از : رضا سالاری
عنوان : بخون روضه ای برای سید علی روضه خون
خاتمی، موسوی، کروبی مسلمون
اگرچه بعید میدونم شما را ببرند دیگه تو زندون
ولی به هر حال فریاد آزادی ما را برسون
به گوش آن سید علی روضه خون
به نظامت بگو گذشت آن ایام خوش و سفره بوقلمون
بگو که ملت دیگه نمیشود زبون
دیگه نمیشه بنده تو و هرچه روضه خون
بس تجربه مکر و فریب دیده چون
از انواع آخوند و دین و اندرون
ز بس فاسد و مستبد گشت هر قانون
هرگاه مشروط شد به دین و آئین تون
آتش زند بر هستی و جهان مرامتون
عذاداری و مرگ است کل اندیشه و افکارتون
دشمن است با تجدد و پیشرفت، عقل مصلحتگرای مکارتون
جواب نقد و اعتراض شکنجه و زندان و اعدام است در مکتبتون
هیچ ارزشی ندارد ایران و ایرانی برایتون
همه ارزشها پایمال است در این ورشکسته نظامتون
چون سراسر دروغ و خرافات و مصلحت و تعصب است این سرطانی فقه تون
نشنیده بود این خبر، سپاه و بسیج سید علی روضه خون
که بیشتر لائیک میشوند همه جوانان ایرون
هر روزی که بگذرد بیشتر از مدت خلافت و ولایت تون
نخورد دیگر فریب آخوند و خمینی، همان امام مکر والماکرینتون
دنباله ای ندارد شعار آزادی، استقلال، اینبار ای فرعون
فضیلت نیست دیگر دین و مذهب و مجتهد و روضه خون
فقیه و مرجع قیم نیست دیگر در قم و کرمون و اصفهون
حکومت حکومتی است شاد و خوشبخت و مردمی، کلاً بر خلاف میلتون
جمهوری، دموکراتیک، سکولار، مدرن، غیر قابل مقایسه با این دولت بدبخت و زبونتون
۲٨٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : سبز، یک تفکر است و مردنی نیست.
عنوان : اگر این «اپوزیسیون» با جنبش سبز بود در تقویت و سازماندهی آن شرکت می کرد و مرتب دستاوردهای این جنبش را یادآوری می کرد و آنرا بلاتکلیف و شکننده توصیف نمی کرد.
«امروز جنبش سبز در بلاتکلیفی و شکنندگی کاملی بسر می برد».
این جنبش بلاتکلیف نیست بلکه منتظر فرصت است. شکننده هم نیست چون یک طرز تفکر است که ریشه در تار و پود توده مردم دوانده است و به یک طرز تفکر تبدیل شده است. این طرز تفکر ایمان به تغییر بنیادین در ایران است. چنین طرز تفکر و ایمانی را نمی توان شکست و یا کشت چون ریشه در هر ایرانی ای دارد که خواستار سرنگونی این رژیم و برپایی حکومتی مردمی بر پایه منشور جهانی حقوق بشرست. خوشبختانه تعداد ما بقدری زیاد است که خواب را هم بر رژیم حرام کرده است و هم بر «آپوزیسیونی» که این خواسته و ایمان مردم را مخالف آرمانها و سیاست های خود در قبال این رژیم می بیند. اگر این «اپوزیسیون» با جنبش سبز بود در تقویت و سازماندهی آن شرکت می کرد و مرتب دستاوردهای این جنبش را یادآوری می کرد و آنرا بلاتکلیف و شکننده توصیف نمی کرد. این جنبش نمرده است پس مجلس ترحیم برایش برگزار نکنید. شما خودتان را بدنام کرده و از چشم ما انداخته اید.
۲٨۲۹۵ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : چه باید کرد؟
برای تغییر جنبش و مردم سرخورده و تحت ستم ایران چه باید کرد؟ تا شور اعتراضاتشان دوباره شکوفا شود، تا از پاننشینند، تا حق تعیین سرنوشت و حاکمیت خودرا بدست آورند!
در حالیکه مردم را در خفقان و استبداد تاریک و سیاه نگاه داشته، نظام جمهوری اسلامی مورد تقدس کروبی و موسوی، مردم بی گناه را از ابتدائی ترین حقوق انسانی و دموکراتیک زیبنده شأن انسان مدرن محروم کرده، سیاست خارجی آینده ایران را میتوان عمدتاً بر تحریک، بحران، عصیان و جنگ و جنجال بازی در کشورهای غیرمسلمان، و باج دهی و حمایت بدون قید و شرط سیاسی و مالی از گروهای حزب اللهی، مذهبی، یعنی همپیالگان تندرو خودشان در کشورهای افغانستان، پاکستان، یمن، عراق، لبنان و فلسطین و سومالی، و باج درخواست سکوت و حمایت بین المللی به روس و چین و برزیل و کره و ترکیه، خلاصه نمود. در حالیکه در داخل روزبروز پایگاه ها و تکیه گاهه های مردمی اش را از دست داده و میدهد، ایران در سیاست خارجی وحشی تر از گذشته بدنبال جنگ است تا راهی بر ادامه حیاتی طولانی بیابد . رژیم سخت کار میکند تا آینده ملت را، همچون گذشته و حالش، مصادره و از آن خود کند.
