از : مهرگان
عنوان : تنگ نظری کمیته ضد سرکوب و درسهای اکابر محمد اعظمی
دوستان کمیته ضد سرکوب،
میتوانید لطفا اختلاف این دو رفتار را نشان دهید:
در ایران طرفداران جنبش سبز برای ابراز وجود بیرون می آیند و وزارت کشور پلیس انتظامی را به جان آنها می اندازد.
کمیته ضدسرکوب برای دفاع از حق ابراز وجود فعالین جنبش سبز در ایران ،تظاهراتی را در پاریس سازمان می دهد و برای جلوگیری از ابراز وجود چند ده نفر طرفدار سلطنت پلیس خبر می کند.
آقای اعظمی هم در اعتراض ،آسمان و ریسمان به هم می بافد تا به شما گوشزد کند دمکرات باشید.ایشان به گونه ای در مورد چند حزب چند نفره سیاسی در پاریس حرف می زند و وظایف سیاسی آنها را گوشزد می کند که انگار شما با حزب سوسیال دمکرات فرانسه و موقعیت آن در جامعه فرانسه طرفید.اینکه آقای اعظمی می گوید:« آشفتگی در مبانی برای کار مشترک در خارج کشور به این انجامید که تشکل های دموکراتیک عموما به وظایف سازمان های سیاسی پرداختند» درست نیست.بسیاری از فعالین این «تشکل های دمکراتیک» سازمان های سیاسی موجود را فاقد ابتکار و توانایی لازم می بینند به همین جهت فعالیت های سیاسی شان را مستقلا و در چارچوب این تشکل ها پیش میبرند.این بحث را باید جای دیگری پی گرفت.
خوب این دوستان کمی تعلل کردند و شما کمیته ضدسرکوب را تشکیل دادید و چند حرکت موفق هم داشتید. دستتان درد نکند. ولی بعد دچار توهم شده اید.طوری که محمد اعظمی می گوید :««نیروهای تازه نفس به آسانی آنها را با همه سوابق و تجاربشان به حاشیه راندند.»
دوستان قدیمی تر کمیته ضد سرکوب ،این درست نیست.شما نباید قدیمی ها را«با همه سوابق و تجاربشان» به حاشیه برانید.هنر اینست که شما بتوانید این دوستان را هم همراه کنید.اینکه هی بگوییم شما بروید و خودتان تظاهرات بگذارید.نشان می دهد شما فاقد این توانایی هستید که با یاران قدیم هرچند کند، هماهنگی کنید.سعی کنید بر این تنگ نظری فایق آیید.هیچ خبری نیست!
۲٨۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣٨۹
|
از : دیکتاتور است یا دمکرات؟
عنوان : فرد یا گروه سیاسی دیکتاتور علنا خواستار حذف قشری از جامعه و نمایندگان آن می شود و در عین حال به دروغ می گوید به حاکمیت مردم بر مردم اعتقاد دارد، به منشور جهانی حقوق بشر اعتقاد دارد و به دمکراسی اعتقاد دارد. او مزوری بیش نیست.
یکی از شاخصه های افراد و گروههای سیاسی دیکتاتور تنفر و انزجار آنها از منشور حقوق بشر است ولی اکثر اینها بخصوص اگر ایرانی باشند این خصوصیت خود را از ما مخفی می کنند و وقتی مجبور شوند مزورانه ادای آنرا در می آورند. هیچکدام از اینها جرئت نمی کنند در ملا عام کلمه ای منفی درباره منشور حقوق بشر بزنند چون بمحض اینکه در این یک مورد لب تر کنند در میان ایرانیان بشدت بیکس و منزوی می شوند برای اینکه بخوبی می دانند که ایرانیان طی این ۳۱ سال ارزش والای این منشور را بخوبی دریافته و خواهان گنجانده شدن این منشور در قانون اساسی نوین ایران هستند. چنین قانون اساسی ای حقوق شهروندی همه ایرانیان را بلا استثنا تضمین می کند و هیچ حزبی که به این قانون اساسی پایبند باشد از فعالیت سیاسی حذف نمی شود حال می خواهد مشروطه خواه باشد، جمهوریخواه باشد، مجاهد خلق و کمونیست و حزب اللهی باشد و یا ملی مذهبی و جبهه ملی. این یعنی لیبرال دمکراسی، یعنی آزادی اندیشه و بیان و آزادی تشکل و فعالیت های سیاسی و غیرو.
