از : سکولاریسم با مارکسیسم همانقدر مغایر است که با دین .
عنوان : شما باید از مردم بیش از اصلاح طلبان عذر بخواهید . چون آنها اشتباه کردند شما کاسه داغتر از اش شدید و مانع شدید آنها چهره کریه خود را در آیینه حقیقت ببینند . چون شما آیینه را با رنگ مقدس ضد امپریالیستی و ضد امریکا و اسرائیل رنگ کردید .
یک نفر از این مارکسیست های دیروز که امروز نقاب سکولاریسم زده اند با حفظ محتوای مارکسیستی روسی و حتا نمیخواهند اشتباهات ترکمن صحرا و کردستان و حمایت از رژیم مذهبی ضد امپریالیست را نفی و نقد کنند بپرسد
چرا با مفاهیمی که در همه دنیا جا افتاده و همه آنرا به یک شکل میشناسند بازی میکنید تا ان را با ایدیولوژی مارکسیستی وفق دهید ؟
همه دنیا میداند سکولاریسم به معنی عدم دخالت مذهب و ایدیولوژی ( از جمله مارکسیسم ) در حکومت است . دولت نه به دین مردم کاری دارد نه به اتاق خواب آنها . همه مردم از سرمایه دار تا کارگر ، از مذهبی تا مارکسیست ، از هوادار جمهوری تا پادشاهی ، از ترک و کرد تا فارس و بلوچ ، از سیاه تا سفید ، از زن تا مرد ، ....در مقابل قانون که مصوب نمایندگان ملت است موسوی هستند . دولت نه ارزش های خاصی را تحمیل میکند نه دین خاصی را نه نژاد خاصی را نه جنسیت خاصی را .
پس سکولاریسم با مارکسیسم همانقدر مغایر است که با دین .
پس اگر حکومت مذهبی باید برود حکومت مارکسیستی نباید بیاید !
بیخود فدایی توده ایها نقاب جدید نزنند .
شما باید از مردم بیش از اصلاح طلبان عذر بخواهید . چون آنها اشتباه کردند شما کاسه داغتر از اش شدید و مانع شدید آنها چهره کریه خود را در آیینه حقیقت ببینند . چون شما آیینه را با رنگ مقدس ضد امپریالیستی و ضد امریکا و اسرائیل رنگ کردید .
شما از بد ترین جناح های حکومت دفاع کردید
از خلخالی و جلال الدین فارسی در مقابل بنی صدر و بازرگان
از موسوی و بهزاد نبوی در مقابل خاتمی و نوری و کروبی
شما تیغ ملا ها را در مقابل مجاهدین و سلطنت طلبان و لیبرال ها و ملی ها تیز کردید
شما باید عذر خواهی کنید . فقط فرخ عذر خواهی کرد . ا و را هم کافر میدانید .
۲٨۰۶٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : -
عنوان : خطانامه تاج زاده و، اسیر کُشیِ سال ۶۷
مقاله همنشین بهار:
آشکارسازی با پنهانسازی همراه است. (خطانامه تاج زاده و، اسیر کُشیِ سال ۶۷)
در سایت عصر نو
http://asre-nou.net/
و
http://www.pezhvakeiran.com
..................................................................................
« آشکارسازی با پنهانسازی همراه است »
همنشین بهار با آوردن عبارت فوق، میخواهد در مورد تاج زاده بگوید او گرچه «آشکارسازی» کرده و از «اسرار مگو» های حکومت نوشته، اما در عین حال حقایقی را هم پنهانکرده، نگفته یا وارونه جلوه داده است.
نویسنده مقاله با این پرسش که «آیا فقط آنکه شلاق میزند شکنجهگر است یا همه کسانیکه به آن رضا دادند و صرفاً خطا میپندارند؟» ــ به زبان بیزبانی تاج زاده ها را همدست شکنجه گران معرفی نموده است.
ضمنا تاج زاده به خاک پاشیدن در چشم مردم متهم شده و اینکه او آگاهانه «جنایات» رژیم را به «خطا» فروکاسته و حتا با قتلعام سال ۶۷ هم صاحب فتوای قتلعام را زیر سئوال نمی بَرد.
در مقاله «خطانامه تاج زاده و، اسیر کُشیِ سال ۶۷»، زیر عنوان : راستها را هم نگفتن، نوعی دروغگویی است ــ تاج زاده فردی که آگاهانه، حقایق را وارونه و دروغ جلوه داده معرفی شده است.
...
«تاج زاده جوری از اطلاعیه ۱۰ ماده ای دادستانی حرف میزنند که انگار هدیه ای برای بازکردن فضای سیاسی بود و نه مبنای قانونی برای اعمال وحشیانهترین کشتارها و بستن فضا. اطلاعیه ۱۰ ماده ای دادستانی برای پایه ریزی سرکوب گستردهی نیروهای مترقی و انقلابی بود و نباید گزارش وارونه داد.»
