روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
۷ می ۲۰۱۰
رویارویی مداوم عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم جواد جهانگیرزاده عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که بشرح زیر است: «پرونده رویارویی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا پروندهای به عمق ٣۱ سال تاریخ انقلاب اسلامی است. سقوط رژیم طرفدار آمریکا و یکی از اصلیترین پایگاههای آمریکا در منطقه خلیج فارس، به عنوان یکی از استراتژیکترین مناطق جهان، موجب شد روابط دو طرف به شدت دچار چالشهای اساسی شود. یکی از اصلیترین نکاتی که رهبر فقید انقلاب اسلامی در طول سالهای پیش از انقلاب در عمدهترین نظراتشان مطرح میکردند بحث استیلای آمریکا بر ایران و رفتار این کشور با مردم کشورمان بود. ایشان در دیدگاه بنیادین خودشان، رژیم آمریکا را به عنوان جدی ترین مدافع و پشتیبان حکومتی حکومت پهلوی تلقی میکردند و بر این نشانهها، اشارات مسلم تاریخی و واقعی داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شیطنتهای ایالات متحده آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی و امت تازهتأسیس جمهوری اسلامی ایران ادامه پیدا کرد. تحریک گروهکهای جداییطلب و تشدید اختلافات قومی و تلاش برای ایجاد رخنه در خصوص ارتباط بین ملت و دولت، از مهمترین و بارزترین اقدامات ایالات متحده آمریکا در بدو شروع انقلاب اسلامی بود. تسخیر لانه جاسوسی آمریکا که از جانب حضرت امام، انقلاب دوم نامیده شد، فاصله بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا را افزایش داد و موجب شد، این فاصله طی ٣۰ سال نه تنها کمتر نشود، بلکه با زاویه بیشتری هم این اختلافات ادامه داشته باشد. توجه به چند نکته در این خصوص ضروری است.
نکته اول: آمریکاییها در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران مایل بودند کشور ما را به عنوان یک سوژه مهم در نظر بگیرند و تلاش خود را بر تحت تأثیر قرار دادن جمهوری نوپای اسلامی متمرکز کنند. استفاده از زمینههای داخلی یا تحریک بسترهای داخلی و تحریک عوامل ضدانقلاب، از جمله این نکات بود. تا سال ۵۹ این موضوع ادامه پیدا کرد اما آمریکاییها به رغم تلاشهای خود، به نتیجهای نرسیدند. تحریک صدام برای حمله به جمهوری اسلامی ایران از برجستهترین اقداماتی بود که طی سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت. ابتدا ایران به عنوان یک سوژه جدی در نگاه آمریکاییها مطرح بود. اما پس از سالها چون آنها توانایی برخورد با این سوژه را نداشتند، با تدبیری جدیدتر ایران را به عنوان معضل یا مشکل امنیتی منطقه مطرح کردند. تحریک کشورهای منطقه به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، استفاده از لابیهای آمریکایی در منطقه به ویژه استفاده از لابیهای صهیونیستی بهترین روش بود. آنها با افزایش نقاط تخاصم خود با جمهوری اسلامی ایران موضوع را به منطقه تسری دادند. اما ابتکار امام و پس از ایشان رهبری معظم انقلاب اسلامی، توانست از وقوع چنین استراتژیای جلوگیری کند و جمهوری اسلامی ایران آرام آرام، زمینههای همکاری با کشورهای منطقه را گسترش داد. اگرچه هنوز این سوءتفاهم به صورت کامل از بین نرفته، اما مطمئناً آثار آن بسیار کمتر شده و پروژه ایرانهراسی در منطقه که توسط آمریکاییها پیگیری میشد با شکست جدی مواجه شد.
