کارنامه ی جنایات کودتاچیان و آینده جنبش


پرویز داورپناه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ خرداد ۱٣٨۹ -  ۶ ژوئن ۲۰۱۰


همه سربه سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم.
(فردوسی)


نگاهی به کارنامه یکساله جنایات حکومت اسلامی پس از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ روشن می سازد که ما با یکی از سفاکترین حکومتهای عصر حاضر طرف هستیم و باید هنوز در آستانهً سالروز کودتا و متعاقب آن در انتظار خشونتها و اعدامهای زندانیان سیاسی باشیم.
خشونت حکومت در برخورد با مخالفان در سال گذشته، در خیابان‌ها و زندانها و دانشگاه‌ها تنها با کشتار دسته جمعی اوایل سالهای دهه شصت قابل مقایسه است. حکومت در روزهایی که احساس می کند، کنترل اوضاع را از دست می دهد، شدت عمل بیشتربه خرج داده دستور تیراندازی در خیابانها را صادر می کند و مردم را که در تظاهرات آرام شرکت کرده اند، مورد ضرب و شتم و هتاکی قرار می دهد.
مردم در یکسال اخیر از روز قدس و ۱۳ آبان و ۱۶ آذر گرفته تا مراسم یادبود آیت الله منتظری و حتی روز عاشورا و ۲۲ بهمن به خیابانها آمدند تا بگویند این رژیم و ولایت فقیه اش را نمی خواهند. نیروهای انتظامی در روز عاشورا مردم را با اتومبیل زیر گرفتند، از بالای پل به پائین پرتاب کردند، گروه گروه مردم را بازداشت کرده، مورد شکنجه قرار دادند و در زندان کهریزک از بین بردند.
کودتاچیان می پندارند با اختناق و کشتار و خشونت می توانند مردم را از خیابانها به خانه ها بازگردانند. هدف اصلی اعدام ها، مرعوب کردن فعالان جنبش مردم ایران است. این آخرین تیر ترکش همه حکومت های سرکوبگر است که در آخرین روزهای حیات خود، به سوی مردم شلیک می کنند. کودتاچیان همه راههای مسالمت آمیز و تظاهرات آرام را به روی مردم بسته اند و راهی جز ادامه اعتراض و مبارزه منفی و فرهنگ و هنر مقاومت باقی نمانده است، چون تمکین و حتی سکوت در برابر این گستاخی ها به تشدید اختناق و جنایات بیشتر خواهد انجامید.
در اینجا به گوشه ای از این جنایات جمهوری اسلامی پس از کودتای انتخاباتی خرداد ماه ۱۳۸۸ نظر می افکنیم:
* آویزان کردن از پا: این امر مشخصاً در مورد رامین آقازاده قهرمانی ذکر شده؛ وی ۱۵ روز بعد از این که با پای خود برای اثبات بی‌گناهی‌اش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمایان بود، از زندان آزاد می‌شود و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده جان می سپارد.(سایت نوروز، ۶ مرداد ۱۳۸۸) افراد دیگری نیز پس از آزادی جان سپرده‌اند: از جمله، علیرضا داوودی در اصفهان، ۲۵ مرداد ۱۳۸۸؛ محمود رئیسی‌ نجفی بر اثر ضرب و شتم، (سایت سحام نیوز، ۱۱شهریورماه ۱۳۸۸)
* محروم کردن افراد از آشامیدن آب تا حدی که زندانیان از کاسه‌ توالت و گودی کف زمین آب نوشیده‌اند، محروم کردن افراد از دستشویی تا حدی که افراد در کانتینرهای کوچک و سوله‌ها قضای حاجت کرده‌اند، تجاوز جنسی به جوانان (نوروز، ۸ شهریور ۱۳۸۸)؛ در مورد ترانه‌ موسوی: نگاه کنید به نامه‌ مهدی کروبی در این مورد؛ گزارش ادرار کردن بر روی زندانیان، تجاوز مکرر، مالیدن مدفوع به صورت آنان، لخت کردن آنها در برابر هم و درخواست تجاوز به یکدیگر از سوی بازجویان از زبان رضای ۱۵ ساله، تایمز آن‌لاین؛ ۲۲ اوت ۲۰۰۹
* تجاوز با باتون و شیشه نوشابه و نیز تجاوز جنسی به برخی از بازداشت‌شدگان: یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، (پارلمان‌نیوز، ۴ شهریور ۱۳۸۸)
* پرتاب افراد از پشت بام و کشتن افراد به این شیوه (پنج نفر به این طریق کشته شده‌اند که فیلم آن در یوتیوب موجود است) یا هل دادن افراد از طبقه بالابه سمت پایین (یک دختر در دانشگاه همدان). یکی از کشته‌شدگان در اصفهان (حسین اختر زند) از طبقه‌ سوم به پایین پرتاب شده بود (۷ مرداد ۱۳۸۸).