همنشین بهار ، غیرمستقیم تاج زاده و دوستانش را در هنگام قدرت (و نه حالا که معزول شده اند) با شمر و یزید مقایسه نموده و نوشته است:
حاکمان در زمان معزولی / همه شبلی و بایزید شوند
اصل شعر این است:
حاکمان در زمان معزولی / همه شبلی و بایزید شوند. چون دوباره سر عمل بروند / جمله چون شمر و چون یزید بشوند
۲٨۰۵۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۹
|
از : همایون خیری
عنوان : در نقد نوشته تاجزاده
یک سوال برای صیقل دادن روح تاجزاده
همایون خیری
http://www.mardomak.org/news/Homayoun_Kheir_Mostafa_Tajzadeh/.
با همه خرابیهایی که دار و دسته احمدینژاد و سپاهیان و اهل عمامهایهای حامی او- که همه را میشود همان کودتاچیها نامگذاری کرد- به بار آوردهاند اما همین دار و دسته از جنبه اجتماعی شرایط ایران را بهتر میشناسند و دقیقا هم به همین دلیل است که همه کاری با مخالفانشان میکنند.
از قضا که برخورد با بعضی از معممهای گروه مخالف از همین شناخت اجتماعی نشأت میگیرد که متوجه شدهاند حمله به مراجع آنقدرها هم موضوع جامعه ایرانی نیست. حالا البته من نظر خودم را مینویسم و اگر مخالفتی دارید حرفی نیست.
دیروز که نامه تاجزاده را میخواندم خیلی زیاد به نظرم رسید که تاجزاده خیلی دوست دارد مردم را احساساتی کند. یعنی هنوز دارد توی فضای سال ۵۷ زندگی میکند. البته حرفهای احساسیاش نه تنها هیچ دردی از مشکلات این ۳۰ سال را دوا نمیکند بلکه خودش را هم دارد به خلسه میبرد.
اصولا در این ۳۰ سال گذشته، و به همت همین حضرات جمهوری اسلامی، جامعه ایرانی صاف از زندگی آسمانی به زندگی زمینی نزول اجلال کرده و این اتفاقا دستاورد خوبی بوده برای همه ما که مدام به سرعت هر آدم و پدیدهای را به اوج تقدس میرسانیم و بعد هم دست خودمان به آن نمیرسد.
حالا که همه چیز زمینی شده باز دوباره تاجزاده میخواهد همه را ببرد به آسمان.
مینویسم که ببینید چقدر نگاهش آسمانی است و به هیچ دردی نمیخورد. حالا البته خیلیها را هیجانزده کرده که تاجزاده دارد عذرخواهی میکند منتها با همه این آسمان و ریسمان بافتنها از خود ایشان هم یک سوال میپرسم.
اول که نوشته: «نظامی که نظامیان صاحب اصلی آن شمرده شوند و «ایران» را یک پادگان بزرگ ببیند که در آن «چون و چرا» معنا ندارد، با نظامی که مردم صاحبان اصلی آن به شمار میروند و پادگانهایش نیز مینیاتوری از جامعه و به روی مطالبات شهروندانش گشوده است، چگونه میتواند «یکی» باشد؟»
هیچ جای دنیا پادگانهایش مینیاتوری از جامعه نیستند. اصلن همین مینیاتوری بودن محض مزهپرانی احساسی است. هیچ جای دنیا هم پادگانهایش به روی مطالبات شهروندانش گشوده نیست. اگر منظور تاجزاده این است که مثلا نظامیها در مقابل مردم جوابگو نیستند و این اشکال کار است خوب همین خود جمهوری اسلامی بوده که از ابتدا دم و دستگاه نظامی کشور را من درآوردی کرده. کجای دنیا یک آدم معمولی را یک شبه تبدیل میکنند به دریادار. شمخانی وزیر دولت اصلاحات بوده و اگر ایرادی به پادگانها و نظامیها هست مربوط است به همین چشم بستن امثال خود تاجزاده به موضوعاتی شبیه به این.
باز نوشته: «نظامی که اگر به شخصیت، میانگین تحصیلات و هوش زندانیان سیاسیاش نگاه کنیم، به این نتیجه برسیم که پاکترین و سرآمدترین قشرهایش در زندانها نمایندگی میشوند، با نظامی که شایستهترین نخبگانش بر کرسیهای پارلمانی یا مدیریت اجرایی آن تکیه میزنند یا در جامعه مدنی از امنیت کامل بهره مندند، هرگز یکی نیست.»
جمهوری اسلامی از روزی که آمده بر سر کار شخصیت، میانگین تحصیلات و هوش زندانیان سیاسیاش را که نگاه کنیم به همین نتیجه میرسیم که هر چه باسواد بوده را یا کشته یا زندانی کرده. شایستهترین نخبگانش هم یکیشان خلخالی بوده که بر کرسی پارلمانی و قضاوت تکیه زده بود. یعنی تاجزاده از یک سال پیش که خودش هم راهی زندان شده یکباره این همه فضایل را در زندانیها کشف کرده یا به قبلیها هم همین را روا میداند. این همه بهایی و دگراندیش در زندانها هستند، در همان دوران خود تاجزاده هم در زندان بودهاند، لابد اینها مستحق این فضایل نبودند. امنیت کامل هم البته پیشکش.
