از : نادر خلیلی
عنوان : معلم و قلم...
مشهور است که اولین سوره وآیه ی قرآن،در رابطه با قلم بوده است. آنجا که می گوید: اقرا و ربک الذی علم بالقلم.
و این سوره از سوره های مکی است_ یعنی قبل از به قدرت رسیدن اسلام.
اگر به سراسر قرآن نگاهی عمیق شود_ تفاوت سوره های مکی و مدنی؛ کاملا معلوم است. سوره های مکی همواره مهربانانه است. که علتش در ضعف اسلام بوده است. اما به محض اینکه محمد و یارانش به مدینه هجرت کردند_ لحن آیه ها، کاملا خشن و تند و پر از وقاتلو وقاتلو شده است. هیچ تعجبی هم ندارد. که قدرت باعث اینکار بوده و هست. میشل فوکو، شاید یگانه ترین شخصی است که در این راستا، نوشته های ارزشمندی به دست داده است.
و اما اینکه جمهوری اسلامی، فرزاد کمانگر، صاحب قلم_ شاعر و معلم را، اعدام کرد، به ذات اسلام بر می گردد. و چنانچه پیداست، خودِ قرآن سرشار از تضاد و تناقض است. در ابتدا قلم و علم و آگاهی را تایید کرده و در آخر کار، قلم را شکسته و معلم را به دار آویخته است و این کاری است که در طول قرنها، انجام گرفته است.
قتل های زنجیره ای و ترور نویسندگان ایرانی، چیزی نیست که فراموش بشود. تکه تکه کردن، نویسندگان و کشتار صاحب قلمان، از نظر من نشانه ی چند مطلب است.
۱_ وحشت و هراس حکومتی که سراپا و حقیقتا اسلامی است.
۲_ ترس از اشاعه ی اندیشه و علم. و ناگفته پیداست که این علم است و آگاهی است که اجتماعات بشری را از کژی ها و راستی ها، مطلع می گرداند. و جمهوری هیچگاه توان مقابله با این روند آگاهی را نداشته و ندارد. از اینرو قلم ها را می شکند و معلم ها را به دار می آویزد.
۳_ به دار آویخته شدن فرزادِ معلم، زهر چشم گرفتن از کردستانی است که همواره مثل بشکه ی باروت و بنزین، بوده است. و این خیالی خام است، زیرا که کردستان، از همآن روزهای اول، چهره ی خشن و ستیزنده ی اسلام و حکومت اسلامی را شناخته بود و هرگز آنرا تایید نکرد و همواره با آن، طبق گوهر ستیزنده ی خودِ اسلام و جمهوری اش، جنگید و مبارزه کرد. و این راهی است که واقعا ادامه داشته و دارد.
۴_ جسم این معلم آگاه و دیگر یارانش، باز هم درسی است به تاریخ_ مردم ایران_ و هر آگاه اندیش و آزادی خواه. چرا که جمهوری اسلامی، تا کنون اجساد ایشان را به خانواده هایشان تحویل نداده است. در صورتیکه طبق دستور اکید اسلام، اجساد را می بایستی در زود ترین زمان ممکن،کمتر از یک روز وشب، بایستی کفن و دفن شده و به خاک سپرده شوند. ولی می بینیم که جمهوری از این دستور صدر اسلامی و قرآنی خودش هم سر باز زده است! واضح است که چرا؟
کوتاه اینکه، رژیم از حرکت اعتراضی مردم ، هراسی سنگین دارد. و می خواهد، این احساسات و این اعتراضات، کم رنگ بشود.
در صورتیکه برای کردستان تفاوت چندانی نخواهد داشت، و روند مبارزه بر علیه حکومت قتل و کشتار ادامه خواهد داشت. در حال حاضر، همبستگی هر چه بیشتر مردم این خطه، پشت رژیم را خم کرده است. و حالا این کرد ها هستند که رژیم را شکنجه می کنند. چگونه؟!
حرکت نیروهای نظامی از اقصا نقاط ایران به غرب کشور، و آماده باش بودن نیروهای سرکوب در سنندج و دیگر شهرها، دقیقا نشانه ی همین موضوع است. و این چیزی نیست که خوشایند جمهوری باشد زیرا از سویی هم، از حرکت های اعتراضی مردم در پایتخت می هراسد. هر چند رهبران سبز، تاریخ تضاهرات احتمالی شان را منوط بر اجازه ی جمهوری، اعلام کرده و می کنند!
قدر مسلم اینکه، فرزاد ها ی بسیاری دیگر هستند که قلم می زنند و بیدارند. جمهوری با فرزاد های جوانتر چه می کند؟ با معلم های آگاه دیگر چه خواهد کرد؟
یعنی رهبر دینی ایران( سید علی) نمی داند که طناب از کلفتی و ظلم از فراوانی، پاره می شوند؟
زهی حماقت اگر این واقعیت ساده، را این رهبر دینی فهم نکرده باشد!
۲۶۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹
|