روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۵ خرداد ۱٣٨۹ -
۱۵ ژوئن ۲۰۱۰
سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی مطلبی است با عنوان ما و تحولات مرتبط با قطعنامه که متن آن در پی آمده است: «به فاصله چند روز پس از تصویب قطعنامه ضد ایرانی چهارم در شورای امنیت سازمان ملل، برخی کشورهای اروپایی دنباله روی واشنگتن از تصمیمات دیگری علیه ایران خبر دادهاند که قرار است علاوه بر مفاد قطعنامه چهارم بر شدت سیاستهای تحریمی علیه ایران بیفزایند.
در این زمینه و به طور کلی در قلمرو سیاستهای تحریمی علیه ایران نکات مهمی وجود دارند که فهرست دوستان و دشمنان ایران را از یکدیگر جدا میکنند.
۱ - در یک نگاه، فهرست کشورهای خواستار تقابل و دشمنی با ایران، عمدتا فهرست همان کشورهایی بوده است که در جریان جنگ تحمیلی در جبهه مقابل ما قرار داشتند و از جلاد بغداد حمایت میکردند. همان فهرست با اندکی تغییرات جزیی همچنان درصدد تعرض و دشمنی علیه ایران است. با اینهمه، کاملاً آشکار است که بسیاری از اعضای این طیف هم به تنهائی، انگیزه و دلیلی برای ابراز دشمنی علیه ایران ندارند بلکه با اعمال فشار آمریکا، در واقع رأی آنها و موضع سیاسی آنها خریداری شده است. این پدیده یکبار دیگر زمینههای بی اعتباری مجامع بینالمللی را فراهم ساخته و نشانگر آنست که آراء کشورها در شورای امنیت، بهرحال «خریدنی» و قابل معامله است.
۲ - برخی کشورهای اروپایی اعلام کردهاند که تحریمهای اعمال شده در چارچوب قطعنامه چهارم را کافی نمیدانند و خواستار تحریمهای بیشتر و اعمال فشار افزونتر علیه ایران هستند. انگلیس، فرانسه و تا حدودی آلمان در این فهرست قرار میگیرند. زمانی مردم انگلیس از «تونی بلر» نخستوزیر وقت انگلیس به عنوان «سگ زنجیری آمریکا» نام میبردند. این پدیده و اظهار تمایل برخی کشورهای اروپایی برای تشدید فشارهای ضد ایرانی نشان میدهد که اولاً نسبت دولتهای انگلیس همواره با آمریکا چنین است و ثانیاً آمریکا فقط یک سگ زنجیری در اروپا ندارد بلکه برخی دیگر از کشورها برای ربودن گوی سبقت از انگلیس در این زمینه وسوسه میشوند.
٣ - صرفنظر از اروپا که مواضعش از قبل نیز به خوبی قابل ارزیابی و پیشگویی بود، جای تعجب است که چین و روسیه نیز در این زمینه برای چهارمین بار، در جبهه آمریکا قرار گرفتهاند و با اندکی چانه زنیهای معنیدار که فقط برای افزایش امتیازات دریافتی صورت گرفته، نهایتا با واشنگتن علیه ایران همصدا شدهاند. حال آنکه تصور میرفت چین و روسیه پس از مشاهده رفتارهای تحقیرآمیز واشنگتن، استقلال رأی خود را نشان دهند. قرارداد ۵,۶ میلیارد دلاری فروش اسلحه آمریکایی به تایوان، دیدار اوباما با «دالایی لاما» رهبر جداییطلبان تبت و فشارهای فزاینده واشنگتن برای تغییر در نرخ برابری «یوآن» برای پکن بسیار ناگوار بوده و هست. بعلاوه استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در ۶۰ کیلومتری مرزهای روسیه و هجوم ارتشهای ناتو تا پشت مرزهای روسیه بهمراه تلاش برای جذب اقمار دیروز مسکو به قلمرو ناتو و حتی گنجانیدن نام روسیه در فهرست «دشمنان بالقوه»، عموماً مغایر با انتظارات مسکو بوده و غافلگیری رهبران کرملین را بهمراه داشته است.
جای تعجب است که علیرغم مواضع خصمانه واشنگتن، کشورهای چین و روسیه در ماجرای قطعنامه چنین رفتاری داشتهاند و نوعی تلاش برای دنباله روی از آمریکا را به نمایش گذاشتهاند. گزارشاتی در اختیار است که نشان میدهد چین و روسیه اخیرا در چارچوب مذاکرات پشت پرده، امتیازاتی را از واشنگتن دریافت کردهاند و در واقع، ایران را وجهالمصالحه قرار دادهاند که البته با توجه به سوابق عملکرد این کشورها چنین پدیدهای قابل درک است. هر چند نمیتوان تأثیر موضعگیری منفی غیرمنتظره بعضی مسئولان ارشد کشور علیه مقامات روسی در آستانه مطرح شدن قطعنامه چهارم در شورای امنیت سازمان ملل را نیز نادیده گرفت.
۴ - موضع گیری ضعیف لبنان در قبال این قطعنامه نیز جای سوال دارد. لبنان همیشه از حمایتهای بیچون و چرای جمهوری اسلامی ایران بهرهمند شده ولی در جریان رای گیری اخیر در شورای امنیت رأی ممتنع داده است. جا دارد مسئولان وزارت خارجه به بررسی ابهامات موجود در این زمینه بپردازند و روشن کنند که مسائل آشکار و نهان در این مقوله چه چیزهایی هستند تا در محاسبات سیاسی مورد توجه قرار گیرند.
۵ - مجلس شورای اسلامی، طبق اعلام قبلی، قرار بود روز یکشنبه طرح تجدیدنظر در همکاری جمهوری اسلامی ایران با آژانس انرژی اتمی را با قید دو فوریت مطرح و بررسی نماید. دیروز، غیر از سخنان رئیس مجلس مطلب دیگری درباره این موضوع مطرح نشد و در این زمینه توضیحی نیز ارائه نگردید. چنین روشی از سوی مجلس برای افکار عمومی قابل درک نیست. اشکالی ندارد که نظر نمایندگان با اعضای هیأت رئیسه مجلس در این زمینه تغییر کرده باشد، لکن احترام به مردم ایجاب میکند در این زمینه توضیحی به مردم ارائه شود تا در جریان قرار گیرند.»
قطعنامهای علیه مردم
روزنامه رسالت سرمقاله خود را به مطلبی اختصاص داده است با عنوان قطعنامهای علیه مردم به قلم دکتر حشمتالله فلاحت پیشه که در آن نوشته است: «به یاد دارم در یک نیمه شب زمستانی که شهر اسلام آباد غرب در میان یخ و کولاک در سرما و خاموشی به سر میبرد، به ناگاه صدای غرش موشک، خواب یکصد هزار نفر جمعیت شهر را آشفته کرد. مردمان این منطقه همچون دیگر مرزنشینان به یک کوچ روزانه عادت کرده بودند. آنها برای گریز از بمبارانهای ممتد دشمن بعثی که گاه نیم ساعت طول میکشید، روزها به کوهستان پناه میبردند و شبها به خانههای نیمه ویران خود مراجعه میکردند، دشمن برای شکست این نوع مقاومت، تغییر استراتژی داده بود، چارهای نبود، در آن شب سرد مرد و زن، طفلان و پیران، راه سخت و سرد کوهستان را در پیش گرفتند و شب را در کنار آتشهای بزرگ هیزم درکوه به سر میبردند و...