نوشته است: «نظامی که در آن، احزاب مایل به تلاش در چارچوب قانون اساسی در دوران صلح و تثبیت سیستم سیاسی، نتوانند رسماً و آشکارا به فعالیت سیاسی بپردازند و شرط آزادی اعضا و رهبرانشان از زندانها و بازداشتهای غیرقانونی، انحلال یا توقف فعالیت حزبشان باشد کجا با نظامی یکسان است که در دهه اول انقلابش و در شرایط جنگی و وجود تروریسم، سران احزاب منتقد هرگز دستگیر نمیشوند؟»
یا تاجزاده در دهه اول انقلاب در ایران زندگی نمیکرده یا اصولا تازه یک سال پیش به دنیا آمده. بنیصدر در همان دهه اول انقلاب فراری شد. امیر انتظام هم در همان دهه به زندان افتاد. موسی خیابانی هم همان وقت در درگیری خیابانی کشته شد. نورالدین کیانوری را سال ۱۳۶۱ دستگیر کردند. ترورهای خارج از کشور را هم اضافه کنید و انحلال و توقف فعالیت احزاب و تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی و همینطور ادامه بدهید که متوجه بشوید تاجزاده چقدر بیحساب نوشته.
نوشته: «در نظام مورد نظر من … اختلاط دختران و پسران در دانشگاه مسأله مقاماتش نیست و دانشجویان رسماً تهدید نمیشوند که چون نمره میخواهند باید خواستهای مدیریت را اجابت کنند.»
انصافا هر کسی از بعد از بازگشایی دانشگاه دانشجو بوده خودش به این حرف تاجزاده جواب بدهد. یکی از همین آقایان اصلاح طلب که من و ایشان هر دویمان خوب همدیگر را میشناسیم به مدت یک ماه هر روز جلوی در ورودی دانشگاه شهید ملی سابق میایستاد که مبادا با آستین بالا زده وارد دانشگاه بشویم. همین ایشان که الان در به در به دنبال تیغ ریش تراشی است همان وقتها از بس که به دخترها و پسرها تذکر داده بود گاهی از فرط بیکاری توی دستشوییهای دانشکده هم سرک میکشید نکند کسی ایستاده دارد کارش را میکند. حالا نظام مورد نظر تاجزاده را کجا پیدا کنیم که ایشان خیالش راحت بشود؟
نوشته: «به هر روی، اگر امروز میتوانم به رغم خطاها و افراطکاریها همچنان از انقلاب اسلامی دفاع کنم و در عین حال اعتراض کنم که چرا بدن مجروح حجاریان را از بستر درمان گسستند و با سلول زندان آشنا کردند …».
خودتان برای یک نمونه عکسهای جهانگیر رزمی را ببینید که آدم روی برانکارد را هم اعدام کردند، حالا تاجزاده با احساس تمام درباره بدن مجروح حجاریان حرف میزند. این کجایش قابل دفاع کردن است؟
نوشته است: «… به این دلیل است که ما تفسیر دموکراتیک رهبر فقید انقلاب از شلاق پذیری شانههای رسول خدا را شنیده بودیم تا حقی از مردم بر گردنش نماند … اعتراف میکنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آیتالله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض میکردیم، کار به جایی نمیرسید که امروز حرمت مراجع و … از تعرض مصون نماند.»
شریعتمداری را در دوره خمینی به زیر کشیدند. در واقع با نظر مساعد او چنین کردند حالا ایشان به کی میخواهد اعتراض کند؟ به کسی که خودش درباره کارهایش میگوید تفسیر دموکراتیک؟ اصلا حریم مرجعیت را خود همان کسی که ایشان دارد از او ستایش میکند مورد تعرض قرار داد.
نوشته دور و دراز و پر از احساس تاجزاده را که هر طرفش را که میگیرید دارد روی احساسات مردم راه میرود به اندازه دو برابر خودش جواب دارد منتها واقعا یک پیشنهادی به تاجزاده میکنم، به جای این که خیلی احساساتی بشود و بنویسد «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم» و بیخود درباره نظامی که ایشان توی فکرش بود با این چیزی که الان هست قلمفرسایی کند، صاف درباره همین دوره حرف بزند. نه که خود ایشان هم گفته روحشان را با پرسشهای عمیق صیقل بدهیم حالا بفرمایید این هم صیقل.
