بیانیه شماره ۴ فعالین دانشجویی دانشگاه مازندران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۵ خرداد ۱٣٨۹ -  ۱۵ ژوئن ۲۰۱۰


 خبردار شدیم...
      که حضرت آقای پروفسور دکترعلی زاده افروزی بعد مدت های مدید به پردیس دانشگاه افتخار دادند و به عنوان رئیس دانشگاه مازندران جهت شرکت در همایش مسولین حراست دانشگاه ، به محض ورود به سالن همکف ساختمان کتابخانه مرکزی با صحنه عادی حضور تعدادی از دانشجویان دختر و پسر مواجه شدند که در کمال وقار و سکوت،سرگرم مطالعه برای امتحانات پایان ترم بودند. جناب آقای پروفسور بنا بر درک اجتماعی و فرهنگی خود نتوانستند چنان صحنه ای را تاب بیاورند و امر فرمودند تمام میز و صندلی ها را که تنها برای مطالعه کتب در آن مکان تعبیه شده بود را از میانه سالنی که آن هم ظاهرا برای مطالعه احداث شده است ،بردارند و خود نیز چون پادشاهان فاتح بر فراز سر خادمین به نظاره ایستادند و در همان لحظه به این مسئله نیندیشیدند که اگر همین سیاست و کیاست را در باره آسانسور ساختمان کتابخانه به خرج می دادند مجبور نمی شدند پیاده این راه گزاف را طی کنند.جناب پروفسور علیزاده به نظاره ایستادند و به این نیندیشیدند که دوربین های مداربسته ی قدم به قدم محیط دانشگاه، حتی پرواز مگسی نگون بخت را هم ندید نمی گیرند چه رسد به اختلاط دو جنس که چند صد میلیون تومان هزینه برای دوربین ها، در جهت رفع نگرانی از خاطر مبارک حضرتشان است. حضرت استاد حتی به این هم نیندیشید که در دانشگاه خودشان و حتی در سالن مرجع و نشریات، تفکیک جنسیتی کیف و کوله ی دختران و پسران هم صورت می گیرد و جای تشویشی نیست، که به نظاره ایستادند در حالی که به این نیندیشید که ممکن است حجم بسیار مقالات و نوشته های علمی شان – که این همه مورد طنازی ایشان است- و دیگر همکاران ایشان، در بوفه خوابگاه دانشجویی نواب دانشگاه مازندران صفحه ای صدتومان خرید و فروش شود و کک کسی هم نگزد. ریاست ارجمند دانشگاه به جمع آوری چند میز و صندلی چشم دوختند و به سیستم خنک کننده پیوسته خراب سلف سرویس دانشگاه وقعی هم ننهادند که در اندیشه متعالی ایشان این دون است و آن والا.
جناب پروفسور فاتحانه به نظاره ایستادند و به حافظه شان مجال ندادند که یادشان بیاورد که در رزوهای متلاطم ۲۵و ۲۶خرداد۱٣٨٨ و در ایام اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری،چگونه همین دانشجویان مورد ضرب و شتم لباس شخصی ها و بسیجی های چماق به دست قرار گرفتند و خبری از حمایت ایشان نشد، که تعدادی از اساتید همین دانشگاه دستگیر شدند و خبری از حمایت ایشان نشد، که چند بسیجی سفله صفت بر چهره یکی از اساتید حقوق همین دانشگاه سیلی نواختند و خبری از حمایت ایشان نشد، که همین بی مایگان اتومبیل یکی از اساتید جامعه شناسی دانشگاه را در روز روشن خرد و واخرد کردند و خبری از حمایت ایشان نشد،که احکامی ظالمانه از جنس حبس و تازیانه بر دانشجویان دانشگاه وارد شد و خبری از حمایت ایشان نشد.
شکی نیست که در نظر انور ریاست محترم دانشگاه مازندران و بالادستی هایشان دور نگاه داشتن دو دانشجوی دختر و پسر آن هم در یک محیط علمی- فرهنگی مثل دانشگاه- که در آن به مخیله هیچ انسان دور از تمدنی هم خطور نمی کند که حرکتی نامناسب از خود بروز دهد- هزاران بار واجب تر و اولی تر است از مشکلات صنفی،علمی و سیاسی- فرهنگی دانشجویان مظلوم دانشگاه مازندران و ده ها دانشگاه تحت ستم دیگر در این مرز و بوم.
آری، حضرت استاد به نظاره ایستادند و میز و صندلی ها جابه جا شدند و سالن چون کف دست مرده خالی شد و ما به این رسیدیم که این قصه ی پر غصه روزی به آخر خواهد رسید...

خرداد ۱٣٨۹