این خاطره تنها صفحهای از هشت سال تحمل مردم ایران در بزرگترین اتفاق جنایتکارانه علیه ملتی بود که میخواست آزاد از سلطه بیرونی و استبداد داخلی زندگی کند. اما آنها هنوز پای وطن خود ایستاده اند.
به اعتقاد نگارنده، نباید از صدور قطعنامههای تحریمی علیه ایران استقبال کرد و اصولاً قطعنامه را «کاغذ پاره» نمیدانم، اما اعتقادم بر این است که اگر اقدامی در یک فرایند ناعادلانه و با هدف ممانعت از توسعه و پیشرفت ایران اسلامی صورت گرفت، حتما باید همدلانه در مقابل آن بایستیم. نگاهی به تاریخچه صدور۱۹۲٨ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد نشان میدهد که کمتر قطعنامهای به اندازه قطعنامه شماره۱۹۲۹ علیه ایران در شرایطی ناعادلانه، خلاف منشور ملل متحد و کاملا فریبکارانه صادر شده است.
طبق بندهای قطعنامه جدید (در مقایسه با قطعنامههای قبلی) اجازه رهگیری کشتیها و هواپیماهای ایرانی در صورت تشکیک در محموله آنها داده میشود. کشورها میتوانند کالاهای ممنوعه کشف شده را منهدم و حتی تاراج کنند، سوخت مورد نیاز کشتیهای ایرانی را تامین نکنند، صدور تجهیزات و سلاحهای سنگین به ایران ممنوع شده، هر نوع معامله هستهای با جمهوری اسلامی مورد تحریم قرار میگیرد و سرانجام اینکه برخی تحریمها به توسعه و آزمایشات موشکی ایران نیز شمول پیدا میکند.
البته بخش عمده تحریمهای فوق پیش از طرح در قبال ایران، اجرایی شده است و صادر کنندگان قطعنامه، بیشتر به دنبال تحمیل بار روانی به کشور هدف بوده اند. اکنون آنچه برای مردم ایران اثبات شده این است که دیپلماسی امروز آمریکا و برخی کشورهای همسوبا آن، ادامه جنگ گذشته علیه جمهوری اسلامی است. یعنی به عبارتی حتی اگر موضوع هستهای نیز نبود، عامل دیگری به عنوان بهانه مطرح میگردید. بلافاصله پس از جنگ تحمیلی موضوع صلح خاورمیانه در دستور کار قرار گرفت و ایران به عنوان مخالف طرح صلح اعراب با اسرائیل، هدف سیاست مهار قرار گرفت. بعد از آن موضوع حقوق بشر و «گفتگو»های انتقادی بر آن محور مطرح گردید و سرانجام اینکه در طول هفت سال اخیر موضوع هستهای به عنوان ابزاری برای ایجاد اجماع علیه کشورمان مطرح شده است. هیچ کدام از پروژههای گذشته و حال ایران نیز بسته نشده است.
در موضوع اخیر، برزیل و ترکیه با دعوت رسمی آمریکا برای توافق با ایران وارد شدند و۲۴ ساعت پس از صدور بیانیه تهران مشخص شد که «اوباما» نیز همچون اسلاف خود به دنبال «تطویل بحران» است نه حل آن. او از این فرصت دیپلماتیک برای رسیدن به توافق با ایران استفاده نکرده و به عکس، آن را به زمینهای برای تحریک «روسیه» به کار گرفت و روسهایی که انتظار نداشتند ایران گزینهای غیر از آنها را برای مبادله سوخت معرفی کند، به آمریکا نزدیک شده و «تبانی بزرگ» به روش عهدنامههای «ترکمنچای»، «گلستان»، «تیلسیت»، ایام جنگ تحمیلی و صدور چند قطعنامه شورای امنیت و شورای حکام علیه ایران در۵ ساله اخیر صورت گرفت.
برای آینده این موضوع سه مسیر قابل پیش بینی است:
۱. مذاکره از موضع ضعف (طرح آمریکا، فرانسه و انگلیس)
۲. مذاکره با واسطه روسیه و چین
٣. مذاکره از موضع برتر (عرف دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران)
در مسیر اول سه کشور غربی تمام راههای مذاکره با ایران را بستند تا پس از صدور قطعنامه جدید، جمهوری اسلامی را از موضع ضعف وادار به مذاکره نمایند. این مسیر، یک راه خطرناک است که با هدف «عراقیزه» کردن پرونده ایران طراحی شده و چون «حدیقف» ندارد، سیاستهای٣۰ سال گذشته آمریکا در قبال جمهوری اسلامی را در بعدی فراگیرتر دنبال مینماید.
اکنون در کنگره آمریکا طرح تحریم جامع و فلج کننده ایران از سوی نمایندگان و سناتورهای آن کشور با این امید مطرح میشود که در گامهای بعدی به پیش نویس قطعنامههای آینده شورای امنیت تبدیل شود.
مسیر دوم، بازگشت به دیپلماسی از کانال روسیه و با همراهی چین است. چین تا سال۲۰۲۵ و روسیه تا زمان رسیدن به توسعه پایدار بعد از فروپاشی داعیههای اختلاف زای جهانی خود را به حالت تعلیق درآورده و مشغول تبانی با آمریکا بر سر مسائل منطقهای هستند. بنابراین آنها نیز به روش دیگر از تطویل بحران هستهای ایران سود میبرند. هر چند ضرورت کسب امتیاز از دو طرف دعوا، آنها را مجبور میکند که صحنه مذاکره جدیتر از نوع اول باشد. چرا که افتادن کشورهای هدف در سراشیبی امتیاز دادن و تسلیم کشورهای غربی را به خاکریزهای شرق سابق نزدیکتر میکند و پایان دعوا بر سر بازیگران کوچک و متوسط، فضای مانور چین و روسیه در مقابل غرب را محدودتر خواهد ساخت. بی شک گام برداشتن در مسیر دوم نیز منافع جمهوری اسلامی را تامین نخواهد کرد.
چون بزرگترین آفت این راه، تبانی هر از گاه قدرتهایی است که برای به تاخیر انداختن چالشهای خود نیازمند تحریف میادین عمل مشترک هستند.
