یک هم بندی از فرزاد و فرهاد و شیرین می گوید
گفتگو با صباح نصری از فعالین دانشجویی کرد


برمک بهداد


• در تمامی موارد بازداشتی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ مهم‌ترین مساله‌یی که کاملا نمایان بود حمله به قلب هرگونه مقاومت در زندان بود. نفس دادگاهی‌های نمایشی و اعترافات نخ‌نماشده تلویزیونی حاوی این پیغام بود که مقاومت فاقد هرگونه معنایی در سیستم موجود می‌باشد. سیستم بر این اساس تحمل هیچ‌گونه سمبل زنده مقاومت در مرکز خود را نداشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۱٨ می ۲۰۱۰


سال ۱٣٨۵ بود که در دانشگاه تهران با صباح نصری از فعالان دانشجویی و سردبیر خبرنامه تحلیلی دانشگاه تهران باسم "روژامه" بمعنی روزگار ما از نزدیک اشنا شدم. ایشان بعدها بخاطر همین فعالیتها زندانی شدند و مدتی نیز با فرزاد کمانگر در یک سلول بودند. نوشته ی زیر مصاحبه ای با او پیرامون فاجعه اوین و کشتار دلاوران ایران زمین میباشد.
برمک بهداد



شما بعنوان سردبیر نشریه "روژامه" ، نشریه خبری و تحلیلی دانشگاه تهران چطور شد بزندان افتادید ، یعنی پیرامون چه فعالیتهایی شما را بازدا شت کردند و چند مدت زندان بودید ؟

من در ۲۲/۱٣٨۶ دستگیر و به مدت ۱٨ ماه به اتهام تبلیغ علیه نظام و تجمع غیرقانونی در زندان سنندج و تهران به‌سر برده‌ام. به‌خاطر فعالیتم در نشریه دانشجویی "روژامه" -متعلق به دانشجویان کرد دانشگاه تهران- که‌ با محوریت مساله کرد منتشر می‌شد همچنین برپایی تجمعات مختلف و از جمله شرکت در تجمع روز جهانی زبان مادری در دانشگاه تهران این اتهامات را به من نسبت دادند. من در کل دوران بازداشتم، حدود سه ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین که متعلق به وزارت اطلاعات است با فرزاد کمانگر و حدود هفت ماه نیز در بند عمومی شماره هفت با فرهاد وکیلی هم‌اتاقی بودم.


شما بعنوان کسی که چند ماه با رفیق فرزاد کمانگر در یک سلول بو ده اید، و تقریبا میشود گفت شناخت بیشتر و بهتری به نسبت او دارید، ابتدا شرح کوتاهی از ایام زندان و نیز روح مقاوم و اشتی ناپذیر کاک فرزاد را برایمان بیان کنید.

فرزاد با اتکا به باور مبارزاتی خود و فعالیت‌های سیاسی و مدنی، قبل از زندان صاحب منشور اخلاقی‌ای در پروسه مبارزاتی بود و فعالیت‌های سیاسی خود را در چارچوبی تعریف کرده بود که اساس و بن‌مایه آن دفاع از هویت انکارشده خود و ملتش بود. فرزاد کمانگر علاوه بر اینکه باورمند به برآوردشدن خواسته‌های دموکراتیک ملت‌ها و جنبش‌های مختلف در ایران بود همچنین معتقد بود که تعلق او به ملت کرد موجب تحمیل تبعیضهای متعددی بر او و ملتش شده و او هماهنگ با جریان‌های آزادیخواه در سطح ایران، کردبودن به معنای هویتی آن و لحاظ‌کردن خواسته‌ها و تاریخ مبارزاتی آن ملت در تغییر ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و حاکمیت اجرایی را اساس فعالیت‌هایش قرار داده بود. بر این اساس فرزاد، عمق و فلسفه مبارزه را درک کرده بود و به‌همین دلیل، زندان را پایان مبارزه نمی‌دانست. او می‌دانست به چه سبب به زندان آمده است و زندان را در حکومت توتالیتر و دیکتاتورمنش، بخشی از ماهیت آن می‌دانست. لذا معتقد بود که حتی از فرصت زندان می‌توان سنگری برای برچیدن نظام زندان‌محور استفاده نمود. فرزاد اوج و عمق رسوایی سیاسی حاکمیت را در زندان تجربه نمود.


