گپی یک سویه - علی اوحدی

نظرات دیگران
  
    از : علی اوحدی

عنوان : سیاستمدار یا روزنومه چی
با آقایان تبریزی و رکن آبادی گفتگویی داشتم که چون بلند بود، در اینجا
http://www.ali-ohadi.com/global/index.php?section=guest&module=birooni&lang=fa&id=۲۷۶

آورده ام.
۲۵۷۶۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داود رکن آبادی

عنوان : مردم را دریابیم !
۲۲ خرداد ۱۳۸۸ نقطه ی عطفی در تاریخ معاصر ایران ست.
به نظر من کودتائی که در این روز صورت گرفت، باعث گردید تا از سر تا پای رژیم به چند پاره تقسیم گردد، همه آنرا دیدیم و هنوز این روند ادامه دارد و در آستانه سالگشت ۲۲ خرداد حکومت عزا گرفته ست.
در فردای ۲۲ خرداد تمام مخالفان و منقدان حکومت بیش از همیشه به همگرائی روی آوردند که این روند مثبت هم هنوز ادامه دارد.
مواضع مخالفان حکومت نسبت به انتخابات در آرشیو اخبار روز در دسترس ست که مطالعه و مرور آنها بسیار آموزنده ست.
رویدادهای بعداز ۲۲ خرداد در ایران توسط «اکثریت » مردم به جان آمده در شهرهای بزرگ خلق گردید که در تاریخ ایران همیشه با افتخار بیاد خواهد ماند.
تمام جهان شاهد حماسه های مردم ترقیخواه ایران گردید. چهره ی واقعی حکومت بیش از بیش به نمایش گذارده شد.مخالفان حکومت بسهم خود و الحق به جنبش مردمی یاری رساندند و در خارج از کشور چنین مبارزات گسترده ای بیسابقه بود.

آیا خامنه ای و کودتاگران در برابر «اکثریت» مردم تنها هستند ؟
درست ست که اکثریت مردم شهرها نیروی تحول خواه و خواهان تغییر هستند. ولی متاسفانه بخشی از مردم «اقلیت » به دلایل فرهنگی ، مذهبی و وابستگی های اقتصادی و معیشیتی به عنوان پیاده نظام لشگر خلافت حضور خود را عملا در حمایت از احمدی نژاد نشان دادند و بهمان دلایل یاد شده نسبت به تقلب و جنایات حکومت تا امروز برخورد جانبدارانه از خود نشان داده اند.

جامعه ایران از بعداز انقلاب بهمن کاملا قطبی شده و خوشبختانه تا امروز بسیار ی ا زنیروهای مردمی از حکومت فاصله گرفته اند.
دوستان عزیز !
ماشین جهنمی حکومت فقط در باند خامنه ای و حزب پادگانی احمدی نژاد خلاصه نمیشود بلکه از نیروها ی مختلفی تغذیه میشود:
- تمام ساختار هیراشی روحانیون حوزه ها ، روحانیت مبارز - منهی تک و توک روحانی منقد
- تمام طرفداران حکومت اسلامی فقاهتی مطلقه ( حذف جمهوری ) : باند موتلفه و نهاد های اقتصادی و نظامی آن
- تمام طرفداران جمهوری اسلامی با ولایت فقیه - اصول گرایان ، رئیس قوه ی قضائیه و مجلس و مهدوی کنی
- تمام طرفداران جمهوری اسلامی فقاهتی مشروطه - رفسنجانی ، اصلاح طلبان مانند خاتمی ،ججاریان ، کروبی ، موسوی ومهاجرانی ..و..
- تمام طرفداران جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه - سروش ، گنجی، اشکوری، نهضت ازادی ، ملی - مذهبی ها
به این مجموعه نیروهای سکولار طرفدار جمهوری اسلامی با ولایت فقیه و یا بی ولایت فقیه را نیز اضافه کنید

نتیجه:
حال باید دید که آقای مهندس سحابی روشنفکر مبارز و متدین در بهترین حالت کجا قرار می گیرد؟
با توجه به بلاهای که بر سر مهندس سحابی آوردند و هم می بیند که همان بلاها را بر سر کادرهای اصلی اصلاح طلبان که فقط خواهان ولی فقیه مشروط هستند میاورند نمی تواند یک تنه «قهرمان » شود.
ما نباید انتظار داشته باشیم که سران حکومت ها ( تمام نیروهای نامبرده در بالا) بسادگی از اعمال گذشته خود عذرخواهی خواهند کرد کنند و کنار خواهند رفت یا به مردم مترقی خواهند پیوست .