و سرانجام، مسیر سوم، راه مطلوب سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. طبق سنت بازیهای هستهای کشورها، دستاوردهای متوالی هسته ای، برگ برنده مذاکرات و توافقات مربوط به آن میباشد. تا شش سال پیش جمهوری اسلامی حتی از داشتن ۲۰ دستگاه سانتریفیوژ نیز منع میشد اما اکنون حاضرند بر سر برخورداری از ده هزار دستگاه سانتریفیوژ با ایران مذاکره کنند. احساس حقانیت وحدت گرایانه ایرانیها نیز این رویکرد را تقویت میکند. طوری که طبق تجربه تاریخی هیچ اقدامی به اندازه سیاستهای ناعادلانه و محروم ساز بیرونی منجر به تقویت انسجام ملی ایرانیها نمیشود. امروزه حتی مخالفان جمهوری اسلامی در خارج ازکشور نیز میدانند توجیه و مشروع سازی قطعنامههای ضد ایرانی تنها باعث نفرت بیشتر ایرانیها از آنها خواهد شود.
قطعنامه۱۹۲۹ غرور ایرانیان، توسعه و آینده فرزندان ایران زمین و بویژه راه خود اتکای رشد اقتصادی و دفاعی آنها را نشانه گرفته و بنیان آن نیز بر یک دروغ بزرگ شکل گرفته است. مردم ایران در طول جنگ تحمیلی، با تکیه برحقانیت خود، در مقابل جمع ناصادق٣۶ کشور دنیا ایستادند. سرنوشت صدام و حامیانش و حوادث بعدی حقانیت این ملت را اثبات کرد. در راه سوم وحدت و همراهی مردم با سیاستهای کلی کشور، برگ برنده اصلی است.
به همان میزان که دشمنان کشور از اختلافات داخلی ایرانیان برای شکل دادن به سیاستهای ضد مردم استفاده میکنند، پشت گرمی زمامداران کشور به حمایت مردم و وحدت آنها در دفاع از دستاوردهای توسعهای کشور، همواره خنثی کننده توطئههای ضد ایرانی بوده است. مردمی که در شرایط جنگ سخت در کنار آرمانهای وطن خود بودهاند، قادرند به خوبی طراحان امواج جنگ نرم را نیز ناکام گذارند، بویژه آنکه امروز بر ویرانههای آن جنگ نیز بنیانهایی قابل اتکا ساخته شده است.»
بورس تهران و قطعنامه شورای امنیت
بورس تهران و قطعنامه شورای امنیت عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است به قلم علیرضا کدیور که متن آن بشرح زیر میباشد: «بورس تهران روز گذشته در دومین روز کاری پس از صدور قطعنامه چهارم شورای امنیت علیه ایران، شاهد رشد شاخص بود.رشد شاخص دو روز کاری پس از صدور قطعنامه مزبور، برخی فعالان بازار سرمایه را به اظهارنظر درخصوص بیاعتنایی بورس به تحریمهای ایران واداشته است. در این میان، بررسی روند تغییرات شاخص بورس پس از صدور قطعنامههای پیشین (که پس از صدور قطعنامه اخیر نیز تکرار شده است) نشان میدهد که بورس تهران در عمل نسبت به قطعنامههای شورای امنیت واکسینه شده است. به بیان دیگر، رفتار بورس پس از صدور قطعنامههای تحریم علیه ایران فارغ از مفاد آن و تابع سایر عوامل واقعی اثرگذار بر متغیرهای اقتصادی و شرکتها و صنایع بورسی است.
در تحلیل چرایی تأثیرناپذیری بورس از تحریمهای بینالمللی، اولین و مهمترین عامل به مفاد این قطعنامهها بازمیگردد. بررسی جزئیات قطعنامههای صادره نشان میدهد که بخش زیادی از تحریمها علیه شخصیتها، شرکتها یا صنایعی اعمال شده که حضور پررنگی در بورس تهران ندارند. شرایطی که به وضوح تأثیرناپذیری بورس از تحریمها را تأیید میکند. همچنین در خصوص صنایع یا شرکتهایی که مستقیماً تحریمها علیه آنها وضع شده نیز بررسیها حکایت از جبران زیانهای وارده از ناحیه تحریم از طریق افزایش قیمت کالاها یا خدمات تولیدی دارد. در واقع روند تاریخی برخورد فعالان اقتصادی با تحریمها به گونهای بوده که در اکثر موارد تنها هزینه دسترسی به برخی کالاها و خدمات با افزایش مواجه شده و شرکتهای فعال در حوزههای مختلف نیز تا حدی این هزینههای مازاد را به مصرفکنندگان نهایی منتقل کردهاند. از این رو در عمل بورس تهران فارغ از محتوای تحریم، واکنشی به مفاد آن نشان نمیدهد.
اما در تحلیل عوامل موثر بر افت قیمت سهام و شاخص بورس طی روزهای پیش از صدور قطعنامه، افت قیمتهای جهانی در صدر عوامل تاثیرگذار قرار میگیرد.
سقوط قیمتهای جهانی مواد خام طی دو ماه اخیر و بهبود نسبی آن در روزهای پنجشنبه و جمعه گذشته (روزهای پس از صدور قطعنامه با توجه به تعطیلی بازارهای جهانی در روزهای شنبه و یکشنبه) عامل اصلی بهبود نسبی قیمت سهام در دو روز ابتدای هفته بوده است. در واقع تداوم رشد قیمتها در معاملات امروز بازارهای جهانی یا چرخش بازارهای جهانی در جهت افت میتواند روند کلی بورس تهران را در روزهای باقیمانده معاملات هفته جاری مشخص کند؛ متغیری که در صورت افت میتواند تاکید بر تاثیرناپذیری بورس تهران از قطعنامههای تحریم باشد.»
رفتار قابل پیشبینی روسیه و چین
روزنامه آرمان در سرمقاله خود به قلم دکتر الهه کولایی با عنوان رفتار قابل پیشبینی روسیه و چین نوشته است: «قدرتهای جهانی بارها و بارها در تنظیم روابط خود با کشورهای کوچک و بزرگ جهان پایبندی خود را به ابزار و لوازمی که آنها را در تحقق اهدافشان کمک کند، نشان دادهاند. مقاطع گوناگون تاریخ روابط بینالملل نشان دهنده توجه و پایبندی همه بازیگران عرصه جهانی به روشها و ابزارهایی است که آنها را در تحقق منافع و اهدافشان کمک میکند و جز در مورد دولتهایی معدود، در تاریخ روابط بینالملل نمیتوان شواهدی را یافت که کشورها نسبت به فاکتور مهم منافع ملی در تنظیم سیاستهای خود کم توجهی نشان داده باشند. در مورد مسائل حساس بینالمللی به طور طبیعی توجه به حفظ و تامین منافع ملی از اهمیت بیشتری برخوردار میشود و کشورهایی مانند روسیه و چین در تنظیم روابط خود با جمهوری اسلامی ایران نیز همواره بر این مساله توجه داشتند. آنها در تنظیم روابط با دیگر قدرتهای جهان بویژه اعضای صاحب حق وتو در شورای امنیت پیش از این نیز بارها تعهد و الزام خود را نسبت به منافع گوناگونشان به نمایش گذاشتهاند. دولت جمهوری اسلامی ایران به دیگر بازیگران صحنه بینالمللی گرایش پیدا کرد تااز تواناییها و امکانات آنها یاری بگیرد، دراین میان چین و روسیه نیز همواره تلاش کردهاند در چگونگی رفتار با ایران بر ملاحظات عمومی در سیاست بینالملل متمرکز شوند و بر این اساس رفتار پکن و مسکو در قبال ایران در چارچوب روابط کشورها قابل پیش بینی بود. براساس پیشینه روابط قدرتها به طور کامل قابل پیش بینی است که چین و روسیه در نهایت افزایش منافع و کسب منافع بیشتر را در تنظیم روابط جستجو میکنند که برآیند این محاسبات همان رویکردهایی است که ما امروز در روابط چین و روسیه و ایران شاهد هستیم.»
