متن کامل نامه ی احمدی نژاد به بوش
ما باور داریم عالیجناب از آموزه های مسیح پیروی می کنید...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱۰ می ۲۰۰۶
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) متن کامل نامه ی احمدی نژاد به جرج بوش رئیس جمهور آمریکا را به نقل از روزنامه ی لوموند - چاپ فرانسه – منتشر کرده و خاطرنشان ساخته است متن این نامه در اختیار رسانه های ایران قرار نگرفته است.
«آقای جورج بوش
رییسجمهور ایالات متحدهی آمریکا
برای مدتی است که من فکر میکنم چگونه کسی میتواند تناقضات غیر قابل انکاری را توجیه کند که در فضای بینالمللی وجود دارد که همچنان به طور مداوم دربارهی آنها بهویژه در گردهماییهای سیاسی و در میان دانشجویان دانشگاهها بحث و تبادل نظر میشود. بسیاری از سوالات بیپاسخ ماندهاند. اینها مرا وادار کرده است تا به بحث دربارهی برخی از تناقضات و سوالات با این امید که بتواند فرصتی را برای اصلاح و جبران آنها فراهم کند بپردازم.
آیا کسی میتواند پیرو عیسی مسیح (ع) پیامبر بزرگ خدا باشد،
احساس التزام به احترام به حقوق بشر کند،
لیبرالیسم را به عنوان مدلی از تمدن ارایه کند،
مخالفت کسی را با اشاعهی سلاحهای هستهیی و سلاحهای کشتارجمعی اعلام کند،
"جنگ با ترور" را شعار خود بسازد،
و در آخر،
به سوی استقرار جامعهی بینالمللی واحدی رود – جامعهای که مسیح و پارسایان زمین روزی بر آن فرمانروایی کنند – اما در عین حال، کشورهایی را مورد حمله قرار دهد؛ جانها، شهرت و مایملک مردم را نابود کند و فرصت اندکی را ایجاد کند و اجازه دهد جنایتکاران، شهری کوچک یا برای مثال کل یک روستا یا شهر را به آتش بکشند،
یا به دلیل احتمال وجود سلاحهای کشتار جمعی در کشوری آن کشور اشغال شود، حدود یکصد هزار تن در آن کشته شوند، منابع آبی، کشاورزی و صنعتیاش نابود شوند، نزدیک به ۱٨۰ هزار نیروی خارجی در آن مستقر گردند، حرمت حریمهای خانهی شهروندان را بشکند و کشور را شاید ۵۰ سال به عقب بازگرداند. به چه قیمتی؟ صدها میلیارد دلار از خزانهی یک کشور و چندین کشور مشخص دیگر خرج میشود و دهها هزار تن از مردان و زنان جوان به عنوان نیروهای اشغالگر در وضعیتی آسیبپذیر دور از خانواده و عزیزانشان قرار میگیرند، دستانشان به خون دیگران آلوده میشود، مجبور هستند که فشار روانی بسیاری را تحمل کنند که هر روزه برخی از آنها را به خودکشی وادار میکند و برخی آنها را با افسردگی به خانه بازمیگرداند و آنها با انواع بیماریها و ناراحتیها دست و پنجه نرم میکنند. در حالی که برخی از آنها نیز کشته شده و اجسادشان به خانوادههایشان بازگردانده میشود.
در چارچوب وجود سلاحهای کشتارجمعی، این تراژدی به غرق شدن ملت کشور اشغال شده و کشور اشغالگر میانجامد. سپس مشخص میشود که هیچ سلاح کشتار جمعی وجود نداشته است که بر اساس آن اقدام را آغاز کرد.
البته صدام یک دیکتاتور جنایتکار بود. اما جنگ برای سرنگون کردن او به راه انداخته نشد. هدف اعلام شدهی جنگ، یافتن و نابود کردن سلاحهای کشتار جمعی بود. او در راستای هدفی دیگر سرنگون شد. با این حال مردم منطقه از این بابت خوشحالند. این را خاطرنشان میکنم که در خلال سالهای بسیار جنگ علیه ایران، صدام از سوی غرب مورد حمایت قرار گرفت.
