دادستان دادخواهان! - بهروز مطلب زاده

نظرات دیگران
  
    از : کاوشگر

عنوان : پاسخ
جناب جاوید آزادی
برای اینکه شما آسوده خاطر شده باشید تنها نام شما آمد. این که در یادداشت پیشین هر دو نام آمده بود برای این بود که نظرات کاملن یکی بود.
در باره کلمه"داعی" حق با شما بود وآن را باید "دائی" می نوشتم. متاسفانه به هنگام نوشتن حرف هایی که صدایی مشابه دارند گاه از این اشتباه ها پیش می آید.
ولی دوست عزیز شما چرا بحث را به جایی دیگر می کشانید. یک جمله از نوشته من نمونه بیاورید که من گفته باشم مبارزه با ستم شاه و یا شیخ ویا هر فرد ودستگاه ستمگر دیگری نادرست است! من آن سه کتاب را نام بردم که ماهیت سوسیالیسم ادعایی استالین و هوادارانش روشن تر شود. آن جا خود می توانید بخوانید که در خانه دائی یوسف با همین رفقای کمونیست، همین فرقه دمکرات آذربایجان چه بر خوردی کرده، چه بلایی بر سر آنان آورده و چگونه آرزو های هزاران انسان پر شور ولی بی خبررا که تحت تاثیر دروغ های تبلیغاتی به عشق مام سوسیالیسم و کمک به دائی یوسف از خانه و کاشانه و وطن خود بریده و خود را به آب و آتش زدند تا به آنجا برسند را بر باد دادند. شما بهتر بود توضیح می دادید که آیا این سه کتاب را خوادنده اید و سپس نظر خود را می نوشتید. من از شما خواسته بودم که لطف کرده این سه کتاب را بخوانید(البته اگر تا کنون نخوانده اید) و سپس وجدانا نظر خود را بنویسید. تا زمانی که من از دیدگاه های شما در باره این سه کتاب با خبر نشوم از دید من بحث و تبادل نطر ما در جای درست خود قرار نمی گیرد
پیروز باشید
۲۶۴٣٨ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جاوید آزادی

عنوان : کاوشگر عزیز لطفا جواب بده. صریح
جناب کاوشگر!
اولا چه صراری دارید که مرا همان بهروز مطلب زاده قلمداد کنید؟ او جسارت آنراداشت که با نام واقعی خود مطلب بنویسد. پس جسارت اینرا هم حتمادارد که باسم خودش از نوشته خود دفاع کند. شاید خود شما گاهی باسم نیاز و گاهی باسم کاوشگر و غیره ظاهر می شوید که دیگران را نیز مانند خود می پندارید. بنابرین حرفتان را بزنید، بدون فضا سازی.
این یک. و اما دومی: خانه دایی یوسف [نه داعی یوسف] چه ربطی به موضوع دارد؟ روزی روزگاری کسی علیه ستم اربابی، ستم ژاندارم، ستم سلطنت و ستم ملی بر ملت خود (بگویید بر قوم خود) برخاسته و شکست خورده و بدار آویخته شده است. آیا این ستمکریها وجود داشته یا نه؟ ، صریح بگویید تا تکلیف روشن شود و ما بدانیم که با کی طرفحساب هستیم. نه. اگر ستم وجود داشته، آیا شخ، گروه، قوم و یا ملت تحت ستم حق مبارزه داشته یا خیر؟ مسئله فقظ این است. شما می گویید : چون درخانه «داعی یوسف» ظلم وحود داشته، در «ماگادان کسی پیر» نمی شده و «اجاق همسایه سرد» بوده، پس دهقانی که جان و مال و «ناموسش» بازیچه دست ملاکان کثیف و امنیه های قرمساق و غیره بود، نباید اعتراض می کرد. شما می گویید چون خانه دایی یوسف بد بوده، پس من آذربایجانی کرد عرب و بلوچ نباید به تاراج زبان و فرهنگم بدست شوونیسم آریایی اعتراض می کردم. نه؟ شما اینرا می گویید دیگر. این شعبده بازیست. بحث نیست. اعتراض علیه بی عدالتی حق انسان است. هر کس علیه ستم اعتراض نکند، نوعا شریک ستمکر است و به سخن دیگر شایسته ستم. این حق اسپارتاکوس بود که علیه برده دار قیام کند. اینکه او دوستانش سیستم جایگزین برده داری نداشتند ، از حقانیت اسپارتاکوس و رفقایش نمی کاهد. شما اگر از رفتارهای غیرانسانی در خانه دایی یوسف ناراحت می شوید، پس حتما شخصی هستید ضد ظلم. اگر چنین است، پس چرا از مظلومینی که علیه سیستم شاهنشاهی ، ملاکی و غیره مبارزه کردند، دفاع نمی کنید و در جانب آنها نمی ایستید. بنابرین یاشما شخصی سطحی نگر و کم عمق هستید و یا پشت سر «خانه دایی یوسف» پنهان شده اید. تکلیفتان را روشن کنید تا بدانیم با چه کسی بحث می کنیم
کلام آخر: عده ای پبدا شده اند که با طرح ستمگریهای رژیم فعلی، مخالفان رژیم سابق را ملامت می کنند که چرا علیه آن رژیم مبارزه کردند که این رژیم جایگزین شد. شما چه می گویید. آیا چون رژیم برامده از انقلاب چنین جنایتکار از آب در آمد، مخالفان استبداد شاهنشاهی را باید محکوم کرد؟ چه جوابی می دهید؟ می بینید که قضییه به این سادگی هم نیست. نه؟
۲۶۴۲٨ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣٨۹       