کروبی و موسوی ثابت کردند اولاُ در علم و عمل یار دینی و دبستانی خاتمی و هچون او گرفتار و اسیر و زندانی مصلحت نظام اسلامی و یا تابع و مطیع سید علی روضه خون هستند، و از جهت فلسفه دینی، فلسفه انها هم چیزی بیشتر از فلسفه بافی های سروش و مهاجرانی و بقیه به اصطلاح نواندیشان دینی، نیست. مردم برای هزارمین ببار باید بفهمند که درجهان هیچ رهبر مذهبی دموکرات و سکولار و لیبرال وجود ندارد. رهبر مذهبی یا در خط تندروش خمینی میشود و یا درخط میانه اش بازرگان و بنی صدر از اب در میاید. فرقی نمیکند چون نتیجه هریک به استبداد دینی ختم میشود. دلیلش هم در ماهیت خود دین نهفته است.چون مذهب و مذهبی به الفطره اول به استبداد خدا و پیغمبر و امام عقیده و ایمان دارد و این عقاید حک شده در ذهن و عقل او نهادینه میشود و او و پیروانش را بسمت استبداد دینی و قدرت و مصلحت خلاف روند حاکمیت و دمواکراسی مردم سوق میدهد.
مردم باید خود دست بکار تغییر خود شوند. باید لائیکهای سکولار دموکرات به میان مردم عادی و آزادیخواه بروند و وارد زندگی انها شوند و با انان زندگی کنند تا از طریق روندی طبیعی تأثیر طبیعی خود را روی آنها پابرجاکنند.
رهبری باید از طریق یک پروسه و تمرین و تلاش مستمر و خستگی ناپذیر از درون مردم دموکرات ریشه بگیرد. دنبال رهبری از بالا گشتن یعنی خودکشی و تکرار تجربیات تلخ گذشته. همه مهره های گذشته را باید بدور ریخت و آدمی و عالمی نو ساخت.
باید از طریق تویتر، اینترنت و موبایل هسته ها، گروه ها و شبکه های ارتباطی دموکراسی خواه را ایجاد کرد. فقط از طریق این نهادها و سازمانها و تشکیلات است که مردم قادر به انجام، کنترل و پیروزی در کارهای سیاسی اعتراضی خود هستند.
باید به مردم اگاه فهماند که آزادی از بالا به کسی هدیه نمیشود. از امامزاده کروبی، خاتمی، موسوی و بقیه مدهبیون معجزه ای رخ نخواهد داد!
مردم باید یاران و همراهان آزادمنش و دموکرات خود را در تشکیلات، سازمان ها و نهادهای سری، و یا اگر مقدور است علنی، که بایستی از قبل بنیاد کرده باشند، پیدا کنند. باید هر چه زودتر این تشکیلات دموکراتیک را بر پا ساخت.
فقط از طریق این نهادها و سازمانها و تشکیلات است که مردم قادر به انجام، کنترل و پیروزی در کارهای سیاسی اعتراضی خود هستند. ای کاش موافقان مردم سالاری و دموکراسی مطلق برای همه مردم، بجای فقط سی سال نشستن انفعالی و نقد و بحث و تحلیل گذشته، روی تشکیلات دموکراسی−آزادی شدیداً مورد نیاز خود کاری عملی کرده بودند. ولی خوب، امروز هم دیر نیست و باید از همین حالا دست بکار شد.
هر ملتی تنها همان آینده ای را بدست میآورد که سزاوارش بوده و برایش کار و تلاش کرده است.
همانطور که اجداد و پدران ما مسئول گذشته ما بودند، ما هم مسئول آینده ایران و نسل بعدی هستیم. چرا ما به آینده فکر نمیکنیم؟ تا کی شکایت از این و آن و گسترش فرهنگ انتقاد نامسئولانه و فقط به دنبال مقصرکردن دیگران؟
اگر امروز دست به کارهای تشکیلاتی و بنیادی مردمی نزنیم، آینده ای بسیار وخیم تر و بدتر در سی سال آینده منتظر و چشم به راه ما خواهد بود.
کار تشکیلاتی فقط محتاج به کار و انرژی و مدیریت فردی زیاد، آنهم به شکل رایگان است، که متأسفانه با فرهنگ استبداد زده تاریخی ما منافات زیادی دارد که باید بر آن غلبه شود.
ما بایستی سی سال پیش، بلافاصله پس از درک مکر رهبران انقلاب و باختن به ملاهای غاصب و سردمدار انقلاب، این کارهای بنیادی را راه می انداختیم. هنوز هم دیر نیست. باعث تأسف است که هنوز بعد از صدوپنجاه سال، هیچ نهاد دموکراسی بشرح زیر را نداریم:
۱. سازمان دانشجویان دموکرات − این راحت ترین تشکیلات است، و به خاطر آمادگی دانشجویان، ایجاد آن کمترین انرژی و زمان را میبرد.