* ترور از پیش طراحی شده (تیراندازی به سوی خواهرزاده‌ میرحسین موسوی؛ روز عاشورا)
* رد شدن با اتومبیل از روی مردم در روز عاشورا که منجر به قتل چندین نفر شد. (فیلم آن در یوتیوب موجود است)
*برخی از مقتولین با باتون ضربه‌ مغزی شده‌اند. (مورد حسین اکبری، مرداد ۱۳۸۸؛ مورد علیرضا افتخاری، خبرنگار، ۸ مرداد ۱۳۸۸) در مواردی افراد پس از تیر خوردن مورد ضرب و شتم واقع شده‌اند، به گونه‌ای که علاوه بر تیرخوردگی ساق دست، پهلو و کمر، آثار کبودی در پشت گردن و زخمی عمیق در پشت سر وجود داشته که داخل آن را با پنبه پر کرده بودند، بازویی که تیرخورده بوده، شکستگی کامل داشته و روی صورت هم بینی به نظر شکسته می‌نمود (مورد امیرحسین طوفان‌پور، نوروز، ۸ مرداد ۱۳۸۸). یکی دیگر از کشته‌شدگان در نماز جمعه با ضربه‌ باتون دچار سکته‌ مغزی می‌شود (مورد مصطفی کیارستمی، نوروز، ۹ مرداد ۱۳۸۸). بسیاری نیز با گلوله‌ مستقیم بسیجیان و نیروهای لباس شخصی در خیابان کشته شده‌اند (مثل سجاد قائد رحمتی، داود صدری، اشکان سهرابی، ناصر امیرنژاد، ندا آقاسلطان، مهدی کرمی، یعقوب بروایه، مسعود هاشم‌زاده، میثم عبادی، بهزاد مهاجر: سایت نوروز، ۲۵ تیر ۱۳۸۸). افرادی نیز در درگیری‌های خیابانی به‌واسطه‌ ضربات باتون و کابل به قتل رسیدند (مثل حسین طهماسبی). اعضای فعال ستادهای انتخاباتی تا ماه‌ها پس از انتخابات مورد بازداشت و ضرب و جرح و حتی قتل واقع شده‌اند. امیر اسلامیان، عضو ستاد کروبی در یاسوج، حدود شش ماه پس از انتخابات کشته شد و جسد این جوان در اواسط آذر ۱۳۸۸ در حوالی روستای محل سکونت خود روستای «چراخ وال» واقع در شهرستان بوکان پیدا شد. (جرس، ۱۳ آذر ۱۳۸۸) بنا به گزارش خانواده‌ها، به زندانیان مجروح تیر خلاص زده شده است. برادر کیانوش آسا وضعیت برادرش را این گونه توصیف می‌کند: «کیانوش روز ۲۵ خردادماه حوالی میدان آزادی با اصابت تیر به پهلویش زخمی شد . بر اساس گفته شاهدان او فقط یک گلوله خورده بود، اما به راحتی دست و پا و گردنش را تکان می‌داد و حتی سرش را برمی‌گرداند. کیانوش را از محل دور می‌کنند و با آمبولانس به بیمارستان منتقل می‌کنند. ما روز سوم تیرماه جسدش را شناسایی کردیم، و جسد او چهار روز بعد از زخمی شدنش به پزشکی قانونی منتقل شده بود، یعنی روز ۲۹ خردادماه. اما وقتی جسد او را در پزشکی قانونی شناسایی کردیم علاوه بر جای گلوله در کمرش، یک گلوله هم وارد گردنش شده بود که به احتمال ۹۰ درصد علت مرگش هم همین گلوله اصابت شده در گردنش بود، نه گلوله کمرش.».
