آفرین به تاجزاده، مرحبا به اشکوری
هادی صوفی زاده
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱ تير ۱٣٨۹ -
۲۲ ژوئن ۲۰۱۰
سال ۲۰۰۷ هنگامیکه نوشته آقای مصطفی تاجزاده تحت عنوان "آفرین به ترکها، مرحبا به کردها" که بمناسبت نتایج انتخابات پارلمانی ترکیه روی صفحه انترنت قرارگرفت، این فکر را دراذهان ایجاد می نمود که ایشان بعنوان فردی که در گذشته مسئول برگزاری انتخابات در وزارت کشور بوده، ضمن شناخت کامل از پروسه انتخابات سالم در یک کشور، بهتر از هرکسی راه رسیدن به جامعهای باز و دموکراتیک را درگرو انتخابات دریافته است و نگاه ایشان به انتخابات پارلمانی ترکیه خارج از حرفه وی نوعی حسادت به کشور همسایه نیز بود که از جهات بسیاری از ایران ثروتمند جلو افتاده است. گرچه ایشان درآن مطلب موارد زیادی را خاطرنشان نموده بود اما ناگفتههایی هم بچشم می خورد که کمتر کسی احتمال می زد درآیندهای نهچندان دور آنرا به زبان آورد. توجه ایشان به انتخابات مذکور در ترکیه همیشه ذهنم را بخود مشغول نموده بود تا اینکه بعد از بازداشت مقارن با حوادث بعد از انتخابات رئیس جمهوری و متعاقبا" مراحل دادگاهی که از حضور در دادگاه سرباز زد و حضور در دادگاه جهت دفاع از خود را مشروط به حضور آقای جنتی دبیر شورای نگهبان نیز، برای پاسخ به سرقت ۷۰۰ هزار آرای تهران در دادگاه نمود. در اینجا کافی بود که به حسادت ایشان به پروسه انتخابات کشور همسایه پی برد. البته ایشان بهتر ازهر کسی به ماهیت انتخابات غیراستاندارد و غیردموکراتیک در ایران آشنا بود و سکوتشان همان خنجری بود که در کالبد جامعه ایران فرو رفته بود، گرنه در همان دوران دوم خرداد در سال ۷۶ تقلب در انتخابات در استان لرستان به موضوعی اساسی تبدیل شده بود و یا اینکه از زبان همفکر خود مرحوم احمد بورقانی شنیده بود که اگر چنانچه انتخابات در ایران آزاد می بود هیچگاه ایشان درمجلس جای نمی گرفت که درآن زمان آقای بورقانی ازروی تواضع آنرا به زبان آورده بود.
حال مطلب اخیر آقای تاجزاده تحت عنوان "پدر، مادر، ما بازهم متهیم بمثابه بمبی جامعه را لرزانده، بطوری که نه تنها از طرف بسیاری از صاحبنظران جامعه از زوایای گوناگون واکنس نشان داده شده، بلکه برخی سایت های مدافع رژیم، روزنامه کیهان وفردی (سرباز گمنام) که خودرا بازجو ومطلع پرونده زندان ایشان نامیده نیز به پاسخگویی به ایشان برآمده اند. و تاجائیکه ادعا نمودهاند که اصلاح طلبان می خواهند مسئولیت آقای بهزاد نبوی را به ایشان واگذار نمایند! که همگی به اهمیت بیانات اقای تاج زاده افزوده است و ازآنجا که آقای تاجزاده ازمردم درخواست نموده نسبت به متن ایشان نظر دهند تا درفرصت مناسب پاسخ دهند، بنده نیز به مناسب دانستم بعنوان کسی از پیکره جامعه زخم خورده کردستان ویکی ازقربانیان فضای غیرانسانی حاکم برکردستان برآمده نکاتی را بیان نمایم و امیدوارم که پاسخ ایشان را که خود وعده داده دریافت نمایم.