هر گروه سیاسی ای را که می خواهید حقیقتا بشناسید موضع او را در باره بیانیه جهانی حقوق بشر جویا شوید، اگر طفره رفت و یا بازی اما و اگر درآورد و این بیانیه را در منشور حزبش ش ندیدید بدانید که نه آزادیخواه است و نه دمکرات.
هر فردی که می گوید منشور جهانی حقوق بشر را قبول دارد راست نمی گوید. همانطور که قبلا گفتم بعلت آگاهی ایرانیان از ارزش والای این منشور افراد و احزاب دیکتاتور جرئت نمی کنند که علنا اعلام کنند این منشور را قبول ندارند. تنها راه شناختن اینگونه افراد و احزاب موقعی است که درباره حذف قشری از جامعه ایران علنا سخن می گویند. یک فرد و گروه سیاسی غیر دمکرات با توسل به هر حیله ای خواستار حذف قشری از جامعه ایران می شود و آنهم بدون رجوع به آراء ۷۵ میلیون ایرانی، این فرد و یا گروه یک دیکتاتور است. فقط در ایران آزاد است که ما می توانیم از درصد هواداران هر قشری آگاه شویم. هیچ فرد و گروه سیاسی ای که ادعای دمکرات بودن دارد و می گوید منشور جهانی حقوق بشر را قبول دارد برای خود این حق را قائل نمی شود که از هم اکنون برای ۷۵ میلیون تعیین تکلیف کند و قیم آنها شود. بنابراین هر فرد و گروهی از حالا بگوید فلان حزب و گروه و قشر جامعه باید از مشارکت سیاسی در ایران آزاد حذف شود بدانید یک دیکتاتور است و هیچ ارزشی برای منشور جهانی حقوق بشر قائل نیست و بهیچ عنوان دمکرات نیست. حزب اللهی، مشروطه خواه، جمهوریخواه، مجاهد خلق، کمونیست، ملیون، ملی مذهبی .... هر کدام درصدی طرفدار در ایران و خارج از ایران دارند و همه اینها در یک لیبرال دمکراسی حق دارند نمایندگان خود را داشته باشند و این حق برای آنها در ایران لیبرال دمکرات محفوظ است. منشور احزاب و گروههای سیاسی را مرور کنید و ببینید که آیا منشور جهانی حقوق بشر مبنای آنها هست و یا خیر. همانطور ببینید که موضع حذف دیگران در آنها دیده می شود یا نه. از دیکتاتورها فاصله باید گرفت تا دیگر نه زندان سیاسی در ایران داشته باشیم و نه زندانی سیاسی و نه تبعیض بر علیه گروهی در جامعه.
فرد یا گروه سیاسی دیکتاتور علنا خواستار حذف قشری از جامعه و نمایندگان آن می شود و در عین حال به دروغ می گوید به حاکمیت مردم بر مردم اعتقاد دارد، به منشور جهانی حقوق بشر اعتقاد دارد و به دمکراسی اعتقاد دارد. او مزوری بیش نیست.
۲٨۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : اختلاف اساسی در کجاست؟انتخابات یا انتصابات ؟
بعداز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حکومت کودتا با حمایت اربابان خارجی خود فعالیت چند حزبی را بکلی منحل نمود و تا امروز امکانی برای فعالیت آزاد نحله های مختلف فکری وجود نداشته و هزاران نفر در این راه جان عزیز خود را از دست دادند و ده ها هزار نفر تحت تعقیب و بازداشت و لطمات جانی و ملی قرار گرفتند.مهاجرت اجباری ملیونی بعداز انقلاب نتیجه ی تهدیدو آزار حکومت مذهبی بوده ست.