نکته دوم: پس از پیگیری آمریکاییها در توسعه موضوع ایرانهراسی در منطقه، آنها در یک اقدام که از نظر خودشان کاملاً منطقی و یک رهیافت استراتژیک بود، موضع برخورد با ایران را به سطح بینالمللی کشاندند. به اعتقاد بنده این مسأله مهمترین اشتباه آمریکاییها بود. آمریکاییها در طول سالیان گذشته با دادن چراغ سبزهای مختلف در پی ارتباط با جمهوری اسلامی ایران بودهاند. هرگونه ارتباطی میتوانست جایگاه جمهوری اسلامی ایران را در منطقه و دنیا تنزل دهد، چراکه ایجاد زمینهسازش با آمریکاییها، انقلاب اسلامی را که به عنوان یک انقلاب ایدئولوژیک و دارای پیام های جدید مطرح بود به شدت تحت تأثیر قرار میداد. آمریکاییها با برجستهتر کردن موضوع انرژی اتمی ایران که توسط برخی از وابستگان داخلیشان هم تقویت میشد، موضوع جمهوری اسلامی ایران را به عرصه بینالمللی کشاندند و قصد داشتند موضوع ایرانهراسی را در سطح بینالمللی جاری و پیگیری کنند. نکته بارز این است که در انتخاب چنین رهیافتی مطمئناً آمریکاییها به دنبال این بودند که ابتدا با تجهیز منابع خود، سپس با همراهی منابع داخلی، با انقلاب اسلامی مقابله کنند. در قدم دوم نیز با تجهیز منابع خود، منابع داخلی و منابع منطقهای از جمله شیخنشینهای منطقه خلیج فارس، جمهوری اسلامی ایران را در انزوا قرار دهند که هیچ کدام از اینها به نتیجهای نرسید. آمریکاییها پروژه سومی را پیگیری کردند که رهیافت تقریباً جدیدتر آنها بود. آنها میخواستند با استفاده از توانایی اروپاییها، لابی صهیونیستی، ظرفیتهای خودشان و کشورهای منطقه که صرفاً کشورهای حاشیه خلیج فارس نبودند، این پروژه را به سرانجام برسانند و تاکنون نیز این پروژه مدنظر آمریکاییها به نتیجه نرسیده است. بنابراین در بحث رویارویی، انتخاب پروژه آمریکاییها نه تنها با شکست مواجه شده بلکه تدبیرهای جمهوری اسلامی ایران به افزایش تراز بینالمللی آنها کمک کرده و ایران را تبدیل به قدرت فرامنطقهای کرده که توانایی تقابل با آمریکاییها را در سطوح مختلف بینالمللی در عرصههای نظری و عملی داراست.
نکته سوم: باید تاکید کرد یک تزاحم یا یک رویارویی دائمی میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا برقرار است. بخشی از این رویارویی، به منافع ملی ما بازمیگردد و بخش دیگر براساس منافع بلندمدت آمریکاییها و برخی براساس شیطنتهای لابی صهیونیستی بوده است. صهیونیستها برای اینکه بتوانند از عرصه رویارویی با جمهوری اسلامی ایران و کشورهای منطقه، خودشان را به در ببرند، تلاش کردند این عرصه منازعه را به سمت ایران و آمریکا بکشانند و در این میان مسائل خودشان را پنهان کنند. اما این تنازع دائمی میان ایران و آمریکا تاکنون وجود داشته و باقی خواهد ماند تا زمانی که ایران بر مبنای استراتژی قابل توجه خود که ایجاد یک زمینه ذهنی در مردم جهان در خصوص تقابل یا استیلا یا نظام سلطه آمریکایی است، فراهم کند. اکنون ایران الگویی جدی برای کشورهای مستقل است که توانسته نه تنها در عرصه رویارویی سیاسی با آمریکا موفق شود. بلکه جای خالی بسیاری از قدرتهای سابق بینالمللی را هم پر کند و سیاستهای آمریکایی را به نقد اساسی بکشد و آنها را با سوالهایجدیتری مواجه کند.