    از : کاوشگر

عنوان : سند
جناب بهروز مطلب زاده یا جاوید آزادی
با داده های تاریخی نمی شود شوخی کرد ویا تنها بر مبنای احساس بر خورد کرد. این حق شما است که از هر کسی یا هر ایده ای دفاع کرده و استدلال خود را ارائه دهید. به دیگران نیز که مخالف دیدگاه شما هستند بی آنکه پای ملیت وقومیت را به میان کشیده و بحث به کج راه وخصومت واتهام کشیده شود نیز اجازه دهید آنان نیز نظر خود را بگویند. در این گونه بحث ها هیج سخنی گویا تر از سند های تاریخی نیست. من از شما دوستان درخواست می کنم که سه کتاب : "خانه داعی یوسف"، " درماگادان کسی پیر نمی شود" و "اجاق سرد همسایه" را بخوانید. هر سه این کتاب ها را اتابک فتح الله زاده زحمت کشیده وتهیه کرده است که بسیار هم با ارزش است. اولی سرگذشت خود او پس از فرار از ایران و رفتن به شوری پیشین پس از انقلاب وگرفتاری توده ای/ اکثریتی ها در ایران است و دومی و سومی حکایت موج های اول ودوم و..مهاجرت و یا به گروگان گرفته شدن ایرانیان در شوروی پیشین برای کار اجباری در اردوگاه های استالینی است که خود باید به دقت خوانده و قضاون کنید. از شما دوستان سپاسگزار می شوم اگر پس از خواندن این سه کتاب به ویژه در ماگادان کسی پیر نمی شود، نظر خود را بنویسید. چه خوب است اگر ما بتوانیم به شکلی با یکدیگر همکاری کنیم که اگر خطا و اشتباه هایی صورت گرفته است، آن ها را درست شناخته و دست کم بتوانیم نسل های جوان تر را هشیار تر کنیم. ما همه ایرانی هستیم و هر بخش از ایران با هر قوم و رنگی پاره های تن ما هستند. رنج آذزبایجانی به همآن اندازه برای همه ما سنگین و درد آور است که رنج ودرد فارس و کرد و بلوج و عرب وترکمن. چرا ماهیت رخ دادهای تاریخی را آن چنان که بوده است نپذیریم و برای نابودی ریشه های دیرینه استبداد دیرپا همراه با هم نکوشیم
پیروز باشید
۲۶۴۲۵ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جاوید آزادی