رهیافت کنترل تسلیحات هستهای با تأکید بر نگرش واقعگرایانه
رهیافت کنترل تسلیحات هستهای با تأکید بر نگرش واقعگرایانه عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری است به قلم دکتر رضا جلالی که متن آن در زیر آمده است: «۱۲ عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد از جمله دارندگان حق وتو و اعضای دائم شورای امنیت براساس اصل هفتم منشور ملل متحد چهارمین قطعنامه را علیه جمهوری اسلا میایران صادر کردند که به قطعنامه ۱۹۲۹ موسوم شد.
صادرکنندگان این قطعنامه تلاش فراوان خود را معطوف کردند تا ایران را یک عضو خطرساز در جامعه جهانی در دسترسی به فن آوری هستهای معرفی کنند، بدین منظور نگارنده این سطور درصدد است تا با بررسی موضوعی رهیافت کنترل تسلیحات غیرمتعارف، مطالبی را بازگو کند.این رهیافت نسبت به نظریه خلع سلاح، جدید ترو در عین حال عملیتر به نظر میرسد. رویکرد کنترل تسلیحات غیرمتعارف نگرش واقعگرایانهای است که جایگزین نگرش آرمان گرایانه و ایدهآلیستی خلع سلا ح شده است. در حالی که خلع سلاح کامل مسالهای غیرممکن به نظر میرسد، کنترل تسلیحات امکان فعالیت بیشتری یافته و به عنوان یک راه حل عملی تلقی شده است.
کنترل تسلیحات عموماً شامل تنها بخشی از زرادخانههای دارندگان تسلیحات هستهای است که متأسفانه حاضر به پاسخگویی به جامعه جهانی نیستند و در این میان، جمهوری اسلامی ایران که در پی انرژی هستهای صلح آمیز- و نه سلاح هستهای- است مورد تهدید قرار میگیرد.اگر بخواهیم کنترل تسلیحات در عصر هستهای شدن را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم باید بگوییم که کلیه کشورهای هستهای توان آن را دارند که به حد انهدام قطعی طرف مقابل برسند. این امر، حداقل از جنبه نظری کنترل تسلیحات را ضروری ساخته است.
کنترل تسلیحات در این زمینه از چند طریق قابل تصور و عملی شدن است که عبارتند از:
۱- قدرتهای هستهای برمبنای ارزیابی خود از میزان تسلیحات موجود، به طور یک جانبه تولید سلاحهای هستهای را محدود میکنند که این اقدام سبب بروز واکنش مشابه از طرف بقیه خواهد شد. این مسأله از حیث بازدارندگی قابل تامل است.
۲- دولتها میتوانند از طریق موافقت نامههای رسمی تسلیحات خود را کنترل کنند.
٣- دولتها میتوانند براساس توافق ضمنی تسلیحات خود را کنترل کنند؛ بدین ترتیب که انجام یا عدم انجام عملی از سوی یکی از طرفین مورد استناد طرف دیگر قرار خواهد گرفت.
۴- کنترل تسلیحات میتواند به شکل برچیده شدن کلیه یا قسمتی از انواع سلاحهای هستهای از برخی مناطق جغرافیایی یا قسمتهایی از خاک دولتها انجام پذیرد.
بنابراین بیانیه تهران که با تشریک مساعی مثلث کشورهای ایران، برزیل و ترکیه در حاشیه نشست گروه ۱۵ که در تهران صورت گرفت صادر شد میتوانست فرصتی مغتنم قلمداد شود که گروه مذاکره کننده ائتلاف ۱+۵ برای برونرفت از بن بست جهانی، آن را دچار تهدید نکند ولی متأسفانه صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران پرونده هستهای ایران را دچار چالش دوباره کرده که به نظر میرسد این امر، جامعه جهانی را دچار بن بست خود ساختهای خواهد کرد.»
تندروی و دعوتهاشمی رفسنجانی به وحدت
روزنامـه شرق سرمقالـه خود را اختصاص داده است به مطلبـی از دکتر صادق زیباکلام با عنوان تندروی و دعوتهاشمیرفسنجانی به وحدت که متن آن بشرح زیر است: «صدور قطعنامه چهارم در شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران و همزمانی آن با وقایع باورنکردنیای که در جریان مراسم بزرگداشت سالروز ارتحال مرحوم امام در مرقد مشارالیه اتفاق افتاد، زمینهساز شد تا آقای هاشمی رفسنجانی یک بار دیگر ضرورت وحدت و همدلی را در شرایط حساس کنونی کشور به همه یادآور شوند. اساس سخنان ایشان در اجلاسیه مجمع تشخیص مصلحت نظام آن بود که اگر بنا به دلایل دیگر، دست از کینه و دشمنی علیه یکدیگر برنمیداریم، دستکم به واسطه منافع ملی و دور جدید هجمهای که از سوی دشمنانمان در شورای امنیت آغاز شده و منجر به صدور قطعنامه چهارم علیه ایران شده یک قدری صفوفمان را به هم نزدیکتر کرده و شکافها را پر کنیم. ایشان وحدت و یکپارچگی مجموعه تمامی جریانات سیاسی درون نظام را در شرایط فعلی نخستین گام در جهت رویارویی در برابر موج تازه تهدیدات میدانند. معنی دیگر حرف آقای هاشمی آن است که مصالح و منافع ملی ایجاب میکند در برابر تهاجم دشمنان یا آنچه ایشان از آنان به عنوان «استکباریون» نام میبرد متحدتر بایستیم آنچه در جریان سخنرانی سیدحسن خمینی پیش آمد و ایشان به مثابه حرکتی در جهت عکس آن اتحاد و انسجام ارزیابی کردند. بهزعم ایشان، امروز و در آن مراسم که به هر حال خیلیها در داخل و خارج از کشور از دوست گرفته تا دشمن نظارهگر بودند، درست نبود که جمعی با آن حرکات مانع از سخنرانی ایشان شوند، چرا که بازتاب بیرونی آن چه در داخل و چه در خارج از کشور به معنای آن بود که اختلافات آنقدر عمیق شده که دامنه آن به مراسم رسمی هم کشیده شده و گروههای رقیب مانع از ایراد سخنرانی نوه امام میشوند. حسب روایت آقای هاشمی، رهبری نیز