آقای رییسجمهور،
احتمالا میدانید که من یک آموزگارم. دانشجویان من از من میپرسند که این دست اقدامات چگونه با ارزشهای اعلام شده در ابتدای این نامه و ادای وظیفه در قبال سنن عیسی مسیح (ع) پیامبر صلح و بخشش، تطبیق دارد.
زندانیانی در خلیج گوانتانامو وجود دارند که محاکمه نشدهاند، حقوق قانونیشان سلب شده، خانوادههایشان نمیتوانند آنها را ببیند و آشکارا در سرزمینی غریب خارج از کشور خودشان نگهداری میشوند. هیچ نظارت بینالمللی بر وضعیت و سرنوشت آنها وجود ندارد. کسی نمیداند که آیا آنها زندانی، زندانی جنگی، متهم یا جانی هستند.
بازرسان اروپایی وجود زندانهای مخفی را در اروپا تایید کردهاند. من نمیتوانم آدمربایی شخصی و بردن آن مرد یا زن به زندانهای مخفی را با اصول هیچ سیستم حقوقی ارتباط دهم. برای آن موضوع من نمیتوانم درک کنم که چگونه چنین اقداماتی مطابق با ارزشهای مطرح شده در ابتدای این نامه به طور مثال، آموزههای عیسی مسیح (ع)، حقوق بشر و ارزشهای لیبرال مرتبط است؟
افراد جوان، دانشجویان دانشگاهها و مردم عادی سوالات بسیاری را درخصوص پدیدهی اسراییل دارند. من مطمئنم که با برخی از آنها آشنا هستید.
در طول تاریخ بسیاری از کشورها اشغال شدهاند اما من فکر میکنم استقرار کشوری جدید با مردمی جدید، پدیدهای جدید است که منحصر به زمانهی ماست.
دانشجویان میگویند که ۶۰ سال پیش چنین کشوری وجود نداشت. آنها نقشهها و کرههای قدیمی را نشان میدهند و میگویند شما هم مانند ما تلاش کنید. ما قادر نبودهایم کشوری به نام اسراییل را بیابیم.
من به آنها میگویم تاریخ جنگ جهانی اول و دوم را مطالعه کنید. یکی از دانشجویانم به من گفت که در جریان جنگ جهانی دوم که بیش از دهها میلیون نفر جان خود را از دست دادند، اخبار مربوط به جنگ به سرعت از سوی طرفهای در حال جنگ منتشر میشد. پس از جنگ آنها ادعا کردند که شش میلیون یهودی کشته شدهاند. شش میلیون انسانی که قطعا با دو میلیون خانواده وابستگی داشتهاند.
دوباره اجازه دهید، فرض کنیم که این رخدادها حقیقت دارد. آیا این به صورت منطقی میتواند تاسیس کشور اسراییل در خاورمیانه یا حمایت از چنین کشوری را توجیه کند؟
آقای رییسجمهور،
من مطمئن هستم که شما میدانید چگونه – و به چه هزینهای – اسراییل ایجاد شد:
- چندین هزار نفر در این فرآیند کشته شدند؛
- میلیونها تن از افراد بومی آواره گشتند؛
- صدها هزار هکتار از اراضی کشاورزی، باغات زیتون، شهرها و روستاها تخریب شدند.
این تراژدی مختص به زمان استقرار اسراییل نیست و متاسفانه ۶۰ سال است که تاکنون جریان دارد.
رژیمی مستقر شده است که هیچ رحمی را حتی برای کودکان قائل نیست، خانهها را در حالی که ساکنانش هنوز در آن هستند، نابود میکند، فهرست پیشدستانهاش و طرحهای خود را برای ترور شخصیتهای فلسطینی اعلام میکند و هزاران تن از فلسطینیان را در زندان نگه میدارد. چنین پدیدهای حتی در بعیدترین حالت ممکن در حافظهی تاریخی کنونی نیز منحصر به فرد است.
