از : هوشنگ انگوری
عنوان : ترس
شما که برترین دین را دارید، شما که امام زمانِ عج هدایتتان می کند و لیست نمایندگان مجلس تان را تأیید می کند، شما که در کشورتان کسی سر گرسنه بر بالین نمی گذارد، شما که ۹ روزه توانایی پالایش بنزین مورد نیاز کشور را دارید، شما که دختر مدرسه ایتان در زیرزمین منزلشان انرژی اتمی درست می کنند، شما که در گوشه ی خیابان هایتان کارتن خواب ندارید، شما که در کشورتان استفاده از مواد مخدر را ریشه کن کرده اید، شما که بزودی رهبریت دنیا را به دست خواهید گرفت، پس چرا از تن بی جان اعدام شدگان می ترسید؟ چرا آن ها را در جای نامعلوم به خاک سپردید که بستگان و دوستانشان نتوانند برخاکشان اشگ بریزند؟ چرا از درویشان گنابادی می ترسید؟ چرا از زردشتی شدن جوانان می ترسید؟ چرا از مسیحی شدن آن ها می ترسید؟ چرا از بهایی شدن آنان بیم دارید؟ چرا از موسیقی و نشاط و شادی مردم می ترسید؟ چرا از گردهم آمدن مردم می ترسید؟ چرا از ....
هوشنگ
۲۶۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣٨۹
|
از : سعید مدنی از تهران
عنوان : نیلوفر زارع
دوستان این گفتگو را حتما بخوانید، یکی از گفتگوهای خوب در جرس، کاری از خانم نیلوفر زارع است. به قتل هممیهنانمان در کردستان نیز پرداخته است.
سهراب از تهران
جرس: : ناظران تحولات ایران یک حکم کلی درباره کارنامه جنبش سبز طی یک سال گذشته ندارند. گروهی از آنها با استناد به خواست اصلی هواداران جنبش سبز یعنی " تجدید نظر در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری" برآورده نشدن این خواست را نشانه ناکامی جنبش در به کرسی نشاندن کلیدی ترین مطالبه اش می دانند. گروهی دیگر اما با این استدلال که خواسته های جنبش سبز خواسته هایی نیست که یک شبه امکان برآورده شدن آن وجود داشته باشد از مجموعه تحولاتی که این جنبش طی یکسال گذشته در ایران به وجود آورده ابراز رضایت می کنند و اعتقاد دارند که به رغم همه محدودیت ها، فشارها و تهدید ها جنبش به پیش می رود و به تدریج به اهداف مرحله ای خود می رسد. "سعید مدنی" پژوهشگر مسایل اجتماعی یکی از تحلیل گرانی است که کارنامه جنبش سبز را طی فرآیند یکساله اش موفق ارزیابی می کند و مقاومت حکومت در برابر درخواست های معترضان را دلیل بر ناکامی جنبش سبز نمی داند. مدنی که عضو گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران وعضو گروه پژوهشی رفاه اجتماعی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی است در ماه های پس از انتخابات یادداشت های متعددی درباره سیر تحول جنبش سبز نوشته و پیرامون این موضوع گفتگوهایی را انجام داده است. او در گفتگو با جرس نیز از خواست "تغییر به عنوان دستور کار اصلی و اجتناب ناپدیز جنبش سبز سبز سخن می گوید و معتقد است که نیروهای ضد جنبش گرچه می توانند فرآیند تغییر را طولانی یا پر هزینه کند اما نمی توانند مانع از تحقق آن شوند." با سعید مدنی درباره ارزیابی اش از کامیابی ها و ناکامی های جنبش سبز طی یک سال گذشته گفتگو کردیم.
