پیام موسوی به کارگران و معلمان - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : حق انتخاب، حق مسلم ماست

عنوان : راه سومی وجود ندارد.
«کارگر خاموش و ارزان در سایه یک دیکتاتوری ممکن است».

مثال:- چین، ایران........

در جوامع مدنی، سکولار و دمکرات کارگر خاموش و ارزان غیر ممکن است.

مثال:- فرانسه، کانادا، آلمان....

نتیجه: ملت ایران تصمیم خواهد گرفت که به کدامیک از ایندو سیستم خواهد پیوست. راه سومی وجود ندارد.
۲۴۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : ه کم اول به خودتان و سلامت روانتان برسید که بهتر بتونین «رفاه و انسانست را در ایران به وجود آورید».
این نظر پایین از جنبش شکست نخوردگان را لطفا بیش از یک بار بخوانید. ۳۴ خط مغشوش نوشته که آخرش بگه:

«فقط جنبش کارگری ایران و در راس ان جنبش کمونیستهای کارگری است که می تواند سکولاریسم واقعی ، آزادی، برابری، رفاه و انسانیت را در ایران بوجود اورد.»

آخه دوست عزیز. شما که تو خارج و در کشورهایی که آزادید و همه جا هم ده نفرتان صدتا پرچم بالا می کنید برای دیده شدن بهتر، بگید چرا کسی به شما توجه نمی کنه؟ تازه مردم راهشان را هم کج می کنند از پیاده روی روبرو هم میرن که در یک لحظه هم بطور اتفاقی شما متوهم نشین که برای تظاهرات شما اومدن.

آن چهره های عبوس پرخاشگر عصبی... یه کم اول به خودتان و سلامت روانتان برسید که بهتر بتونین «رفاه و انسانست را در ایران به وجود آورید».
۲۴۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : کارگر خاموش و ارزان در سایه یک دیکتاتوری ممکن است
همانطور که بارها کمونیستهای کارگری گفته اند، همه جناحهای سرمایه در ایران برای استثمار مافوق سود به کارگر خاموش و ارزان احتیاج دارند و این ممکن نمی شود مگر با دیکتاتوری. تمام تلاش موسوی بعنوان یکی از نمایندگان جناحهای سرمایه در ایران انست که بگوید مساله کارگران توسعه است. اجرای قانون اساسی است. رشد صنایع ملی است در مقابل خارجی ها. این به زبان اصلی یعنی اینکه کارگران به خیابان بیایید تا برای جناح سرمایه صنعتی در مقابله با جناحهای بازارو نظامی و... بعنوان سرباز صفر برای ما بجنگید. تمام جناحهای سرمایه در ایران خواهان قطع سوبسیدها برای بار اوری بالاتر نرخ سود سرمایه از طریق حمله به مایجتاج کارگران هستند. به همین دلیل موسوی کلمه ای از این قطع سوبسیدها بزبان نمی اورد. در جایی هم که حرف بزند از بد مدیریتی ا.ن. می گوید که خوب بلد نیستند انرا اجرا کننداگر نا با اصل ان توافق دارد. معلمان خواسته مطرح کردند. کارگران ۸ خواسته حداقل مطرح کردند از جمله بالا بردن حداقل دستمزد که یک چهارم خط فقر است. خواهان جلوگیری از قطع سوبسیدها شدند. معلمان اعلام کردند که برای جلوگیری از اعدام همکارانشان دست به تحصن می زنند. موسوی و شرکا زرنگتر از انند که این خواسته ها را که منجر به بالا رفتن توقع کارگران می شود مطرح کنند. اینها برای حفظ کارگر خاموش و ارزان احتیاج به ماشین سرکوب رژیم دارند و برای همین هم از قانون اساسی دفاع می کنند تا دستگاه سرکوب به هم نریزد. هر شکافی در ماشین سرکوب، کاسه کوزه های اینها را بهم خواهد ریخت. اینها تا موقعیکه رژیم سنگها را بسته و سگها را رها کرده میتوانند جولان کنند. رژیم باید بزند و سرکوب کند تا اینها انرا نشان بدهند و بگویند به همین راضی شوید. اینها برای همین از مردم و جنبش انقلابی انها بیشتر از ا.ن. میترسند. اینها دعوایشان بوسیله بحرانی شکل گرفته که همین جنبش انقلابی شکل داده. اینها دختر عمو پسر خاله های یکدیگر ند و به همین دلیل اگر همدیگر را تکه پاره کنند باز هم در خاتمه بدلیل انکه در مقابل جنبش انقلابی مردم متحدند ، باز به همدیگر نزدیک می شوند. این است راز نزدیکی جناحهای مختلف سرمایه در ایران. آزادی، برابری و یک جمهوری انسانی که انسان ها در ان از یک منزلت برخوردار بوده و کارگران بتوانند زندگی مرفهی داشته باشند در سایه هیچگدام از جناحهای سرمایه میسر نیست. اینها بدنبال کسب مافوق سود هستند که سرمایه های خود را درسال چند برابر کنند. این فقط با حقوق ندادن به کارگران، حقوق زیر خط فقر دادن، با سرکوب بیشتر، با زندانی کردن رهبران انها میسراست. شرط اول رسیدن به این خواسته ها سرنگونی این رژیم است. تا ماشین سرکوب این سرمایه داران شکاف برندارد، مردم و کارگران نمی توانند خواسته های خود را مطرح کنند و متشکل شوند. این همان چیزی است که از موسوی تا نهضت ازادی در صددند که انجام نگیرد. کمونیستهای کارگری به یمن ۳۱ سال تجربه و خصوصا تجربه انقلاب ۵۷ دیگر نخواهند گذاشت جنبش طبقه کارگر تلاشش برای ساختن صنایع ملی و سایر خواسته های جناحهای بورژوازی تلف شود. همان کاری که گروههای چپ مثل فدایی در سال ۵۷ کردند. این جنبش دیگر فریب این حرفها را نخواهد خورد. آنهایی هم که ذره ای توهم داشتند باید ببینند که از این موسوی غیر از قانون اساسی و برگشت به دوران خمینی چیزی گرم نخواهد شد. فقط جنبش کارگری ایران و در راس ان جنبش کمونیستهای کارگری است که می تواند سکولاریسم واقعی ، آزادی، برابری، رفاه و انسانیت را در ایران بوجود اورد. تمام تجربه ۳۱ سال گذشته اینرا ثابت کرده و در همین ۱۰ ماهه گذشته نیز اینرا بیشتر تایید نمود. هیچ جناحی از سرمایه در ایران ذره ای خواسته ترقیخواهانه ندارد ونخواهد داشت. منافع طبقاتی ان در کسب مافوق سود بوی اجازه نمی دهد.
۲۴۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : دلسوخته لازم نیست برای بقیه حرف بزنی
اگه تعداد کلمات بیانیه های اپوزیسون را در این سی سال کنار هم بذاری به ته یونیورس میرسه: ۱۵ میلیارد سال نوری.