سوال مهم دیگری که مردم میپرسند این است که چرا این رژیم مورد حمایت قرار میگیرد؟
آیا حمایت از این رژیم با آموزههای عیسی مسیح (ع) یا موسی (ع) یا ارزشهای لیبرال همخوانی دارد؟
آیا ما اینگونه درک میکنیم که اجازه دادن به ساکنان اصلی این سرزمینها – داخل و خارج از فلسطین – چه مسیحی، مسلمان یا یهودی باشند، برای تعیین سرنوشتشان در تضاد با اصول دموکراسی، حقوق بشر و آموزههای پیامبران است؟ اگر نه، چرا چنین مخالفت گستردهای با برگزاری همهپرسی انجام میشود؟
دولت تازه انتخاب شدهی فلسطین اخیرا قدرت را در دست گرفته است. تمام ناظران مستقل تایید کردهاند که این دولت برآمده از انتخابات است. به طور غیر قابل باوری آنها دولت منتخب را زیر فشار گذاشتهاند و به آن توصیه کردهاند که رژیم اسراییل را به رسمیت بشناسد، از مقاومت دست بردارد و برنامههای دولت پیشین را دنبال کند.
اگر دولت فعلی فلسطین همان وضعیت سابق را در پیش میگرفت، ملت فلسطین آن را انتخاب میکرد؟ دوباره میگویم آیا چنین موضعی در مخالفت با دولت فلسطین ربطی با ارزشهایی که پیشتر مطرح شده است، دارد؟ مردم همچنین میگویند "چرا تمام قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت اسراییل وتو میشود؟"
آقای رییسجمهور،
همان گونه که شما به خوبی آگاه هستید، من در میان مردم زندگی میکنم و در ارتباط مداوم با آنها هستم - بسیاری از مردم خاورمیانه نیز میتوانند با من تماس داشته باشند- آنها به سیاستهای دوگانه اعتمادی ندارند. این مشخص است که مردم منطقه به صورت فزایندهای از چنین سیاستهایی خشمگین هستند.
من قصد ندارم که سوالهای زیادی را مطرح کنم، اما نیاز است که چند نکتهی دیگری را نیز یادآور شوم.
چرا هرگونه دستاورد تکنولوژیک و علمی در منطقهی خاورمیانه به معنای تهدید علیه رژیم صهیونیستی تصویر و تعریف میشود؟ آیا تحقیق و توسعهی علمی یکی از حقوق بنیادین ملتها نیست؟
شما با تاریخ آشنایی دارید. جدای از قرون وسطی در چه زمان دیگری از تاریخ پیشرفت علمی و فنی جرم محسوب میشده است؟ آیا احتمال اینکه دستاوردهای علمی برای مقاصد نظامی مورد استفاده قرار گیرد، میتواند دلیلی کافی برای مخالفت با علم و فنآوری به صورت توامان باشد؟ اگر چنین پیشفرضی درست باشد بنابراین باید با تمام قوانین علمی از جمله فیزیک، شیمی، ریاضی، پزشکی، مهندسی و ... نیز مخالفت شود!
دروغهایی درخصوص موضوع عراق مطرح شده است. نتیجه چه بود؟ شکی ندارم که دروغ گفتن در تمام فرهنگها نکوهیده است و شما هم دوست ندارید که دروغ بشنوید.
