فردوسی؛ستایشگر داد در برابر بیداد
۲۵ اردیبهشت؛ روز بزرگداشت فردوسی
خسرو صادقی بروجنی
•
فردوسی تنها یکی از شعرای بزرگ زبان فارسی نیست، پر نفوذترین شاعر زبان فارسی تا پنجاه سال اخیر است. شاعری است که زبان فارسی را از یک زبان در حال احتضار در برابر زبان عربی نجات داد و موقعیت آن را به عنوان زبان ملی ومشترک همه ما ایرانیان تثبیت کرد. بدینسان او نماینده قومیت وفرهنگ ایرانی در برابر فرهنگهای مهاجم است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
۱۵ می ۲۰۱۰
فردوسی تنها یکی از شعرای بزرگ زبان فارسی نیست، پر نفوذترین شاعر زبان فارسی تا پنجاه سال اخیر است. شاعری است که زبان فارسی را از یک زبان در حال احتضار در برابر زبان عربی نجات داد و موقعیت آن را به عنوان زبان ملی ومشترک همه ما ایرانیان تثبیت کرد. بدینسان او نماینده قومیت وفرهنگ ایرانی در برابر فرهنگهای متهاجم است.
شاعران پیش از او و معاصر او البته همه استعداد خود را به زبان فارسی پیشکش کرده بودند، اما زبان فارسی برای ماندن وبالیدن – آن هم در دورهای که زبان عربی ریشه کرده بود وترکان مهاجم به تبعیت از خلفای عرب (عباسیان) قدرت مسلط بودند - به اثری سترگ نیازمند بود تا فرهنگ ایرانی را روی پای خود استوار نگهدارد.
فراتر از زبان، زنده کردن افسانهها ی گردوخاک گرفته واسطورههای غبارآلود، و ساختن انسان حماسی در ذهن انسان و ملتی که به نحوی تراژیک خود را شکست خورده مییافت و قومیت و فرهنگ وتاریخ را از دست رفته میانگاشت، تنها راه بیرون آمدن از یک بن بست تاریخی بود و فردوسی این کار بزرگ را به خردمندانهترین شکل آن به انجام رسانید.
بسیار گفته شدهاست که شاهنامه فردوسی با گسترش وحفظ زبان فارسی، تدوین تاریخ ملی، بازآفرینی و جان بخشیدن به اساطیر قومی و مذهبی، تجسم فرهنگ ملی در معنی گسترده آن و...بیانگر وحافظ هویت و فرهنگ ملی ایرانیان در دورههایی بوده که این هویت، با هجوم همه سویه و پیوسته، بین مرگ وزندگی درگیر بودهاست. اما کمتر به این نکته اشاره رفتهاست که جامعه ایرانی در گذشتههای دور و دست کم تا عصر قاجاریه، در زمانهای که مفهوم ملیگرایی و ناسونالیزم برای غرب ناشناخته بوده، چرا و به چه دلایلی و در برابر کدام عواملی به چنین نهادی نیاز داشته و چنین عملکردی را میطلبیدهاست. گویا همگان براین باورند که شاهنامه فردوسی، با بیان حماسهها، تراژدیها، داستانهای لیریک، اساطیر، فرهنگ وتاریخ ملی، آرزها وآرمانهاو... نه فقط به عنوان اثری بزرگ وارزشمند، که به عنوان اثری «نهادی شده» در ساختار فرهنگی جامعه ، کارکردهایی فراتر از یک اثر فرهنگی داشته .ازاین روست که در تحلیل آن همواره دو وجه اساسی مطرح است: وجه اول به ارزشهای درونی وذاتی اثر توجه دارد ومباحثی چون زبان، ساخت، اسطوره شناسی، قهرمان پروری وداستان پردازی و... رادر بر میگیرد و وجه دوم به کارکردهای پیچیدهای باز میگرددکه این اثر بزرگ تا دوران معاصر به خوبی آنها را تحقق داده است. در برابر شاهنامه فردوسی گویی با اثری رودرروییم که همواره مارابه بیرون از خود، به عرصه هایی فراتر از ارزشهای ذاتی خود، احاطه میدهد. گویی نه با یک اثر هنری که با یک نهاد پایای اجتماعی، یا ذهنیتی عینی شده، با عینیتی نهادی شده روبرو هستیم که عمری هزار ساله دارد.
کار بزرگ استاد توس، اگر در چارچوب ملی گرایانه آن محدود می شد، چون آثار دیگری که در این راستا خلق شده بودند، نمی توانست چون حافظه تاریخی وملی به کار آید وآن کارکردهای گسترده را تحقق بخشد. « قهرمان گرایی » شاهنامه ، آن نمونههای بزرگ انسانهای بزرگی که فردوسی تصویر میکند، چه در دورانهای پر شور مبارزه و چه در دورانهای سیاه سر خوردگی وشکست و یأس ملت را به کار می آمد تا چون قهرمان آرمانی بر انگیزد . ویا چون اسطورههای دست نیافتنی تسلی بخش باشند.
« عدالت طلبی» وبرداشت مردمی وویژه فردوسی از «داد» در برابر نظامهای مستبد شاهان ویا ویرانگری و بیدادگری مهاجمان آن روزگاران ،ستایش «خرد» در برابر اعتقادات مطلق گرای حاکم و... در این میان نقشی به سزا داشتهاند و هر یک محتاج تحلیلی جامعاند.
نزدیک به هزار سال حکیم توس با روایتها، قهرمانان و داستانهای خود، زنده وخلاق در کنار ملتی به حیات خود ادامه داد که تاریخش اگر چه قدمتی چندین هزار ساله داشت اما همواره جوان به تاریخ باز می گشت. آن «کاخ بلند» نه از«بادوباران » گزند یافت ونه از هجوم ترکان ومغولان. در دورانهای سیاه شکست وسر افکندگی دلها را با نقلهای خود گرم کرد ودر سالهای مبارزه وتلاش، جانها را با قهرمانان آرمانی خود به شوق آورد. با ملت ودر زبان وفرهنگ او زنده ماند تا هم بیانگر او باشد وهم برانگیزنده او و حافظ هویت و وحدت ملی و همچنان جوان در سن هزار سالگی .
اما امروز فردوسی و شاهنامهیِ آن چه تازگیای میتواند داشته باشد؟ چه نصیبی میتوان از آن برد؟
امروز میراث فردوسی از آن رو زنده است چرا که دغدغههایی که موجبات سرایش این اثر حماسی و برانگیزاننده بود زنده هستند. حفظ و حراست از ساختار زبان پارسی از الفاظ غیر ایرانی و ترویج ارزشها و باورهای انسانی که ریشه در فرهنگ کهن این مرز و بوم دارد، کسب هویت ملی در دنیای جهانی شدهای که پیش به سوی فرهنگ واحدی می رود که نه طبق فرایندی خودجوش و مردم محور که بیشتر تحت تبلیغات رسانههای متکی به سرمایهداری نولیبرال شکل میگیرد، همچنین ترویج فرهنگ مقاومت و دادوری و عدل در برابر فرهنگی که بیدادگری و شقاوت را در پی دارد از جمله کارگردهای امروزین این اثر سترگ است.
www.khosrosadeghi.com
|