آقای مدنی ، کارنامه جنبش سبز در فرآیند تکوین یک سال گذشته توام با کامیابی و ناکامی هایی بوده است. شما در مجموع این جنبش را دارای کارنامه قابل قبولی می دانید؟
معمولا جنبش های اجتماعی سه کارکرد مهم دارند: میانجی گری، آگاهی بخشی و فشار. کارکرد اول (میانجی گری) آن است که انتظار می رود جنبش ها پیوندهای اجتماعی را گسترش دهند، روابط را تقویت کنند و به نوعی همیابی و انسجام اجتماعی منجر شوند. شکی نیست که کارنامه جنبش سبز در این زمینه بسیار مثبت است. این یکی از ابتکارات و نو آوری های مهندس موسوی در سال گذشته بود. در هفته های اول جنبش فشارهای زیادی بر ایشان بود که اقدام به تشکیل یک حزب یا جبهه کند، حتی عده ای ایشان را دعوت می کردند که یک سازمان مردم نهاد ایجاد کند، گویا آن زمان تصوری از ابعاد و گستره جنبش نداشتند ، یا به دنبال بازسازی الگوهای گذشته بودند و یا تقلیل جنبش. اینها به دلیل نداشتن ارزیابی استراتژیک از جنبش، فکر می کردند میزان کشش مهندس موسوی و جنبش سبز در فضای جامعه ایران در حد و حدود یک سازمان غیر دولتی با کارکرد های به شدت محدود است. در میان همه این توصیه ها و پیشنهادات مهندس موسوی الگوی شبکه های اجتماعی را مطرح کرد و با الهام از یکی از آیات قران دعوت کرد تا خانه های یکدیگر را قبله قرار دهیم و بنابراین انتخاب کاملا درست مهندس موسوی طی یک سال اخیر موجب شده تا کارکرد جنبش به عنوان میانجی گری جامعه مدنی به سرعت شبکه پایداری از روابط اجتماعی را سازمان دهد.
کارکرد دوم جنبش های اجتماعی آگاهی بخشی است. بعید می دانم هیچ ناظر منصفی این دستاورد خارق العاده جنبش را بتواند نادیده بگیرد. فرآیند طی شده طی یک سال گذشته حوزه های آگاهی جدیدی را در جامعه ایران گشود. سرعت این فرآیند گاه اعجاب آور است. جنبش توانست سطوح آگاهی را ارتقا بدهد. چگونه می شد موارد نقض حقوق بشر را در نظام امنیتی-قضایی این چنین نزد افکار عمومی افشا کرد. چه کسی قادر بود اگاهی عمومی نسبت به ماهیت نظام سیاسی موجود و تعارضات و تناقض های آن را این چنین گسترده شفاف سازد. چگونه ممکن بود قدرت حوزه عمومی و اهمیت آن را اینچنین گسترده برای افکار عمومی روشن ساخت. این انسجام اجتماعی، تعاون و همکاری که در یک سال گذشته به شدت تقویت شده محصول آگاهی بخشی عمومی است.
کارکرد سوم جنبش های اجتماعی فشار به ساخت قدرت برای عقب نشینی و پذیرش اصلاحات و تغییر است.معمولا این کارکرد به دو شکل مستقیم و غیر مستقیم خود را نشان می دهد. در شکل مستقیم نظام حاکم صدای جنبش را می شنود و در برابر قدرت آن تسلیم می شود. بنابراین فرآیند اصلاح آغاز می شود، پر واضح است که جنبش در این زمینه موفقیتی کسب نکرده است. علت آن هم این است که نتیجه منازعه جنبش و ضد جنبش به قدرت طرفین بستگی دارد. شکی نیست که نظام سیاسی با همه طیف بندی های درون آن، با حداکثر نیرو در برابر فشار جنبش برای تغییر ایستاده و از تسلیم در برابر اراده و خواست مردم سر باز زده است.
