مبارزه با هیولای بیکاری


گیریش میشرا - مترجم: احمد سیف


• از زمانی که جهانی کردن بر اساس توافق واشنگتن حاکم شده است، هیولای بیکاری در آسیا و به ویژه در هندوستان ترس می پراکند. بانک توسعه آسیا در تازه ترین گزارش خود بر این نکته تاکید کرده است. در این گزارش آمده است که آسیا با یک بحران اشتغال روبروست که بدون شک به مشکلات اجتماعی فراروئیده و باعث کاهش میزان رشد اقتصادی خواهد شد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۱۶ می ۲۰۰۶


اززمانی که جهانی کردن بر اساس توافق واشنگتن حاکم شده است، هیولای بیکاری درآسیا و به ویژه در هندوستان ترس می پراکند. بانک توسعه آسیا در تازه ترین گزارش خود براین نکته تاکید کرده است. دراین گزارش آمده است که آسیا با یک بحران اشتغال روبروست که بدون شک به مشکلات اجتماعی فراروئیده و باعث کاهش میزان رشد اقتصادی خواهد شد. به نقل از افضل علی- اقتصاددان ارشد بانک جهانی که دردهلی گفت «مقدمات یک بحران اشتغال در آسیا شکل گرفته است. رشد اقتصادی بالا به خودی خود مشکل را حل نمی کند. حتی درکشورهائی که رشد بالائی داشته اند، رشد میزان اشتغال بسیار ناامیدکننده بود. اگر قرا راست در این اقتصادها با رشد برابری ساز و توسعه روبرو باشیم، دولت ها باید روی ایجاد اشتغال کامل برای مردم تمرکز نمایند.»
ازهمان ابتدای شروع این دوره تازه جهانی کردن، حجم فرصت های اشتغال با میزان رشد اقتصادی رابطه ای معکوس داشته است. در سالهای ۱۹٨۰ یک رشد ٣ درصدی در اقتصاد  باعث می شد که میزان اشتغال یک درصد افزایش یابد. ولی در سالهای ۱۹۹۰، رشد اقتصادی ٨ درصدی برای افزایش یک درصدی در اشتغال لازم بود. آن چه در موردچین صحت دارد درمورد بقیه کشورها هم صحت دارد. درسالهای ۱۹۹۰ دراغلب کشورهای آسیا، هردرصد رشد اقتصادی به نسبت دهه های قبلی میزان کمتری اشتغال ایجاد کرده است. این به دو معناست. اگر قدم های موثر برداشته نشود، خطر رشد اقتصادی بدون اشتغال به صورت یک واقعیت در می آید. ثانیا، با اشتغال کمتر، محصول بیشتری تولید می شود. یعنی درپوشش افزایش کارآئی، بهره کشی از کار بیشتر شده است.
یک وجه مهم دیگر، کاهش بخش رسمی در میزان کل فرصت های اشتغال است. برای نمونه، در هند، اشتغال در بخش رسمی درسالهای ۱۹٨۰تنها ۱.۴درصد درسال افزایش یافته و در سالهای ۱۹۹۰ میزان رشد هم کمتر از یک درصد بود در حالیکه نیروی کار در اغلب این سالهای سالی تقریبا ۲ درصد افزایش داشت. این دو پی آمد دارد. اولا، اشتغال در بخش کشاورزی که بخش اصلی فرصت های اشتغال در بخش غیررسمی است، برخلاف آن چه که درکشورهای صنعتی اتفاق افتاد کاهش قابل توجهی نشان نمی دهد. دراغلب کشورهای آسیا سهم کشاورزی در تولید ناخالص داخلی کاهش یافته ولی شماره کسانی که در این بخش کار می کنند، تغییر محسوسی نداشته است. درآمد سرانه در بخش کشاورزی هیچ گونه افزایشی نشان نمی دهد.ثانیا، بخش عمده مشاغلی که در بخش غیر کشاورزی ایجاد شده نیز در بخش غیر رسمی اقتصاد است. اگر نمونه ای از هند به دست بدهم. اگرچه متوسط رشد اقتصادی در هند درطول ۱۹۹٣-۹۹ حدودا ۵ درصدبوده ولی سهم بخش غیر رسمی در کل فرصت های شغلی بخش غیر کشاورزی از ٨۰.۵ درصد به ٨٣.۲ درصد افزایش یافت. آنها که در بخش غیررسمی شاغل اند با بدترین نوع بهره کشی روبرو هستند. شغل شان غیر منظم است، با مزد کم وهیچ گونه رفاه اجتماعی و تعطیلی هم ندارند. اغلب شان در زاغه ها زندگی می کنند که شرایط زندگی در آنها بسیار نامناسب است. مایک دیویس که کتاب « قاره زاغه نشینی» اش اخیر از سوی انتشارات ورسو منتشرشد(۲۰۰۶) ممبائی را به عنوان پایتخت زاغه نشینی توصیف کرده است که اغلب ۱۲ میلیون جمعیت اش در دهه های اخیر از مناطق روستائی آمده اند. دیویس معتقد است که کاهش نقش دولت دراقتصاد باعث از بین رفتن بخش عمومی شده و سهم بخش رسمی را در اشتغال کاهش داده است. درمیان جوان ترها ( گروه سنی ۱۵-۲۴ ساله )، این وضعیت به یک سرخوردگی گسترده در بازارکار دامن زده است. در مورد هند، این وضعیت باعث پیچیدگی های بیشتری شده است یعنی برای کسانی که از نظر اجتماعی در موقعیت ضعیف تری هستند، مشاغل موجود به طور روزافزونی بی معنی شده است.