بباور بنده تفاوت اینگونه مباحث با بسیاری ازمباحث یکسال گذشته این است که تااین مرحله تمام مطالب گذشته درنقد حاکمیت و افشاگری در موارد متعدد بوده است که می توان به دهها مورد اشاره نمود و ازمیان آنان نامههای اقای دکتر سروش، محمد نوری زاد، و درجمع زنان هم نوشتههای خانم زهرا اشراقی نوه خمینی، خانم باکری همسر پاسدار کشته شده حمید باکری، خانم ژیلا بدیهیان همسر پاسدار کشته شده ابراهیم همت و خانم اسیه باکری دختر حمید باکری که همگی متوجه سران نظام بوده جای ویژهای دارند، ودرکنار اینها تجزیه وتحلیهای بسیار دقیق و کارشناسانه افرادی چون رجبعلی مزروعی، حمیدرضا جلائی پور، و... حائز اهمیت بودند. اما نوشتههای اخیر اقایان اشکوری و تاجزاده ازاین منظر که نگاهی خود انتقادی دارد، بسیار حایز اهمیت است، چرا که جامعه ما سالهاست تشنه این نقدهای درونی است واین حرکت نقطه عطفی محسوب می شود تا شاهد پوزش های بیشتری باشیم و شرایطی فراهم شود که بازگشت به اصل، مسیر تغییر را قدرتمندتر و جدی تر نماید و جامعه ایران رامتحدتر نماید.
خردی که در مقاله اخیر آقای تاج زاده دیده می شود در افکار دیگران کم وبیش دیده شده و سخنان جلسه مشترک آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی قبل از چهاردهم خرداد امسال، که اعلام نمودند اگر درگذشته درمقابل جنایات گذشته سکوت نمی کردیم، امروز شاهد همچون جنایاتی نبودیم. مشابه همان دیدگاه ست. مهمتر ازهمه، ـ البته از نظر بنده ـ نامه سرگشاده آقای حسن یوسفی اشکوری به آقای رفسنجانی تحت عنوان "نامهای سرگشاده به هاشمی رفسنجانی است که کم حکیمانهترو کم خودانتقادی تر ازدیدگاه آقای تاجزاده نبود، ویا نامه چندی پیش خانم سعیده منتظری به آقای موسوی تحت عنوان آقای موسوی کمی تامل فرمائید درهمین راستا بود. اما آنچه به اهمیت مطلب آقای تاجزاده افزوده خارج ازجزئیات مندرج در آن، بعنوان کسی اشت که خلاف افرادی چون آقای ابطحی و عطریانفر و...ثابت قدم برمواضع خود ایستاده است و درکل بیانات شجاعانه ایشان بعنوان گفتمانی جدید در فضای سیاسی جامعه، سران جنبش سبز را درموقعیتی قرار داده تا بطور جمعی شهامت نقد و بازبینی گذشته خود را داشته باشند، واین موردی است که سران نظام را تاکنون براین باور نموده که آنان قادر ویا حاضر به نقد گذشته خود نمی باشند. اما نگاه جامعه منتظر ابتکارعمل سران جنبش سبز است و بحثهای پیرامونی ان خود گویای این حقیقت است. بعنوان نمونه دیدگاه آقای بهزاد راد ازهمفکران جنبش سبز در مطلبی تحت عنوان ضرورت خودانتقادی در جنبش سبز سرآغاز این مسیر است. یعنی نگاهی که درصورت اعتراف به خطاهای گذشته می تواند موقعیت جنبش سبز را تحکیم بخشد و همزمان التیامی برای کسانی باشددکه در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی صدمه شدید دیدهاند، باشد. و شرایطی فراهم آورد که به جای تحسین و آفرین به اشکوری و تاج زاده، به تحسین یک جنبش بپردازند.
کوتاه سخن اینکه شجاعت سران سبز زمانی می تواند موثر واقع شود که شهامت پوزش خواهی از تمام فاجعههای انجام گرفته درسی سال گذشته را داشته باشند. سی سال است که رژیم جمهوری اسلامی در کردستان جنایت انجام می دهد و دراین دوران اقای صانعی دادستان بوده، آقای موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه بوده، موسوی نخست وزیر بوده، رفسنجانی رئیس جمهور بوده است. توهین آقای محمد علی ابطحی به خلق عرب در سالهای دوردوم حکومت آقای خاتمی بوده است. اعدام هزاران انسان در سیستان وبلوچستان، خوزستان وکردستان دراین چند دهه نیاز به توضیح دارد وموارد دیگری که خود سران جنبش سبز بهتر از هر کسی بهآن واقف هستند . من می خواهم به آقای تاج زاده بگویم که در کردستان ودرشهر بنده کسی بوده که تنها به جرم تشابه اسمی با شیخ عزالدین حسینی سالها درزندان تحت شکنجه بوده و متعاقبا" بخاطر فشارهای وارده روانی شده و اینک در خیابان ها شب را روز می کند. این مربوط به دوران نخست وزیری میرحسین موسوی است. لطفا" با چه پوزشی می شود این جنایت را فراموش نمود؟
۲۲.۰۶.۲۰۱۰
|