در خارج از کشور هر جریانی را خود را برای اعمال و فعالیت سیاسی خود محق میداند و به اشکال مختلف برای تحصیل حقوق سیاسی و اجتماعی خود فعالیت می کند.خوشبختانه همه خود را وفادار به منشور جهانی حقوق بشر می نامند.
اختلاف اساسی در کجاست؟
بنظر من نیروهائی که اساسا رای مردم ، انتخابات ادواری آزاد را صریح و بدون لاپوشانی تنها راه گذار از دیکتاتوری یه دموکراسی اعلام نمی کنند و به آسمان و ریسمان آویزان میشوند .اعم از شریعه و وحی و نظائر آن یا سابقه «درخشان» ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهی و سلسله های متعدد که با جنگ و کودتا بر جان و مال مردم مسلط شدند.
آقای اعظمی در این مورد سکوت کرده و عملا و شاید ناخودآگاه از نیروهائی که اصولا خواهان بازگشت تاج وتخت به ولیعهد «موروثی» حکومت پهلوی هستند ارفاق مینماید.
نیروهای طرفدار دموکراسی و انتخابات آزاد حقانیت ملی و جهانی دارند و بدون درگیری های تحریک آمیز شاهدوستان در نهابت شکیبائی به مبارزات تاریخی خود علیه حکومت مذهبی ادامه دهند.
تا زمانیکه بهترین جریان شاهدوستان موسوم به «حزب طرفداران مشروطه»
باتمام وجود برای بازگشت تاج و تخت به رضا ـکورش ـ پهلوی از هیچ کوششی دریغ نمی کنند و تمام تحرکات هوادارن خود در سال گذشته را رهبری می کنند
بسیار خوش خیالی می باشد که مسائل استراتژیک گذار به دموکراسی را فدای روابط گذار نمود.جریانات شاهدوست با انتخابات سنخیتی ندارند.
زنده و پیروز باد گذار مسالمت آمیز دموکراسی مردم بزرگ ایران
۲٨۴۰٣ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : عبدالله م
عنوان : رفقای چپ و چپ رفقا
فرمایشات بعضی هموطنان آدم را یاد بلاهت آن شیعه متعصب میندازه که در کشتی نشسته بود و طوفانی درگرفت از قضای روزگار دیگر سرنشینان کشتی سنی مذهب بودنند و در این لحظه سختی از خلفای اسلام یاد میکردند و استمداد میطلبیدند که مثلا یا حضرت ابوبکر مددی و یا حضرت عمر دخیلت کمکی و از این فرمایشات که یکدفعه این شیعه به رگ غیرتش برخورد و گفت یا علی غرقش کن منم روش.
حالا این هموطنان از شدت کینه نسبت به آن به قول خودشان "دیکتاتور " آنقدر در هیجانند که چشم دیدن سلطنت طلبی را که به رژیم فعلی فحش میده را هم ندارد . اسم شما دوستان را باید طرفداران آزادی مشروط گذاشت شما را جور دیگه ای نمیشه تعریف کرد طرفدار آزادی هستید ولی میخواهید سر به تن دیگرانی که جور دیگهای فکر میکنند نباشد. شما دوستان مرزبندی خودتان را با سلطنت طلبان لازم نیست روشن کنید دنبال مرزبندی خودتان با رژیم باشد.
شاه بیت فرمایشات شما دوستان چپ مخالفت با رژیم شاه هست یعنی این وسیله ایست یا ابزاری است که شما با کمک آن هویت خودتان را تعریف میکنید تعریف خود از طریق نفی یک چیز و گرنه فی ذاته از هیچ هویتی برخوردار نیستید. سالها اینطور رفتار کردید نشستید از خاطرات زندان تعریف کردن و برای بزرگ جلوه دادن خود هزار راست و دروغ را سر هم کردید و این به بخش جدای ناپذیرشخصیت بسیاری از دوستان تبدیل شده و انگار باید منتظر بود تا این جماعت فسیل شده تمام و کمال رخت به عالم باقی بکشند تا کار شکنی در راه اتحاد عقلانی بین آحاد مردم برقرار بشه
۲٨٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : خطاب من فقط به اقای اعظمی
عنوان : ایا شما به عنوان یکی از رهبران اتحاد فدائیان حاضرید با سلطنت طلبان بنشینید و یک تظاهراتی را بصرف مخالفت با حکومت اسلامی سازماندهی کنید?