تاجزاده در زمان حمله به کوی دانشگاه معاون وزیر کشور بود. لطف بفرمایند گزارش شورای عالی امنیت ملی را که با حذف و سانسور و سه نقطه منتشر شد دوباره منتشر کنند یا اسامی افرادی را که در آن گزارش ازشان نام برده شد بگویند. حمله به کوی دانشگاه نباید با حمله به بیوت مراجع خیلی فرقی داشته باشد. ایشان هم که خودشان در جریان آن حمله بودند. به جای این که فردای روز باز بردارند بنویسند «اگر ما همان وقت اعتراض کرده بودیم چی میشد» همین الان بفرمایند اعتراض کند و اسامی را بگوید.
۲٨۰۵٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۹
|
از : آراس
عنوان : حرف شما دیگر خریدار ندارد
دیگر خود آقای کریمی نیز باید بداند که تعداد کسانی که برای حرفهای او و دوستان شان در محفل سیاسی شان که زمانی سنگ "امام خمینی" را به سینه می زدند انگشت شمار می باشد. غرض توهین نیست ولی آیا بهتر نیست برای او و دوستانش که بعد از سالها تکرار ملال آور حرفهای بی اثر توانستند سازمان خود را به یک محفل کوچک تبدیل کنند از سیاست کناره گیری کنند. آخر وقتی استعداد سیاست را ندارند چه اصراری دارند که نظراتی بدهند که هیچکس آنها را جدی نمی گیرد. حاکمیت نیز آنها را در کوچکترین شکل نیز قبول نکرد پس نه راه پیش با مردم دارند و نه راه با حاکمیت اسلامی و اگر کنار بروند باعث خوشحالی همه خواهند شد. شاید باور نکنند اما در ایرانی آزاد نیز دیگر محال است با آن سابقه ننگین کسی اهمیتی برای حرفهای او و امثال او بدهد. آقای محترم بفرمائید بازنشسته شوید که هم برای خودتان خوب است و هم برای مردم ایران که اسم محفل شما آزار دهنده روحی برای آنان می باشد!
۲٨۰۵۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : پوزش میطلبم
جناب سید محمد علی قریشی،
با پوزش از "طنز" خود و سوء تفاهم شما ، بنده به هیچ وجه قصد توهین نداشته و ندارم. وقتی که دیدم کسی چنان به کل اسلام میتازد و نامش "سید م ع ق" است فکر کردم کلمه "سید" را محض مزاح آورده است و فضولی کرده گفتم اگر چنان به مذهب میتازید بهتر است این لقب را هم کنار بگذارید. اگر میدانستم که این نام واقعی شماست چنین جسارتی نمیکردم.
اما بنده نه کومونیستم نه کاپیتالیست و اصولا شعور آنکه این مرام هارا بفهمم ندارم. و نمیدانم که این سایت کمونیست است یا چیز دیگر. همانطور که قبلا گفتم از اینکه اجازه میدهند که بر اسب امانتی شان سوار شده و پیام خود را برسانم ممنونم . مجددا از سوء تفاهم پوزش میطلبم
۲۷۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : سکولارها دارند میایند
جناب کریمی،
گرچه جواب مرا ندادید و من انتظار انرا ندارم به هر حال از پاسخ نا تمام و توجه شما ممنونم.
بنده خود را چون "پل رویر" ماسا چوستی میبینم که در زمان حمله انگلیسیها به لکسینگتون ، نیمه شب سواره به سوی لکسینگتون تاخت و در سر راه به هر دهکده که رسید فریاد زد " رگیولارها (انگلیسیها) دارند میایند". بنده در مقابل لشکر سکولارهای مجهز به سایت های مختلف و مشاغل معتبر و شخصیت های برجسته چاره ندارم جز آنکه بر اسب مرحمتی دوستان سوار شده و فریاد کنم که " سکولارها دارند میایند" و از دوستانی که این فریاد را میشنود و آنها که اسبشان را امانت داده اند ممنونم.
۲۷۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : سید محمد علی قریشی
عنوان : برا ی دوست ناشناخته و فرهیخته ،اقا یا خانم Peeroz
من از اظهار نظر درست شما در کنار گذاشتن این بازی سکولار و غیر سکولار ، که عملا می رسد به عدم توجه روشنفکران به نیاز به روشنگری انسان حاضر به منحصر بودن زندگی به همین دنیا، و درک از ماهیت مخرب دویست هزار سال تلقین و ترس انسان جنگل نشین اولیه از مرگ، به علت تصور از وجود دنیایی دیگر ( چه در عمق زمین و چه در اسمان) و وحشت از عواقب و مجازات های زندگی پس از مرگ، لذت بردم.