آقای رییسجمهور،
آیا ساکنان آمریکای لاتین حق ندارند که بپرسند چرا دولتهای منتخبشان مورد مخالفت قرار میگیرند و رهبرانی که از طریق کودتا بر سر کار آمدهاند، حمایت میشوند؟ یا چرا آنها باید به صورت مداوم مورد تهدید قرار بگیرند و در هراس به سر برند؟
مردم آفریقا، سختکوش، خلاق و مستعد هستند. آنها میتوانند نقشی مهم و ارزشمند را برای تامین نیازهای بشریت ایفا کنند و پیشرفت مادی و معنوی آن را ارتقا بخشند. فقر و مشقت در بخشهای عظیمی از آفریقا مانع از تحقق چنین امری میشود. آیا آنها حق ندارند بپرسند چرا ثروت عظیمشان - از جمله منابع معدنی – با وجود این حقیقت که آنها بیش از دیگران به آن نیاز دارند چپاول میشود؟
مجددا میگویم آیا چنین اقداماتی برآورندهی آموزههای مسیح (ع) و معتقدات حقوق بشر است؟
مردم شجاع و مومن ایران نیز سوالات و گلایههای بسیاری دارند که از آن جمله کودتای ۱٣٣۲ و به تبع آن سرنگونی رژیم مشروع وقت، مخالفت با انقلاب اسلامی، تبدیل سفارت به مقر حمایت از فعالیتهای مخالفان جمهوری اسلامی (هزاران صفحه از اسناد بر این ادعا صحه میگذارند)، حمایت از صدام در جنگی که علیه ایران به راه انداخت، مورد اصابت قرار دادن هواپیمای مسافربری ایرانی، مسدود کردن داراییهای ملت ایران، افزایش تهدیدات، خشم و نارضایتی و همچنین مخالفت با پیشرفت علمی و هستهیی ملت ایران (درست زمانی که تمام ایرانیها خوشحال از پیشرفت کشورشان هستند) و بسیاری از گلایههایی دیگر که من در این نامه به آن اشاره نمیکنم.
آقای رییسجمهور،
یازده سپتامبر واقعهی فجیعی بود. کشتار بیگناهان در تمامی نقاط جهان اسفبار و وحشتناک است. دولت ما به سرعت انزجار خود را از ترتیبدهندگان این واقعه ابراز کرد و ضمن ابراز تسلیت با بازماندگان، با آنها ابراز همدردی کرد.
تمام دولتها وظیفه دارند که از جان، مال و شأن شهروندانشان محافظت کنند. گفته میشود که دولت شما سیستمهای امنیتی، حفاظتی و اطلاعاتی گستردهای را به خدمت گرفته است و حتی مخالفانش در خارج را نیز دستگیر میکند. یازده سپتامبر عملیات سادهای نبود. آیا میتوانست بدون هماهنگی با سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی طرحریزی و اجرا شود؟
البته این یک حدس و گمان دانشگاهی است؛ چرا جنبههای این حمله مخفیانه باقی مانده است؟ چرا چیزی در رابطه با آنکه چه کسی مسوولیت این حملات را بر عهده گرفته است، به ما گفته نمیشود؟ و چرا آنها که مسوول و مقصر شناخته شدند، مورد محاکمه قرار نگرفتند؟
تمام دولتها وظیفه دارند که امنیت و آرامش ذهنی را برای شهروندانشان فراهم کنند. چندین سال است مردم کشورتان و همسایگان نقاط دردسرخیز جهان آرامش ندارند. پس از یازده سپتامبر به جای ترمیم احساسات جریحهدار شده بازماندگان و مردم آمریکا - که به طور گستردهای متاثر از حملات بودند - برخی از رسانههای غربی صرفا به تشدید فضای ترس و ناامنی پرداختند؛ برخی به طور مداوم دربارهی احتمال حملات تروریستی جدیدتر صحبت کردند و مردم را در وحشت نگه داشتند. آیا این خدمتی به مردم آمریکاست؟ آیا امکان محاسبهی خسارات ناشی از ترس و دلهره وجود دارد؟
شهروندان آمریکا در ترس مداوم از حملات تازهای زندگی کردند که میتوانست هر لحظه و در هر مکانی رخ دهد. آنها در خیابانها، محل کارشان و خانه احساس ناامنی داشتند. چه کسی از چنین وضعیتی خوشحال است؟ چرا رسانهها به جای انتقال احساس امنیت و فراهم کردن آرامش ذهنی به افزایش احساس ناامنی دامن زدند؟
برخی معتقدند این جنجالسازیها راه را برای حملهای به افغانستان - و حتی توجیه آن - باز کرد.