تمایل داشتند تا نوه امام سخنرانیشان را انجام دهند و حتی از اینکه در ابتدا جمعیت صلوات بلند و غرایی برای مشارالیه میفرستند اظهار شادمانی و رضایت میکنند. اما معالاسف ایشان آخرش هم موفق به سخنرانی نمیشوند. همه حرف آقای هاشمی هم آن است که به خاطر مصالح و منافع ملی قدری از آتش دشمنیها و کینهتوزیهایمان بکاهیم. این سخنان در اساس درست هستند. حتی اگر مسأله صدور قطعنامه چهارم علیه ایران هم پیش نمیآمد، باز هم عقل سلیم ایجاب میکرد که مسئولان سرمشق مردم و جریانات سیاسی شوند و با نزدیک شدن ولو ظاهری و صوری به یکدیگر این حالت بغض و کینه را تعدیل کنند و فضا را قدری تلطیف کنند. آیا نوه امام آنقدر به انحراف و خطا رفته که نباید در مراسم سالگرد پدربزرگش چند دقیقه صحبت کند؟ آیا غیر از برشمردن سجایای اخلاقی و سیاسی جدشان، ایشان مثلاً در ۱۴ خرداد حرف دیگری میزدند؟
اما تغییر این روش نه به واسطه آنکه قطعنامه جدیدی علیه ایران صادر شده بلکه به دلیل آنکه از ابتدا پدیدهای ناشایست و خطا بوده، باید صورت گیرد. به بیان دیگر، اگر قطعنامه چهارم علیه ایران صادر نشده بود، و اگر شرایط بینالمللی اقتضا نمیکرد، اشکالی نداشت که اصحاب قدرت تحمل نوه امام را هم نکنند. قطعاً پاسخ آقای هاشمی به این پرسش منفی است و خواهند گفت امر غلط، غلط است. عدم تحمل یکدیگر غلط است، چه قطعنامه علیه ما صادر میشد و چه نمیشد. بنابراین باید به همه یادآوری کرد که اتفاقاً اساس و مبنای نظامهای مردمسالار در تحمل مخالف است که معنا و مفهوم پیدا میکند.»
جذب حداکثری هم مطلوب، هم اخلاقی
یادداشت اول روزنامه تهران امروز مطلبی است با عنوان جذب حداکثری هم مطلوب، هم اخلاقی به قلم حسن احمدی که متن آن در پی آمده است: «جذب حداکثری و دفع حداقلی در سیاستورزی و حکومتداری، صرفا یک روش موثر و تاکتیک مفید و فراتر از آن یک استراتژی ناگزیر است. به این معنا که هر چه بین جذب حداکثری و دفع حداقلی رابطه تباین یا معکوس برقرار شود نشان دهنده دو مسأله روشن خواهد بود اول اینکه آن «گونه سیاستورزی» کارآمد نخواهد بود و دوم آنکه اخلاقی نیست. اخلاق در این بیان، رعایت حقوق طرف مقابل (نهادهای حاکمیتی، شهروندان متبوع) را در بر میگیرد. بنابراین جذب حداکثری و دفع حداقلی مفهومی است دووجهی که بین شهروندان و حاکمیت یا بین اعضای یک گروه خرد و کلان و ریاست آن برقرار میشود که هر دو سو، کارآمدی و استقرار اخلاقی حاکمیت ملی یا گروهی، کلان یا خرد و... را در تمسک به این شیوه میدانند. نگاهی به منش و سیره رهبران انقلاب اسلامی و همچنین گذری بر روح حاکم بر قانون اساسی کشور نمایانگر آن است که در رهبری امام(ره) و مقام معظم رهبری تاکید بر جذب حداکثری و دفع حداقلی نه تنها یک شیوه جاری بوده که برای تحقق آن فرصت لازم و گاه بیش از تصور افکار عمومی به نیروهای مایل یا در آستانه خروج از کشتی نظام یا انقلاب داده شده است. در قانون اساسی نیز برابری همه شهروندان از حقوق مساوی و وظایف متعدد و مفصل دولت و حاکمیت برای مهیا ساختن بسترهای پیشرفت جامعه در حوزههای مختلف، از جمله تاکیداتی است بر حفظ حداکثری مردم و ملت در خدمت انقلاب و اسلام. با این همه گاه این اصل انقلابی و اخلاقی سیاستورزی اخلاقگرایانه، تحت تأثیر تفسیرهای تنگنظرانه و گاه نیتخوانیهای دور از واقع، مجازات پیش از جرم را توصیه میکند، مجازاتی که بیش از همه دود آن به چشم مجموعه نیروهای دلسوز میرود.
نمونه اخیر آن را میتوان در برخورد با علی مطهری یکی از اصولگرایان متفکر مجلس دانست که سخنان وی پیرامون وقایع ۱۴ خرداد، با پاسخهای عتابآلود برخی همکاران، هممسلکان و سیاستورزان مواجه شد. اگر پویایی سیاسی و رصد اهداف انقلابی همراه با بصیرت باشد هیچگونه گزندی نخواهد داشت. همانگونه که شورای داوری فراکسیون اصولگرایان با تمسک به جذب حداکثری و دفع حداقلی مانع از خروج یا اخراج یکی از نیروهای مجموعه اصولگرا شد اما اگر این عتابها و تهدید به عقابها به سیرت و صورت زیبای سیاستورزی اخلاقگرایانه چنگ بزند، آنگاه زنگ خطر به صدا درآمده است، چه شنیده شود، چه شنیده نشود. اگر امروز کسانی میپندارند که با جارو پارو کردن همه نیروهایی که حتی ممکن است تنها اختلاف سلیقه جزیی نه در اندیشه، گفتمان و اصول انقلابی که در حوزه چگونگی تحقق اهداف مطلوب با آنها دارند، به اهداف و آرمانهای کشور یاوری میکنند بر آنها لازم است که نسبت این رفتار را با سیره رهبری بنیانگذار و رهبری معظم انقلاب مقایسه کنند.
البته این بدان معنا نیست که هدف تنگنظران دفع حداکثری است. بلکه روش و منش آنها به چنین سرنوشتی مبتلا میشود. باید توجه داشت که سیاستورزی تابعی از اصول کلی حکومتداری است. اگر حاکمیت بنای خود را به دلایل روشن، منطقی و با هدف رعایت دقیق حقوق دیگران و کارآمد ساختن سیاستهای اجرایی، نه تنها بر حفظ حداکثری نیروها که بر جذب حداکثری آنها قرار میدهد، طبیعی است که در زیرمجموعه آن نیز همین گونه باید عمل کرد. زیرا جایگاههای داوری از قبیل نهادها یا افکار و وجدان عمومی بر حاکمیت این روش نظاره دارند».
