تلخیِ خوبِ پیچیدگی
ناصر کاخساز
•
وعشق
تبسم مرا
میان خطوط کهنهی گونههایم
قاب میگیرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
۴ می ۲۰۱۰
شعرِ «بَرباران» را از درون باز کردم، «تلخی خوبِ پیچیدگی» شد.
دامن عشق
بر دست های باد میرود
و خرامان میآید
مرگ
با نقطهی بزرگ پایان، در دستهایش.
گاماش را به پس
به بهای ارزان تبسمی
خریدهام
او، ماتِ تبسم من
و تلخی کهنهیِ شرابی است
که حس پیچیدهای به چشائیام میدهد
- تلخای مازوئیِ عشق، تلخیِ خوبِ پیچیدگی
بر بافت حسیِ من -
در آغوشام
الههای بیدار می شود
جام بر میگیرم
جرعهای تلخ مینوشم
سکرِِ استحاله، خانه را پر می کند.
آه عشق!غربت جوشان در شادی بینهایت نزدیکی!
از دهلیز می گذرم
افق خسته، پشتِ سر من خمیازه میکشد.
مرگ
جای نفس های مرا
بر اندام تکه پارهی باران
میزداید
وعشق
تبسم مرا
میان خطوط کهنهی گونههایم
قاب میگیرد.
و دامن عشق
در دست های باد
میرقصد.
ناصر کاخساز
ووپرتال سی آپریل ۲۰۱۰
|