بذار یه حرکت به درد بخوری این دفعه بکنیم.
۲۴۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مبارز دلسوخته

عنوان : من بعنوان یک شهروند ایرانی حرف دل ده ها میلیون ایرانی را به تو می گویم تا دیگر بجای ما سخن نگویی.
آقای موسوی، شما در روز روشن دروغ می گویید و دروغ خود را مرتب تکرار می کنید، خجالت بکشید. کی دوران انقلاب، دوران طلایی بود و بازگشت به آن دوران که در حقیقت قادسیه دوم بود، امروز حلال مشکلات ما ملت است؟ از مذهبیونی مثل شما و آن خمینی گجستک دروغگوتر، نیرنگ بازتر، خونخوارتر، قدرت و ثروت پرست تر، شهوتران تر و مفت خورتر بشر به خود ندیده است. من بعنوان یک شهروند ایرانی حرف دل ده ها میلیون ایرانی را به تو می گویم تا دیگر بجای ما سخن نگویی. تو بزدل، فرصت طلب و خدعه گری درست مثل امامت خمینی که هیچ حقی برای برای ملتی که می گوید بساط تان را جمع کنید و گورتان را گم کنید قائل نیستی. تو آمده ای که نظام کثیف امامت را حفظ کنی درست مثل فریبا خاتمی.

من حرف دل ده ها میلیون ایرانی را می زنم وقتی می گویم که ما ملت بزرگترین اشتباه تاریخی خود را مرتکب شدیم وقتی خم شدیم تا شما انگل ها بر پشت ما سوار شوید. همان اول کار به اشتباه خود پی بردیم و به شما فهمانمدیم که شما را نمی خواهیم و جواب شنیدیم که «ما هزار سال آرزوی چنین روزی را داشتیم و فکر نکنید که به این سادگی ول می کنیم و می رویم». شرم بر شما باد که از معصومیت و عشق ما به دینمان زشت ترین سوء استفاده ها را کردید. ما دیگر نه دین داریم و نه مذهب، مساجد خالی را نگاه کن، جوان های ما را ببین، به میانسلان و کهنسالان ما چشمی بیانداز، همه و همه گریزان و افسرده و سرخورده و گرسنه و خسته. چه کسی جز خمینی و امثال تو این بلا را به سرشان آوردند.