اما همان طور که اشاره کردم فشار جنبش آثار غیر مستقیمی بر رفتار ضدجنبش دارد. به عنوان مثال طی یک سال اخیر بسیاری از مراسم ها و برنامه های نظام که ۲۰-۳۰ سال سابقه برگزاری هر ساله داشتند لغو شدند، علت آن هم تنها و تنها قدرت جنبش و فشار آن بود. رئیس جمهور هر ساله به مناسبت های مختلف به مجامع متعدد داخلی و خارجی می رفت ما هرگز پس از جنبش سبز جرات نکرد در فضاهای عمومی که کنترل آن دشوار است، حضور یابد. مگر منع خواندن نماز جمعه توسط آقای هاشمی رفسنجانی دلیل دیگری جز قدرت جنبش بود؟
مثال در این زمینه بسیار زیاد است. حاکمیت ناچار شد زندانیان جنبش سبز را به تدریج مرخص کند، ناچار شد بسیاری از ادعاها علیه سبزها را در متن کیفر خواست یا در دادگاه به فراموشی سپارد. همه این ها محصول فشار و مقاومت جنبش بودند. بنابراین جنبش در کارکرد سوم یعنی به عنوان نیروی فشار نیز موفقیت نسبی داشت. پس پاسخ بنده به سوال شما آن است که بله، جنبش یکساله سبز بی شک کارنامه بسیار خوبی داشته است، موفقیتی بسیار بیش از انتظار همه ما.
به عقیده شما شاخص ترین دستاورد های جنبش سبز طی یک سال گذشته چه بوده است؟
در سوال قبلی پاسخ دادم. جنبش در سه شاخص مهم یعنی میانجی گری در حوزه عمومی و ایجاد و گسترش شبکه های اجتماعی پایدار، در آگاهی بخشی عمومی و در اعمال فشار برای تغییر موفق بوده است.
به هرحال هواداران جنبش سبز اعتراض های پس از انتخابات ریاست جمهوری را با مطالبه پس گرفتن رای خود آغاز کردند اما حکومت به این مطالبه بی اعتنایی کامل نشان داده است. آیا مقاومت حکومت در برابر درخواست تجدید نظر در انتخابات را می توان یک ناکامی برای جنبش یه حساب آورد؟
هرگز. تنها کسانی باید مقاومت حکومت را به معنی ناکامی جنبش قلمداد کنند که انتظار داشتند حاکمیت به سادگی در برابر فشارها عقب نشینی کند. این برداشت بیشتر ناشی از درک ساده انگارانه از ماهیت نظام سیاسی ایران از یک سو و منافع حاصل از ادامه وضعیت موجود برای جناح های مسلط است. ببینید اصل دعوا بر سر در آمد سالیانه ۸۰-۹۰ میلیارد دلاری نفت است، اصل دعوا بر سر واردات ۷۰ میلیارد دلاری و انحصارات اقتصادی حاصل از آن است. برخی برای یک دلار آدم می کشند. حالا آقایان برای چنین درآمد هنگفتی و ثروت های باد آورده ناشی از آن چرا خون نزدیک به یکصد نفر را بر کف خیابان ها نریزند؟ چرا حداقل ده هزار نفر را راهی زندان ها نکنند؟ فقط یک لحظه در ذهن خود تصور کنید که نیروهای مقابل جنبش به سادگی عقب نشینی می کردند و مصادر قدرت در اختیار نیروهای جنبش قرار می گرفت، خوب اولین اقدامی که صورت می گرفت حسابرسی دولت احمدی نژاد بود و ارجاع آن به مقامات قضایی مستقل، مگر شک دارید که در غیر این صورت پای خیلی ها وسط می آمد که با ادعای عدالت محوری بر مردم مسلط شده اند؟
به علاوه در صورت عقب نشینی دولت، با قدرتی که جنبش و جامعه مدنی کسب کرده بود، دیگر امکان بازگشت به گذشته ممکن نبود و نیست. تعدیل و توزیع ناعادلانه قدرت از تبعات و آثار اجتناب ناپذیر این عقب نشینی بود که با ایده خلافت و موروثی شدت قدرت تضاد و تعارض جدی داشت و دارد. در هر حال مسئله کاملا پیچیده و منازعه کاملا جدی است و ساده انگاری محض است اگر تصور شود کار به این سرعت به سر انجام می رسد.