دوباره باید به نقش رسانه اشاره کنم. در منشور رسانهیی، انتشار اطلاعات صحیح و گزارشدهی صادقانهی ماجرا از اصول اعتقادی است. من تاسف عمیقم را از بیتوجهی که برخی رسانههای مشخص غربی نسبت به این اصول نشان دادند ابراز میکنم. بهانهی اصلی برای حمله به عراق وجود سلاحهای کشتار جمعی بود. این به طور مداوم تکرار شد - و به افکار عمومی القا شد تا در نهایت باور کنند-– و زمینه برای حمله به عراق مهیا گشت.
آیا حقیقت در یک فضای ساختگی و گمراهکننده گم نمیشود؟
مجددا اگر اجازه داده شود که حقیقت گم شود، چگونه میتوان آن را با ارزشهای فوقالذکر وفق داد؟ آیا حقیقت نزد قادر مطلق نیز قابل پنهان کردن است؟
آقای رییسجمهور،
در کشورهای اقصی نقاط جهان شهروندان تامینکنندهی هزینههای دولت هستند تا دولتشان در مقابل قادر باشد به آنها خدمت کند.
سوال اینجاست که "صدها میلیارد دلار پولی که سالانه برای جنگ عراق هزینه شد چه حاصلی برای شهروندان داشت؟"
همانطور که جنابعالی آگاهید، در برخی از ایالتهای کشور شما مردم در فقر به سر میبرند. چندین هزار بیخانمان و بیکار مشکلی عمده در کشورتان به شمار میرود. البته این مشکلات کمابیش در سایر کشورها نیز وجود دارد. با در نظر گرفتن این شرایط آیا هزینههای سرسامآور جنگ که از جیب ملت پرداخت میشود میتواند توجیهکننده و در راستای اصول پیشتر مطرح شده باشد؟
آنچه ذکر آن رفت، برخی از گلایههای مردم سراسر جهان، منطقه ما و کشور شما است. اما قصد اصلی من - که امیدوارم تا حدی با آن موافق باشید – بدین شرح است:
آنها که در مسند قدرت قرار دارند برای زمان مشخصی بر سر کارند و نمیتوانند به صورت نامحدود حکومت کنند اما نام آنها در تاریخ ثبت میشود و به طور مداوم در آینده نزدیک و دور مورد قضاوت قرار میگیرند.
مردم دوران ریاست جمهوری ما را مورد ارزیابی قرار میدهند.
آیا ما توانستیم صلح امنیت، سعادت را برای ملتمان به ارمغان بیاوریم یا اینکه مسبب ناامنی و بیکاری بودهایم؟
آیا ما قصد استقرار عدالت را داشتیم یا اینکه صرفا در راستای حمایت از منافع گروههایی خاص گام برمیداشتیم، یا با اعمال زور بر بسیاری از مردمی که در فقر و مشقت زندگی میکنند قصد داشتیم عده قلیلی را ثروتمند و قدرتمند کنیم- و در نتیجه تایید مردم و قادر متعال را با منافع آنها معاوضه کنیم؟
آیا ما از حقوق مستضعفان دفاع میکردیم یا آنها را نادیده میگرفتیم؟
آیا ما از حقوق تمام انسانها در سراسر جهان دفاع میکردیم یا برایشان جنگ بر میافروختیم، به صورت غیر قانونی در امور آنها مداخله، زندانهای جهنمی برایشان ایجاد و آنها را محبوس میکردیم.