من حرف دل ده ها میلیون شهروند ایرانی را می زنم و قتی به تو می گویم ما دوران طلایی انقلاب تو و خمینی گجستک تو را فراموش نکرده و نمی کنیم. تو عاشق خمینی دجالی هستی که احساسش به ایران «هیچ» بود، می گفت «اقتصاد مال خر است»، «جنگ برکت است»، «گریه کنید، گریه خوب است»، «هر مشکلی داریم از این دانشگاه هاست، «۳۰ میلیون می گویند آری من، می گویم نه»، «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»، «یا روسری، یا توسری»، «محارب حکمش اعدام است».......قهرمان تو این گجستک است.

«جنگ برکت خداست». ۸ سال جنگ بیهوده و اینهمه فاجعه که هنوز ادامه دارد، اینهمه معلول و شیمیایی که هیچکس سراغشان را نمی گیرد، دارو و هزینه به آنها پرداخت نمی کند، قبرستان های پر از جانباخته است. نه، نه، نه، اینها شهید نیستند، اینها ایثارگرانی هستند که برای حفظ تمامیت ارضی ایران و ناموس ملت ما در آرامگاه ها خفته اند. اینها برای ایران جنگیدند، نه برای اسلام تو و رهبر گجستک تو. از خانواده هایشان بپرس که جگر گوشه هایشان برای ایران فدا شدند یا برای دین تو. دوران طلایی تو با اعدام های بی دادگاه ها در بالای بام مدرسه رفاه آغاز شد و آن را جشن گرفتی. دوران طلایی انقلاب تو با رفتن روی مین ها بوسیله خردسالان جشن گرفته شد، با تجاوز به دختران در زندانها جشن گرفته شد، با اعدام های هزاران دختر و پسر ما در زندانها جشن گرفته شد، با کشتار مردم در سراسر کشور جشن گرفته شد، با بمب هایی که بر سر مان در جنگ می ریختند جشن گرفته شد، با قطع دست و پای مردم و در آوردن چشمانشان از حدقه جشن گرفته شد، با اعدام ها و شلاق زنی ها و سنگسارها در میدان ها جشن گرفته شد، با فرار ایرانی ها از ایران و از کوه ها و آبها اگر زنده می ماندند جشن گرفته شد، با انقلاب فرهنگی سروش ها جشن گرفته شد، با مردان و زنان شما که در خیابانها لبهای ماتیک زده را با تیغ می بریدند جشن گرفته شد، با کوپن های کره و تخم مرغ های تو جشن گرفته شد...تو موسوی جشن می گرفتی و ما عزا می گرفتیم. تو روی گورهای ما دست افشانی می کردی و ما نمی دانستیم برای کدامین هزار غم و درد خود گریه کنیم.

تو و امام دجال تو، دو دروغگو، دو بی شرم، جشن تو پایان یافته است. ما راه خود را از همان اول جدا کرده بودیم و هر چه زمان پیش رفت به عده ما اضافه و از عده شما کم شد، شما دیگر عددی نیستی. عکس امامت را سوزاندیم، با شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی، نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران، استقلال آزادی، جمهوری ایرانی لرزه بر اندام تو انداختیم. تو مهره ای سوخته ای ولی ما مهره ای اصلی و مهره های بیشماریم. ما تا تو و قبیله ات را از اریکه قدرت به پایین پرتاب نکنیم باز نخواهیم ایستاد.

ما از جنس شما نیستیم، هر آنچه شمایید ما نیستیم. ما قاتل، متجاوز، کینه توز، دروغگو ،خرافه پرست، بی وجدان، وحشی و بی شرف نیستیم.

زمان آن فرا رسیده است که آپوزیسیون خارج از کشور بخود آید وگرنه مسئول ادامه مصیبت در ایران شناخته خواهد شد. به موسوی فرصت کافی داده شد و کاری جز سعی در فرسایش جنبش سبز نکرد. جای او در جزیره ای است که تنها ساکنین آن موسوی، استخوان های پوسیده خمینی و قانون اساسی اش است.
۲۴۴٨۲ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : راه پیمایی بزرگ به سمت وطن
خوشبختانه به میمنت جنبش سبز بسیاری از مسائل ساده و ابتدایی که در ذهن ما ایرانیان برای سال ها پیچیده و بغرنج شده بود، روشن شد:

- همه گروه ها و جریانات فکری دارند به این نتیجه می رسند که چقدر تا حالا قمپز در می کرده اند و آروزهای شیک را که ممکن است تا ۵۰ سال دیگه هم نتوان به آن رسید، هزاران بار بیانیه کرده اند.

