برای فرزاد و یارانش - شیرکو بی کس

نظرات دیگران
  
    از : آ. ائلیار

عنوان : فریاد
برای فرزاد و یارانش. اعدام ! نه!


فریاد! گلم اعدام شد!

و ز اعدام گلها، همه دلها اعدام شد!

چسان نخُروشم زین همه اعدامها؟

من هرچه گل یافتم، همه اعدام شد!
۲۵۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هانا احمدی

عنوان : چرا
زمانی عزیز! چرا خودمان را گول بزنیم، شعر کاملا بر جمهوری اسلامی متمرکز است و تنها به‌ طور حاشیه‌ای اسمی از سردشت عثمان برده‌ میشود. خوب بود شآعر با همان احساس و قلب گرمی که‌ به‌ اعدامهای اخیر میپردازد به‌ مورد عثمان هم میپرداخت. اما وی نه‌ تنها این کار را نمی کند بلکه‌ آسان از کنار آن می گذرد. کاملا مشخص است که‌ برای شاعر مورد سردشت یک مورد حاشیه‌ای می باشد زیرا که‌ او کردی است که‌ در زیر تسلط کردان کشته‌ شده‌ است و تمرکز بیش از حد بر روی وی به‌ معنای زیر سئوال بردن اندیشه‌ و گرایش سیاسی شیرکو می باشد. زیرا او دنیا را از زاویه‌ کرد و غیر کرد می بیند.
۲۵۴۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داود زمانی

عنوان : شعر
هانا احمد شما فکر نمیکنی چشم بسته‌ سخن گفتی ؟ حتی به‌ باور من این شعر شیرکو بیکس را نخواندی چون در همین شعر از این ۲ روزنمه‌ نگاری که‌ ترور شدند میگوید و ترور این ۲ روزنامو نگار را در کردستان عراق به‌ اعدام این ۵ جان باخته‌ وصل میکند
۲۵۴۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هانا احمدی

عنوان : چرا
چرا شیرکو بیکه‌س برای "سردشت عوسمان" که‌ از سر کلاس درس در سلیمانیه‌ دزیده‌ شد و بعدا جسدش را پیدا کردند شعر نمیگوید؟ او فقط برای آنانی میگرید که‌ به‌ دست حکومتهای دیگر کشته‌ میشوند و نه‌ به‌ دست حکومت کردها. او یک ناسیونالیست است که‌ انسانها را بر اساس هویت قومیشان تعریف میکند. بنابراین اشکهایش جای اطمینان و اعتماد نیستند.
۲۵٣۹۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : شیدا

عنوان : شعر است!
تصاویر و تخیل بسیار زیبا و نیرومند هستند حتا در ترجمه ی شعر. این اولین باری هست که از این شاعر چیزی می خوانم و خوشحالم که با شعرش آشنا شدم. مدتها بود شعری که مرا بگیرد نخوانده بودم، و حالا از یک شاعر کرد می خوانم.
۲۵٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : سروده ای بسیار زیبا و پُر احساس بود .
من بهمراه تو شاعر گریسته ام !
برای جمله در خون نشسته گانِ راه آزادی .
برای دخترکان جوان و زیبای وطن که بجای بوسیدن زندگی بوسه بر دار میزنند .
برای پسران آزاده ام که می رزمند چون شیر .
بی هیچ هراسی از مرگ .
من بهمراهِ تو شاعر گریسته ام !
و انتظار می کشم روز انتقام را .
۲۵٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پروانه خواننده

عنوان : نظر دادن
ای وای که تا آدم می آید یک نظر در مورد شعری میذاره همه شمشیرهاشونو از رو می بندن . آقای ایوب نوشته شما درهم و برهم بود و من اصلن نفهمیدم منظورتون چیه ؟ خب حالا اگه می خواین بگین شعر خوبه و دلتون می خواد منم بگم که شعر خوبه، برای دلخوشی شما میگم اما شعر هیچی توش نداره آخه برادر من آدم از شیرکو بی کس انتظار دیگه داره . دیگه اینکه میگید مرکب شعر خشک نشده ، خوی اینکه به من ارتباط نداره ، بالاخره خشک میشه . خشک شدن یا نشدن جوهر شعر در نظر من چه تاثیری داره ، خشک نشه همینه، خشک بشه همینه
آن نظر دهنده دیگر هم که بدبختانه الان اسمش یادم رفته ، آمده شعر رو کپی کرده و دوباره نوشته ، خب که چی ؟ در کیفیت شعر با این دوباره نویسی چه تغییری ایجاد شده؟
من نظر خودمو نوشتم . دعوا و مرافعه هم با هیچکی ندارم. اینجا نوشتند نظر بدید من هم حق دارم نظر بدم . همین
۲۵۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : ایوب فتاحی