آیا ما صلح و امنیت را برای جهان به ارمغان آوردیم یا طیفی از تهدید و ارعاب را برمیانگیختیم؟
آیا ما حقایق را به مردممان و سایر مردم جهان میگفتیم یا نسخهی تحریف شدهی آن را در اختیارشان قرار میدادیم؟
آیا ما طرف ملت بودیم و یا اشغالگران و متجاوزان؟
آیا دولت ما رفتاری منطقی، عقلانی، اخلاقمدار، صلحجویانه، وظیفهمدار، عدالتمحور، خدمترسان به مردم را در پیش گرفت و عامل سعادت، پیشرفت و احترامگذار به عزت مردم بود و یا به نیروی اسلحه، ارعاب، ناامنی، بیاعتنایی به انسانها، تاخیر در روند پیشرفت و تعالی سایر ملل و نقض حقوق ملتها گرایش داشت و دست آخر آنها دربارهی ما اینگونه قضاوت خواهند کرد که آیا ما صادق به سوگند خود در حین قرار گرفتن بر مسند کار مبنی بر خدمترسانی به مردم که وظیفهی اصلی ما و سنت پیامبران است پایبند ماندیم یا خیر؟
آقای رییسجمهور،
چه مدت دیگر جهان میتواند چنین وضعیتی را تحمل کند؟
این موج، جهان را به کدام سو هدایت خواهد کرد؟
چه مدت مردم جهان باید هزینهی تصمیمات اشتباه برخی رهبران را پرداخت کنند؟
چه مدت دیگر طیف ناامنی که از جانب انبارهای سلاحهای کشتارجمعی ایجاد شده است مردم جهان را به خود مشغول خواهد کرد؟
چه مدت دیگر خون زنان، مردان و کودکان بیگناه در خیابانها ریخته میشود و منازل مردمان بر سرشان خراب میشود؟ آیا شما از وضعیت موجود جهان رضایت دارید؟
آیا فکر میکنید سیاستهای فعلی موجود میتواند ادامه یابد؟
اگر میلیاردها دلاری که خرج امنیت، نبردهای نظامی و انتقالات نیروها شده است خرج سرمایهگذاری و یاری کشورهای فقیر، ارتقای سلامت، مبارزه با امراض گوناگون، تحصیل و بهبود وضعیت ذهنی و جسمی، یاری رسانی به قربانیان بلایای طبیعی، ایجاد فرصتهای شغلی و تولیدی، پروژههای توسعهای و فقرزدایی، استقرار صلح، میانجیگری در بین کشورهای در حال مناقشه و خاموش کردن شعلههای مناقشات نژادی، قومی و سایر مناقشات میشد جهان میتوانست همان گونه که امروز هست، باشد؟ آیا دولت شما و مردم شما به صورت توجیهپذیری از این بابت به خود نمیبالیدند؟ آیا وضعیت سیاسی و اقتصادی دولت شما از وضعیت کنونی مستحکمتر نبود؟ و من بسیار متاسفم که باید بگویم آیا در این صورت، نفرت فزایندهی جهانی از دولتهای آمریکایی باز هم وجود داشت؟
آقای رییسجمهور،
قصد ندارم که کسی را ناراحت کنم.
اگر ابراهیم، اسحاق، یعقوب، اسماعیل، یوسف یا عیسی مسیح (ع) امروز با ما بودند چگونه دربارهی چنین رفتاری قضاوت میکردند؟ آیا به ما نقشی برای ایفای آن در جهان موعود که عدالت در آن جهانی خواهد شد و عیسی مسیح (ع) در آن حاضر خواهد شد داده میشد؟ آیا اصولا آنها ما را قبول میکردند؟
سوال بنیادین من این است: آیا راه بهتری برای تعامل با سایر کشورهای جهان وجود ندارد؟ امروز هزاران میلیون مسیحی، هزاران میلیون مسلمان و میلیونها نفر از پیروان آموزههای موسی (ع) در جهان زندگی میکنند. تمام ادیان الهی به توحید یا اعتقاد به خدای واحد و نه هیچ کس دیگر در جهان احترام میگذارند.