من شخصا حق سلطنت طلب میدانم که هرجوری که خواستند برای خودشان تظاهرات بگذارند وعکس و پرچمهای تبلیغاتی خود را هم هم نشان دنیا دهند ولی شخصا نمیخواهم در کنار انها ( با نمایش های تبلیغی برای نظام شاهنشاهی ) تظاهرات کنم و البته در کنار مجاهدین و حزب کمونیست کارگری و این کاملا نظر شخصی من است و بخاطر این هم وقتی جریانی تظاهرات میگذارد نگاه میکنم اگر این جریانات با نمایشهای تبلیغی شان نباشند من هم شرکت میکنم. خوب دلیلش هم اینه که بر کناری یک دیکتاتوری را نمیخواهم با همکاری طرفداران دیگر دیکتاتور ها به انجام رسانم.من مخالف هرنوع دیکتاتوری چه شاهی و چه شیخی و چه پرولتاریائی هستم. برای جمهوری ایرانی با رای مردم براساس حقوق بشر تلاش میکنم و میدانم که جمهوری ایرانی با شاه و شیخ نمیشه
۲٨٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : س س
عنوان : عنوان : مسئله
جناب اعظمی "سلطنت طلبها "به قول شما البته آمده بودنند تظاهرات شما را بهم بزنند و یا اینکه آنها هم داشتن یک گوشه با پرچم شیر و خورشید شعار میدادند کدامش؟ اگر آمده بودنند تظاهرات شما را بهم بزنند که خودتان هم میدانید که اینطور نبوده شما حق داشتید آنهارا دست پلیس بدید و لی اگر آمده بودنند بر علیه رژیم شعار بدن چرا شما باید مانع آنها بشید ؟ لطف کنید آسمان ریسمان نبافید صاف و پوست کنده بگوئید چه مشکلی داشتید که آنها را دست اژان دادید.
شما ها دربه در دنبال آدم میگردید در تظاهرات شرکت کند حالا وقتی یک مشتی با پای خودشان آمدند اینطور ازشان استقبال میکنید این تنگ نظری روستائی خودتان را کنار بگذارید رفتار شما ها آدم را یاد کشاورزان و باغ داران تنگ چشمی میندازه که اگر یک بدبختی یک گیلاس از باغشان می چید حاضر به قتلش بودند باور بفرمائید همانقدر تنگ نظر هستید اگر چهار نسل بعد بهانه های شما را بخواند و یا بشنود که برای حذف دیگران به چه بهانه های متو سل میشدید حتما به رفتار شما خواهند خندید.
شما ادعای آزادیخواهی دارید ولی آزادی با قید و شرط تو آن آزادی مثلا سلطنت طلب جا نداره یا فلان کس که فلان جور فکر میکنه جا نداره . واقعا عجب آزادیخواهانی ما داریم .