دلیل اعدامهای اخیر را مشخصا در چه مواردی میتوان دانست، البته بجز اتهاماتی که سران رژیم بعنوان عضویت در حزب حیات ازاد کردستان و اقدامات تروریستی بانها نسبت داده است؟

فرزاد و همراهانش قدر یقین با توجه به فعالیت‌های دوران اسارت‌شان که در نامه‌ها، مصاحبه‌ها و موضع‌گیری‌های صریح‌شان در زندان نسبت به اوضاع روز داشتند، تبدیل به سمبل‌های زنده مقاومت در زندان‌های ایران شده بودند. اصرار همه‌جانبه این فعالین بر دیدگاه دموکراتیک نسبت به تمامی مسایل و تنگ‌ ننمودن خود به بخش کوچکی از مبارزه لاجرم سیستم را به حالتی از یاس و نگرانی شدید پرتاب می‌کند. در تمامی موارد بازداشتی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ مهم‌ترین مساله‌یی که کاملا نمایان بود حمله به قلب هرگونه مقاومت در زندان بود. نفس دادگاهی‌های نمایشی و اعترافات نخ‌نماشده تلویزیونی حاوی این پیغام بود که مقاومت فاقد هرگونه معنایی در سیستم موجود می‌باشد. سیستم بر این اساس تحمل هیچ‌گونه سمبل زنده مقاومت در مرکز خود را نداشت. از طرف دیگر و در ارتباط با سیاست روز می‌توان موارد متعددی را در نسبت با این پریشانی رژیم برشمرد، از جمله: نیاز شدید ایران به ترکیه در پرونده هسته‌یی خود و فرستادن پالس سیاسی مثبت جهت سرکوب مشترک جنبش آزادیخواهی کرد، همچنین جلوگیری از سرگرفته‌ شدن رویدادهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری با اعتراضات مدنی و سیاسی در ایران در اولین سالگرد آن. در این پروسه‌ روی وحشیگری ارعاب رژیم پیغام صریحی است به‌ افزایش سطح آگاهی مردم و واکنشهای روزانه‌ به‌ این توحش.


همزمان، این اعدامها در بی خبری کامل وکلا و خانوادگان و نیز عامه ی مردم صورت پذیرفته است. ایا علنی نبودن این اعدامها خود گویای نقض قانون نمیباشد؟ ایا چنین جنایتهایی انهم از سوی دستگاه ولایت فقیهی چه معنایی میتواند داشته باشد؟ فکر نمی کنید رژیم حاکم با این خودسری ها و خون اشامی ها در سراشیب زوال و سقوط افتاده است؟


همچنانکه وکیل سه نفر از زندانیان اعدامی (فرزاد کمانگر، مهدی اسلامیان و شیرین علم‌هویی) آقای خلیل بهرامیان در تمامی مصاحبه‌های خود اکیداً تصریح کرده‌اند که روند رسیدگی به پرونده متهمان نامبرده از بدو تشکیل پرونده در نهادهای امنیتی تا دادگاه و صدور حکم، حاوی نکاتی بسیار متناقض و مخالف نص صریح قانون اساسی بوده است، صرفا اصرار نهادهای امنیتی بر ارتباط متهمین با بمب‌گذاری بدون ارایه کوچک‌ترین سند مستدل، زمینه‌یی شد برای اجرای احکام اعدام. به‌دلیل نبود استقلال در قوه قضاییه و سیطره نهادهای توتالیتر و امنیتی و نظامی بر این قوه‌، شاهد اجرای عجولانه و کاملا سیاسی احکام فوق بودیم.