این سایت با اینکه ظاهرا کمونیستی باید باشدو طبعا به علت سی سال پروپاگاند شدید شاه و امریکایی ها در ایران تا سال ۵۷ شدیدا منفور ایرانیان مسن است، ، اما سایت خوبی به نظرم می اید و کمابیش نظرات مخالف اش را هم منعکس می کند و گاهی هم منطق اش بد نیست و از دگم بودن حزب توده و کمونیسم روسیه و کوبا و آلبانی ان موقع برکنار به نظر می رسد. ولی ظاهرا هنوز برای ""خر کردن "" مردم عوام و برای حکومت بعدی که امیدوار است به ان برسد به خدا و به مذهب احتیاج دارد، و رک و راست نمی گوید این ادیان و خدا و پیغمبرش ، که اقلا مارکس تان همراه هزاران متفکر و فیلسوف دیگر جهانی پته اشان را روی اب ریخت، ، و به قول ولتر در چند صد سال پیش که گفت "" اولین مذهب موقعی پیدا شد که اولین شارلاطان به اولین احمق بر خورد."" جز ترس ها و هذیان انسان های اولیه و خرافات باور نکردنی چیزی نیست، نه اینکه بیایید بر سر کم و زیاد قدرت ""ولی فقیه"" چانه بزنید، و لی باز هم حقانیت اصل این خرافات را برا ی مردم بی سواد و کم دانش پا برجا نگاه دارید.
اما سکولار و غیر سکولار!! اخر مگر می شود در چنین دوره ای دیگر حکومتی بر پایه ایده الوژی بنا کرد؟؟ چه مذهبی، چه کمونیستی، چه ناتسی، چه فاشیستی، و چه هر مرام متعبد و غیر حقوق بشری سازمان ملل ( به عنوان شروع حداقل ان ) .. اصلا بحث در باره سکولار مضحک است و غیر لازم.. اساسا چیز دیگری نمی تواند وجود داشته باشد.
راستی، نوتی نوشتید و در باره عنوان ""سید"" من حساسیت داشتید و عصبانی بودید . من در باره کمونیست بودن شما حساس نبودم گو اینکه ذاتا و بدون دلیل موجه براساس تلیقن های شاهنشاهی از ان تا مغر استخوان متنفرم. شما که قبل از رسیدن به قدرت حتی یک عنوان ساده ""سید"" را تحمل نمی کنید، دموکراسی و حقوق بشر را می خواهید چه کنید؟؟.
شخص فهمیده ای هستید ،ولی هم ادراک طنز تلخ در شما ضعیف است ، و هم باید دموکراسی و همان حقوق بشری را که اسم بردید در این فرصت مطالعه و تمرین کنید و استانه تحمل تان را سعی کنید بالا ببرید.
۲۷۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : بهزاد کریمی
عنوان : در باره سکولار و غیر سکولار
با سلام به احمد و peeroozگرامی ،توضیحی دارم در باره سکولار و غیر سکولار که در کامنت هر دو شما به آن اشاره شده است و نیز نکته ای ورای این موضوع با احمد عزیز.
اولاً من هرگز و در هیچ جا سکولار و غیر سکولار را بی دین و دیندار ترجمه و فهم نکرده ام و عجیب است که احمد پور مندی عزیز به رغم مشاوره های گه گدار مان، این چنین از حساسیت من نسبت به این نوع ترجمه مطلقاً نادرست و از نظر سیاسی به شدت خطرناک اظهار بی اطلاعی می کند. سکولار همانی است که خود او به درستی از هابر ماس آورده و در همین معنی درست هم است که می تواند هم دینداران و هم غیر دینداران را در بر بگیرد.من هم هیچ کجا جز این نگفته ام. نکته اما اینجاست که بخشی از دینداران ، خواهان حکومت و قوانینی برای اداره جامعه هستند که به گونه ای از منشور باورهای دینی بگذرد و درست به همین اعتبار هم است که سکولار نیستند. من در مقاله ای که چندی پیش با عنوان "جنبش سبز در مواجهه باچند سیاست و جایگاه ما"نوشتم با پیش کشیدن آگاهانه دو اصطلاح ضد سکولار و غیر سکولار خواستم بین دو نیرویی که یکی تشخص فکری و سیاسی خود را در دشمنی با غیر خویش تعریف می کند و در کار سرکوب بیشتر است و دیگری نیرویی است دمکرات و لی در رابطه با منشاء آسمانی یا زمینی قوانین، دو زیستی و در حال گذار و در نتیجه نه سکولار و نه ضد سکولار ،تفاوت ایندو را نشان دهم.و من در همان نوشته و دیگر نوشته هایم و همین آخری هم تاکید دارم که صف آرایی سیاسی در ایران امروز همانا استبداد- دمکراسی است. تفاوت من با برخی از دوستان اما در اینست که در عین تاکیدی که بر اشتراک استراتژیک حول محور مشترک دمکراسی خواهی بین دمکرات سکولارها و دمکرات غیر سکولار ها دارم، بر تفکیک صفوف نیز معتقدم.من این موضوع را در همان مقاله مورد اشاره به کفایت توضیح داده ام. آقای تاج زاده هم یک نمونه بسیار گویایی از نیروی دمکرات غیر سکولار است.اگر شما تعریف مناسب تری از این اصطلاح در مورد طیف رنگارنگ و گسترده ایی از تاج زاده ها دارید، طرح کنید تا روی آن رایزنی مفید صورت گیرد. من ایشان و مشابه های ایشان را که خوشبختانه بر تعداد آنان هم هر روز و به زیان مستبدین ضد سکولار افزوده می شود نه ضد سکولار می شناسم و نه که سکولار ببینمشان. او دین باوری است که هنوز هم به نوعی از حکومت دین مدار می اندیشد ولی خوشبختانه به این نتیجه رسیده است که حکومت و قوانین می باید مشروعیت خود را از صندوق های رای بگیرند و صف بندی سیاسی هم نه بر اساس دین که بر پایه باور و عمل به دمکراسی یا ضدیت با آن تعریف شود.