چه کسی سکوت را بر هاشمی روا کرده است ؟
روابط عمومی دفتر آیتالله هاشمی رفسنجانی اطلاعیهای در پاسخ به مطلبی که در تاریخ ۹ خرداد ۱٣٨۹ در روزنامه وطن امروز چاپ شده بود را بر روی سایت اینترنتی وی قرار داده است که متن کامل اطلاعیه روشنگرانه روابط عمومی دفتر آیتالله هاشمی رفسنجانی بدین شرح است:
روزنامه وطن امروز، روز یکشنبه ۹ خرداد ماه ۱٣٨۹ به بهانه انتشار نامه سال گذشته آیتالله هاشمی رفسنجانی به مقام معظم رهبری، اقدام به انتشار مجدد نامه رئیس شورای سیاستگذاری خویش نمود.
نامهای که نویسنده با علم به دروغ بودن محتویات و غیراخلاقی بودن ادبیات نوشته خویش از میزان تأثیر آن در تشویش اذهان عمومی آگاه است و با اندک انصاف روزنامهنگاری خواستار پاسخ برای تنویر افکار عمومی شده است.
اگرچه پاسخگویی به نامههای اینچنینی که خالی از بدیهیات اخلاقی میباشد، نوعی گام نهادن به بیراهه است و به همین دلیل در چاپ اول، از کنار آن گذشتیم، اما بیپاسخ گذاشتن شبهات، باعث تسریع انحراف کنونی جامعه از اهداف انقلاب اسلامی و ظلمی مضاعف به آیندگان خواهد بود که میخواهند بدانند در مقطع ٣۰ ساله پس از انقلاب اسلامی بر کشورشان چه گذشته و میگذرد!
توضیح ضروری اینکه این پاسخ در کنار مخاطب خاص خویش، مخاطبان عام نیز دارد، بهویژه جوانان روشنضمیر و پرسشگری که بلوغ عقلی و سیاسی آنان، با فریادهای سهمخواهی و ادبیات قدرتطلبانه گروهی که برای بقای خویش، زبرالحدیدهای امام راحل در مبارزه نفسگیر با رژیم پهلوی، یادگاران مردان و شهدای بزرگ انقلاب چون شهید بهشتی، شهید مطهری، آیتالله طالقانی، شهید رجایی، شهید همت، بیت شریف حضرت امام و مهمتر از همه تاریخ ٣۰ ساله انقلاب اسلامی را متهم به انحراف از خط اصیل اسلام میدانند و با هدف زیر سوال بردن اقدامات امام راحل و مقام معظم رهبری، امینترین یاران آن دو بزرگوار را آماج تیر تهمت خویش قرار میدهند.
نویسنده متن سراسر تهمت و توهین که کار کردن در شرکت صنعتی پارس خودرو!! مقدمه مسئولیتش در سایت شریف نیوز سابق و روزنامه وطن امروز فعلی میباشد، متن خویش را با جمله به ظاهر زیبای «اخلاق، گمشده سیاست است» آغاز کرده تا اولاً تئوری شیطنتآمیز جدایی دین از سیاست را القا نماید و ثانیاً با انتساب لقب دروغگویی به آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان بارزترین روحانی عرصههای تقنینی و اجرایی در تاریخ معاصر، تهمتها و ادعاهای دینستیزان و روحانیگریزان را به کمال برساند. همان کاری که آن نامزد انتخاباتی در آن مناظره کذایی در حق سه روحانی دیگر این دو عرصه سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی حججالاسلام خاتمی، ناطق نوری و کروبی انجام داده است.
نویسنده که به مصداق آن ضربالمثل قدیمی، کمحافظه شده است، متن خویش را با دروغی بزرگتر آغاز کرده است که آیتالله هاشمی رفسنجانی به خاطر اطلاعرسانی وطن امروز از روزنامه شکایت کرده است و این در حالی است که آیتالله هاشمی رفسنجانی از هیچ روزنامهای و یا هیچ شخصی شکایت نکردهاند؟!
بهانه چاپ مجدد این متن سراسر توهین و تهمت، انتشار نامه آیتالله هاشمی رفسنجانی به آیتالله خامنهای در سایت شخصی است.
توجه به این نکته خالی از لطف نیست که این روزها بعضی از مراکز خبری و رسانهای به بازبینی و انتشار مجدد آن نامه پرداختند که نمونه بارز آن اختصاص دو قسمت از مطالب مسلسل با عنوان «مطالبات غیرقانونی» توسط روزنامه کیهان است که به نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات و نامه ایشان به آیتالله خامنهای پرداخته است.
چه شده است که انتشار نامه از سوی کیهان افشاگری فتنه و سران فتنه تلقی میشود، اما اگر همین نامه از سوی سایت آیتالله هاشمی رفسنجانی منتشر شود، دمیدن بر آتش فتنه تلقی میگردد؟!
نویسنده نامه، دفاع آیتالله هاشمی رفسنجانی از دستاوردهای ٣۰ ساله انقلاب در نامه به آیتالله خامنهای را یک بدعت غیراخلاقی در مخالفت با رهبری معظم انقلاب میداند و با توجه به سوابق رسانهای خویش فراموش کردهاند که آن بدعت غیراخلاقی، غیرانسانی و غیراسلامی در مناظره تلویزیونی پایهریزی شده است و اینک توسط پارهای از رسانههای وابسته به یک جریان خاص ادامه دارد.
جای تعجب است که جمله معروف رهبری معظم انقلاب در ۱۴ خرداد ۱٣٨٨ در حرم امام را که فرمودند: «صحیح و موردپسند نیست که یک نامزد در نطقهای تلویزیونی برای اثبات خود به نفی دیگران متوسل شود» را یا نشنیدند و یا نمیخواستند بشنوند و رئیس جمهور را ولاییترین رئیس جمهور تاریخ ایران میدانند و سپس ابراز مطالب خلاف در مناظره تلویزیونی را حق ایشان برای جبران عدم حمایت آیتالله هاشمی رفسنجانی از دولت میشناسند.
به فرض محال که حمایت آیتالله هاشمی رفسنجانی از آقای موسوی در انتخابات مسجل شده بود، آیا به گناه حمایت یک شخص از یک نامزد، باید هر دروغی را که به ذهن میآید، علیه آن شخص و خانواده ایشان در تلویزیون گفت؟!
گذشته از همه این مسائل، وقتی شخص آیتالله خامنهای در ملاقات حضوری با آیتالله هاشمی رفسنجانی میفرمایند درباره اصل و محتوای نامه هیچ ملاحظهای ندارند و یک بار به صورت خصوصی و یک بار در نماز جمعه هم به خلافگوییهای آن نامزد پاسخ میدهند، چگونه عدهای زیر لوای دروغین حمایت از رهبری، ملاحظهتراشی میکنند؟!