نکته چهارم: رسانههای غربی از اظهارات آقای احمدینژاد چنین برآورد کردند که ایران به دنبال ایجاد نرمش در آمریکاییهاست و چراغ سبز جدیدی را به امریکاییها ارسال کرده است. به نظر من این سطحیترین برداشتی است که میتوان از سخنان آقای احمدینژاد داشت. مطمئناً مورد خطاب آقای احمدینژاد، صرفاً سیاستمداران آمریکایی نیستند بلکه سیاستمداران اروپایی، نظام رسانهای غرب و غالب مردم جهان، به عنوان مخاطبان آقای احمدینژاد تلقی میشوند. زمانی که برای نخستین بار توسط مقام معظم رهبری در موضوع فلسطین و رژیم صهیونیستی چنین بیان شد که مطابق با عرف جهانی، مراجعه به آرای عمومی تعیینکننده ماهیت سرزمین فعلی فلسطین باشد که فلسطین، یا به ساکنان متنوع آن سرزمین از همه دیدگاهها تعلق بگیرد یا در دست رژیم صهیونیستی باشد و این مسأله به چالشی برای رژیم صهیونیستی در جهان تبدیل شد، امروزه ابراز چنین نظراتی که آقای اوباما و دیگران، فرصت تاریخی جبران گذشته خود را از دست ندهند و از تقابل با ملت بزرگی همچون ایران پرهیز کنند، به نظر من چالش جدیدی برای سیاستگذاران آمریکایی است. صراحتاً باید عنوان کرد در میان سیاستمداران آمریکایی صرفاً یک نوع دیدگاه وجود ندارد؛ دیدگاههای متنوعی وجود دارد که درعرصه رقابتهای داخلی این کشور نیز به وضوح دیده میشود. انتظاری که امروز جهانیان از آقای اوباما دارند، متفاوت از انتظاری است که از آقای بوش داشتند. اما اظهار چنین مطالبی از سوی آقای احمدینژاد میتواند به افشای ماهیت حاکمیت آمریکا کمک کند که با تغییر چهرهها، سیاستهای اصلی آمریکاییها تغییر نخواهد کرد و آمریکاییها بر مبنای استراتژیای که پشت صحنه طراحی میشود و عموماً هم توسط جریانها یا لابیهای قدرتمند پرنفوذ صهیونیستی است، اداره میشود. کارتلهای اقتصادی و رسانههای غربی و تئوریپردازان سیاسی آمریکایی، غالباً از صهیونیستهایی هستند که زمام امور این کشور را در پس پرده برعهده گرفتهاند. بنابراین اظهارات آقای احمدینژاد را میتوان چنین تلقی کرد که اکنون توپ در زمین آمریکاییهاست و جهان هم منتظر است تا ببیند آنها چگونه بازی میکنند و چه واکنشی از خود نشان میدهند.
نکته پنجم: به رغم اظهارات هر از چندگاه سیاستمداران آمریکایی بر ضرورت ایجاد رابطه با جمهوری اسلامی ایران که از زمان آقای کلینتون آغاز شد، تاکنون چنین ارتباطی شکل نگرفته و به نتیجه نرسیده است. بخشی از این عدم ارتباط را میتوان رفتار آمریکاییها و عدم صداقت آنها در بیان مواضع خودشان دانست و در عین حال رفتارهای دوگانهای که آمریکاییها در قبال جمهوری اسلامی ایران اظهار کردند.
آمریکا امروز رهبری جریان تقابل با اهتمام جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به تواناییهای هستهای را برعهده دارد. آنها از هر فرصت ناچیزی برای سوءاستفاده از اموال بلوکه شده جمهوری اسلامی ایران استفاده میکنند و درون منطقه به دنبال اهدافی هستند که میتواند مصالح ملی ما را تحت تأثیر قرار بدهد. آنها از رفتارها و سخنان تحقیرآمیز خودشان دست نکشیدند و نسبت به رفتارهای پیشین خود اعلام پشیمانی و ندامت نکردند. بنابراین تا زمانی که مسائل اصلی حل نشود، احساس امیدواری توسط آمریکاییها برای امکان ایجاد ارتباط با جمهوری اسلامی ایران و در اثر آن، شکستن اسطوره مقاومت و پیروزی در مقابل آمریکاییها، یعنی ایران، رخ نخواهد داد.