و در مورد گذشته و انتقال تجارب خودمان به دیگران هم، باید گفت که احمد عزیز نمی تواند نداند که "نور محمد" یکی از پرکارترین دوستانش در این زمینه بوده است ، ضمن اینکه اینرا هم می داند که همین "نور محمد"همواره بر کار بیش از اینها تاکید داشته و دارد.و اگر قرار بر تمرین پهلوانی باشد، من کمترین تمرین را درست در نشان دادن نقطه ضعف حریف از موضع دوستانه و سازنده می دانم که فکر می کنم نامه به آقای تاج زاده یک مصداق بارز آنست، احمد عزیز .و در همین مقاله هم در همان حد که مقتضی بود و جا داشت به تاخیر ما و من در همان فهم نکبت ولایت فقیه اشاره کرده ام .
باقی، زنده مانی و پایدار ی شما دو عزیز
۲۷۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : سکولاریسم و حقوق بشر
جناب پورمندی،
نمیدانم تخم این شجره هرز و تفرقه افکن سکولاریسم را کی در دهان ما کاشت که امروزه هم و غم روشنفکران و تاریک فکران ما سکولاریسم شده و وقت خود را بیهوده صرف توضیح و تفسیر و مشاجره بر سر آن میگذارند ؟ مگر منشور جهانی حقوق بشر نمیگوید که همه در انتخاب مذهب و عمل به آن آزادند؟ مگر نمیگوید هیچ تبعیض جنسی، نژادی ، مذهبی و غیره قابل تحمل نیست؟ پس چرا ما به این سکولاریسم چسبیده ایم و اصول جهانی حقوق بشر را به فراموشی سپرده ایم. آیا علت آنست که کلمه حقوق بشر باندازه کافی سکسی نیست یا آنکه دکان بعضی ها را تخته میکند؟
۲۷۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : احمد پورمندی
عنوان : جهان پهلوان
بهزاد کریمی عزیز
در رابطه با آنچه خطاب به تاجزاده نوشتی، دو نکته قابل مکث به نظرم رسید و دریغم آمد که آنها را با تو و خوانندگان اخبار روز مطرح نکنم .
۱- تو خود را " دموکرات سکولار " و تاجزاده " را "دمکرات غیر سکولار" نامیدی و همان خطایی را مرتکب شدی که این روز ها در بسیاری از سخنرانی ها و مقالات تکرار میشود و سکولاریسم را مترادف بیدینی و دینداری را مساوی غیر سکولار بودن میفهمد. مقابله با این بد فهمی و بد آموزی بویژه در کشور ما و در این زمان اهمیت بسیار دارد. امروز، به باور من تمام هنر سیاست در ایران این است که میان دین باوران شیعه و باقی مردم مملکت بر پایه درک مشترک از سکولاریسم، پیوند پایداری برقرار شود که بتواند گذار به دمکراسی را ممکن، تسهیل و تضمین کند . این درک هم چیزی نیست جز درک منطقی هابرماس که بر اساس آن "سکولار " نظامی است که در آن قوانین ، فرامین دولتی و احکام قضایی بر اساس دلایل عقلی موجود و نه بر اساس دلائلی که در اختیار بخش خاصی از جامعه است ، نوشته میشود.
بر پایه این درک نه تنها سکولار بودن ربطی به دیداری و بیدینی ندارد، بلکه به سود جامعه است که دینداران به شرکت در سیاست وحتی تبیین مسائل سیاسی بر اساس دلائل دینی خودشان تشویق شوند. کمی مشروح تر این درک را در مطلبی با عنوان "دین"سعی کردم طرح کنم (http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۸۵۸)
۲- وقتی عکس و عنوان مطلبت را دیدم امیدوار بودم که تو با همان صمیمیت همیشگی "نور محمد" خودمان ، از تجربه ما در گزار از مارکسیسم - لنینیسم و نوع برخورد با میراث لنین برای تاجزاده میگفتی، از اینکه ما هم مثل او خود را درخطا های دهه شصت،و نه فقط این, که در فجایع افغانستان شریک میدانیم ، مینوشتی، از زایمان وپوست اندازی استخوان سوزمان در کابل و تاشکند قصه میکردی و به او - و طبعابه همه آنهایی که دوران پر درد پوست اندازی را طی میکنند- کمک میکردی که از تجربه گرانقدر ما استفاده کنند تا این دوره را با رنج کمتر و سرعت بیشتر طی کنند اما افسوس ......