۲. ایجاد سازمان دانش آموزان دموکرات − با کمک ویاری سازمان دانشجویان. دانشجویان سراسر ایران باید به دبیرستان ها و دبستان ها بروند و تشکیلات دموکراسی آنها را راه بیاندازند.
۳. ایجاد سازمان مادران دموکرات − توسط دانشجویان و دانش آموزان دموکرات
۴. ایجاد سازمان پدران دموکرات − توسط دانشجویان، دانش آموزان و مادران دموکرات
۵. سازمان معلمان و استادان دموکرات
۶. سازمان کارمندان دمکرات − در هر اداره
۷. سازمان کارگران دموکرات − در هر کارخانه
۸. سازمان هنرمندان دموکرات
۹. سازمان نویسندگان و شاعران دموکرات
۱۰. سازمان کسبه، پیشه وران و بازاریان دموکرات
۱۱. و بالاخره تمامی بقیه سازمانهای ممکن و عملی
۲٨۲۹۲ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : مدتی بایست تا خون شیر شد،
۹۹/۹ این ملت کی بود کی بود من نبودم به این تغییر رژیم رای داد و اگر نتیجه عالی میشد برای گرفتن کردیت سر و دست می شکستیم. تنها کسی که باید کردیت بگیرد مردیست که دست تنها ، بساط دو عامل بدبختی یعنی سلطنت و مذهب را در ایران از بین برد و ۹/۹۹ بقیه را بدنبال خود کشید. چنین مردی در تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران بی نظیر است. و این دو عامل فساد چنان در جان و تن ما ریشه دوانده بود که جز با قیمتی چنان گزاف ریشه کن نمیشد. و با اینهمه خدمت ، این مرد ، آماج لعن و نفرین ماست. اکنون که این بزرگ مرد جاده را صاف کرده و رفته است ببینیم بجای لاف و گزاف میتوانیم چیزی نو بسازم یا هنوز همان هفتاد و دو ملتیم؟
۲٨۲۹۱ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : کاشی
عنوان : یه بار گولم زدی خدا لعنتت کنه، دوبار گولم بزنی خدا منو لعنت کنه.
از اول دیوار کج گذاشته شده بود و تا ثریا کج رفت، اینست تراژدی انقلاب ۵۷ . آخوندها و مثلا روشنفکرها را که ما آنزمان روی سرمان می گذاشتیم و فکر می کردیم از ما بیشتر میدانند مسئول همه جنایت هایی هستند که از ۵۷ شروع شد و خدا می داند کی تمام می شود. خدا هر دو اینها را لعنت کند که از ما مردم سوء استفاده کردند و این بلا را به سر مملکت خراب کردند. حالا باز هم از رو نمی روند و اعتراف نمی کنند که تقصیر خودشان بود. ما که نمرده ایم و می دانیم و به بچه ها گفته و می گوییم که نه به آخوند اطمینان کنند و نه به کلاش های درس خوانده. اینها فکر می کنند که هر چه زمان بگذرد به نفعشان است و مردم فراموش می کنند که چه کسانی مسئول بدبختی ایران هستند. حتما دعا هم می کنند نسل اولی ها همه بمیرند که پته اینها را روی آب نیاندازند ولی به آنها اطمینان خاطر می دهم که مردم فراموش نکرده و نمی کنند و نسل به نسل خاطراتشان را منتقل می کنند. پس شما شاگرد زرنگ های دانشگاهی نسل اولی که هی یک دروغ را تکرار می کنید به امید اینکه حرف ما را خنثی کنید و نسل دیگر و جوانی را بفریبید، این تو بمیری ها دیگر آن تو بمیری ها نیست. نه ما یادمان می رود و نه اینهمه فیلم در یوتیوب را می توانید پاک کنید که تمام شعارها و بیانیه ها و سخنرانی ها و جنایت های شما قابل رویت هستند. با نظر دهنده قبلی کاملا موافقم.
یه بار گولم زدی خدا لعنتت کنه، دوبار گولم بزنی خدا منو لعنت کنه.
۲٨۲۷۹ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : علی
عنوان : انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران!!!!!!
به انحراف کشاندن انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران بعد از سرنگونی استبداد محمد رضا شاه پهلوی و استقرار استبداد روح الله موسوی خمینی با توسل به زور و ......
نه عزیز انقلاب خمینی نه دموکراتیک بود و نه آزادیخواهانه! بیاییم و قبول کنیم که در ایران انقلاب به نتیجه نمیرسید اگر خمینی نامی نبود. ما مردم ایران قرنها غرق در استبداد مذهبی و دهها سال غرق در استبداد سیاسی بودیم. بیایید کلاه خود را قاضی کنید و واقیتهای این انقلاب ویرانگر رو قبول کنیم. اکثریت مردم ایران بخوبی به این موضوع آگاهند. محمد رضا پهلوی دموکرات نبود و حتا دیکتاتور هم بود ولی شما از سیاسیون ان زمان دموکراتی سراغ دارید؟ کدام ما دیکتاتور نبودیم؟ کدام ما بعد از ۳۰ سال دموکرات به معنای واقعی هستیم؟ اگر بودیم کارمون به اینجا نرسیده بود.
با احترام
۲٨۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨۹
|