عنوان : شعر
پروانه‌ خواننده‌ شما هنوز جوهر شعر شیرکو بیکس بر کاغذ خشک نشده‌ که‌ زبان انتقاد گشودی اخر قبل از اینکه‌ نقدتان را از این شعر بیان کنید به‌ این فکر میبایستی بکنید که‌ این شعر شیرکو ترجمه‌ شذه‌ و آنهم با عجله‌ شما با بهترین مترجمهای دنیا نمیتوانید مفهوم و مضمون یک شعر همانطور که‌ شاعر با آن زبان سروده‌ ترجمه‌ کرد شعر نثر نیست شعر احساس است چگونه‌ میشود احساس را ترجمه‌ کرد ؟ حال شما با احساس مسئولیت ترجمه‌ی این شعر را میبایستی در کنی به‌ نظر من این شعر حتی ترجمه‌ی آن نیز زیباست چه‌ برسد که‌ شیرکو باهمان زبانی که‌ آن را سروده‌ کردی آن را خوانده‌ من هیچ شعری مثڵ شعڕ بلند ناله‌ی جدائی همین بر من تأثیر عـیق نگذاشته‌ با این حال همین ناله‌ی جدائی هیمن با اکثر زبانهای دنیا ترجمه‌ شذه‌ بخصوص چندین نمونه‌ ترجمه‌ی فارسی همین شعر هیمن ناله‌ی جدائی وجود دارد ولی حساسام درکم تمامأ فرق دارد با همان زبانی که‌ هیمن با آن شعر سروده‌ کردی و ترجمه‌های آن از این شعر
۲۵۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : شعر

عنوان : شعر، شعر است
شعر گاهی شعار است ... شعار گاهی شعر ... شعر گاهی شلاق است، گاهی شکنجه ... گاهی خیلی چیزهای دیگر ... بهتر ... گاهی هم شعر است ... به همین دلیل است که شعر، شعر است ... و تعریف ناپذیر ...
اما، احساسات و خیال های شاعرانه :
...
چه چیزی را به طناب دار نسپرد و اعدام نکرد،
از رویا تا شعر و
از شعر تا زن و از زن تا نان و
تا آب و تا گل و تا چشمه
...
من دیگر از امروز عاشق چشم های شیرین علم هولی هستم
از امروز تمام شعرهایم را
گل، ترانه و آوازی خواهم ساخت برای قامت شیرین علم هولی ...
از امروز من تاری از گیسوان او هستم ... ...
از همین امروز
من ناخن انگشتان او هستم ...
از حالا به بعد من دیگر همان جفت کفشی هستم
که او برای آخرین بار پوشید و با آن ها از طناب دار بالا رفت و
از حالا به بعد من النگوهای به جا مانده ی دست ِ
شیرین علم هولی هستم ...
... از قله های بلند
دست به سوی آفتاب دراز می کنیم و به مهمانی زمین اش می آوریم
... ما خود زندگی هستیم ...
...
با احترام
۲۵۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پروانه خواننده

عنوان : شعار و شعر
به نظر من این شعر نبود،شعار بود.اصلا ً شبیه کارهای دیگر شیرکو بی کس نبود. درست است که شاعر می خواهد یک غم اجتماعی را شعر کند، اما نباید احساست و خیال های شاعرانه را کنار بگذارد. حالا می دانم یک عده که به احساساتشان در مورد اعدام شدگان بر می خورد شروع به قال و مقال می کنند و می خواهند ذهن آدم را مته بگذارند اما مهم نیست من باز هم می گویم این شعار بود درضمن پر از غلطهای ادیتی و دیکته ای
۲۵۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣٨۹