عنوان : آذربانوی عزیز ! شما بودید می آمدید؟
آذر بانوی محترم! آیا ما آذربایجانی ها حق داریم مثل فارسها، مدرسه، کتاب، تلویزیون و ... یزبان خودمان داشته یاشیم یانه؟ آیا هر مسئله ما باید در تهران حل و فصل شود؟ یا خود ما هم قادریم مسائل داخلی خود را خود حل کنیم؟ (حالا در چارچوب ایران منظورم هست ها. دقت کنید) اول به این سئوال جواب بدهید تا موضوع روشن شود.
۲- مگر ۱۷ شهر قفقاز مغز خر خورده که بیاد تحت فرمان ولی فقیه و زبان مادریش را هم قدغن کنند. شما بودید می آمدید؟
۲۶٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : آذر بانو

عنوان : به امیر
آیا شما خواستار جدا شدن استان آذربایجان از ایران هستید یا نه؟
اگر هستید من حرفی با شما ندارم ولی اگر نیستید چطور از عوامل روسیه در ایران قدرید دفاع کنید. اگر تجزیه خوبست روسیه باید تجزیه شود که ۱۷ ایالت از ایران جدا کرد و بدنبال جدا کردن استان های کردستان و آذربایجان و گیلان در ایران هم بودند.
۲۶۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : پوزش از آقای امیر
جناب امیر، هیچ منظور شخصی نه با شما و نه باکس دیگری در کامنت هایم ندارم. اگر احساس میکنید که بنحوی «تویین» شد، حداقل آن، تقاضای پوزش از جانب من است. موفق باشید
۲۶۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حسن زارع

عنوان : یکی از هزاران قربانیان گمنام
بدتر از مرک برای هر انسان شرافتمند فریب است.ان مرحوم نیز قربانی فریب فرقه و خود فرقه قربانی فریب دولت شوروی بود.در اعدام این فرد شکی نیست و محکوم است و لی این همه داستان نیست.به نوعی مرک ان جوان سپری برای دیگران است که از اعدام او برای اهداف خود هویت سیاسی درست کنند.روشن نیست در گشور ی که اشغال نظامی شده و در دو استان ان دو دولت خود مختا ر اعلام هویت کرده اند دولت مرکزی چگونه باید بر خورد میکرد?
باید میگفت بسیار خوب جداشوید و افرین . مردم ایران هنوز به دنبال ۱۷ شهر قفقاز هستند و اگر دولت اجازه میداد مردم موافق نبودند.دولت بوجود اوردن گشور درست کردن بدون خونریزی در کجا بوده که شما ازانتظار دولت قوام داشتید
اعتراض به دولت مرکزی خطاست . شما باید به دولت شوروی اعتراض کننید که شما را حمایت نکردو شما را به قراردادی فروخت ..باز همین دولت شوروی در سال ۵۷ ازای را در قالب حزب توده فروخت و جنبش مردم اذر بایجان را ارتجاعی دانست و یک تیغ از ارتجاع سیاه دفاع کرد. اعتراض شما به دولت شوروی و حزب توده در کجا بود که اینک از همه طلبکار هستید.
واقعیت این است که دولت شوروی در ایران نفوذی گسترده تر از امریکا دارد و جریان چپ همواره قربانی اهداف دولت شوروی شده است.
۲۶۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : امیر .