نکته ششم: تبیینکننده اصلی و تاییدکننده نهایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مقام معظم رهبری است. براساس قانون اساسی، رهبری انقلاب اسلامی اصلیترین عنصر در تایید یا تصحیح یا هدایت دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی ایران است. سیاست رهبری معظم انقلاب اسلامی هم در خصوص موضوع آمریکا کاملاً روشن و واضح است. بنابراین خطوط اصلی حرکت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران طراحی شده و مشخص است. جمهوری اسلامی ایران هیچگاه فرصت تاریخی افزایش تراز سیاسی بینالمللی خودش را که با رویارویی ویژه با آمریکاییها به دست آمده است از دست نخواهد داد. در ٣۰ سال گذشته ما در عرصه رویارویی با آمریکاییها از هر تهدید آنها، فرصتی برای توسعه ملی و افزایش انسجام اجتماعی ایجاد کردیم. سخنرانی آقای احمدینژاد در اجلاس اخیر به معنای سخنرانی یک رئیسجمهور غیرمرتبط با مردم نبود. نه تنها این سخن، سخن ملت ایران بود بلکه سخن ملتهای مستقلی بود که سیاستمداران آنها، گاهی جرأت بیان چنین نکاتی را ندارند و بازتابهای بسیار مثبتی را در اقصی نقاط جهان ایجاد میکند از این جهت به نظر میرسد اطلاق چراغ سبز توسط رسانههای غربی در خصوص سخنان آقای احمدینژاد، اطلاقی کاملاً «انفعالی» است و برای تحت تأثیر قرار دادن آثار این سخنان است.»
کتاب، دریچه ورود به جامعه دانایی محور
یادداشت روز روزنامه وطن امروز را علیاکبر اشعری مشاور فرهنگی رئیس جمهور و رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران نوشته است با عنوان کتاب، دریچه ورود به جامعه دانایی محور که بشرح زیر است: «تحقق جامعه داناییمحور ضرورتی است که جامعه امروز ما با توجه به حرکت پر شتاب علمی، سخت به آن نیاز دارد. در جامعه داناییمحور رفتار هرکسی بر مبنای آگاهی است. آگاهی منبعث از وحی و مبتنی بر یافتههای علمی و تجربی بشری. در این میان کتاب دریچهای برای ورود به جامعه داناییمحور است. کتاب راهنمایی خاموش است. راهنمایی است که هرکسی را در زمینه مورد علاقهاش راهنمایی میکند، دانش او را افزایش میدهد و مهارت او را بالا میبرد. بنابراین هر مقدار کتابخوانی رواج پیدا کند و هراندازه گرایش به سمت کتاب و کتابخوانی بیشتر شود، جامعه را به سمت داناییمحوری نزدیکتر کرده است. گرایش به کتابخوانی میان مردم باعوامل مختلفی مرتبط است که از حوصله این یادداشت خارج است. تنها نکتهای که باید به مناسبت برپایی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به آن اشاره کنم، اهمیت این نمایشگاه در گسترش کتابخوانی در جامعه است. این نمایشگاه فرصتی است تا افراد با سلایق و نیازهای گوناگون با مراجعه به آن کتاب مورد نیاز خود را پیدا کنند. چنین فرصتی در طول سال کمتر رخ میدهد. همه مردم لزوما با همه کتابهای منتشر شده در طول سال آشنا نیستند و نمیتوانند از انتشار کتاب مورد نیاز خود مطلع شوند. در نمایشگاه بینالمللی کتاب تقریبا همه ناشران ایرانی و بسیاری از ناشران خارجی حضور دارند و دستاوردهای سالانه خود را در معرض ارزیابی و خرید مردم قرار میدهند. بنابر این فرصت مناسبی است تا جویندگان آگاهی با مراجعه به آن خواسته مورد نیاز خود را پیدا کنند و به آن دسترسی یابند. علاوه بر این، نمایشگاه کتاب جشنوارهای است که با کمک رسانهها و بویژه رسانه ملی فضای عمومی جامعه را در یک دوره ۱۰ روزه به فضای کتاب و مطالعه متمایل میکند. در این مدت به دلیل پرداختن رسانهها به موضوع کتاب، توجه مردم، پدران، مادران و فرزندان به کتاب معطوف میشود و انگیزه برای مراجعه به کتاب و خواندن آن را زیاد میکند. بنا بر این باید این دستاورد در نظام اسلامی را قدر بدانیم و همگی تلاش کنیم تا هرسال بهتر از سال قبل برگزار شود و همچنین همدیگر را توصیه کنیم با مراجعه به نمایشگاه و خرید کتاب نسبت به این یار مهربان انس بیشتری در جامعه پیدا شود.»
