طبقه حاکم همراه باشد مثل شما کمونیست ها و طبقه نومان کلاتورا و حزبی های صاحب سهم شیر . بر سرش ان آمد که باورش نشد .
خمینی نه مدرن بود نه فساد مالی داشت . به اقتصاد اصلا اهمیت نمیداد . همه هم و غمش اسلام بود . نه برای امریکا پشیزی ارزش قائل بود نه برای شوروی نه برای شاه نه برای هیچ کس یا هیچ گروهی . حتا خامنه ای را وقتی مخالف او نظر داد کوبید ، منتظری را که پاره تنش بود قربانی کرد . شباهت های زیادی به شما کمونیست ها داشت برای همین اشتباه کردید و زیر پایش فرش قرمز با چکش ستاره ضد امپریالیستی انداختید . اشغال سفارت امریکا را به کمک مذهبی های الت دست خودتان موسوی چی ها و خوئینی ها و خط امامی های دیگر به او چون شمشیر دموکلاس هدیه کردید . چاقویش را تیز کردید . نبوی تمام سعی اش را کرد که کارتر دوباره نیاید . گروگانها را نگه داشت تا آخرین لحظه و هدیه داد به ریگان . ریگان هم مک فارلین را فرستاد .
امروز هم با اوباما شما و موسوی چی ها دارد همان میکنید . تا یک جمهوری خواه ناب بیاید بعد اورانیوم را با مملکت تقدیم او میکنید .
موسوی کار شما بود . شکست جنبش سبز کار شما بود ( زرافشان و ریس دانا )
ملت روزی همه اینها را خواهد فهمید .
بیخود شاه و کارتر و خمینی را به هم وصل نکنید تا استالین و کمونیسم و حزب توده و فدایی را نجات دهید
همین . کمونیست وطن ندارد چون انتر ناسیونالیست است انهم روسی .
۲۴۴٣۲ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آقای صبور
عنوان : قباحت
اگه از من می پرسیی می گم گوربابای استالین و هیتلرو چرچیل و شاهو خمینی و جورج بوش پدر و پسر! باز عوضی گرفتی. من ایدئولوژی ندارم. مساله ی من وطنمه. همون وطنی که آریا مهر تو و اربابش کارتر چنان توش بالا آورد نکه خمینی از توش در اومد. قباحت داره!
۲۴۴۰۹ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : comonism dr ayyneh
عنوان : اما خدا وکیلی هیتلر گوبلز را اعدام نکرد مثل استالین و او را مجبور نکرد بیاد دادگاه علیه خودش مثل ج ا اعترافات عجیب و غریب بکنه
فاشیستها هم تک حزبی بودند مثل کمونیست ها . رهبر و نظام توتالیتر غیرپاسخگو داشتند مثل کمونیست ها . ایدیولوژی برتر داشتند مثل کمونیست ها . خودشان را قیم جامعه میدانستند و مسول بردن آنها به بهشت موعود مثل کمونیست ها . مخالف را نبود میکردند مثل کمونیست ها . اما خدا وکیلی هیتلر گوبلز را اعدام نکرد مثل استالین و و را مجبور نکرد بیاد دادگاه علیه خودش مثل ج ا اعترافات عجیب و غریب بکنه. ضمنا مردم خودش را میلیونی کشتار نکرد مثل استالین و پولپوت . ۵ میلیون از مردم خودش را نفرستاد سیبری اردوگاه کار اجباری که فقط ۹۰۰ هزار زنده برگردند . مردم خودش را به قحطی نیانداخت با سیاست های احمدی نژادی تا ۴ میلیون بمیرند چون بر خلاف سیاست احمقانه ا و عمل کرده بودندحالا چرا شما ا و را کاپیتالیست میدانید با آنهمه کنترل دولتی روی همه چیز باید گفت پر رویی. تازه اگر کاپیتالیست هم بود کاپیتالیست های جهان متعهد شدند انداختنش پایین . اما شما کمونیست ها حاضر نیستید کمتر از گل به استالین بگین . استالین هم که با او ساخت سر لهستان و هزاران افسر لهستانی را در زندان مثل ج ا کشتار کرد .
۲۴۴۰۲ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آقای صبور
عنوان : گر حکم شود که مست گیرند
منشور جان، اینا همه درست، ولی یادت باشه. این یکی هم ارثیه ی هیرو شیما و هزاران جنایت دیگه رو مثل اون سه تا تو خورجینش داره. وضعیت الانش هم که چنگی به دل نمی زنه! تازه فاشیسم هم که از دل کاپیتالیسم محبوب تو در اومده. یادت رفت توی آفریقا ، آمریکای مرکزی و جنوبی، خاور میانه و آسیا همین اروپا و آمریکا به - نوبت- چیکار می کردن. یادت باشه استعمار ک دستاورد سیستم محبوب سرکاره. تجدید نظر بکن عزیز!
گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هرانکه هست گیرند
۲۴٣٨٨ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : منشور جهانی حقوق بشر
عنوان : اسلامیسم هم مثل فاشیسم و کمونیسم شکست خورد. پیروزی از آن لیبرال دمکراسی بوده است.
در عمل سه ایدئولوژی کمونیسم، فاشیسم و اسلامیسم ثابت کرده اند که هدف وسیله را توجیح می کند و هیچ ابایی در برابر کشتارهای عظیم در تاریخ از خود نشان نداده اند. هر سه دشمنان سرسخت قانون اساسی ای که بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد هستند. از هریک از اینها بخواهید که به این منشور تعهد بسپارند یا دبه در می آورند و یا طفره می روند، ما امتحان کردیم و به این نتیجه را رسیدیم.
ما باید وجوه مشترک فاشیسم، کمونیسم و اسلامیسم را بشناسیم تا دوباره مثل سال ۵۷ به دام هیچیک از اینها نیافتیم. بند بند منشور جهانی حقوق بشر را بشناسیم و قانون اساسی جدید ایران را بر پایه های محکم این منشور برقرار کرده و مصرانه در اجرای آن بکوشیم. این منشور و اجرای آن در ایران امنیت، صلح، رفاه و انسان محوری را پرورش خواهد داد و از رشد نیروهای افراطی و بقدرت رسیدن آنها جلوگیری خواهد کرد، چرا که هر سه ایدئولوژی مسبب کشتارهای عظیم در تاریخ بشر بوده اند و اسناد همه اینها موجود هستند.
در لیبرال دمکراسی ها مردم حق انتخاب در سیاست خارجی کشورهای خود را دارند و در کشتارهایی که دولت هایشان می کنند سهیم هستند و اگر اراده کنند می توانند اوضاع را عوض کنند. ولی سه ایدئولوژی دیگر هیچ ارجی به رای مردم که نمی گذارند هیچ، اگر مردم با آنها مخالفت کنند دمار از روزگارشان در می آورند، اسناد و مدارک اینرا ثابت می کند.
وجوه مشترک بسیار زیادی میان فاشیسم، کمونیسم و اسلامیسم وجود دارد از قبیل قیم مآبی، زورگویی، تحریف تاریخ، مسئولیت گریزی، طفره رفتن، وارونه جلوه دادن وقایع، تنفر از اقتصاد آزاد، بی رحمی نسبت به جدا شدگان از خود، تقسیم جامعه به خودی و ناخودی، مخالفت با قانون اساسی بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر، تحریک احساسات منفی و خطرناک در مردم، زبان لنینی نسبت به مخالفان.
هر سه این ایدئولوژی ها دشمنان سرسخت قانون اساسی ای هستند که بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد چون چشم اسفندیار آنهاست و چون در چنین نظامی مردم حاکم سرنوشت خود می شوند و نه عده قلیلی با یک قیم/پیشوا/رهبر. ملت ایران باید هشیار باشد که اینبار با ناآگاهی و ساده دلی خود به دام این زورگویان نیفتد که آنوقت خود کرده را تا دهه ها چاره نخواهد بود.
در عمل سه ایدئولوژی کمونیسم، فاسیسم و اسلامیسم ثابت کرده اند که هدف وسیله را توجیح می کند و تاکنون هیچ ابایی در برابر کشتارهای عظیم از خود نشان نداده اند. هر سه دشمنان سرسخت قانون اساسی ای که بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد هستند. از هریک از اینها بخواهید که به این منشور تعهد بسپارند یا دبه در می آورند و یا جواب نمی دهند. هوادارانشان هر کدام دیگری را انگشت نما می کند و از نگاه بخود می گریزد. این سه ایدئولوژی هر گاه به قدرت رسیدند ثابت کرده اند که انسان ستیز و خطرناک هستند.
۲۴٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : م.زروانی
عنوان : چکاچک شمشیر
پنجم اردیبهشت ۱۳۸۸
چکا چک شمشیر
پیش تر بگویم من هیچ شناختی از چهره سیاسی و اندیشه های اکبرگنجی ندارم. مختصر می دانم روزگاری در سپاه پاسداران بوده ، سپس روزنامه نگاری کرده و بخاطر افشاگری های جسورانه اش به زندان افتاده و با اعتصاب غذائی جانانه خود را از بند رهانیده و به خارج پناه برده است. در افت و خیزهای بحران های سیاسی بعدی بتدریج شهرت یافته و به تازگی نیز جایزه ئی کلان گرفته است.