بانک توسعه آسیائی براین نکته تاکید می کند که هدف اصلی جهانی کردن این است که شرکت های داخلی رقابت آمیزتربشوند تا بتوانند محصولات خودرا در بازارهای جهانی به فروش برسانند. لازمه این کار بکارگرفتن تکنیک هائی است که اگرچه سرمایه بر هستند ولی به کار زیاد نیاز ندارند در نتیجه، مقدار بیشتر و بیشتر ارزش با میزان کاهش یابنده ای از کار به دست می آید. به زبان مارکسی، کوشش اصلی برای افزودن بر میزان بهره کشی است. بعلاوه، ارتش ذخیره بیکاران باعث تضعیف موقعیت اتحادیه های کارگری و کارگران شاغل می شود و به کارفرمایان امکان می دهدکه از میزان مزدها بکاهند.
براساس اصول نئولیبرالی، ادعا بر این است که بازار کار غیر منعطف مانعی برسرراه فرایند ادامه دار ایجاد اشتغال دراقتصاد است. نئولیبرالها معتقدند که اگر به نیروهای بازار بدون هیچ گونه مداخله ای اجازه عمل داده شود، بازاربه تعادل خواهد رسید. اگر دولت قوانین کار را که برروی میزان مزد، وچانه زنی های دستجمعی تاثیردارد،لغو کند میزان مزد به حدی که تقاضای کار با عرضه کار برابرشود کاهش می یابد و یک موقعیت اشتغال کامل درجامعه حاکم خواهد شد. البته که مقداری بیکاری، فصلی، ادواری، و یا اجباری وجود خواهد داشت که موقتی است. این گوهر دیدگاه مکتب شیکاگو است که منجی بزرگش اش میلتون فریدمن معتقدبود که انعطاف پذیری مزدباعث ایجاد یک تمایل خودکار درراستای اشتغال کامل خواهد شد. اگر این ادعا را بپذیریم، مداخله دولت برای ایجاد اشتغال، یا باعث افزایش تورم می شود و یا فرایند بازار را متزلزل خواهد کرد. علت اصلی مخالفت با طرح سراسری ضمانت از اشتغال در مناطق روستائی هندوستان از همین دیدگاه منتج می شود.
همین جا باید بگویم که کاررا نباید مثل دیگر عوامل تولید در نظر گرفت. کار تنها یک عامل تولید نیست، بلکه به عنوان شهروند، کارگران مصرف کننده اند که با درآمد شان خرید می کنند. اگر اشتغال نداشته باشند و یا مزدهای ناچیز دریافت نمایند، میزان تقاضای موثر- اگر از اصطللاحات کینزی استفاده کنیم- کاهش می یابد و بازار به تعادل نخواهد رسید و اقتصاد سراز بحران در خواهد آورد. به نقل از پاول کروگمن: « یک تاجر ممکن است خیلی چیزها بفروشد، ولی کارگرتنها یک مشغله بیشتر ندارد که نه فقط تامین کننده زندگی اوست بلکه هویت اورا مشخص می کند. یک محصول فروش نرفته، وبال گردن است و یک کارگر بیکار یک تراژدی است» ( یک نظریه پرداز تصادفی، ص ۱۵). درکشورهائی مثل هند، بیکاران هم چنین رای دهندگان اند که می توانند دولت را ازطریق صندوق رای سرنگون بکنند. وقتی مردجوانی به بازار کار می رود و به او می گویند که با همه مهارت هایش به او نیازی نیست، برای او شوکی است که می تواند پی آمدهای خوفناکی نه تنها برای خودش بلکه برای جامعه داشته باشد. مسایلی که حوزه ساراماگو- برنده جایزه نوبل ادبیات- دررمان « دیدن» خود به آن پرداخته و از مربوط بودن دموکراسی به مردم در کلیت اش سخن گفته است.
اگر درآمد روزانه ای معادل ۲ دلاررا خط فقر بدانیم، ۶۰درصد جمیعت آسیا زیر خط فقر زندگی می کنند. دلیل اصلی این میزان زیاد فقیر فقدان فرصت های اشتغال با درآمدمناسب است. بانک توسعه آسیائی درست می گوید که «بدون توجه به این که برای خودشان کار می کنند، در مزرعه خانوادگی شاغل اند ، یا کارگر مزد بگیرند، اغلب کارگران آسیا درآمدشان و در نتیجه حفظ خانواده های شان با استفاده از کارشان است. از این نظر، بهبود فرصت های اشتغال برا ی کارگران کلید کاستن از فقر و بهبود شرایط زندگی بخش عظیمی از کارگران و خانواده های شان در آسیاست».
مشکل درآسیا اندکی پیچیده تر است. علاوه بر بیکاری آشکار وعلنی، ما مشکل بیکاری پنهان را هم داریم که به ۴ شکل خودرا نشان می دهد. اولا، مردمی که کار تمام وقت ندارند. ثانیا، کسانی که کاری مطابق قابلیت ها و مهارت های خویش به دست نمی آورند. ثالثا، به خاطرزیادی تعداد، مورد بهره برداری کامل قرار نمی گیرند. و بالاخره، بیکاری پنهان به خاطر فقدان داده های تکمیل کننده مورد نیازدیگر.
درطول ده سال آینده نیروی کار آسیا ده درصد و در طول ۲۵ سال آینده، میزان اش   ۲۴ درصد افزایش خواهد یافت. بخش اعظم جویندگان کار در گروه سنی ۱۵-۲۴ سال خواهند بود و اگر کوشش جدی برای مبارزه با هیولای بیکاری صورت نگیرد، اگر فرصت های شغلی کافی ایجاد نشود، مشاغلی که تمام وقت اند، و براساس مهارت های و قابلیت های کارگران با درآمد کافی ایجاد می شوند، پی آمدهای فاجعه بارش بدون تردید خود را نشان خواهد داد.
اصل مقاله را در
http://znet.com
بخوانید.