ذوقزده نشوید
روزنامه آفتاب یزد در صفحه اول خود یادداشتی دارد به قلم محمد خوشچهره با عنوان ذوقزده نشوید که در آن نوشته است: «در جوامع امروز مبحث سرمایه اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار شده است به گونهای که سیاستمداران، حکومتها و نظامهای سیاسی تلاش میکنند که پایگاه مردمی خود را حفظ نمایند و این سرمایه اجتماعی که به صورت حضور در عرصههای اجتماعی و اقتصادی متبلور میشود را تداوم بخشند. تجربههای جهانی ثابت کرده که سرمایهای به نام مردم بسیار مهم است همچنانکه همین سرمایه، توطئههای شرق و غرب را خنثی نمود واستقرار نظام جمهوری اسلامی و پیروزی در جنگ تمام عیار هشت ساله با اتکا به سرمایهای به نام مردم محقق شد که باید برای حفظ آن تلاش کرد. سرمایهای به نام مردم با شعار شکل نمیگیرد بلکه باید باور و اعتماد مردم در جغرافیایی سیاسی محقق شود هرچند در ابتدا ممکن است با عوام فریبی مشارکتی ایجاد شود اما تجربه جهانی نشان داده که به هیچ وجه استمرار مشارکت مردم بدون باور و اعتماد واقعی شکل نمیگیرد.
اعتماد و باور واقعی مردم به صورت مستمر زمانی شکل میگیرد که حقانیت و صداقت یک تفکر و نظام سیاسی و مولفههایی از این دست ملموس باشد بنابراین باید زمینه تحقق این صفات به منظور شکلگیری باور و اعتماد عمومی مهیا شود از همین رو از هر گونه مسئلهای که به اعتماد عمومی آسیب میزند باید دوری کرد.دادن وعدههایی که با واقعیت تطبیق ندارد و بین مردم یاس ایجاد میکند به سرمایهای به نام مردم آسیب میزند و این موضوع،مورد نظر دشمنان و دنیای سلطه است حال اگر چنین بستر سازی از سوی برخی از مسئولان صورت بگیرد برای نظام جمهوری اسلامی پدیده خوبی نیست زیرا حضرت امام (ره)و مقام معظم رهبری بر داشتن صداقت با مردم بارها تاکید کرده اند.اگر این نکات مورد توجه قرار نگیرد به جایگاه و پایگاه مسئولان آسیب وارد میشود بنابراین دادن وعدههایی غیر واقعی هزینهای به نام نا امیدی را در جامعه ایجاد میکند بنابراین دولتمردان قبل از دادن هر وعدهای باید به امکان پذیر بودن آن توجه داشته باشند و گرنه صرف شادیهای زودرس نمیتواند مبنایی برای اقدامات منطقی باشد.»
معلم؛ اساس تحول کشور
روزنامه رسالت سرمقاله خود را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان معلم؛ اساس تحول کشور به قلم محمود فرشیدی که در آن نوشته است: «به راستی چه رازی در مظلومیت خون شهیدان نهفته است که در هر عصر و زمانی پیام و اثری تازه برای جامعه به ارمغان میآورند. بی تردد پیام مظلومیت و شهادت شهید مطهری، بازار اندیشه او را به سرعت رونق بخشید و چه بسا اگر این شهادت نبود جامعه ما با این شتاب به آثار ایشان روی نمیآورد.
بار دیگر در ایام عروج آن معلم شهید، معلمان کشور توفیق دیدار و بهره مندی از رهنمودهای رهبر گرانقدر حضرت آیتالله خامنهای را یافتند و این نوشتار تلمذی بر آن رهنمودهاست.
ملت ایران شرایط تاریخی حساسی را میگذراند و در گذر زمان و پس از ٣۱ سال مبارزه نفس گیر با نظام سلطه جهانی، اینک به نقطه تعیین کنندهای رسیده است که دیدگان مردم جهان را متوجه خود ساخته است و عبور از آن البته همت و کوششی خستگی ناپذیر را طلب میکند.
ملتی که اراده کند تا جایگاه شایسته خود را در جهان «بیابد و به الگویی کامل» و «مرجعی متقن» برای دنیای اسلام تبدیل شود و زمینه ساز «تغییر در سرنوشت دنیای اسلام» گردد و نهایتا سرنوشت و وضعیت ناخوشایند کنونی دنیا را تغییر دهد، چنین همتی طبعاً فعالیتی همسنگ خویش را میطلبد.