اما ما می توانیم با ممارست و پیگیری میلیونها مردمی که « اقلیت » محسوب میشوند و هنوز از حکومت پشتبانی می کنند را آگاه کنیم .
اغلب نادانسته از جنایات حکومت حمایت یا در برابر آن سکوت می کنند. بخشی هم معتقدند که این اسلا م «ناب محمدی» ست.
«اقلیت» متعصب مردم باید بیاموزند که اکثریت روحانیون دروغ میگویند و از دین برای منافع خود سوءاستفاده می کنند.

بنظر من جدا شدن «اقلیت» مردم از حکومت بسیار منطقی ترو عملی تر ست تا بحث و جدل با سروش ، گنجی ، کدیور، مهاجرانی و تمام نیورهای مذهبی و حتی غیر مذهبی مثل بهنودها و نگهدارها و در یک کلام طرفداران انواع فرم های جمهوری اسلامی فقاهتی و یا غیر فقاهتی !

این یک فاجعه ی اجتماعی ست که میلیونها ایرانی «اقلیت» نسبت به مظالم حکومت علیه «اکثریت» مردم ایران بی تفاوت باشد.
ما باید در این مورد کار کنیم. از این طریق جبهه ی مردم برای جدائی دین از حکومت هم وسیعتر خواهد شد

مردم را دریابیم !
۲۵۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : حسین تبریزی

عنوان : دربارهء نظریات دوستان کاربر
سلام بخوانندگان گرامی و مسولین سایت

من تصور می کنم آقای راستگو و اوحدی و برخی دیگر از کاربران محترم ، تفاوت کار دانشگاهی و کار سیاسی را آنطور که بایست از یکدیگر تفکیک نمی کنند.نتیجه ء نداشتن شناخت از این دو مقوله نیز این می شود که نه تحقیفات علمی ، تحقیق و پژوهش علمی و کار ساز می شود و نه موضعگیری های سیاسی ، موضعگیری های صحیح و کار ساز از آب در می آیند.

آنچه که دوستان برای تجزیه و تحلیل حاکمیت استبدادی بر جامعهء فلک زده ایران ، بدنبال آن هستند که حتما" برای استقرار روابط دمکراتیک لازم است ، هنگامیکه با موضعگیری های سیاسی همراه می گردد ، مکانیزم های کار سیاسی را از بین می برد.

کار سیاست حرکت در چهار چوب امکانات است و توازن نیروهای مختلف در جامعه و این مسأله با بپرواز در آوردن کبوتر آرزوها و اندیشه ها در ذهنیت ما کاملا" متفاوت است.

ما می توانیم یک آرمان خواه ناب باشیم و لی مهم آنست که ببینیم امکانات ما برای تحقق آرمانهایمان چقدر است.

یک مثال کوتاه ، شاید مسأله را روشن تر نماید.

وقتی کودکی متولد می شود ، والدین او علاقمند به مراقبت و رشد فرزند می باشند.کوشش والدین در تهیهء غذای مناسب و امکانات رشد فرزند غیر قابل انکار است. این کودک برای یکساله شدن فرض کنید ۲۰ کیلو مواد غذائی ، اعم از شیر مادر و یا ..در مدت یکسال استفاده می کند. حال اگر علاقهء والدین به رشد سریع کودک باعث گردد که این ۲۰ کیلو مواد غذائی را بجای یکسال در ظرف مدت یک ماه به فرزند تزریق کنند چه اتفاقی خواهد افتاد. نتیجه روشن است.فرزند که رشد نمیکند که هیچ ،منفجر شده و از بین خواهد رفت.

دوستان توجه کنند که سالیان مبارزات آقای مهندس عزت الله سحابی برای آزادیخواهی و استقلال کشور از سن بسیاری از ما فزون تر است. قرار دادن وی در کنار سرکوبگران رژیم ، فقط نا آشنائی ما را با کار سیاسی برای استقرار دمکراسی در ایران نشان می دهد و نه چیز دیگر.

کسانی که که دائما" بر طبل تغییر نظام می کوبند بدون آنکه به صفحهء شطرنج سیاسی ایران توجه لازم را داشته باشند متأسفانه نیروی خود را برای هموار کردن راه یک استبداد دیگر آماده می کنند ، بدون آنکه کوچکترین علاقه ای به اسبداد داشته باشند.