آقای مدنی ، رهبران جنبش سبز اعتقاد دارند که این جنبش طی یک سال اخیر رشد کیفی قابل ملاحظه ای پیدا کرده است. با این حال از آنجا که محدودیت های شدید حکومتی اجازه تشکل یابی را به مخالفان نمی دهد از چه طریقی می توان نسبت به کامیابی جنبش سبز در رشد کیفی هوادارن خود مطمئن شد؟
بقا، استمرار و ارتقای جنبش ها در گرو سه عامل مهم است: سازمان، هویت و مشی. جنبش سبز از حمایت سازمان شبکه ای گسترده و قدرتمندی برخوردار است که به رغم همه ضربات ، به سرعت دوباره ترمیم شده و هم در فضای حقیقی و هم در فضای مجازی حضور موثر و قدرتمندی دارد. در واقع جنبش در فاز اول حرکت خود سازمان اعتراضی ناپایداری داشت که با هوشمندی از آن عبور کرد و با وارد شدن به فاز سوم سازمان شبکه ای پایداری را به وجود آورد. در این سازمان شبکه ای، تبادل اخبار و اطلاعات و نظر و تحلیل در قالبی کاملا دموکراتیک جریان دارد. همین عامل سبب شده تا بدنه جنبش با مشارکت در این مباحث رشد کیفی کند. اگرچه باید در انتظار ورود به فاز سوم سازمانی جنبش سبز بود که در آن رهبر نقش موثرتری ایفا می کند و به پر رنگ تر کردن هویت جنبش و تبیین مواضع و دیدگاه های جنبش می پردازد. در واقع به این ترتیب مولفه سوم جنبش یعنی هویت ارتقا می یابد. تبیین و تحلیل دقیق تر هویت جنبش نیز اثرات کاملا موثری بر رشد کیفی بدنه جنبش دارد. اگر روند یک ساله اخیر را باز بینی کنیم، اهمیت هویت جنبش را در این زمینه بهتر فهم می کنیم. هویت جنبش در آغاز وجه سلبی داشت. یعنی اعتراض به تقلب و تخلف در انتخابات و نفی آن. اما به سرعت وجوه ایجابی جنبش مطرح و از سوی بدنه جنبش تایید و تبلیغ و ترویج شد. پر رنگ ترین وجه این هویت را در شعار مهندس موسوی «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» می توان یافت. این شعار سبز ها را از غیر سبز ها تفکیک کرد. اما با تاکید بر ضرورت اجرای تمام اصول قانون اساسی. به نظرم در طول یک سال اخیر شناخت عمومی از قانون اساسی و ظرفیت های آن بسیار افزایش یافت، در کنار آن شناخت نسبت به عدم وفاداری حاکمان به میثاق مشترک ملت نیز تعمیق یافت. البته باید منتظر تقویت هویت جنبش سبز از طریق انتشار موازین و اصول هویتی جنبش شد، وظیفه ای که بی تردید بر عهده رهبران جنبش خصوصا مهندس موسوی است.
اما همان طور که قبلا توضیح دادم مولفه سوم جنبش ها مشی آن هاست. اغلب تصور می شود تنها کارکرد مشی جنبش تعیین چارچوب و اصول حرکت جمعی و نحوه مواجهه با ضد جنبش است. درست است که این بارزترین و مهمترین کارکرد مشی جنبش است اما این امر نباید به غفلت ما از اثرات انتخاب مشی مناسب در ارتقا و رشد کیفی جنبش و حامیان آن منجر شود.