عنوان : به "حافظه" عزیز" تاریخ"
این کامنت را ، در حد عقل خود،صرفا برای کمک به ارتقای سطح بحث ، و پیشگیری از بیان مطالب نا مربوط و غیر ضرور می نویسم :

شما فقط در سه خط پیام آخر خود ، چندین نتیجه گیری و حکم غلط صادر کرده اید ، که انصافا به عنوان رکورد ، می بایست به ثبت رسانید:
- بحث من و شما چه ربطی به جنایات ارتش سرخ داشت؟
- ما کجا راجع به قتل عام کاتین بحث کردیم و من کجا از عامل آن ، استالین دفاع کردم؟ حتی گفته ام که آدم باید دیوانه باشد که بخواهد برای استالین یقه بدرد.
- این که قبله گاه من را معرفی کرده اید، سپاسگزارم. ولی آیاچنین لحن و قضاوتی از عصبانیت ناشی نمیشود؟ و آیا عصبانیت مانع بیداری "وجدان تاریخ" نمی گردد؟
- من کجا شما را به بی بی سی وصل کردم.
- "وابستگی به خودتان مبارک " ، آیا جز "اهانت "، حاوی نکته آموزنده ای هم می باشد؟

یک بار دیگر کامنت های قبلی را با دقت بخوانید، تا متوجه شوید که اصولا من قضاوتی منفی در مورد شما، نمی توانستم داشته باشم.

گاه گداری که کامنت های اخبار روز را می خوانم ، اظهارات شما را نیز مرور می کنم و از آن جهت که صداقتی در آن ها می بینم ، نسبت به آن واکنش نشان دادم. وگرنه انسان در این دوره زمانه ، کارهای ضروری تر، کم ندارد.
۲۶۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : آیا از جنایات ارتش سرخ در شمال ایران باخبرید ؟
جناب امیر! آیا قتل عام زشت و ضد انقلابی کاتین واقعی است؟ و بدستور کی صورت گرفت؟ ضرر جبران ناپدیری که قبله گاه شما شرق و شخص استالین به ایده سوسیالیسم زد، صدها بی بی سی هم نمیتواند بزند و بیخود مرا بدستگاههای سخن پراکنی غرب وصل نکنید. وابستگی بخودتان مبارک!
۲۶۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : امیر .