چگونه است که سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی در مقام امام جمعه منصوب مقام ولایت در خصوص لزوم سلامت انتخابات، حمایت از یک نامزد تلقی میشود؟ مگر قبل از انتخابات اسبهای همت زین شده بود که چه کسی انتخاب شود؟!
سابقه تذکرات آیتالله هاشمی رفسنجانی در خصوص سلامت انتخابات، محدود به دیروز و امروز نیست، از همان ماههای نخستین پس از انقلاب اسلامی که به حکم مستقیم امام راحل به عنوان سرپرست وزارت کشور برای برگزاری انتخابات شدند، وقتی با سخنان دلسوزانه یکی از مسئولین وقت وزارت کشور مواجه شد که بفرمایید انقلاب به چه کسانی نیاز دارد تا نامشان را از صندوق آرای مردم بیرون بیاوریم!!، عتاب آلود آن کلام دلنشین امام را تکرار کردهاند که «میزان رأی مردم است»
این چه شیوه ناشیانه در سیاست است که ۱۲ سال پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اولاً وقیحانه خود را همهکاره انقلاب میدانید و ثانیاً وقیحانهتر میگویید اگر سخنان هاشمی رفسنجانی مبنی بر برخورد با تقلب در انتخابات نبود، خاتمی رئیس جمهور نمیشد؟!! آیا غیر از این است که اعتراف میکنید از همان سال به دنبال شکلدهی نطفه حرام تقلب انتخاباتی در رحم جامعه بودید؟!! آیا حضور ۱۰۶ درصدی همه مردم یکی از استانهای غربی کشور در همان انتخابات کافی نیست که به عنوان منادیان دروغین مردمسالاری دینی اسلامی خجالت بکشید؟!
چرا نمیگویید دور جدید اظهار نگرانیهای آیتاللههاشمی رفسنجانی از عدم توجه به رأی مردم و سلامت انتخابات از زمانی شروع شده است که بعضی از شخصیتهای موثر دستاندرکار انتخابات صراحتاً اعلام میکردند که رأی مردم در حکومت اسلامی تشریفاتی و زینتی است؟!
چرا وقتی میخواهید تسلسل تاریخ برگزاری انتخابات را طی سالهای اخیر بگویید و براساس دیدگاههای خویش تحلیل کنید، هنگامی که به انتخابات مجلس خبرگان در سال ۱٣٨۶ میرسید، سکوت میکنید؟! چرا وقتی از نتایج خیرهکننده آن انتخابات و فاصله رأی آیتالله هاشمی رفسنجانی با نفر دوم پرسیده میشود، حضور ناظران بیشمار ایشان در همه صندوقهای حوزه انتخابیه استان تهران را دلیل میآورید؟ آیا این دلیل در قرینه خویش پاسخی غیر از این دارد که اگر ناظران آیتاللههاشمی رفسنجانی هنگام شمارش آرا نبودند، نتیجه انتخابات غیر از این بود؟
مگر نمیدانید در همان انتخابات وقتی مقام معظم رهبری حضور آیتاللههاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان را «متعیّن» میخوانند، آیتاللههاشمی رفسنجانی هم نامنویسی خویش را مشروط به عدم دخالت نهادهای غیرمسئول در انتخابات میکنند و مقام معظم رهبری هم میفرمایند: «این شرایط را فراهم میکنم»؟!
چرا وقتی بحث انتخابات مجلس ششم میشود، فقط و فقط به خاطر عقدههای قدیمی و کینههای شخصی با لباس اصولگرایان، مروج اندیشههای آن مبلغ سکولاریسم میشوید؟ چرا فکر نمیکنید که مقدمه انقلابستیزی و اسلامستیزی نویسنده کتاب کذایی عالی جناب سرخپوش هم مثل بعضی از شماهاهاشمیستیزی بوده است؟!
چرا در بیان نتایج انتخابات مجلس ششم در سال ۱٣۷٨ نعل وارونه میزنید؟ مگر نمیدانید با شمارش مجدد تنها ۲۰ درصد صندوقهای حوزه انتخابیه تهران، که توسط شورای نگهبان انجام میگرفت، آیتالله هاشمی رفسنجانی از رتبه سیام به نوزدهم رسید؟ مگر نمیدانید وقتی آن آبروریزی داشت اساس انتخابات را زیر سوال میبرد، رهبر انقلاب دستور توقف بازشماری را صادر فرمودند؟
در فرازی دیگر از نامه به جفاهای اصلاحطلبان در حق آیتالله هاشمی رفسنجانی اشاره شده و آمده است که آن موقع «همین بسیجیها و امت حزبالله بودند که به میدان دفاع از جنابعالی آمدند.»
اولاً جفای در حق آیتالله هاشمی رفسنجانی معطوف به عملکرد افراطیون دیروز اصلاحطلبی و افراطیون امروز اصولگرایی نیست. اگر اسناد به اصطلاح تاریخی ساواک در قبل از پیروزی انقلاب را ورق میزدید، میخواندید که شیخ اکبرهاشمی ۴۰ میلیون تومان به خرابکاران اجتماعی پیرو امام خمینی(ره) کمک کرده است. اگر تورق آن اوراق را در شأن روحیه دینمداری خویش نمیدانید، تاریخ دو سه سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی را بخوانید که تهمتها و توهینهای امروز روزنامه وطن امروز، تکرار مطالب روزنامه «انقلاب اسلامی» دیروز است که توسط بنی صدر مدیریت و منتشر میشد.
ثانیاً تفاوت آنها با شما در هتک حرمت شخصیتهای موثر انقلاب اسلامی چون شهیدهاشمینژاد، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید مطهری، شهید رجایی، شهید باهنر، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی، در نوع عملیات ترور فیزیکی و شخصیتی است.
تفاوت دیگر این است که اگر آن روز، گروهی هاشمیستیزی را نردبانی برای روحانیستیزی و اسلامستیزی خویش قرار میدادند، فوراً با نهیب «این تذهبون» امام مواجه میشدند و امروز سکوت مصلحتآمیز رهبری معظم انقلاب که در نامه آیتاللههاشمی رفسنجانی به آن اشاره شده، کار را به جایی رسانده که یک نامزد به خود اجازه میدهد جلوی ۵۰ میلیون بیننده تلویزیونی دروغ و تهمت بزند و روزنامههای همسو قسم یاد کنند که با بهانه و بیبهانه هاشمیستیزی را تیترهای اول و دوم هر روز خویش کنند.
ثالثاً، امت حزبالله و بسیجیهای واقعی دیروز که با قانون سهمیه حضور رزمندگان در دانشگاهها، محققان و استادان دانشجویان امروز هستند و با اعتراف نماینده ولی فقیه در دانشگاهها ۷۰ درصد با افراطیونی چون شما نیستند، خون دل میخورند و وقتی میبینند به بهانههای سیاسی، فرمانده شهدا، بسیجیان، سپاهیان و ارتشیان در ٨ سال دفاع مقدس آماج تهمتها قرار میگیرد و به قول خویش در آن نامه صبوری پیشه میکند، بر مظلومیت شهدا و فرماندهشان اشک میریزند. مشکل اینجاست که اول بسیجیان قدیم را خانهنشین کردید و سپس لباس آنان را پوشیدید و به فرماندهشان میتازید. حکایتی که یادآور آن واقعهای است که شخصی به آیتاللهالعظمی بروجردی عرض کرد که یک روحانی را در حال دزدی گرفتند و حضرتش برآشفت و گفت: نگویید یک روحانی دزدی میکرد، بگویید دزدی لباس روحانیت پوشیده بود.