بیانیه موسوی و کروبی تا چه اندازه دستگاه قضایی رژیم را مورد چالش جدی قرار داده است؟ بنظر برخی از رسانه ها و سایت های کردی این بیانیه ها در حد محکوم کردن این فاجعه نبوده است. شما چگونه فکر میکنید؟

با درنظرگرفتن جایگاه رهبران جنبش سبز و خطاب‌های آنها و توجه جریان‌های مختلف به محتوای این موضع‌گیری‌ها می‌توان این انتقاد را وارد دانست که صرف ابراز مخالفت و واکنشی اولیه در این سطح از جانب این رهبرها نمی‌تواند پرکننده ظرفیت خالی مابین جنبش سبز و کردستان باشد. البته نفس موضع‌گیری‌های اخیر آقایان، حاوی حداقل بار مثبت نیز می‌باشد اما مساله فقط به این ختم نمی‌شود. من هم با طرح چنین انتقاداتی تا حدودی موافقم که کلیت چنین موضع‌گیری‌هایی با این ادبیات بیشتر گمان‌ها را به‌سمت ابزاری‌کردن توحش نهفته در این اعدام‌ها برای تهییج بیشتر مردم در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سوق می‌دهد. اگر با ادبیاتی صریح‌تر این اعدام‌ها محکوم می‌گشتند قطعاً بسیاری از انتقادات کمتر می‌شد.


شیرین علم هولی بعنوان یک زن جوان کرد با ان مظلومیت سمبولیک و زیربار نرفتن و تن ندادن به اعترافات و مصاحبه فرمالیته ی رژیم کودتا، تا چه حد توانسته است با این مقاومت نمادین سران حکومت کودتا را دچار شوک و کابوس بنماید؟

شیرین علم‌هویی جدا از بستر عقب‌افتاده اجتماعی موجود در روستاهای دورافتاده ارومیه در دامان فرهنگی بزرگ شد که روح مقاومت در تمامی لحظه‌لحظه‌های آن نمایان است. تمرکز بر نگاه جنسیتی به‌عنوان یک زن و روحیه مشارکت همه‌جانبه علیه تمام فاکتورهای سرکوب‌گر و تبعیض‌آمیز، شیرین را نه فقط به انسانی مقاوم در برابر نگاه ملتمسانه و مایوس‌گونه بازجو/شکنجه‌گر تبدیل می‌کند بلکه مصرانه خواستار ابراز هویت خویش با زبانی ساده اما عمیقا سیاسی تحت هر شرایطی است. این روح مبارزه است که زندان را به پلاتفرمی برای مقاومت و مبارزه توامان تبدیل می‌کند. تفاوت شیرین در این نقطه حساس است و بر همین اساس، مرگ شیرین، پایان مبارزه او نیست بلکه تداوم آن در ملموس‌ترین سمبل‌ها می‌باشد.


انعکاس و واکنشها به این جنایات قرون وسطایی ادامه دارد و ادامه خواهد داشت ، تظاهرات و اعتراضات ایرانیان در خارج از کشور منجر به حمله به سفارت ایران در فرانسه و کشورهای دیگر و نیز راه پیمایی و تجمعات گسترده ای در شهرهای المان و ایتالیا، نروژ، اتریش، امریکا، کانادا، انگلستان و شهرهای سلیمانیه و اربیل کردستان و نیز ناارامی ها در مهاباد و پیرانشهر و کامیاران و سنندج و تمامی جهان شده است. این بازتاب های گسترده حاوی چه پیامهایی برای حاکمان ایران و نیز افکار عمومی کشورها و مردم جهان میباشد؟

جدای اینکه فرزاد، علی، فرهاد و شیرین کُردند و در خطاب‌های سیاسی خود با هویتی کردی ابراز وجود می‌کنند اما مشخصاً در هیچ کدام از این خطاب‌ها گمان برخوردی سطحی و تنگ‌نظرانه یک نوع ملی‌گرایی ابتدایی را نمی‌توان دید و این خود، سطح تاثیرگذاری این خطاب‌ها بر مخاطبین عام را نشان می‌دهد. بر این اساس، معترضان از کامیاران تا نیویورک می‌توانند حداقل بازتاب بخشی از خود را در این انسان‌های مقاوم ببینند. گسترش دامنه اعتراضات در ابعاد مختلف، خود گویای کامل این وضعیت است. از طرفی دیگر، چنین سطحی از گستردگی اعتراضات حاوی پیغام یک‌دست و مشخصی از حس انزجار عمومی از توحش رژیم و برجسته‌شدن خواسته‌های مشترک دموکراتیک در این بستر می‌باشد. دیگر خواست دموکراتیک سوای نوع بینش و تفکر هر انسان مبارزی می‌تواند بسترهای مشترکی را برای اعتراض عمومی به رژیم ایران بوجود آورد.