عنوان : به حافظه تاریخ
شما که به تاریخ علاقمند هستید بهتر از من می دانید که به تعداد انسان ها، میتواند ایده انسانی و جالب وجود داشته باشد. ولی آنچه رخ داده است از شدنی ها حکایت می کند و آنچه ایده من و شماست قابل احترام است ولی در اینجاقابل بحث نیست.
شما "حقوق بشری" هستید و این خیلی هم خوب است . مثل سبزها . ولی وقتی راجع به "قدرت" صحبت میشود، زبان و لغت نامه دیگری بکار می آید.
کسی هم دیوانه نیست که در این زمانه از استالین یا هرکس دیگری، مادامی که سود و بهره ای عایدش نمی شود دفاع کند. شما زیاد نگران بی توجهی به جنایات استالین نباشید. بی بی سی هنوز هم یقه او را رها نکرده است. ولی هرکس دیگری هم جای او بود برای بقای سیستم و جلوگیری از نابودیش در مقابل جهان سرمایه داری،مجبور بود به طور خشن از زور استفاده کند. قابل فهم است ولی قابل توجیه نیست. اگر هم این کار را نمی کرد ، مثل یوگسلاوی با آن ها رفتار می کردند.
۲۶۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : مغلطه کردن تجزیه طلبان
تسویه حسابهای میلیونی در اردوگاههای اجباری استالین، «دادگاههای» نمایشی و اعدامهای کمونیستها را بحساب سوسیالیسم گذاشتن خیلی شهامت میخواهد.اولین باری که خروشچف در پیش کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی مسله جنایات استالین را مطرح کرد،کسی حتی تصور نمیتواند بکند که بعد از اینهمه سال و آشکار شدن هزاران صفحه اسناد جنایات آن دوران، کسانی پیدا بشوند و از او فرشته بسازند. آنهم بخاطر اینکه «رفیق» استالین با لشکرکشی بشمال ایران در ایجاد «حکومت» پوشالی و دست نشانده پیشه وری نقش داشته. هیچکس سوسیالیسم را با فاشیسم برابر نکرده.و کودکانه خواهد بود که تصور بشود بعد از پایان گرفتن جنگ جهانی دوم و غلبه بر فاشیسم هیتلری، تمامی ابزار و پایه های بینشی فاشیستی که در طول تاریخ رشد کرد، بیکباره از بین رفته باشد.نباید فقط آدم سوزی در کوره های هیتلری محکوم کرد، هر بمبی که برای بدست آوردن منافع بیشتر از مناطق مختلف جهان بر سر مردم بعد از پایانی جنگ دوم ریخته شد هم انسانها را ذغال کرد. استفاده از متد وابزار سرکوب سیستم فاشیستی در هر دوره و توسط هرکسی که باشد باید مورد قضاوت قرار بگیرد و محکوم گردد. حال طرفداران پیشه وری و دادستان وی معتقد هستند که بعد از ۱۹۴۵ تمامی لشکر کشیها و قتل وعام میلیونها انسان تحت «آزادی و دموکراسی» بود، مشکل آنهاست. بیان اینکه سوسیالیسم استالینی هیچ قرابتی با ایده آل سوسیالیستی ندارد، معنی اینکه سوسیالیسم با فاشیسم معادل است ندارد. همانگوته اعمال حکومت اسلامی خمینی هیچ همسویی با اسلام ندارد. قبلآ این نکته رانوشتم و باب دلی کسی از طرفداران پیشه وری قرار نگرفت« از آنجاییکه میهن ما ایران از اقوام گوناگون تشکیل شده و در جوار هم از نظر تاریخی (هزاران سال) سرنوشت، فرهنگ، سنت مشترکی داشته و دارند. راه نجاتشان در ایران یک پارچه بر علیه هر ظلم و ستم محلی و ملی در مبارزه مشترکشان است».
۲۶۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : امیر .

عنوان : در پاسخ به آقا یا خانم حافظه تاریخی
می گویید:فاشیسم و سوسیالیسم (استالینی )فرزند ناقص سیستم استعماری سرمایه داری هستند. پس لطفا بفرمایید حافظه تاریخی شما فرزند برومند کدام سیستم غیر استعماری را در طول تاریخ شناسایی کرده است تا ما نیز من بعد زیر پرچمش سینه زنیم. جمهوری اسلامی هم با چنین ادعایی "آلترناتیو" امام زمانی ارائه کرده است. بی صبرانه منتظر ارائه کشفیات تاریخی شما هستیم.
۲۶۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جاوید آزادی