- نویسندگان و متفکران و فلاسفه ما هم در این سی سال مطلبی بیشتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر عرضه نکرده اند.

- اصلاح طلبان و از جمله آقایان موسوی و کروبی و خاتمی دریافتند که چقدر با خودی و ناخودی کردن های سی ساله به این ملک و ملت ضربه زده شده است.

- «تغییر» با رفتن این و آمدن آن حاصل نمی شود. فکر می خواهد و برنامه… هزینه و درد دارد. برای «هزینه کمتر» از همین قانون اساسی «شروع کنیم» و چون یک ملت بالغ تازه کنار هم بشینیم و با هم حرف بزنیم تا بتوانیم همفکری و برنامه ریزی کنیم و در جهت تامین حقوق شهروندان به سمت پیاده کردن اعلامیه جهانی حقوق بشر گام برداریم.

- معیارها و استانداردهای جهانی «انتخابات آزاد» کاملن مشخصه. منتظر اجازه یک نفر نشیم. همزمان با یک راه پیمایی بزرگ چند روزه در ایران، هموطنان خارج کشور همه با هم به سمت مرز ترکیه حرکت کنیم و وارد خاک وطن بشیم. انتخابات مجلس شورا را آزاد برگزار کنیم و مجلس فعلی را منحل کنیم.
۲۴۴۷۶ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : شافعه وتری

عنوان : افتخار به یک چهارم طول جنگ به قیمت انکار سه چهارم آن؟!
مهندس موسوی عزیز
ضمن عرض سلام
در مورد افتخار به جنگ "هشت ساله"خودتان بهتر میدانید که این جنگ میتوانست دو ساله باشد نه هشت ساله!
امروزه همگان میدانند که درسالهای ابتدائی جنگ در سال ۱۳۶۱ جانفشانی همه ی اقشار مردم و آزادی خرِّمشهر سبب شد صدّام چنان به دست و پا بیفتد که به دنبال هر راهی برای پایان دادن به جنگ باشد. حتّی قرار شد نه تنها عقب نشینی که غرامت هنگفتی را نیز به ایران بپردازد. امّا مصلحت نظام از همان ابتدا برضدّ مصلحت مردم (اگر به صلح تمایل داشتند شما نیزصلح کنید/سوره‍ی انفال/۶۱) استوار بود.
پس لطفاً با ابراز یک چهارم افتخار آمیز حقیقت (۲ سال ابتدای جنگ)واخفای سه چهارم ننگینش( ۶ سال ادامه ی جنگ)، خود را از چشم مردم نیندازید بلکه در اصلاح خود پشت گرم به مردم باشید که به قول دکتر شریعتی در مصادیق اجتماعی ناس و الله هم ارزند.
۲۴۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : نکات مثبت و نکات منفی در بیانیه آقای موسوی
سرانجام آقای میرحسین موسوی به فکر " قشر " کارگران و " قشر " معلمان افتاد و پیامی به مناسبت اول ماه مای و روز معلم انتشار داد.در این پیام نکات مثبت و نکات منفی وجود دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱- نکته مثبت در پیام ایشان ارزش قائل شدن به نقش کارگران و معلمان در جامعه است . حداقل در حرف این موضوع را بیان می کنند ولی درعمل آقای میرحسین موسوی با مسولیت هائی که در نظام اسلامی داشته برای آنها چه کرده و آن بخش هائی از قانون اساسی که امروز اجرا نمی شود ، آیا در زمان ایشان برای معلمان و کارگران اجرا می شد؟
۲- اما نکات منفی بیشماری در پیام ایشان وجود دارد که بطور خلاصه به آن اشاره می شود:
الف - آقای میرحسین موسوی سال های اول انقلاب را مثبت ارزیابی می کند و وضعیت کارگران و معلمان را نورانی و ... ارزیابی میکند و می خواهد دوباره سال های اول انقلاب باز گردد؟!!! آقای میرحسین موسوی واقعا" فراموش کرده که در انقلاب فرهنگی در سازمان های آموزشی چه تعداد معلمین و اساتید پاکسازی شدند؟ چه تعداد معلمین برجسته و با تجربه به تاکسی رانی، باز کردن نجاری و بقالی و ... پرداختند؟ چه تعداد کارگران مبارز از کارخاجات اخراج و برخا" زندانی شدند؟ آقای میرحسین موسوی واقعا" به بیماری فراموشی دچار شده است؟
ب - آقای میرحسین موسوی به کارگران و معلمان می گوید تنها راهش بازگشت به قانون اساسی است. واقعا" آدمی تعجب می کند . تا کی آقای میرحسین موسوی از مردم و بویژه معلمان و کارگران می خواهد که به قانون اسای باز گردیم و در چهارچوب قانون اساسی فعالیت کنیم؟ سی سال است که کارگران می خواهند که سازمان های صنفی خود را داشته باشند . سی سال است که با آن مخالفت می شود) در سالهای اول انقلاب که امام ایشان در قید حیات بودند و در میانه انقلاب که دیگر همفکران ایشان ( اصلاح صلبان اسلام رحمانی ) بر سر کار بودند و چه امروز که اسلام گرایان غیر رحمانی بر سر کارند. آقای موسوی شما مهره خوبی را برای حاکمان جمهوری اسلامی بازی می کنید . آگاهانه و یا ناخود آگاهانه. چون مردم ، معلمان و کارگران را به چه چیزی وعده می دهید چون بهشت و جهنم.