و یک نکته دیگر : در قصه ها هست که تختی در روی تشک کشتی اگر میدانست که جایی از حریف مصدوم است، به آن نزدیک نمیشد و در رقابت ، رفاقت میکردو این شد که جهان پهلوان خلق شد.
زنده و سبز باشی
۲۷۹۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : سید
جناب سید م ع ق ،
قربان جدت ، اول ، بار این لقب را زمین بگذار تا بعد ببینیم چه میگوئید.
۲۷۹۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : سید م ع ق
عنوان : مساله دیگر ولا یت فقیه نیست.
اقای کریمی ، نمی دانم چند ماه است که از ایران دور هستید، چون به نظرم می رسد ماه ها از مسائل جامعه ایران بی خبرید و در بی اطلاعی کامل به سر می برید و مطالبی را مطرح کرده اید و حتی یک صفحه کامل را پر کرده اید، که دیکر یک سال است مساله ایران و مردم این کشور نیست. ( خدا نکند که چند سال باشد که از ایران دور باشید، که انوقت حتی صلاحیت داشتن نام ایرانی برا ی اظخار نظر در مسائل این کشور را ندارید. در این یکسال گذشته تحولات عظیم فکری مبارک و روشنی ذهنی و فرهنگی جامعه ف بخصوص زنان ،چنان سریع و روز به روز شده است که حتی اگر یک روز در جامعه نباشی و در متن حوادث و نانوشته ها و گفتگوها ی مردم در شهر ، دیگر از جریان کشور به کل بی خبری و تجزیه تحیلیت به درد کسی نمی خورد ) .
ولایت فقیه که شما تازه به عنوان مشکل به ان رسیده اند، پارسال در ۲۵ خرداد ۸۸ مـُرد و رفت پی کارش. حالا حکومت ایران رسما مستبد و جبار توسط عده ای خونخوار و جانی چپاولگر و متجاوز به کشور است، که مثل هر حکومت اشغالگر خارجی ( ترک و قاجار و صفوی و مغول و اسکندر و عرب و...) سفاک دیگر در چند هزار تاریخ ایران است ، و دارد با کشتار و شکنجه و زندان مردم کشور را خفه و نابود می کند ، و دیگر فقیه و سفیه و امام زمان و دین و مذهب و اخلاق و سایر هذیان ها ی این ها را هیچ ایرانی صاحب شعوری وجود ندارد.
من تحول بی نظیر اما کگاملا قابل انتظاری را که در یک ماه اخیر در اقای اکبر گنجی می بینم به فال خوش می گیرم ، و مقاله ای در عنوان "دگردیسی زیبای اقای گنجی "" در باره ان خواهم نوشت.
حتی ایشان هم در مدت چند سال خارج بودن ""ادم"" شد و پروانه ازاد و زیبایی و ازپیله ایشان پس از این متاموفورسس در برخورد با فرهنگ غرب ( که نه فقط فرهنگ غرب، که به تعبیر ان استاد فرزانه ""فرهنگ جهانی"") بیرون امد و یک متفکر داغرد می شود و اصلاح گر. می توان امید وار بود که روشنفکران دینی دیگر هم مثل اقای سروش و اقای کدیور و شبستری و اقای موسوی سبز خودمان و اقایان بسیاری که صاحب شعورند ولی هنوز در توهمات "" اسلام خوب و انسانی "" علی شریعتی و ال احمد و بازرگان هستند هم در برخورد با فرهنگ جهانی ( چون خوشبختانه خیلی هاشان الان در غرب هستند ) " ادم" شوند و دگردیسی پیدا کنند.
بله. مسا له ،آن طور که همه زنان و دختران کشور و جوانان و سایر ایرانیان با شعور متوسط و معمولی ( حتی قبل از انکه اقا ی گنجی بفهمد) فهمیده اند و از ان تا ختم کامل این غائله جنایت و دزدی پائین نخواهند امد، خود اسلام است، و محمد زنباره و ادمکش و چپاولگر ، و جبرئیل و عزائیل و صحرای محشر و زنده شدن بعد از مرگ و بهشتی که جوب های اب دارد و دار و درخت و زن های فاحشه همیشه بلکره سیاه مو و بچه های مزلف مابون ، و فاطمه نادختری محمد ابتـر، و امام زمان مضحکش و حسن و حسین و علی و سایر کسانیکه برا ی یکی دو هزار سال پیش شاید محلی از اِعراب نزد پابرهنه های عرب داشتند ، ولی در دوره اینتر نت و ایمیل و سایت مجازی ، دیگر خیلی ساده لوح باید باشی که ولایت فقیه مساله ات باشد. بچه کوچک ۱۰ ساله من می پرسد خدا سایت اینترنیت ندارد که مراجعه کنیم ببینیم امروز در باره مسائل جامعه حاضر و عصر جت و اینترنت و سفر فضا چه می گوید و ایا می داند زمین دور خودش می چرخد یا نه هنوز فکر می کند روز و شب چیزهای جدا از هم هستند. ؟؟ درباره معالجه سرطان نمی تواند کمکی به ما بکند؟؟ ؟؟ در باره سایر علوم و فضا خیل یسئوال ها از ایشان کخه انم ها را ساخته دارم.. یعنی خدا حتی کامپیوتر هم بلد نیست. ((و امام زمان ۴ ساله که جای خود دارد که انگلیسی هم بلد نیست)). .