ممنون میشم اگر بنده را داخل آدم فرض فرموده جوابی به این عرایض بدهید
۲۸۳۱۴ - تاریخ انتشار : ۳ تیر ۱۳۸۹
۲٨٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : تقدیم به عبدی م: شاه هم همه مخالفین خودرا وابسته به بیگانگان معروفی میکرد من حرف شما را جدی نمیگیرم
عنوان : درست بعد از انقلاب برادرزادگان شاه مطرود(فرزندان علیرضا) از وزارت کشور تقاضا کرده اند با تغییر نام انها از پهلوی به اسلامی موافقت شود
پیغام امروز۲۴/۲/۵۸ ص ۱ و۷
در خبرهای روزنامه های عصر دیروز نوشته بود که برادرزادگان شاه مطرود از وزارت کشور تقاضا کرده اند با تغییر نام انها از پهلوی به اسلامی موافقت شود وزارت کشور نیز این تقاضا را پذیرفته است .ما نمی دانیم به راستی این برادر زادگان چه می اندیشند و چگونه زندگی می کنند و راست است که برادر را به گناه برادر نمی گیرند چه رسد به برادر زاده اما اسم عوض کردن می تواند معناهای مختلف داشته باشد یکی از ان معناها درست همین است که بعضی نامها متناسب با رژیم تغییر کند در این میان تکلیف مردم چه خواهد بود ایا با تغییر نام چیزی عوض می شود و ایا این نوع تغییر بوی خاصی نمی دهد ایا می توان به اتفاقی که افتاده است ساده نگاه کرد و ایا نشامی از باقی تغییر و تبدیلها و جا به جا شدنها در کارهای مملکتی نیست ؟
۲٨٣٨۶ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : عبدی م
عنوان : در پاسخ به نویسنده این مطلب" چاپلوسی و تملق در دربار شاه خائن "
کوتاه و مختصر عرض کنم که شما از این نوشته قصدی جز بر هم زدن صفوف معترضین به جمهوری اسلامی را ندارید یا شما مامور مستقیم سازمان امنیت رژِیم هستید و یا ندانسته در جهت اهداف آنها قدم برمیدارید .
هر کسی با هر پیشینه ای مجاز است بعنوان یک ایرانی به عملکرد این رژیم اعتراض کنه و بهترین راه برای این منظور یا برگزاری یک تجمع اعتراضی است و یا شرکت در یک تجمع .
متوجه هستید که این مطالب با آنچه شما از سابقه شاه و فرح و بقیه نوشتید و از داستانهای مربوط به روابط چاپلوسانه دربار هیچ گونه ارتباطی با ما جرای اعتراض به رژیم فعلی ندارد و جنابعالی داری مسیر اشتباهی نشان مردم میدی
۲٨٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : چاپلوسی و تملق در دربار شاه خائن
عنوان : برای انهائی که میخواهند با سلطنت طلبان همراه شوند تا ایران را به دمکراسی برسانند
نماد دیگر اشرافیت درباری، تشکیل حلقهای از چاپلوسان حرفهای به دور اعلیحضرت، علیاحضرت و والاحضرتها بود. در رژیم پهلوی درباریان هیچ انتقادی را بر نمیتابیدند، از مدیحهسرایی و تملق لذت میبردند و از تملق دیگری حسادت میورزیدند و چاپلوسان نیز برای رسیدن یا ماندن در قدرت، زبان به هر تملقی میگشودند.
«محمدرضا خیلی لذت میبرد که گروهی از فرماندهان عالیرتبه ارتش با آن لباسهای پرزرق و برق جلو او صف میکشیدند و به ترتیب دست او را میبوسیدند». گاهی «در مراسم رسمی یا میهمانیها... افسران عالیرتبه ارتش دست و یا حتی کفش محمدرضا را میبوسیدند.» شاه چنان به دستبوسی معتاد شده بود که خودش «دستش را دراز میکرد» تا اطرافیان ببوسند.
بوسیدن پای شاه بعد از جشنهای ۲۵۰۰ ساله در دربار به اوج رسیده بود، عبدالعظیم ولیان استاندار خراسان و نایبالتولیه هرگاه به حضور شاه میرسید روی زمین میافتاد و پای شاه را میبوسید.
بعد از انتصاب اردشیر زاهدی به وزارت امور خارجه، همه معاونین و سفرا را مجبور کرده بود تا هنگام «شرفیابی» در مقابل شاه زانو بزنند. زانو زدن وزیر و به خاک افتادن وی در برابر شاه موجب اعتراض یک خبرنگار فرانسوی به علم شد. علم اعتراض خبرنگار را به اطلاع شاه رساند و شاه پاسخ داد: «حق بود به او میگفتی که اردشیر رعایت سنتهای ملی مملکت را میکند.»
