از : اژدر بهنام
عنوان : آیا اعتراف همهی آن چیزیست که ما لازم داریم؟
پویان مدائن گرامی، آقای تاجزاده نظری انداخته است به گذشته خود و این برای شروع کار بسیار خوب است و من هم امیدوارم که به همینجا ختم نشود و در ادامه به عمق قضایا بپردازد.
ما از این "اعترافات" در عرصه سازمانها و احزاب سیاسی هم داشتهایم، هرچند بسیار کم و باز هم در سطح و متاسفانه هیچکدام از آنهایی که "اعتراف" کردهاند، به ریشهها نپرداختهاند و آنرا به یک انتقاد از خود، به یک سیلی بر صورت خویش، تقلیل دادهاند. برای مثال مراجعه کنید به اسناد کنگره اول سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت:
www.iran-archive.com
اکثریت در این کنگره به این نتیجه رسید که "سیاست شکوفاسازی جمهوری اسلامی به سود رژیم و بر ضد منافع ملت ایران بود." میدانیم که در دنیای سیاست، عمل بر ضد منافع ملت خود، خیانت نام دارد.
اساسا نقد گذشته در میان نیروهای سیاسی ایرانی یک تابوست. تابویی که متاسفانه همه از آن وحشت دارند. تابویی که هر یک از ما انتظار داریم که دیگران آنرا بشکنند و فقط در مورد خودشان. و برای اینکه خود این تابو را نشکنیم، توجیهاتی هم برای خود درست میکنیم.
مثلا خود شما نوشتهاید که: "و چه خوب میشود که این درسی باشد برای همه گنهکاران تاریخ و همه کسانی که شریک جرم این حکومت بوده اند..."
واقعا چرا فکر میکنید که برخورد با گذشته و نقد آن را فقط باید "گنهکاران تاریخ و همه کسانی که شریک جرم این حکومت بودهاند" انجام دهند؟ چرا در برخورد با جمهوری اسلامی، خطی میکشیم میان آنهایی که از آن حمایت کردند و آنهایی که مخالف آن بودند و دومیها را در زمره بیگناهان و بیخطایان قرار میدهیم و سعی میکنیم همه کاسه کوزهها را بر سر اولیها خراب کنیم؟ مگر مجاهدین که به نیروهای مخالف جمهوری اسلامی پیوستند، یا اقلیت، سربداران، پیکار، راه کارگر و... در امر مبارزه کم خطا کردندو کم به پیشرفت مبارزه دمکراتیک مردم ایران ضربه زدند؟ شاید هم اینطور نباشد و این نیروها فقط و فقط خدمت کرده باشند. همه اینها باید نقد و بررسی شوند.
منظور من این است که باید عملکرد همه را دید و بررسی کرد و نباید فقط از "اکثریت" این انتظار را داشت که به عملکردها و سیاستهای فاجعهبار خود اعتراف کند. درست است که "اکثریت" یکی از بزرگترین سازمانهای سیاسی ایران بود و نقش موثرتری در روند مبارزات دمکراتیک مردم ایران بازی کرد ولی "اکثریت" که تنها بازیگر این صحنه نبود. دیگرانی هم بودند که باید آستینها را بالا بزنند و نگاهی به خود در آینه بیندازند. در ضمن نباید فراموش کنیم که در واقع اعتراف به خظاها، تنها بخش کوچکی از نقد گذشته است و آغاز آن.
نکته دیگر این است که ما از "اعتراف" گنهکاران تاریخ و... چه نتیجهای میخواهیم بگیریم و به چه جیزی میخواهیم برسیم؟ میخواهیم این گنهکاران را به محاکمه بکشیم؟ این کار چه لزومی دارد؟ ما که از همان ابتدا آنها را گناهکار شناختهایم و محکومشان کردهایم! میخواهیم آنها را به دار بکشیم؟ ما که برای کشتن دیگران مبارزه نمیکنیم! میخواهیم آنها را از صحنه سیاست حذف کنیم؟ مگر ما یاد نگرفتهایم که هیچ نیرو و تفکر سیاسی را نمیتوان حذف کرد؟
واقعا میخواهیم به چه نتیجهای برسیم جز اینکه گذشته را به درستی بشناسیم و بتوانیم از تکرار فجایع گذشته پیشگیری کنیم؟ اگر هدف مقدم همین باشد، پس همه نیروهای سیاسی کشورمان باید گذشته خود را نقد و بررسی کنند. و برداشت من از نقد و بررسی، نه سیلی زدن به صورت خود و دیگران و به قول معروف انتقاد از خود مائوئیستی و استالینیستی، بلکه پرتو افکندن بر گذشته و عملکردهای خود و روشن کردن تمامی گوشه و کنارهای تاریک آن و درسگیری از آنهاست.
به امید آن روز
۲۷۷۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣٨۹
|