شکار


اسماعیل خویی


• برشاخه‌ی کاجِ پیر
تیهوی جوان مانده‌ست؛
گل‌بانگِ خزانی را
در گوشِ جهان خوانده‌ست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ خرداد ۱٣٨۹ -  ٨ ژوئن ۲۰۱۰


 

برای حمید جان کوشیار



برشاخه‌ی کاجِ پیر
تیهوی جوان مانده‌ست؛
گل‌بانگِ خزانی را
در گوشِ جهان خوانده‌ست.

آتشکده‌ی پاییز
هر دربچه واکرده‌ست؛
صداخگرِ رنگ‌آمیز
هر گوشه رها کرده‌ست:
گنجِ آناهیتا را
ایثارِ هوا کرده‌ست.

بارانِ گُهر بارد
بر بام و در ِ جنگل.
صیّادِ نهد جا پای
بر ره‌گذرِ جنگل.

با خِش‌خِشِ موزن‌اش
برگِ خوشِ پاییزی
آهنگ دهد ره را،
بی‌تا، به دل‌انگیزی.

دیواره ی آن درّه
آورده ـ نگاکن! ـ سُرسُره‌ای از برگ.
با بوی نوازشگری از پوسیدن
وز مرگ.

ناگاه، ته‌تق‌تاقی
گیتی بُتُرنجاند.
جنگل دَمَکی ناچیز
از شور و نوا ماند.

آنک، به لبِ برکه،
با عکسِ رخ‌اش در آب،
صیادِ کهن بیدار،
تیهوی جوان در خواب.

۶ نوامبر ۲۰۰۸ ـ بیدرکجای لانه‌گا