آیا جامعه ایران و فعالان جنبش طی این یک سال نقش، اهمیت و ضرورت مشی پرهیز از خشونت را به رغم خشونت ورزی حاکمان نشناختند و به آن وفادار نبوده اند؟ آیا ضرورت انتخاب اهداف مرحله ای، دست یافتنی و عینی و پرهیز از مطلق انگاری و کنار گزاردن ایده همه چیز یا هیچ چیز، دستاورد کمی است؟ در همین فاجعه اخیر اعدام غیرقانونی پنج نفر فعال سیاسی و اجتماعی شما آثار هوشیاری ناشی از این خط مشی را حتی در مناطق کرد نشین به خوبی ملاحظه می کنید؟
در اعتراضات کردستان علیه اعدام ها کمتر نمود هایی از خشونت گزارش شده است، اعتراضات همه مدنی و با پرهیز از خشونت بوده اند. این ها دستاورد های بزرگی ست، اتفاقا نیروهای ضد جنبش را نیز به انفعال دچار کرده، چون آن ها تنها در فضای ملتهب و خشونت آمیز می توانند اهداف خود را دنبال کنند.
آقای مدنی ،میرحسین موسوی در بیانیه هفدهم خود مطالباتی پنج گانه را خطاب به حاکمیت مطرح کرد که تاکنون نه تنها هیچ کدام از آنها برآورده نشده بلکه امیدی هم به برآورده شدنشان در آینده نزدیک وجود ندارد.با این حال رهبران جنبش سبز از هواداران جنبش خواسته اند که صبر و استقامت پیشه کنند. آیا دعوت به صبر و استقامت از سوی رهبران جنبش انگیزه کامیابی را میان هواداران کاهش نمی دهد؟
بنده در سوال های قبل کامیابی ها و موفقیت های جنبش را بر شمردم. بیانیه ۱۷ مهندس موسوی مدیریت بحران بود. راجع به آن بیانیه و تیز بینی مهندس موسوی در انتشار آن صدها مقاله نوشته شد. یکی از شخصیت های برجسته سیاسی نیم قرن اخیر ایران که سابقه حضور سیاسی او از نهضت ملی تا به امروز در تاریخ معاصر به ثبت رسیده به بنده گفت چنین هوشیاری و تیزبینی سیاسی را تنها از مرحوم دکتر مصدق دیده بودم. همه سیاسیون ایران باید به دلیل آن بیانیه به احترام مهندس موسوی کلاه از سر بردارند. مفاد پنج گانه بیانیه شماره ۱۷ تعیین مشی و هدف گذاری میان مدت جنبش بود که دو کارکرد مهم داشت: اول آن که راه جنبش سبز را به سوی آینده گسترد و دوم آن که تلاش عده ای برای ترمیم شکاف درون نظام سیاسی ایران را که به دلیل جنبش عمیق و عمیق تر می شده ناکام گذاشت و پروژه خشونت همه جانبه علیه جنبش را عقیم کرد.
رهبران جنبش سبز به استراتژی همراه کردن اقشار حاشیه ای مانند کارگران،کشاورزان و معلمان با مطالبات جنبش نیز تاکید زیادی دارد. به نظر شما این استراتژی تا چه اندازه موفق بوده است؟
به نظر بنده جنبش فرایند گسترش و تحول خود را طی می کند و متناسب با تقویت هویت آن اقشار اجتماعی به تدریج به آن خواهند پیوست، بدیهی است به دلیل ویژگی های تکیه گاه اصلی جنبش یعنی طبقه متوسط انتظار می رود این فرآیند از مرکز به پیرامون و از شهر به روستا حرکت کند. به همین دلیل معلمان و پس از آن ها کارگران به چنبش پیوسته اند. بررسی اجمالی ترکیب بازداشت شدگان هم نشان می دهد معلمان حضور جدی در کنش های جنبش داشته اند. در هر حال جنبش سبز صبر و مقاومت بسیار دارد و این فرآیند را طی خواهد کرد، عجله نباید کرد ،زمان به سود جنبش در حرکت است.