یادمان نرود زنده یاد دکتر مصدق با تمام شناختی که از ماهیت شاه و روابط سیاسی حاکم بر کشور داشت ، شاه را اعلیحضرت خطاب می کرد و از او می خواست که مطابق قانون، سلطنت کند.
۲۵۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آزادی

عنوان : آقا/خانم ب پیمان درست میگویند. ایکاش همه آپوزیسون هم این باور را داشت که ...
آقا/خانم ب پیمان درست میگویند. ایکاش همه آپوزیسون هم این باور را داشت که «... اهمیت آموزش حقوق بشر و ایجاد سازمان های دمکراتیک و نشر روزنامه های آزاد و نوشتن کتب در این باره همت گمارد. پیروزی مردم در آگاهی آنان از تاریخ خود و آنچه که پس از حمله تازیان به ایران و تحمیل فرهنگ استبدای اسلام به مردم با قهر و خشونت و شمشیر بیشتر به دانند». گروههای انقلابی ۵۷ هیچکدام ارزشی برای منشور جهانی حقوق قائل نبودند. الان هم بسیاری از این گروه ها درباره منشور جهانی حقوق بشر حرفی نمیزنند یا میگویند کافی نیست. عجیب است که این منشور برای همه کشورهای آزاد و لیبرال تا حالا خوب و کافی بوده ولی گروه های سیاسی ما فکر میکنند دمکراسی را بهتر از فرانسویان میدانند، نه؟ من به هر کسی که در برابر منشور جهانی حقوق بشر اما و اگر کند مشکوکم. من دمکراسی را فقط با این منشور قبول دارم چون همه تبعیضات حقوقی را از بین میبرد.
۲۵۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : علی اوحدی

عنوان : با تشکر
ممنون از لطفتان، دوستان. شما که خودتان همه ی چیزهایی را که من "باید" بگویم و "باید" می گفتم را، گفته اید. فقط نگفته اید کی "باید" برای اندازه گیری به سراغ آقاتقی خیاط بروم!
با سپاس
۲۵۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پ پیمان

عنوان : آقای سحابی چشمان و عقل خود را در مقابل جنایات حکومت اسلامی می بندد!!!
هموطنان مخالف استبداد

بگذار حامیان مستقیم و غیر مستقیم استبداد دینی از دیگران بخواهند که به نظام کاری نداشته باشند . آقای سحابی تنها نیستند. مذهبی ها اصلاح طلب، سکولارهای پیرو خط امام سابق و طرفداران حکومت اسلامی رحمانی و همفکران توده ای و اکثریتی پیرو امام خمینی سابق در راستای حفظ نظام و فعالیت در چهارچوی قانون اساسی حاکمیت استبداد سخنسرائی کنند. بگذار هرچه دلشان می خواهد در جنایات سی ویک ساله حاکمیت الهی - اسلامی سکوت کرده و بر زبان نیاورند. اینان با سکوت خود در باره این جنایات شریک جرم حاکمان اسلامی هستند. فرهنگ اسلامی و اعتقادات احکام اسلامی چنان مسلمانان حاکم را با مسلمانان غیر حاکم و برخا" بیرون رانده شده از حکومت علوی نزدیک می کند که در نهایت مردم و حقوق آنان در مغز آنان جائی ندارند و در نهایت این برادران و خواهران مومن را در قتال مردمان مخالف حکومت اسلامی پیوند می دهد و بهشت برین را برای خود از امروز تضمین میکنند.

همانطور که آقای فرید راستگو می گویند باید با مردم حرف زد و آنان را به ریشه های استبدادی این حکومت هرچه بیشتر آگاه کرد و بذر آزادیخواهی و بیان اندیشه و اهمیت آموزش حقوق بشر و ایجاد سازمان های دمکراتیک و نشر روزنامه های آزاد و نوشتن کتب در این باره همت گمارد. پیروزی مردم در آگاهی آنان از تاریخ خود و آنچه که پس از حمله تازیان به ایران و تحمیل فرهنگ استبدای اسلام به مردم با قهر و خشونت و شمشیر بیشتر به دانند.
نشر تفکر ات آزادیخواهانه و شناخت بیشتر از جامعه بدنی و آسیب های افکار استبدادی بویژه تفکرات فرهنگ قرآنی را به مردم نشان داد. نادیده گرفتن حقوق مردم در فرهنگ اسلامی و سپردن مرد به دست ولایت امر ( بخوان جانشین پیامبر و سایه اله روی زمین ) میبایستی برای مردم توضیح داده شود. باید نشان داد که امام امت خود را ماورای مردم ( به نظر ولایت امی مردمی گوسفندانی بیش نیستند و به خواست اله آنها عقل ندارند ) می داند و مسول هدایت مردم است.
مردم را باید آگاه کرد که نیازی به امام ندارند و خودشان می خواهند حاکم بر سرنوشت خویش باشند.
آقای سحابی اگر شرکت مستقیم در کشتار آزادیخواهان نداشته است ولی سکوت ایشان و همراه هانشان شریک قاتلان حاکمان حکومت اسلامی هستند و اگر پس از استقرار دمکراسی در ایران شانس حیات داشته باشند می بایستی در دادگاه های صلاحیت دار پاسخگوی سکوت و مماشات خود باشند و توضیح دهند که چه عواملی باعث سکوت ایشان و بسیاری از ملی - مذهبی ها شده است