روشن است که شرط موفقیت ملت ایران در این مبارزه آن است که افراد جامعه، انسانهایی مومن با انگیزه، صبور، امیدوار به آینده، پیگیر منافع عمومی، علاقه مند برای رسیدن به قلههای کمال فردی و اجتماعی، مبتکر، متفکر و اهل تحقیق و پژوهش باشند و تربیت چنین انسانهایی مرهون تلاش معلم است.
باید اذعان کرد که «معلم فرزانه ما» امروز سرنوشت آینده کشور را رقم میزند و با پذیرش رسالت «تربیت انسان فردا» نقش تاریخی خویش را ایفا میکند. بر این اساس باید پذیرفت که دستگاه تعلیم و تربیت و محور آن یعنی معلم، اساس تحول کشور است و بر دولت و مجلس و رسانهها و عموم جامعه فرض است که از این فرمانده میدان که در خط مقدم جنگ نرم مبارزه میکند، با تمام امکانات حمایت کنند.
البته اگر پذیرفتیم که نقطه آغاز تحول در کشور، معلم است حتی اگر جایگاه منحصر به فرد معلم، از طرف برخی اصحاب قدرت یا رسانه، مورد غفلت یا بی مهری واقع شود، این گونه ناآگاهیها نمیبایست موجب آن گردد که معلم خود در عظمت جایگاه خویش تردید روا دارد، بلکه تواضع معلمی ایجاب میکند که در این گونه موارد نیز خود را ملامت کند که درس قدردانی از استاد را به شاگردان خویش نیاموخته است.
در دیدار روز گذشته، رهبر معظم انقلاب هم ضمن یادآوری عظمت جایگاه معلم تاکید فرمودند: «اگر معلمان همواره عظمت و بزرگی تاثیر کار خود را مد نظر داشته باشند، ایمان، انگیزه، تحرک و تلاش آنها مضاعف خواهد شد.»
مباد روزی که معلم به نقش حداقلی در انتقال بستهای از محفوظات به دانش آموزان اکتفا نماید و جامعیت مسئولیت و رسالت همه جانبه خویش را در تربیت علمی و اخلاقی نسل آینده به فراموشی سپارد و در دشوارترین شرایطی که دشمن تمام توان علمی و فنی خود را در جنگ فرهنگی و ترویج فساد علیه نوجوانان و جوانان ما به کار گرفته است، معلم، دانش آموزان خویش را در این نبرد نابرابر تنها گذارد.
بی تردید تقویت موقعیت و جایگاه معلم، توان و بهره وری او را افزایش خواهد داد؛ بخشی از این تقویت، درون سازمانی است و وظیفه مسئولان وزارت آموزش و پرورش میباشد تا با مشارکت دادن معلم در تحول بنیادین و برنامه ریزیها، شایسته سالاری در گردونه مدیریت خرد و کلان، تعیین و تفویض حقوق و اختیارات آموزشی، تربیتی و اخلاقی معلم و موارد دیگر، او را حمایت کنند.
بخش دیگر برون سازمانی است نظیر افزایش جذابیت معلمی، چندان که موجب روی آوردن نخبگان به این پیشه مقدس شود، تقویت پایگاه اجتماعی معلم و فراهم ساختن زمینه حضور فعال و نه منفعل او در عرصههای مدیریت کلان کشور، اعم از مجلس، شورای شهر، هیأت دولت، سازمانها و خصوصاً تقویت پایگاه معلم در نهادهای فرهنگی نظیر سازمانها و شوراهای آموزش و فرهنگی، فرهنگستانها، فرهنگسراها و بخصوص صدا و سیما. در شرایطی که «تجارت» و «سلامت» و بسیاری از مقولات و دستگاهها، سهم مشخصی از رسانه ملی دارند، با توجه به تاکیدات مکرر امام(ره) و مقام معظم رهبری بر نقش معلم، سهم معلم و دستگاه تعلیم و تربیت از صدا و سیما چیست؟!»