عنوان : داستان دم و قسم
عجب! پس جنابعالی هم خواستار برابری همه اقوام هستید. در اینصورت چه چیز حکومت دموکراتیک آذربایجان ناراحت می کند؟ امروزه کیست که از برابرحقوقی در حرف دفاع نکند؟ می دانی محک تشخیص صداقت در گفتار چیست؟ موضعگیری درباره رخدادهای تاریخی و خواسته های کنکرت. شما که از ذکر نام فریدون ابراهیمی برافروخته شده اید، ادعایتان درباره اعتقاد به برادری و برابری دم حضرت خروس است.
اما درباره فاشیسم. نوشته ای که جنگ جهانی دوم « جنگ بین فاشیسم و بشریت ضد فاشیست » نبود. بلی این منطق را می شناسم. مدافعان هیتلر اکنون با این لباس «فلسفی» ظاهر می شوند. اول شوروی و آلمان را تواما عامل جنگ قلمداد می کنند تا سرانجام فقط شوروی را محکوم کنند. تلاش تاریخنگاری فاشیسم شرمگین در این راستاست.
راستی اگر شوروی و آلمان مشغول تقسیم جهان بودند، فرانسه امریکا انگلیس و ... این وسط چکاره بودند؟
اما جنابعالی با این منطق در سالهای جنگ دوم جهانی در کدام جبهه می ایستادی؟ حتما اول در هیج جبهه. و بعد می فرمودی که شوروی از هیتلریسم خطرناکتر است. جون ظاهری فریبنده دارد. پس دوشادوش هیتلر علیه شوروی.
ولی بشریت در سالهای جنگ دوم دوشادوش مردم شوروی علیه آلمان جنگید. بشریت و وجدان بشری مخالف هیتلر بود. حال جنابعالی اگر مخالف این رفتار هستی، باش. ولی درس برادری و برابری بما نده. داستان دم و قسم را که میدانی.
۲۶۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : فاشیسم بصور مختلف ادامه حیات دارد.
آقای جاوید ابراهیمی، شما هنوز در خواب هستید که در جنگ جهانی دوم « جنگ بین فاشیسم و بشریت ضد فاشیست » نبود بلکه کی حاکم دنیا باشد،بود. سوسیالیسم استالینی و ناسیونال سوسیالیسم هیتلری از بطن سرمایه داری جهانی متولد شدند. هردو بچه های «ناقض» این سیستم استعماری بودند. جنگ برای هژمونی طللبی این بر آن بود. تقسیم عادلانه جهان بین «برندگان» جنگ دوم از نظر دور نگه ندارید. آزادی انسانها از قید و بند استعمار در همراهی آنان با هم میسر است.
۲۶۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : به جاویدها
از آنجاییکه میهن ما ایران از اقوام گوناگون تشکیل شده و در جوار هم از نظر تاریخی (هزاران سال) سرنوشت، فرهنگ، سنت مشترکی داشته و دارند. راه نجاتشان در ایران یک پارچه بر علیه هر ظلم و ستم محلی و ملی در مبارزه مشترکشان است. اگر اعتقاد باین امر «نژادپرستی» است با افتخار نژاد پرست ایرانی هستم. و بر علیه هر تجزیه طلب وابسته ای هم مبارزه خواهم کرد. 
۲۶۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جاوید ابراهیمی