رابعاً، گیریم که گروه اندک شما همان گروه کثیر مردمی حامیان آیتالله هاشمی رفسنجانی در توطئههای تجزیهطلبی و شورشهای کور و بعدها در غائله ۱۴ اسفند ۱٣۶۰ و بعدها در غائله اسفندماه ۱٣۷٨ است، چه شده است که کفاره آن حمایتها را، تهمتهای امروز قرار دادهاید و عمق گناهی که برای آن حمایتها احساس میکنید، چقدر است که تهمت را با توهین آمیختهاید، کلاه انصاف از سر گرفتهاید و لباس بیتقوایی به تن کردهاید؟
دور از شأن شما در ادعای اصولگرایی و سیاستمداری است که در نقادیها اینگونه ناشیانه قلم روزنامهنگاری به دست گیرید و در یک متن به اصطلاح نامه دچار تضادهای آنچنانی شوید!
از یک طرف شکست آقای ناطق نوری در انتخابات ۷۶ را نتیجه به تنگ آمدن مردم از سیاستهای دولت سازندگی میدانید و از طرف دیگر به میدان آمدن فرزندان آیتالله هاشمی رفسنجانی و حزب کارگزاران را عامل پیروزی آقای خاتمی در همان انتخابات میدانید!
از یک طرف پیشبینیهای اظهر من الشمس نارضایتی مردم از سوی رئیس عالیترین مجمع مشورتی مقام معظم رهبری به ایشان را القای تقلب در انتخابات میدانید و از طرف دیگر جمله معروف آن نماینده مجلس را که میگفت: «باشید تا رأی ۲۴ میلیونی آقای احمدینژاد را در فردای انتخابات ببینید» حاصل درایت و دوراندیشی میدانید؟!
از یک طرف قانون وضع میکنید که آیتالله هاشمی رفسنجانی میبایست برای افزایش «مشارکت حداقلی» در قبال سیل تهمتها و توهینها و دروغها تا پس از انتخابات ریاست جمهوری سکوت اختیار میکرد و از طرف دیگر حکم شرعی میدهید که آن نامزد انتخابات برای افزایش «مشارکت حداکثری» دروغهای مناظره را در سخنرانیها و مصاحبههای انتخاباتی تکرار کند!
از یک طرف میگویید «ما نمیگوییم نامه آیتالله هاشمی رفسنجانی با نیت تقویت اردوکشی خیابانی نوشته شده و از طرف دیگر در چند سطر پایینتر میگویند «نامههاشمی برای پشتیبانی از آشوبگران نوشته شده بود.»
از یک طرف ابراز نگرانی میکنید که فلان تئوریسین اجتماعی که به غرب گریخته، در نوشتههای خویش اختلاف مسئولان عالیرتبه نظام را القا میکند و از طرف دیگر برای فراگیری این القای شیطانی از هیچ روزنی دریغ نمیکنید؟!
این بیانصافیها نتیجه کدام نوع نگاه به مسئولان جمهوری اسلامی است؟ چرا برای جبران ضعف عملکرد خویش در اقتصاد و فرهنگ، راه چاره را دشمنتراشی از میان انقلابیون سابق میدانید؟ اگر آیتالله هاشمی رفسنجانی سکوت اختیار میکنند، برآشفته میشوید و وقتی لب به سخن میگشاید که اساس اسلام با رأی مردم بود و خواهد بود، آشفتهتر میشوید؟!
نویسنده نامه که گویا نمایندگی همکاران رسانهای خویش در یک جناح خاص را در نگارش این نامه به دوش میکشد، در هر جای نامه که فرصتی دست داد، مظلومنمایی کرده و از شکایت سخن گفت؟!
شکایتی که هرگز و هیچگاه شخص آیتاللههاشمی رفسنجانی از رسانه یا فردی نکرده است؟!
امید آنکه این مرقومه کوتاه، پاسخ به همه تهمتها و توهینهایی باشد که از یک سال گذشته و همزمان با مناظره تلویزیونی شب ۱٣ خرداد کلید خورد و هنوز هم ادامه دارد، هرچند میدانیم هدف نویسندگانی از این دست شفافسازی و اطلاعرسانی نیست، وگرنه با کمترین تأمل در سخنرانیهای دو همسنگر دیرین یعنی آیتالله خامنهای و آیتاللههاشمی رفسنجانی پی خواهند برد که القای اختلاف آن دو بزرگوار یک «توهم» بیش نیست.
شاید یکی از گناهان نابخشودنی آیتاللههاشمی رفسنجانی از دیدگاه مدعیان دروغین پیرو خط امام و رهبری که اینگونه هتاکانه به ایشان میتازند، عنایت ویژه امام به آیتاللههاشمی رفسنجانی باشد که «وجود ایشان را برای انقلاب مفید میدانستند.»
و چه زیبا و دقیق آن عبد صالح در ۲٨ سال قبل پیشبینی فرمودند: «... احتمال قوی میدهم که بعد از من برای انتقامجویی از من به بعضی از نزدیکان و دوستانم تهمتهای ناروا بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند، آنان را بسوزانند...» (صحیفه نور، جلد ۱۷، ص۹۰)
برای حسن ختام توجه کسانی که خود را در خط امام میدانند و هتاکانه به حضرت آیتاللههاشمی رفسنجانی میتازند، به خاطرهای از آیتالله حائری شیرازی جلب مینماییم که روزنامه دولتی ایران در تاریخ ۱۲,٣/۱٣٨۹ نقل و منتشر کرده است: «حضرت آیتالله العظمی خامنهای در دوران ریاست جمهوری به من فرموده بودند هر زمان آیتاللههاشمی رفسنجانی به مسافرت میرفت، امام(ره) گوسفندی را برای سلامتی ایشان قربانی میکردند و زمانی که ایشان از سفر بازمیگشت نیز امام(ره) گوسفند دیگری را به شکرانه سلامتیاش قربانی میکردند و برای ایشان اهمیت ویژهای قائل بودند و معتقد بودند که وجود آیتاللههاشمی رفسنجانی برای انقلاب لازم است.»
امید آنکه در بیان تاریخ و خاطرات دوران مبارزه و پیروزی، حبّ و بغضها مانع بیان حقیقتها نشود و بیان واقعیتها متقدم بر همه دروغها باشد که این بهترین کار برای رسانه و ارباب رسانههاست.
والسلام علی من اتبع الهدی
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|