دکتر پ. پیمان
۲۵۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : Behroz mahan

عنوان : توصیه به آقای سحابی عزیز
آقای سحابی با گفتن اینکه امر من به پایان دارد میرسد و نسل کنونی را پند و اندرز میدهد که راه این است و چاه ان است به نوئی آقای خامنه ای را رها کرده و به بر کناری آقای احمدی نژاد اکتفا کرده است که ایران نجات پیدا کند در واقع ، ایشان مشاور خوبی برای حفظ نظام حکومت استبدادی -نظامی-مذهبی-سلطانی حاکم با برکناری احمدی نژاد شده است . حال اگر هر کس از سیاستمداران نسل قدیمی ، راه ها های متفاوتی به نسل جدید بدهد چه باید کرد؟
به آقای سحابی ، همان استدلال دوست خودشان ، آقای خمینی را توصیه میکنم که یک بار دیگر، نوار آنرا به جوانان و نسل جدید باز گو کنند تا بشنوند که :
پدران ما در سالهای پیش ، قانون اساسی برای خودشان نوشتند و با آن زندگی کردند اما آنها حق این را نداشتند و ندارند که از نسل ما بخواهند که ما هم با همان قانون ، ادامه به زندگی بدهیم .
نسل جدید ، خود باید مطابق اندیشه و خواسته هایشان برای خود قانون اساسی جدید بنویسند .لذا به همین ترتیب ، ما هم حق نداریم که برای نسل جدید ، قانون اساسی و یا مدل هائی بدهیم که آنها چیز متفاوت تری از ما میخواهند بگذریم که نسل جدید مطابق اندیشه خود ، برای عمر و حیات خود ، هر راهی که میخواهد انتخاب کند
۲۵۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : فرید راستگو

عنوان : علت چیست
جناب اوحدی محترم، مقاله پر احساس شما را خواندم. ولی این مقاله همانطور که خود گفته اید یک درد دل است نه ریشه یابی مسائل. شما بدرستی از سکوت ها و چشم پوشی های این نسل در دوران خمینی و خامنه ای می گوئید. ولی این سکوت ها دلیل منطقی دارند و اگر امروز آقای سحابی نصیحت الملوک برای خامنه ای می خواند و عاجزانه از او می خواهد تا نصایح ایشان را بشنود. دلیل اش این است که این افراد خود کرده اند و می دانند چه بلائی بسر مردم آورده اند. اینها در این قضیه شریک جرم هستند. شریک جرم که نمی آید جرم را در دادگاه مردمی توضیح دهد. جناب اوحدی شما اگر دلتان برای ایران و جوانان آن می سوزد سکوت نکنید و برای نسل جدید بنویسید که اشکال کجا بوده است. تمامی این نوشته در تاریخ ثبت می شود و بعنوان تجربه برای نسل های آینده می ماند. به آنان بگوئید کسانی که بجای مردم بر دیوار استبداد تکیه می کنند سرنوشتی بجز این نخواهند داشت که آخر عمری از یک خوانخوار بخواهند کمی شل کند. اگر مصدق جاودانه ماند و خواهد ماند بدین خاطر بود که تکیه اش بر مردم بود نه استبداد و گرنه او هم با تائید شاه و دل بستن به قدرت می توانست سال ها نخست وزیر بماند. این آن چیزی است که باید به مردم گفت و بگوئیم تنها راه نجات ایران تکیه کردن به مردم برای استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است و نه حاکمیت برمردم که ذهن بسیاری از تحصیل کرده های وطنی را تا به امروز گزفته است. اگر آقای سحابی و هم نسلانش بجای تکیه بر خمینی به مردم تکیه می کردند. هم حال و روز ایران و مردم ایران و هم حال و روز سحابی ها بهتر بود و اینقدر ضعیفانه با استبداد برخورد نمی کردند. فردیت ذهنی این افراد ناتوان است چون برای مردم ارزشی قائل نیستند. نه اینکه ماجراهای سی سال گذشته را فراموش کرده باشند، ساده انگاری است اگر فکر کنیم آنان گذشته و حال را فراموش کرده اند. نه هرگز فراموش نمی کنند چه بسر مردم ایران آورده اند و آمده است. در سری مقالاتی بنام عوامل بازسازی استبداد سعی نموده ام و خواهم نمود تا تجربه انقلاب ۵۷ را و چگونگی شکل گیری استبداد مذهبی در ایران را بازگو نمایم و نشان دهم چه کسانی عصای دست خمینی شدند تا استبداد خود را بر ایرانیان حاکم سازد. در شماره ۵ که بزودی نوشته می شود به آقای سحابی هم مفصلاً برخورد خواهم کرد. تا برای نسل جدید تجربه اندوزی شود.
به امید ایرانی آزاد و آباد
راستگو
۲۵۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