عنوان : نژادپرست ضد چپ فتودال دوست
بلی. حدس من درست بود. حضرات پیداشان شد. آنانکه به جنون نژادپرستی و چپ ستیزی گرفتارند، از یادآوری جنایتشان بخشم آمدند. کسانی که بحکم فریدون ابراهیمی حکم اعدام گرفته اند چند فئودال آدمکش، چند تن از سواران اربابها چند لمپن شناخته شده اند. نامشان هم معلوم است. این اعدامها چنان در برقراری امنیت موثر بود که حتی دشمنان نهضت هم اعتراف کردند. شما از اینجا می سوزید. این یک.
دوما: درد شما درد محکومین اردوگاههای روسیه نیست، مرض نژادپرستی آریایی است که برای آذربایجانی کرد عرب بلوچ و ... حق حیات ملی قائل نیست. شما اگر مردم دوست هستید، اول در کشور خودتان در کنار آدمخوارانی مثل تیمور بختیار و لاجوردی نایستید. تا بقیه ادعاهاتان قابل فکر باشند. فریدون ابراهیمی در جنگ دوم جهانی- در جنگ بین فاشیسم و بشریت ضد فاشیست، مانند همه ترقیخواهان جهان جانبدار اتحاد شوروی بود که بار اصلی نبرد را بر دوش داشت. شما طرفدار که بودید آقایان محترم؟ معلوم است: طرفدار فاشیسم که هم آریایی پرست بود و هم ضد چپ. نه؟ روی همین است که یاداوری ابراهیمی ناراحتتان می کند. هم جانبدار فئودالها ، هم نژادپرست و هم چپ ستیز. بهمین خاطر نوشته مطلب زاده ناراحتتان کرده .
۲۶۱۱۶ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : لشکرکشی استالین بایران برای ایجاد «دولت ملی آذربایجان» و نقش دادستان این «دولت» پوشالی
گویایی این جمله «درسحرگاه اول خرداد ماه ۱۳۲۶ فریدون ابراهیمی فرزند برومند خلق ودادستان حکومت ملی آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری، درخیابان ستارخان، مقابل باغ گلستان تبریز به دار آویخته شد» بحدی است که هر انسان آزادمنشی را بخشم وادار میسازد.
طبق چه استدلالی «دولت» پوشالی و وابسته پیشه وری بکشور استعماری شوروی را«حکومت ملی آذربایجان» مینامید؟ پیشه وری یک عامل و نوکرخارجی جهت تجزیه قسمتی از اراضی و منابع بجا مانده کشورایران بود. کشورهای که با پیروزی بر فاشیسم هیتلری، دنیا را بفرم جدیدی بین خود تقسیم «عادلانه» کردند و از هیچ جنایتی هم رویگردان نبودند. و حکومتهای «خودمختار» مثل قارچ ساخته شد. حالا یک زیدی بنام ابراهیمی دادستان چنین «دولت» دست نشانده استعمارگر شوروی باشد، این دادستان، برای پایداری و نظم این «دولت» دست نشانده، در کشتار و جنایات کمتر از «رفیق» استالین نمیتوانست باشد.ایده آل هرجنایتکار تجزیه طلب، «اعمال انقلابی» استالین بود.نمیدانم این زید دستور کشتار چه مقدار از آزادیخواهان و حافظ منافع ایران اعم از ترک، کورد، فارس و غیره را در مقام دادستان صادرکرده است. تعجب آور است که هنوز هستند موجوداتی که برسر قبور جنایتکاران تاریخ در جهان و ایران این چنان زاری و فغان را میاندازند.اینها هنوز بایستی بیاد داشته باشند که در زمان پیشوا استالین،چه تعداد از مهاجرین اجباری ایرانیان در شوروی بدستور استالین بقتل رسانده شدند. هیچ کشور خارجی حافظ منافع مردم ایران در هیچ زمانی نبود.
۲۶۱۰٣ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جاوید آزادی

عنوان : نیاز جان! آیینه شکستن خطاست!
خوب. نیاز جان چرا عصبانی شدی؟ داستان شقایق و گودرز نبود. نتیجه صریح منطق تو همانست که من بیان کردم. از من باید سپاسگزار باشی. نه ناراحت. مگر ننوشتی که اگر ابراهیمی ها موفق می شدند، ایران ایرانستان می شد و مگر نگفتی که جای رژیم شاه بودی همان کار را می کردی؟ خب. منهم گفتم که با منطق تو باید سپاسگذار شاه و شیخ باشیم که با گلوله و دار و داغ و درفش جلوی اینها را گرفت. دیگر چرا ناراحت شدی؟ جنابعالی با یکسان گرفتن طالبان و ابراهیمی ها حکم سرکوب را پبشاپبش صادر می کنی و بعد از من می رنجی.
دوست من! منطق شما ایراد دارد. دهقانی که علیه ستم اربابی می شورد، کارگری که جلوی کارفرمای سیری ناپذیر می ایستد، جوانی که به قید و بند اسلامی فعلی گردن نمی نهد، محق است یا نه؟ با حساب جنابعالی نه. می داند ۵۰ سال دیگر چه خواهد شد؟ انقلاب مشروطیت هم خطا بود. چون به دیکتاتوری پهلوی منجر شد. نه؟
آینه گر نقش تو بنمود راست..........................خود شکن آیینه شکستن خطاست