باری بهرجهت. چند روز پیش در تارنمای « رادیو زمانه » چشمم خورد به نوشته چهارم اردیبهشت او با عنوان "زبان مارکس : زبان شمشیر". عنوان را پسندیدم. مطلب را خواندم بدین امید که سرانجام کسی دارد افسانه "خشونت پرهیزی " را از وضعیت هاره کریشنائی کنونی درمی آورد. اما نگو که اکبر گنجی قصدش زدن [گردن] کارل مارکس است و آنهم بدون شمشیر. او کارل مارکس را انسانی تندخو تصویر می کند که با ناسزاگویی های بی امان نفس حریفان خود را می بریده است. خب که چه؟ شما اینطور نباشید! شما با حریفانتان خوش اخلاق باشید و با رئوفت برخورد، یعنی، رفتار کنید.
تا اینجا مشکلی نیست. اما ماجرا بدین ختم نمی شود. آقای گنجی با زحمت زیاد می کوشد نشان دهد که بد اخلاقی مارکس نتیجه نظریه او درمورد اقتصاد، اجتماع، سیاست، فرهنگ، تاریخ و… است.
بدینسان، آقای گنجی بحثی ندارد. او فقط حرف های مارکسیست – لنینیست ها را بی کم و کاست برداشته و در نوشته اش منتهی از آن سر تکرار می کند.
یادم می آید در روزهای اول انقلاب به در و دیوار خیابان های شهر، با خطی زشت، نوشته بودند: "مارکسیست ها می گویند پدربزرگ ما میمون است." حرف های نپرداخته آقای گنجی، نمی دانم چرا مرا به یاد این خاطره دورمی اندازد.
م. زروانی
۲۴٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : khoshkhialan chap
عنوان : امروز امریکا یک دشمن بزرگ دارد و ان ایران است . چرا ما خود را سیبل امریکا کردیم ؟ چرا چپ روسی و موسوی و مجاهدین انقلاب مثل حکومت راه رودر رویی با امریکا و اسرائیل را برگزیدند ؟ اوباما که دست دوستی دراز کرده بود چرا نگذاشتید احمدی این سنگ را از چاه در بیاو
تلاش موسوی بری جذب کارگران و کشاورزان به جنبش سبز تلاشی است پوپولیستی ، دیر هنگام، بی نتیجه و از روی عدم آگاهی سیاسی و آشنایی به ماهیت حرکت مردم در ایران و انگیزه ها و سبب های ان .
اصلاح طلبی و جنبش سبز هر دو مرهون طبقه متوسط هستند . طبقه متوسط شهری که از حکومت مذهبی شبه کمونیستی که اتفاقا همراهی طبقات پایین دست اجتماع را و شهر های کوچک را به همراه دارد . همانها که مارکس و مارکسیست ها و چپ های خودفریب مذهبی مثل موسوی و مجاهدین انقلاب روی آنها همیشه حساب باز کرده اند و هیچ وقت در هیچ کجای دنیا در هیچ مقطع از تاریخ بشری آزادی و دموکراسی بر اثر حرکت این طبقه به وجود نیامده . حتا انقلاب اکتبر روسیه حاصل کارکرد لیبرال ها و طبقه متوسط بوده . همان لنین هم که از اروپا آلمانیها با قطار آوردنش پشت جبهه روس را خالی کند و جنبش امسال کرنسکی را با داشتن ۲۶ درصد در مجلس بدزد د از طبقه کارگر نبود .
اشتباه تئوری مارکس دقیقا همیجاست . اینکه او پیش بینی میکند سرمایه داری در اثر رقابت و گسترده شدن طبقه استثمار شده اتو ماتیک از بین میرود . تمامی کشور های صنعتی و پیشرفته از مارکسیسم و تحقق پیش بینی او به مراتب از جوامع عقب افتاده مثل روسیه و کوبا و افغانستان دورتر هستند . چون او ۲ واقعیت مهم را نادیده گرفته بود . اینکه سرمایه داری باهوش است و انعطاف ها و پیش بینی های لازم را انجام میدهد . دوم اینکه بر سر نابودی خود قمار نمیکند . همین سال پیش بود که در اثر بحران ملی امریکا و غرب همه مارکسیست های ایرانی جشن فروپاشی سرمایه را گرفتند . دیدید که بازار به حالت عادی برگشت و حتا کمپانیهای مصرفی و کم بازده اتومبیل امروز به سود دهی بازگشتند . بازار سهام به حالت عادی بازگشت . انقلابی هم رخ نداد چون وضع اقتصادی کارگر آمریکایی و اروپایی هنوز از ویتنامی و روسی و چینی و کوبایی و کره ای بهتر است .