خانواده‌های کشته‌شدگان و زندانیان نیز در امان نبوده‌اند و مورد بازداشت و تهدید واقع شده‌اند. برادر کیانوش آسا نمونه ای از بازداشت اعضای خانواده کشته‌شدگان است. حتی مادران عزادار امکان گردهمایی در یک پارک عمومی را بدون دخالت ماموران پیدا نکرده‌اند و بعضا به طور گروهی (۱۵ تن از آنان) یک‌باره بازداشت شده‌اند. (موج سبز، ۱۴ آذر ۱۳۸۸) حد بالای رفتار غیرانسانی حکومت با خانواده‌های کشته‌شدگان درخواست پول برای تحویل اجساد به آنها بوده است. از خانواده‌های قربانیان تیراندازی‌های خیابانی نیز درخواست پول گلوله شده بود.
به گزارش هیأت منتخب نامزدها برای حمایت از آسیب‌دیدگان، اسامی ۶۹ نفر از معترضین کشته شده و دست‌کم ۲۴۵ معترض بازداشت‌شده اعلام شده است. (سایت امیر کبیر ۲۰ مرداد ۱۳۸۸) پیکر بسیاری از کشته‌ شدگان به خانواده‌ها یشان تحویل داده نشده و پس از چندین هفته نگهداری در سردخانه‌های صنعتی توسط ماموران امنیتی دفن شده‌اند. روز ۲۱ تیر از میان جوازهای دفن صادر شده در قبرستان بهشت زهرا ۲۸ جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شده‌اند. ۲۴ تیرماه نیز ۱۶ جواز دفن با شرایط فوق صادر شده است. (نوروز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۸)
کودتاچیان، روز ١٩ اردیبهشت ۱۳۸۹ پنج زندانی سیاسی به نام های شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در زندان اوین را بدون اطلاع خانواده ها و وکلایشان اعدام کردند. سران حکومت اسلامی، با این عمل گواهی دادند که حکومت صرفا با اتکا بر قوای قهریه و نظریه «ایجاد رعب و وحشت» امیدوار به بقای خود است و به هیچ وجه نمی‌خواهد یا نمی‌تواند اعتماد عمومی را بازگرداند. حکومتی که خود را دارای آینده و مستقر می‌بیند تا این حد به خشونت کور و گسترده علیه شهروندان معمولی دست نمی‌زند. با اجرای حکم اعدام این پنج زندانی سیاسی، تعداد کسانی که در سال ۲۰۱۰ توسط حکومت اسلامی اعدام شده اند از مرز ۲۴۰ نفر گذشت. در سال گذشته میلادی نیز دستگاه قضایی مخوف حکومت اسلامی، دست کم حکم اعدام۳۲۰ نفر را به مرحله اجرا گذاشته بود.
جنبش آزادیخواهی مردم ایران که با اعتراض به تقلب انتخاباتی احمدی نژاد و حمایت ولی فقیه و پاسداران از او همراه بود در حال پیش رفتن است. این جنبش موفق شده است که خشن ترین و سهمگین ترین حاکمیت جنایتکار موجود در جهان را به انزوا بکشاند و همچنان پایدار بماند.