اقا جان. مساله کل اسلام است و باید برود و خواهد رفت. نگران ولی فقیه اش نباش.
۲۷۹٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : روزبه
عنوان : با این همه خوی مصلحت گرایی چرا زمانی به چریکها پیوستی؟
آقای کریمی که عضو سازمان اکثریت و زمانی سازمان چریکهای فدایی خلق بوده است یک مورد از خوی و طبع خویش را با این نوشته اتفاقا نشان می دهد که می نویسد:
" من اگرچه شما را که در معرض خنجر و آتش قرار دارید و ناگزیر از رعایت ها در نوع بیان سیاسی و یا هر ظرافت ضرور تاکتیکی دیگر هستید، می توانم درک کنم و حتی معتقدم که بیش از اینها هم می باید شماها را فهمید؛ "!
واقعا شخصی مثل شما که در سالها در تبعید زندگی می کنید اما از یک جمله می توان به روحیه مصلحت گرای شما پی برد چه شد زمانی به یک سازمان آرمان گرایی چریکی پیوست که حاضر به هیچ گونه مصلحت گرایی نبودند و جان نیز فدایی آرمان خود می کردند؟ این کاش به جای انتظار غیر ممکن از این امامزاده که جوابش را به نیکی اکبر گنجی داده است کمی شما نیز شجاعت به خرج می دادید و از رفتار سیاسی خود در دهه خونبار شصت صادقانه سخن می گفتید. در این سن و سال هنوز مصلحت گرایی می کنید انگاری خدای ناکرده ممکن است پست و مقامی را با تیزی سخن خود به باد دهید!
۲۷۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : سکولار و غیر سکولار
جناب کریمی،
از بحث منطقی شما لذت بردم و به ویژه در پراگراف آخر که " من اگرچه شما را که در معرض خنجر و آتش قرار دارید و ناگزیر از رعایت ها در نوع بیان سیاسی و یا هر ظرافت ضرور تاکتیکی دیگر هستید، می توانم درک کنم و حتی معتقدم که بیش از اینها هم می باید شماها را فهمید؛ ". محظورات را نباید از نظر دور داشت و همچنین نباید انتظار داشت که کسی ناگهان صد و هشتاد درجه بچرخد. اما منظور از تصدیع ، تذکر و سوالی در باره جمله
" اما آرزوی من بمثابه دمکراتی سکولار به هیچ رو نمی تواند و نمی خواهد محدود به پیدایی سطحی از تحولات فکری در دمکرات های غیر سکولاری چون شما بماند؛ زیرا که جامعه ما فراتر از آن را انتظار دارد."
است. آیا میشود این جمله را چنین باز نویسی کرد ؟ :
" اما آرزوی من بمثابه دمکراتی پایبند به اصول بین المللی حقوق بشر به هیچ رو نمی تواند و نمی خواهد محدود به پیدایی سطحی از تحولات فکری در دمکرات های غیر پایبند به حقوق بشری چون شمابماند؛ زیرا که جامعه ما فراتر از آن را انتظار دارد".
توجه میفرمائید ؟ و آیا باز هم میتوان آنرا چنین باز نویسی کرد ؟ :
" اما آرزوی من بمثابه دمکراتی پایبند به اصول بین المللی حقوق بشر کاملا می تواند و می خواهد به پیدایی سطحی از تحولات فکری در دمکرات های پایبند به حقوق بشری چون شما بماند؛
زیرا که جامعه ما [چنین انتظاری از ما ] دارد".
آیا کسی هست که خود را مخالف اصول بین الملللی حقوق بشر بداند و اگر هست ، نباید گفتگو را محدود به این مساله کرد ؟
گفتگوی سکولار و غیر سکولار به نظر من بحثی انحرافی و تفرقه افکن است که عده ای دانسته و یا ندانسته آنرا شروع و اکنون به شدت بر این طبل تفرقه افکن میکوبند. آیا چیزی در سکولاریسم و سکولاریسم نو هست که در سی ماده اصول حقوق بشر نیست ؟ اگر چنین است چرا ما بجای کلمه تفرقه افکن سکولاریسم ، اصول بین الملللی حقوق بشر را به کار نمیبریم ؟
۲۷۹۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|