نظام جامع تامین اجتماعی و هدفمندکردن یارانهها
روزنامه آرمان در صفحه اول خود یادداشتی دارد به قلم محمد ستاریفر با عنوان نظام جامع تامین اجتماعی و هدفمندکردن یارانهها که بشرح زیر است: «بحث توزیع یارانه نقدی براساس اطلاعات خانوارها که در نهایت به عنوان طرح خوشهبندی مطرح و به نتیجه نرسید به تمامی نشان از بیتوجهی به اتلاف منابع وسرمایههای ملی بود.آنچه در این فرایند اتفاق افتاده هزینهای چندین میلیارد تومانی بود برای به دست آوردن اطلاعاتی که به راحتی و از مسیری دیگر قابل دسترس و در اختیار دولت قرار داشته است. اطلاعات اقتصادی خانوارها و تعیین میزان درآمد هر خانوار با توجه به تعداد مشمولین بیمه تامین اجتماعی که جامعهای آماری در حدود ۵۰ میلیون نفر مردم کشور را تحت پوشش خود دارد و اطلاعات ثبت شده در کمیته امدادو دیگر مجموعههای بیمهای و حمایتی نیز میتوانست اطلاعاتی بسیار دقیقتر از آنچه به عنوان طرح اطلاعات اقتصادی خانوار جمع اوری شد در اختیار برنامهریزان قرار دهد. اما برای چه دولت باید به توزیع یارانه نقدی بپردازد؟ جواب این سوال از سوی خود دولت داده شده است یعنی ضرورت حمایت از اقشار آسیب پذیر در مقابل تبعات تصمیمات اقتصادی با اشاره صریح بند ۴٣ قانون اساسی بر عهده دولت است و براساس همین اصل نیز در سالهای گذشته تلاش به عمل آمد تا نظام جامع تامین اجتماعی تدوین و تهیه شود وبه همین منظور نیز وزارت رفاه در کابینه تشکیل شدو برای آنکه این فرایند با افزایش هزینههای دولت همراه نشود پیش بینیهایی مانند تامین نیرو انسانی وهزینههای لازم این وزارتخانه از محل منابع بیش از بیست سازمان تامینی و حمایتی فعال در کشور بود ولی درنهایت به رغم تلاشهای صورت گرفته با وجود تاسیس وزارت رفاه در عمل نظام تامین اجتماعی نیمه کاره رها شد. طرحی که در صورت اجرا شدن دولت امروز نباید دغدغه حمایت از اقشار جامعه در مقابل تبعات اصلاح قیمتها را میداشت و در عمل به صورتی خودکار این فرایند توسط مکانیزمهای تعریف شده در نظام جامع تامین اجتماعی به انجام میرسید و منابع حاصل از اصلاح قیمتها که خود از اصل مغفول مانده قانون برنامه چهارم است از طریق این نظام جامع به شکلی هدفمند و دقیق صرف ساختارهایی میشد که تامین حداقل نیازهای افراد جامعه میدانیم.»
جامعه فداکار
محمدباقر قالیباف شهردار تهران یادداشت کوتاهی در صفحه اول روزنامه همشهری دارد با عنوان جامعه فداکار که در پی آمده است: «روز جهانی ماما، فرصت مغتنمی است برای تقدیر و تشکر از این قشر صبور و مخلص که به ایفای نقش مهم و تأثیرگذاری در چرخه نظام سلامت ملی جامعه میپردازند. بدون تردید توجه به سختکوشی توأم با مسئولیتشناسی این عزیزان الگویی است برای همه کسانی که به خدمت بیمنت و صادقانه به مردم میاندیشند و آنرا لازمه تحصیل رضایت خدا میدانند.
شهرداری تهران مصمم است با تکیه بر سرمایه عظیم مشارکت فراگیر و اقتدارآفرین تمامی آحاد جامعه الگوی توسعه پایدار بر محور انسان سالم را در شهر پیاده کند. در این مسیر همراهی و همکاری همه گروهها ازجمله انجمنها، محافل علمی و صنفی مامایی برای گسترش فرهنگ سلامت در بین جامعه و سامان یافتن سلامت شهروندان متناسب با آنچه در قانون اساسی کشور حق نامیده شده است ضرورتی انکارناپذیر است. اینجانب ضمن عرض تبریک این روز خجسته و با ارج نهادن به خدمات بیشائبه جامعه فداکار مامایی کشور، موفقیت، سلامتی و شادکامی برای این قشر خدوم در جای جای میهن اسلامی را از خداوند بزرگ مسئلت دارم.»