سفرا موظف بودند در گزارشهایشان به شاه، جمله «پای مبارک را میبوسم» بنویسند. پرویز راجی از این که امیرخسرو افشار، آخرین وزیر امور خارجه ایران دوران شاه به جای کلمه «پای مبارک» را میبوسم، نوشته بود «دست مبارک را میبوسم» اظهار شگفتی میکند. هرمز قریب یکی از مدیرکلهای وزارت دربار در نامه مینوشت:
مراتب پرستش چاکرانه مرا به خاک پای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه تقدیم [میکنم.] پای مبارک علیاحضرت ملکه و والاحضرت شاهدخت شهناز را با کمال احترام میبوسم.
گاهی وقتها چاپلوسی چنان شدت میگرفت که هر کدام از اطرافیان سعی میکردند از رقیب سبقت بگیرند. علم وزیر دربار به یکی از این جلسات اشاره میکند و مینویسد: «ناهار را دستهجمعی در حضور شاه خوردیم و هر یک سعی کردیم گوی چاپلوسی و تملقگویی به او را از دیگری برباییم.» گاه این تملقگویی به جایی میرسید که حالت انزجار دست میداد. پرویز راجی سفیر شاه در انگلیس اعتراف میکند که «واقعاً هم خودم از این همه تملق و چاپلوسی که موقع شرفیابی به حضور شاه نشان دادم، حالت انزجار داشتم.» بعضی اوقات تملق بیش از حد مورد اعتراض نزدیکان چاپلوسان قرار میگرفت. در یکی از میهمانیهای ملکه مادر، علم چنان چاپلوسی کرد که مورد اعتراض همسرش قرار گرفت و به او «تذکر داد که امشب بیش از حد معمول نسبت به شاه تملق» گفتی.
چاپلوسی در دربار چنان فرهنگ شده بود که گاه از شخص شاه میگذشت و نسبت به نزدیکان شاه، ملکه، ملکه مادر، بچهها و حتی سگ شاه هم میرسید. هویدا به عنوان شخصیت دوم کشور گاه خم میشد و دست بچههای شاه را میبوسید. او دست علیرضا، فرزند شاه را که بیش از ۴ سال نداشت میبوسید. فرح از این که میدید اطرافیان شاه مجبورند حتی نسبت به سگ شاه چاپلوسی کنند، احساس حسادت میکرد.
رکوع و سجده در مقابل شاه چنان غیرطبیعی بود که هر تازهوارد را به تعجب میانداخت. مارگارت لاینگ، روزنامهنگار انگلیسی که برای نوشتن زندگینامه شاه اجازه ملاقات و حضور در دربار را پیدا کرده بود، تعجب خود را از این صحنه پنهان نمیکند:
ناگهان یک اتاق پر از اشخاص مختلف به تعظیم افتادند به طوری که نصف بدن آنها به موازات کف اطاق درآمد.
مسابقه در چاپلوسی گاهی حس حسادت درباریان را برمیانگیخت، خصوصاً شاه از دستبوسی غیر از خودش رشک میبرد. به روایت ثریا، شاه: «وقتی میبیند که این یا آن وزیر، توجه بیشتری به من نشان میدهد دچار بدبینی و حسادت میگردد، در حالی که خود نیز میداند که آنها فقط برای تحکیم مقام و موقعیتشان در برابر من تملق و چاپلوسی میکنند.»
فرهنگ چاپلوسی حلقهای از تملقگویانی را تربیت میکند که تنها مطالبی را طرح کنند که مورد پسند دربار باشد، نه واقعیتها را. در نتیجه، درباری به وجود آمد که از حال رعیت بیخبر بود و دلخوش به گزارشات اطرافیان و بله قربان گویان. به گزارش علم، شاه نیز میگفت: «عجیب است، تمام وزرای من هر حرفی که به آنها میزنم، میگویند از صمیم قلب معتقدند که عین حقیقت است.» علم که خود گوی چاپلوسی را از دیگران ربوده بود، در دل گفت: «تمام وزرای او جز یک مشت بادمجان دور قاب چین چیز دیگری نیستند.»
چاپلوسی و تملق دربار، محمدرضا پهلوی را به مالیخولیای عقل کلی مبتلا کرده بود و «متملقان آن قدر او را عقل کل و تافته جدا بافته و خدایگان نامیده بودند که کم کم خود نیز به این باور رسیده بود که دارای رسالت ویژهای از سوی قدرتهای ناشناخته است.»