حرف آخر: من بهروز مطلب زاده نیستم. او حتما آن جسارت را دارد که به اسم خود بنویسد.
۲۶۰۹۵ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : بگو مرگ یا توبه؟؟؟!!!
نه "جاوید ایران" یا "بهروز مطلب زاده"یا هرکی هستی، میخواهید بگید مرگ که من به توبه راضی بشم، نه بابا خودتی. شقایق به گودرز همانقدر ربط داره که ادعای سرکار به حرفهای من. من کاملا خواهان احقاق حقوق اقلیتهای قومی و دینی هستم. به فریدون ابراهیمیهای آن زمان باید ارج گذاشت، چون شرایط داخلی و خارجی و سطح سواد آنها در همین حد بود. آنها فرزند زمان خود بودند و این سرنوشت تلخ ناگزیر آنها بود. منهم جای فریدون ابراهیمی بودم کار او را میکردم، اصلیت خودم هم آذربایجانی است. جای نظام وقت هم بودم همان کار را میکردم، چون منافع ملی را بر منافع فردی و گروهی باید ترجیح داد و در این میان همیشه عده ای مانند فریدون علی رغم نیت خوبشان بازنده هستند. چنانکه بسیاری از نیروهای طالبان هم به خیال خود برای رسیدن به خواسته ای والا میجنگند و نمیدانند که در کژراهه اند. اما امروز که دست سوسیالیزم واقعا موجود رو شده، تاریخ افسانه ها و "سوئ استفاده ابزاری" از شخصیتها یی مانند فریدون ابراهیمی که برخلاف فسیل های چپ قرن بیست و یکم فرزندان صادق و بی شیله پیله زمان خود بودند، به پایان رسیده. اما این جواب آخر بود من جدا حوصله و وقت یکه بدو در این سطح را ندارم با "افسانه سرایی" های خود خوش باشید، حتما اینطوری خیلی خیلی بزرگ میشوید.
۲۶۰۹۱ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جاوید ایران

عنوان : نیاز جان حق با توست
نیاز عزیز! حق با توست. بنظر من هم باید از ساواک رژیم سابق و ارگانهای سرکوب رژیم فعلی بخاطر سرکوب چپ ها قدردانی شود. خصوصا باید از ساواک و کارکنان شریفش اعاده حیثیت کرد. اگر آن اعدامها و شکنجه ها و گلوله باران و چوبه های دار نبود، شاید چپ موفق می شد. حقیقت اینست که تاریخ ایران باید دوباره نویسی شود. از اشخاصی مانندشعبان بی مخ مظلوم باید قدردانی شود. اگر او به اتحادیه های کارگری ، مصدقی ها و ... حمله نمی کرد، اگر تهرانی مظلوم، این چپ ها را زیر شلاق نمی کشت، چه می شد؟
حتی لاجوردی هم مظلوم واقع شده است. او در طول عمر کوتاهش ۳۸ سازمان کمونیستی را نابود کرد. می دانید این شخص چه خدمتی به ایران کرده است. باید واقع بین شد. نه؟
زنده باد ایران واحد با محوریت فارس و فارسی و نژاد آریایی.
۲۶۰٨۶ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : چه شانسی آوردیم که ایران ایرانستان نشد.
کشتن فریدون ابراهیمی کار درستی نبود، اما راه او خطا بود. شاید بعد از چند سالی مطالعه و شناختن اتحاد شوروی خود نیز به این امر میرسید. جنبش آذربایجان نیز نه به نفع آذربایجانی بود و نه هیچ ایرانی دیگر بلکه بیش از هرکسی به نفع امپریالیسم شوروی. نتیجه ها را دیده ایم و دیگر از روی آرمانخواهی قضاوت کردن لزومی ندارد. آذربایجان شوروی به مراتب عقب افتاده تر از آذربایجان ایران شد و جای تاسفی ندارد که ما نیز راه آنها را نرفتیم و ملت آذربایجان ما مانند آنهابه روز سیاه نینداختیم. جای تاسف است که احساسات و افسانه پردازی هنوز کوله بار سنگینی است که برخی روشنفکران سالخورده چپ به جای زمین گذاشتن آن همچنان با سماجت بر دوش میکشند.
۲۶۰۷۱ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