در ادامه مناقشه جمعیت
در ادامه مناقشه جمعیت عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه جهان صنعت است که در آن نوشته است: «در شرایط فعلی و چه بسا در تمام ادوار تاریخ اقتصاد مدرن کشور عموماً دو معضل اساسی در حوزه اقتصاد ایران مطرح بوده است.
اگر معضل اول را در قالب ساختار اقتصاد بدانیم، آنگاه مسلماً معضل دوم را نمیتوان و نباید در خارج از قالب ساختار جمعیت کشور تلقی کرد.
عرضه نیروی کار بهخاطر برهمخوردن توازن جمعیتی کشور در دهه ۱٣۶۰ رو به تزاید گذاشته و فرآیند خلق شغل هم بنا به دلایل مشخصی از رشد هماهنگی با عرضه نیروی کار برخوردار نبوده است.
از انصاف خارج است که در تحلیل و تبیین این وضعیت، صرفاً دولت فعلی را مقصر اصلی قلمداد کرد ولی در هر صورت این میراث از دولتی به دولت دیگر رسیده است.
آنچه مسلم است اینکه کیفیت جمعیت و اشتغال، یکی از مهمترین موانع رشد و توسعه اقتصاد هر کشوری را سبب میشود (یعنی بیکاری). این مباحث چندان در کشور مسبوق به سابقه نبوده اما در جهان و در دهه ۷۰ و ٨۰ میلادی و همزمان با بروز پدیده آلودگیهای صنعتی، مجددا نگاه جدیدی به مقوله جمعیت صورت گرفت به این ترتیب که جمعیت جهان به طور بیسابقهای رو به افزایش نهاد و دیگر اینکه تحولات شگرفی در عرصههای فناوری نوین پدید آمد که بهنوبه خود تخریب محیطزیست را به شکل جدی بر سر زبانها انداخت.
در آن موقع این سوال مطرح بود که آیا فناوریها و سازمانهای اجتماعی و حتی خود جمعیت را میتوان تحت کنترل درآورد یا خیر؟ به عبارت دیگر اگر جمعیت کشورها به طور اختیاری از رشد خود نکاهند، دیر یا زود دولتها باید کنترل افزایش جمعیت را در دست گیرند. این مفهوم از آنجا مهم است که سیاستهای دولتها، چه در حمایت از کاهش زادوولد بهطور کامل موفق نبوده و حداقل بخشهایی از جوامع را با خود همراه نمیسازد.
با این اوصاف و در حالیکه کنترلهای دولتی در قالب رهنمودها و رهیافتهای اخلاقی عموما فاقد تاثیر تمام و کمال است بنابراین دولتها به این صرافت میافتند که در قالب غیرمستقیم و از طریق سازوکارهای اقتصادی و اجتماعی نظیر مالیاتها و امکانات آموزشـی و... بـر روند زایش تاثیـر بگذارند.
هرچند دامنه تداوم این تاثیرپذیریها به واسطه تغییر سیاستها بهشدت متغیر است اما در هر حال اقتصاددانان و جمعیتشناسان باید جمعیت بهینه کشور را تعیین کنند.
چه خوب بود اگر مقامات اقتصادی و آماری کشور این نرخ را اعلام میکردند.
نرخ بهینه جمعیت، همان نرخی از رشد جمعیت است که مانع رشد مطلوب اقتصادی (چه بهلحاظ اسمی و چه به لحاظ حقیقی) نشود. برخی اقتصاددانان هم نرخ فوق را در ارتباط با فراهمسازی سرمایه اجتماعی و صنعتی تعریف کردهاند.
در هر حال به نظر میرسد وجود یک نظام واحد و هماهنگ بین نرخ رشد جمعیت و نرخ توسعه اقتصادی همانا شرط اصلی برای ورود به مباحث تفصیلی در حوزه جمعیتشناسی اقتصادی است.
اساساً توسعه اقتصادی چه از منظر اقتصاد صنعتی و چه از منظر فرهنگی عاملی است که طی آن شکاف زمانی بین کاهش مرگومیر و
کاهش باروری به تدریج بهبود
خواهد یافت.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|