با توجه به محدودیت های بی سابقه ای که حکومت طی یک سال گذشته علیه فعالیت احزاب،رسانه ها و نهادهای غیرولتی ایجاد کرده است تا چه حد می توان به کامیابی جنبش در برآورده کردن مطالبات خود در آینده امیدوار بود؟
جنبش های اجتماعی محصول تغییرات اجتماعی هستند. تغییراتی که طی سال های گذشته جامعه ایران را دگرگون کرده، ضرورت تغییر را در دستور کار جامعه قرار داده است. بنابراین خواست تغییر نه از بیرون تزریق شده و نه ناگهانی و بدون مقدمه مورد توجه مردم قرار گرفته است. لذا تغییر به عنوان دستور کار اصلی جنبش سبز امری اجتناب ناپذیر است. ضد جنبش می تواند این فرآیند را طولانی یا پر هزینه کند اما مانع از تحقق آن نمی شود. ضد جنبش خود نیز مشمول تغییر است. مگر بارها در قرآن نخوانده ایم: «ان الله لا یغییر قوما الا یغییروا بانفسهم». پس چرا حکومت فعلی و جمهوری اسلامی مشمول این سنت خدایی نباشند؟
بر این اساس بنده معتقدم به رغم همه محدودیت ها، فشارها و تهدید ها جنبش به پیش می رود و به تدریج به اهداف مرحله ای خود می رسد. عوامل تغییر مدت هاست کار خود را آغاز کرده اند. رشد فضای مجازی (تغییر تکنولوژیک)، بحران های اقتصادی و ضرورت تحول در آن، تغییرات جمعیتی، تغییر در نگرش ها و ارزش های ایرانیان همراه با جماعت های فعال در حوزه عمومی و رهبری شجاع و آگاه نتیجه ای جز کامیابی و موفقیت مردم به بار نخواهد آورد، البته تهدیدات و خشونت ورزی ضد جنبش هزینه های ملت را افزایش می دهد که تا حدی اجتناب ناپذیر است. به نظرم جامعه ایران به لحاظ روحی-روانی آمادگی پرداخت این هزینه ها را دارد، اگرچه بنده هم مثل تمام علاقمندان به منافع ملی و توسعه ایران امیدوارم قدرت مسلط در ایران عاقلانه تر از گذشته رفتار کند ، این هزینه ها را به مردم تحمیل نکند و در برابر خواست برای تغییر تسلیم شود.
در همین زمینه:
--------------------------------------------------------------------------------
۲۶۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣٨۹
|
از : beyan انجمن بیان
عنوان : خبر دفن مخفیانه
خبر دفن مخفیانه پنج شهید قبلا در تاریخ ۵ ماه مهی در وبسایت بیان منتشر شده بود
http://beyan.eu/read.php?id=۵۳۹
۲۶۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : بهروز ماهان
عنوان : اعدام محکوم است
اعدام محکوم است
حتا از جسد اعدام شدگان میترسند یک ادمی چه مشکل امنیتی دیگر دارد؟ حتا خانواده های آنها را هم پس از مرگ عزیزانشان ، از آرامش محروم میکننند به این میگویند عدل اسلامی !!!!،
ریشه اعدام ها در خود قانون اسلام است و رژیم اسلامی ، با هر تفسیری ، جان هر کسی را که بخواهد به نام اسلام و الله و در واقع برای حفظ و ادامه حکومت خودشان میگیرد آیا مردم ما ، نمیخواهند که دستورات شریعت را از زندگی خودشان به قانون مدنی بسپارند که دیگر هیچ کس را به جرمهای واهی ، ضد انقلاب ، و مرتد و کافر ، و یاغی و باقی و محارب و منافق و هر کوفت و زهر مار دیگری که به فکر آخوند های شیعه میرسد نتوان اعدام کرد؟ لطفآ مقاله زیر را که در مورد اعدام استبخوانید با تشکر
۲۶۹۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣٨۹
|