بیشتر از هشتاد سال است که کارگران ایرانی زندانی سرمایه هستند
با یاد کارگر شهید چاپخانه حجاری و با درود به کارگران مبارز منصور اسالو و ابراهیم مددی


س. حاتملوی


• تعدادی از پیشرو ترین، آگاه ترین و شجاع ترین کارگران به «اتهام» ایجاد سندیکاهای کارگری در زندان به سر می برند. اینها کارگران سندیکالیست کشور هستند. اینها کارگرانی هستند که در مقابله با زورگوئی سرمایه پیش از همه به ضرورت ایجاد سازمانهای صنفی خود پی برده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ٣۰ آوريل ۲۰۱۰


این روزها که کارگران در سرتاسر کشور از جمله در آذربایجان به استقبال اول ماه مه می روند، تعدادی از پیشرو ترین، آگاه ترین و شجاع ترین کارگران به «اتهام» ایجاد سندیکاهای کارگری در زندان به سر می برند. اینها کارگران سندیکالیست کشور هستند. اینها کارگرانی هستند که در مقابله با زورگوئی سرمایه پیش از همه به ضرورت ایجاد سازمانهای صنفی خود پی برده اند. در صدر این کارگران منصور اسالو و ابراهیم مددی قرار دارند. این دو که همراه با تعدادی از فعالین کارگری نیشکر هفت تپه قبلاً بارها دستگیر شده، خود و خانواده هایشان مورد اذیت و آزار قرار گرفته بودند، ماههاست که در بدترین شرائط در زندان به سر می برند.   همچنین در سالی که گذشت فعال کارگری و ملی آذربایجانی چنگیز بخت آور به شکل مرموزی در محل کارش درگذشت. بعد از گذشت ماه ها هنوز هم دلایل مرگ این فرزند دلاور آذربایجان که قبلاً بارها زندانی و شکنجه شده بود، به درستی روشن نشده است. انگشت اتهام فعالین کارگری و ملی آذربایجانی به سوی ارگانهای اطلاعاتی رژیم نشانه رفته است. چرا که این ارگانها در ربودن، شکنجه کردن و کشتن فعالین ملی آذربایجانی ید طولانی دارند.   
رژیمهای ضد مردمی پهلوی های پدر و پسر و وارث خلف آنها رژیم ارتجاعی اسلامی، همیشه درخواست کارگران برای آزادیهای سندیکائی و بهبود سطح زندگیشان را با زندان و شکنجه پاسخ داده اند. زندانی کردن کارگران به خاطر درخواستهای صنفی شان سابقه ای طولانی در کشور دارد. برای نمونه نوشته ای را از نشریه‍ی ستاره‍ی سرخ- ارگان مرکزی حزب کمونیست ایران- که در سال ۱٣۰٨ شمسی منتشر شده است، با کمی اختصار در اینجا می آورم:

فریاد کارگران محبوس از محبس های ایران

اطاقهای تاریک و تنگ، محبس های قرون وسطائی ایران، سیاه چالهای مرطوب و بدون هوا با شکنجه و آزارهای بدنی و رفتار خشن حیوان منش کارکنان «با تربیت» نظمیه، درست یک سال است که نوباوگان کارگر ایرانی را در دامن خود پذیرائی می کند. شرائط طاقت فرسا و جانکاه محبس قوای جمعی بهترین فرزندان نسل زحمتکش ایران را روز بروز تحلیل برده و شیره‍ی حیات آنها را می مکد. ما نمی دانیم تا کنون چند نفر از این جوانان که آنها نیز مثل دردانه های ناز پرورده‍ی اشراف و طبقه‍ی اغنیا در اول بهار جوانی آرزوی زندگی و استنشاق هوای آزاد و دیدن نور آفتاب را داشته اند، در گوشه‍ی محبس های تاریک و تحت شکنجه‍ی نظمیه‍ی ایران هلاک شده اند. ما نمی دانیم که چقدر از این افراد با شرف طبقه‍ی ساده و «عوام» فعله‍ی ایران و سایر انقلابیون در ظرف یک سال اخیر بدون محاکمه در زندانهای «مملکت باستانی» مسموم و یا خفه و تیرباران گردیده است. ...
ولی آیا ما نمونه و شاهد زجرهای عمال نظمیه های ایران را که نسبت به محبوسین به عمل می آورند، در دست نداریم؟ آیا حجازی کارگر ساده‍ی مطبعه تهران را به اسم نماینده و آگنت کمینترن در ظرف شش ماه به قدری در محبس های گیلان و تهران داغ و درفش و شکنجه نکردند که بالاخره در زندان جان داد؟ آیا رژیم مخوف محبس تهران چندین تن اعضای فعال اتحادیه های کارگران را تقریباً دیوانه و بکلی علیل و از زندگی بیزار نکرد؟ ...
حبس کردن دسته دسته احرار و جوانهای با حس انقلابی و کشتار گروه گروه زحمتکشان فارس و لر و ترک و کرد و عرب و بلوچ به نام « مرکزیت» ایران یعنی تحکیم اساس حکومت دیکتاتوری و پلیسی، اینست آن عملیات «تجدد پرورانه»ای که حکومت « ملی» پهلوی در نزد ارباب های خود امپریالیزم خارجی و ارتجاعیون داخلی می تواند به وجود آن افتخار و مباهات نماید.
حکومت امروز سعی می کند که به وسیله‍ی زجر و شکنجه و حبس های طولانی قوای بدنی انقلابیون ایران را فلج کرده و از کار انداخته و آنها را بدون خطر نماید. خانواده‍ی آنها را در بدر کرده و گدا و بدون نان سازد. هر گونه اظهار حیاتی را از طرف کارگران و زارعین و کسبه با تضییقات سخت خود مواجه کرده و هر قسم تشکیلات آنها را منحل و نابود نماید. ...
دوازده ماه قبل بر اثر خبر اعتصاب کارگران نفت جنوب، قوای نظامی و پلیس ایران بر یک عده کارگران غیر مسلح هجوم آورده عده‍ی زیادی را دستگیر و محبوس نمود. این بار اولی نبود که رژیم پهلوی در عرض پنج سال حکومت پر مظالم و پر از فجایع خود، جمع کثیری جوانهای حساس و پاک زحمتکش و انقلابی را در زندان گسیل ساخت. ولی این مرتبه‍ی اول بود که صاعقه‍ی غضب ملازمان شاهنشاهی استثناً و به طور انحصار متوجه کارگران جوان ایران گردیده و قرباینهای خود را منحصراً از میان این طبقه انتخاب نمودند. آیا گناه این فعله ها که نسبت های کمونیستی و آشوب طلبی و انقلابی به آنها داده و یک سال است بدون محاکمه گرفتار سخت ترین رژیم انگیزیسیون دوره‍ی قرون وسطائی پهلوی شده اند، چیست؟ گناه آنها این است که که در مقابل وضعیات ناگوار اقتصادی خود و طرز رفتار وحشیانه‍ی کمپانی انگلیسی نفت جنوب خواستند اظهار مقاومت نموده و بوسیله‍ی اعتصاب کمپانی را وادار به بعضی گذشت ها و تسهیلات در زندگی خود نمایند. ...
آری ما تکرار می کنیم که نمی دانیم تا کنون چند نفر از رفقای کارگر ما در سیاه چال های مخوف هلاک شده اند. حیات این عملجات «بی سر و پای» ایرانی برای روسای نظمیه‍ی شقاوت کار و یا جلادهای عیاش مقامات عالیه‍ی آنها چه اهمیتی دارد؟ ...
برای دولت ایران و طبقه‍ی حاکمه‍ی امروزی، دشمن هولناک و مخوف همانا فعله ها و زارعین ایرانی و زحمتکشان بومی فارس و ترک و کرد و عربند، نه امپریالیست های خارجی! ...
ما از تمام افراد صالح و با شرف ایرانی تقاضا می کنیم که برای استخلاص جمعی کارگران بیگناه با هم هم آواز گردیده و بر ضد این رژیم فعال مایشائی پرتست نمایند.
صدای فریاد کارگران محبوس ایران که از دیوارهای ضخیم محبس ها و سیاه چالها به گوش اشراف و اولیای امور ایران نمی رسد، قطعاً در محافل کارگران دنیا طنین انداز شده و ما درخواست می کنیم که آنها دست برادری خود را برای کمک به طرف کارگران و زحمتکشان ایران دراز کنند.

منبع: ستاره‍ی سرخ- ارگان مرکزی فرقه‍ی کمونیست ایران «۱٣۱۰- ۱٣۰٨» - به کوشش حمید احمدی