قرآن کریم در این لغت مشترک تاکید میکند و از پیروان ادیان الهی میخواهد و میگوید (سوره ٣ آیه ۶۴): ای اهل کتاب! بیایید از آن کلمهی حق که میان ما و شما یکسان است و برحق میدانیم پیروی کنیم و آن کلمه این است که بهجز خدای یکتا هیچکس را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی را به جای ربوبیت تعظیم نکنیم. اگر روی گرداندند بگویید: که ما تسلیم فرمان خداوندیم.
آقای رییس جمهور،
بر اساس آیات الهی، همهی ما به عبادت یک خدا و پیروی از آموزههای پیامبران الهی خوانده شدهایم.
"که خدای واحدی را که فراتر از همهی قدرتهای جهان است، عبادت کنیم و بتوانیم کارهایی را انجام دهیم که وی خشنود شود."
"خدایی که پیدا و پنهان ، گذشته و آینده را میداند و میداند که در قلب بندگانش چه میگذرد و کردار آنان را ثبت میکند."
"خدایی که مالک بهشت و زمین است و همهی جهان محضر اوست."
"طرح جان به دستان او صورت گرفته و به بندگانش مژدهی رحمت و آمرزش گناهان را داده است."
"او همراه ستمدیدگان و دشمن ستم گران است ."
"او رحمان و رحیم است، او یار مومنان است و آنها را از تاریکی به سوی نور رهنمون میشود."
" او شاهد کارهای بندگانش است و از آنها میخواهد که کارهای خوب انجام دهند و در صراط مستقیم بمانند و پا برجای باشند."
" او از بندگانش میخواهد که به پیام پیامبرانش توجه کنند و او شاهد کردار آنهاست."
"پایان بد صرفا از آن کسانی است که زندگی این جهان را برگزیدهاند، نافرمانی کردهاند و به بندگان خدا ستم روا داشته اند."
"و بهشت خوب و جاودان از آن بندگانی است که از عظمت او میترسند و از هوای نفس خود پیروی نمیکنند."
ما باور داریم که بازگشت به آموزههای پیامبران الهی تنها راهی است که به رستگاری منجر می شود.
ما همچنین باور داریم که عالیجناب از آموزه های عیسی (ع ) پیروی میکنید و به وعدهی الهی حکومت عدل بر روی زمین باور دارید.
ما نیز معتقدیم که عیسی مسیح (ع ) یکی از پیامبردان بزرگ قادر مطلق بود، نام او مکررا در قرآن مورد ستایش قرار گرفته است؛ به طور مثال در قرآن نقل شده است: مسلما الله خدای من و خدای توست، بنابراین باید بندگی او را به جا بیاورید، این راه درست است.
خدمت رسانی به قادر مطلق و اطاعت از او باور همهی پیامبران آسمانی است.
خدای همه در اروپا، آفریقا، آمریکا، اقیانوسیه و بقیهی جهان، یکتاست.
او خدای قادری است که میخواهد راهنمایی کند و به همهی بندگانش بزرگی ببخشد.
او به انسانها عظمت بخشیده است.
افزون بر این، ما در کتاب مقدس میخوانیم "خدای قادر به پیامبرانش معجزه و نشانههای روشن داده تا مردم را راهنمایی کنند و برای آنها نشانههای آسمانی بفرستند و آنها را از گناه و آلودگی تهذیب کنند و کتاب و میزان را فرستاده تا مردم به عدالت روی آورده و از طغیان دوری کنند."
و آیات بالا را میتوان در همهی کتابهای آسمانی مشاهده کرد.
پیامبرای الهی وعده داده اند، روزی فرا خواهد رسید که انسانها در محضر قادر مطلق گرد میآیند و در آنجا به کردارشان پرداخته خواهد شد.
درستکاران به مکانی امن رهنمون میشوند و بدکاران با کیفر آسمانی روبرو خواهند شد. هردوی ما به چنین روزی باور داریم، اما ارزیابی اقدامات حکمرانان آسان نخواهد بود، زیرا ما باید پاسخگوی ملتهایمان و همهی آنها که زندگی شان به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر اقدامات ما قرار گرفته است، باشیم.