قدرت جنبش سبز در تهران متمرکز بود . دسترسی به اینترنت و ماهواره و سفر های خارجی نوعی از زندگی را به طبقه متوسط ارائه میکند که با ارزشهای دینی و شیوه زندگی حکومتی در تضاد است . کارگر همه شهری و روستایی به لحاظ شیوه زندگی کاملا با الگوی دولتی اگر همساز نباشد با ان مشکل اساسی ندارد . احمدی نژاد این گونه جنبش سبز را به تهران محدود کرد و بیان مذهبی نا آشنای موسوی که حالا با توجه به قشر کارگر برای طبقه متوسط غریبه تر هم خواهد شد و با همرنگ شدن با تبلیغات مستضعف محور تشخیص ان دو از هم مشکل تر میشود جنبش سبز را با سردر گمی و ریزش شدید مواجه میکند . امریکا و غرب در اثر رفتار تحریک آمیز حاکمیت با همراه کردن روسیه و چین به مراحل رویارویی نزدیک میشود . موسوی هیچ شانسی ندارد . درگیری اجتناب ناپذیر است چون همه امیدشان را به اینکه ایران سر عقل بیاید و یا مردم بتوانند حکومت را عوض کنند از دست داده اند .
چپ روسی با این راهنمایی های کج و ماوج و خیال پردازیهای مذهب گونه و دنباله روی های مسخره از تجارب شکست خورده کار کشور را به نابودی میکشد .
موسوی باید طبقه آماده تغییر متوسط را که همیشه رهبری حرکت ها را در دست داشته هدف قرار دهد . به زبان آنها صحبت کند . از امام و مارکسیسم دست بشوید . جبهه ای از تمام نیروهای معتقد به آزادی و دموکراسی تشکیل دهد . از برقراری رابطه با امریکا و به رسمیت شناختن راه حل دو دولتی در فلسطین و اسرائیل دفاع کند تا جلوی حمله به ایران را بگیرد . احمدی هم بدش نمیاید از چنین رویکردی . بسته پیشنهادی پذیرفته میشود . امریکا و اسرائیل از مرکز مسائل مربوط به ایران خارج میشوند . دموکراسی و حقوق بشر و انتخابات آزاد و یا حتا تغییر رژیم شانس بیشتری پیدا میکند . پایان وضیت کنونی حمله و حمله اتمی در صورت واکنش ج ا است . اینرا هر کس که الفبای سیاست را بداند میتواند ببیند . پس از ان چه میشود هیچ کس نمیداند . اما چه نخواهد شد واضح است ، یک دموکراسی و حکومت دموکرات بوجود نخواهد آمد . میتوان حدس زد یک حکومت نظامی یا حکومتی بی خاصیت و در بحران مثل افغانستان بسیار محتمل است .
آیا بهتر نیست راه حل مطمئن تر مثل ترکیه و مالزی و حتا همین روش چین و روسیه و ویتنام را پیش بگیریم ؟ امروز امریکا یک دشمن بزرگ دارد و ان ایران است . چرا ما خود را سیبل امریکا کردیم ؟ چرا چپ روسی و موسوی و مجاهدین انقلاب مثل حکومت راه رودر رویی با امریکا و اسرائیل را برگزیدند ؟ اوباما که دست دوستی دراز کرده بود چرا نگذاشتید احمدی این سنگ را از چاه در بیاورد ؟
۲۴۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : shekanjehgar ba sharaf
عنوان : shekanjehgar az shoma ba sharaf tar ast
اثبات نظرات گنجی روزنامه نگار شجاع و روشنفکر و فعال سیاسی کم نظیر همین اظهارات لنینیستی استالینیستی نظردهنده چپ روسی با نام نرگس است :
بی شعور ، حیوان ، کثیف ، شکنجه گر ، ... کسی که یک انسان دیگری را اینجوری مینامد وقتی با او مخالف است چه باید در مورد مکتب او گفت ؟
صد رحمت به شریعتمداری و ساواما و لاجوردی و ساواک و ثابتی و شکنجه گران دو رژیم گذشته .
شما فکر میکنید اگر روزی تودهای فدایی ها مثل این بابا حکومت دستشان برسد با دگر اندیشان چه میکنند ؟
من فکر میکنم ما باید حسرت آخوندها را بخوریم شاه که فرشته میشود .
چپ روسی خالی از هر منطقی است . آنها سودای سیبری و دفن اندیشه و آزادی را در سر دارند . دیکتاتوری پرولتاریا حاصلش همین است .
۲۴۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : نرگس م
عنوان : نرود میخ در آهن
اقای رها، واقعا فکر میکنید، گنجی هم ادمی هست و از شعور انسانی برخوردار هست و از ریا و شیادی اسلامی بدور؟ مثالی هست که میگوید، نرود میخ در آهن. این مقلدان امام ومنبر نشین های متحجر را اگر ذره ذره وجودشان را با پاک کننده ترین مواد شستشو دهید باز غرق در کثافت فکری و کرداری هستند. بیهوده گویی های این شکنجه گر نه از آگاهی و دانش و مطالعه اش هست بل از شیادی و دشمنی اش با هر چه انسان و تفکر انسانی است
۲۴۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|