آقای میرحسین موسوی اگر شما معتقدید که قانون اساسی از حقوق صنفی و سیاسی معلمان و کارگران و دیگر گروه های اجتماعی را حمایت می کند چرا طبق این اصول از مردم نمی خواهید که قانون اساسی از خواسته های شما حمایت می کنید و به همین دلیل سازمان های سیاسی و صنفی خودرا بر اساس این اصول تشکیل دهید و برای خواست های خود از کارفرمایان و حمایت گران آنها حاکمان حکومت اسلامی مصرانه بخواهید.
آقای میرحسین موسوی اگر این قانون اساسی که شما حامی آن هستید و اگر شما بطور واقعی از خواست های مردم و معلمان و کارگران پشتیبانی می کنید از این تصور خیالی بیرون بیائید. این قانون اساسی همین است که اجرا می شود و حاکمان اوایل انقلاب و حاکمان امروزین بر اساس همین قانون اساسی بر مردم حکومت کرده اند و مردم ( جز بخشی از برادران و خواهران مسلمان رحمانی و غیر رحمانی ) نقشی در سرنوشت خود نداشته اند و به علت عدم شناخت از ماهیت حکومت اسلامی با آرائ خود بر علیه خواست ها و حقوق انسانی خود حرکت کرده اند.

اگر من جای آقای موسوی بودم در پیامم به معلمان و کارگران و همه اقشار و گروه های مردم می گفتم:

مردم شرافتمند، کارگران و معلمان
اول ماه مه و روز معلم را به روز مبارزه برعلیه زورگوئی ، تبعیض، بی حقوقی، شکنجه و زندان،اعدام، تشکل سازمان های سیاسی و صنفی و نافرمانی از حکام اسلامی، خواستار برچیده شدن زندان و شکنجه داد گاههای اسلامی، برچیدن بی حقوقی زنان و اقوام و اقلیت های مذهبی و ... تبدیل کنیم.
اول ماه مه و روز معلم و هر روزمان را برای اجرای انتخابات آزاد و رفراندوم قانون اساسی و حاکمان زور و ریا و تزویر تبدل کنیم.
همبستگی میان زنان و مردان و اقشار و گروه های مختلف را گسترش دهیم و با همفکری و حمایت از خواست های آنها در جهت ایجاد تشکل های دمکراتیک بکوشیم.
خواستار جدائی نهاد های سیاسی از نهاد دینی شویم و با احترام به آداب و سنن و اعتقادات مذهبی آنان حکومت را از یوغ شمشیر و چماق مسلمانان غیر رحمانی نجات دهیم.
نجات ما مرمان نه چشم امید به قانون اساسی حکومت اسلامی که اجرای اصول آن منوط به ولی امر است به نیروی اتحاد، آگاهی و سازمانیابی خودمان است. پیش به سوی ایجاد سازمان های سیاسی و صنفی و دمکراتیک غیر وابسته به دولت و تلاش برای شناخت بیشتر از ماهیت حکومت کشتار و زور گوی ایران.
۲۴۴۶۶ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