مدتی است که شعارهای مربوط به انتخابات و "رای من کو" کنار گذاشته شده و شعارهایی که ولایت فقیه، نظام دیکتاتوری و کلیت رژیم را مد نظر دارد مطرح می شود. اصلاح طلبان که اکنون در داخل و خارج از کشور "جنبش سبز" را به راه انداخته اند - از نظر مبانی عقیدتی و ایدئولوژیک خود با ایدئولوژی رسمی رژیم مرزبندی بنیادی ندارند. آنان نیز مانند سردمداران رژیم معتقد به حکومت دینی و معتقد یا دست کم پای بند و ملزم به ولایت فقیه هستند. هدف آنان بازگشت به شرایطی مانند دوران خمینی است، گوئی که در آن زمان کم جنایت و سرکوب و ویرانی صورت گرفته است.
شعار «موسوی بهانه اس، کل نظام نشانه اس» به میرحسین موسوی و امثال وی این پیام را در اوج صراحت و شفافیت می رسانند که آن چه آنها نمی خواهند احمدی نژاد و خامنه ای و ... نیست، آنها سیستم حاکم را نمی خواهند. در حال حاضر جامعه ی ایرانی، تا این بساط را به هم نزند آرام نمی نشیند. بنابراین میر حسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و... همگی درخواهند یافت که دیگر بحث این نیست که جنبش بخواهد این نظام را کنار بزند یا خیر، بحث این است که این نظام دیگر نگه داشتنی نیست. جنبش مردمی ایران، برای نخستین بار در سال گذشته ، شعار سرنوشت سازِ "آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی" را بعد از شعار "نه غره، نه لبنان، جانم فدای ایران" در تظاهرات صدها هزار نفری مردم، بر زبان آورد. مردم بر "جمهوری ایرانی" تأکید داشتند که می بایست جایگزین جمهوری اسلامی شود. میرحسین موسوی در مقابل این شعار، با شتاب موضعی مغرضانه گرفت و در مصاحبه ای اعلام کرد که "شعارها باید در چارچوب قوانین موجود و برای حفظ نظام اسلامی انجام گیرند!" موسوی، یک بار دیگر اصرار داشت که بیان کند؛ او از نظام “جمهوری اسلامی” نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" پشتیبانی می کند و بس.
واقعیت این است که موسوی و کروبی، و باند فرصت طلب اشان در خارج از کشور نمی خواهند بفهمند که مردم دیگر کلّیت نظام را نمی خواهند. و تا مردم پاسخی به مجموعهً نابسامانی های خود نگیرند، آرام نمی نشینند. و از هر فرصتی برای فروپاشی رژیم استبداد دینی استفاده می کنند. فراموش نکنیم که در دوران حکومت ملی دکتر مصدق در انتخابات آزاد آن دوره، حسین مکی ها، مظفر بقایی ها و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی ها نیز بیشترین آرای مردم را بدست آوردند. و اولی نماینده ی اول تهران شد و سرباز فداکار وطن نام گرفت و سومی به ریاست مجلس شورایملی برگزیده شد ولی روزی که از مردم و نهضت ملی ایران روی گردانیدند، مورد تنفر و انزجار مردم قرار گرفتند و از صحنه سیاست طرد شدند.
اکنون، رسیدن به چنین نقطه ای که مردم دیگر کلّیت نظام را نمی خواهند، در ادامه ی طبیعی مسیر جنبش قابل پیش بینی بود. موسوی و کروبی و خاتمی باید بدانند که یا می خواهند از نظام جور وستم دینی آیت الله خمینی حمایت کنند، لذا از جنبش مردمی طرد خواهند شد و یا می خواهند با جنبش آزادیخواهانه مردم ایران همراه شوند تا به عمر منحوس نظام اسلامی خاتمه دهند، که مقدم شان مبارک، راه سوّمی وجود ندارد. و... نهضت ادامه دارد...

دکتر پرویز داورپناه، ۱۵ خرداد ۱۳۸۹