همهی پیامبران، از صلح و آسایش برای انسانها، بر اساس توحید، عدالت و احترام به مقام انسانی سخن گفته اند.
آیا شما فکر نمیکنید که اگر همهی ما به این باور برسیم و از این اصول پیروی کنیم که توحید، پرستش خدا، عدالت، احترام به شان انسانی، باور به آخرت است، میتوانیم بر مشکلات کنونی جهان - که محصول نافرمانی از خدای قادر و آموزه های پیامبران است- غلبه کنیم و نقش خود را خوب بهبود بخشیم؟
آیا شما فکر نمی کنید که باور به این اصول صلح، دوستی و عدالت را ارتقا میدهد و آنها را تضمین می کند؟
آیا شما فکر نمی کنید که اصول مذبور و سایر اصول نانوشته به صورت جهانی مورد احترام هستند؟
آیا شما این دعوت را نخواهید پذیرفت؟ که بازگشتی حقیقی به آموزههای پیامبران است، برای توحید و عدالت، برای حفظ شان انسانی و اطاعت از قادر مطلق و پیامبرانش؟
آقای رییس جمهور،
تاریخ به ما می گوید که حکومتهای ظالم و ستمگر باقی نمی مانند. خدا سرنوشت انسانها را به خودشان سپرده است.
قادر مطلق جهان و انسان را به حال خود رها نکرده است. خیلی از چیزها بر خلاف خواستها و طرحهای حکومتها رخ داده است. این به ما می گوید که قدرتی بزرگتر در کار است و همهی رخدادها توسط او تعیین شده است.
آیا کسی میتواند نشانههای تغییر جهان امروز را انکار کند؟ آیا امروز اوضاع جهان با یک سال پیش قابل مقایسه است؟ تغییرات با سرعت و با گامی متلاطم رخ میدهد.
مردم جهان از وضع موجود شادمان نیستند و به وعده ها و نظراتی که توسط برخی از رهبران منفور جهان ارایه می شود، توجهی نمیکنند.
بسیاری از مردم سراسر جهان احساس ناامنی می کنند و با گسترش جنگ و ناامنی مخالفند و سیاستهای مشکوک را نمی پذیرند و تایید نمی کنند.
مردم به شکاف فزاینده میان دارا و ندار و کشورهای غنی و فقیر اعتراض می کنند.
مردم از فساد فزاینده بیزارند.
مردم بسیاری از کشورها نسبت به حمله به بنیاد فرهنگها و از هم پاشیدگی خانواده هایشان عصبانی هستند. آنها همچنین از محو شفقت و پروا بیمناکند.
مردم جهان به سازمانهای بین المللی ایمان ندارند، زیرا توسط این سازمانها از حقوق آنها طرفداری نمی شود.
لیبرالیسم و دموکراسی به سبک غربی قادر نبوده است که به تشخیص آرمانهای انسانی کمک کند.
امروز این مفاهیم شکست خورده است. افراد با بصیرت اکنون صدای فروپاشی و سقوط این ایدوئولوژی و اندیشههای نظام لیبرال دموکراسی را میشنوند.
ما به طور فزایندهای مردم جهان را می بینیم که به یک نقطهی کانونی اصلی - که قادر مطلق است در حال گرد آمدن هستند.
بدون شک، مردم از طریق ایمان به خدا و آموزه های پیامبران می توانند بر مشکلاتشان فائق آیند.
سوال من از شما این است: آیا شما می خواهید به آنها ملحق شوید؟
آقای رییس جمهور،
چه ما خوشمان بیاید یا نه، دنیا در حال حرکت به سوی ایمان به قادر متعال و عدالت است و خواست خداوند بر همه چیز غلبه پیدا خواهد کرد.
والسلام علی من التبع الهدی
محمود احمدی نژاد
رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران»
|