۲٨٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : تظاهرات سبز
عنوان : من با پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان هیچ مشکلی ندارم ولی با نفوذی های رژیم که در سازمان ها رخنه کرده اند مشکل دارم.
چه اشکالی دارد که همراه با پرچم شیر خورشید نشان و یا هر پرچم دیگری، نماد سبز هم بهمراه داشته باشید؟ تا آنجا که بیاد دارم پارسال مشروطه خواهان اینکار را می کردند. خیلی هم قشنگ بود.
در ضمن پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان چه ربطی به سلطنت طلبی دارد. این پرچم ریشه تاریخی دارد و به ایران تعلق دارد و نه فقط به گروه خاصی. اصلا چرا و چه کسی در اول انقلاب تصمیم گرفت که پرچم ایران را عوض کند؟ پرچم فعلی ریشه تاریخی اش به این رژیم برمیگردد و برای من پرچم فعلی یادآور خمینی و این بدبختی های ۳۱ ساله است.
یک چیز خیلی جالب برای من این است که در هیچیک از تظاهراتی که در این یکسال و نیمه هیچ جا پرچم فعلی را مردم بدست نگرفتند. شاید آنها هم مثل من این پرچم را با رژیم یکی می دانند و این پرچم را نمی خواهند.
ما ۷۰ میلیون ایرانی هستیم و احمقانه است که انتظار داشته باشیم عقاید همه ما مثل هم باشد و باید همه گروههای مسالمت آمیز را با هر طرز تفکری قبول کنیم وگرنه بعد از این رژیم دوباره استبداد خواهیم داشت. من در تظاهرات بین مردم قهر نمی بینم و این قهر فقط بین بعضی از سازماندهان است. اگر اینها عاقل باشند باید از ما مردم پیروی کنند و با هم همکاری کنند تا این رژیم را سرنگون و دمکراسی را جایگزین آن کنند. من شخصا فکر می کنم که آنهایی که این اختلافات را بوجود میاورند و به آن دامن میزنند در حقیقت تغییر در ایران نمی خواهند و دارند غیر مستقیم آگاهانه به رژیم کمک می کنند تا جنبش سبز را ضعیف کنند و کاری کنند که افراد معمولی مثل من این اختلافات را ببینند و دلسرد شوند و به تظاهرات نیایند و اینطوری ما را به خانه بفرستند. در ایران با ماشین از روی مردم رد شدن و اعدام و تجاوز جنسی مردم را مرعوب می کنند و در اینجا نفوذی های رژیم در سازمانها با دعوا و اختلاف میخواهند ما را به خانه بفرستند.
من با پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان هیچ مشکلی ندارم ولی با نفوذی های رژیم که در سازمان ها رخنه کرده اند مشکل دارم.
۲٨٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣٨۹
|
از : س س
عنوان : مسئله
جناب اعظمی "سلطنت طلبها "به قول شما البته آمده بودنند تظاهرات شما را بهم بزنند و یا اینکه آنها هم داشتن یک گوشه با پرچم شیر و خورشید شعار میدادند کدامش؟ اگر آمده بودنند تظاهرات شما را بهم بزنند که خودتان هم میدانید که اینطور نبوده شما حق داشتید آنهارا دست پلیس بدید و لی اگر آمده بودنند بر علیه رژیم شعار بدن چرا شما باید مانع آنها بشید ؟ لطف کنید آسمان ریسمان نبافید صاف و پوست کنده بگوئید چه مشکلی داشتید که آنها را دست اژان دادید.
شما ها دربه در دنبال آدم میگردید در تظاهرات شرکت کند حالا وقتی یک مشتی با پای خودشان آمدند اینطور ازشان استقبال میکنید این تنگ نظری روستائی خودتان را کنار بگذارید رفتار شما ها آدم را یاد کشاورزان و باغ داران تنگ چشمی میندازه که اگر یک بدبختی یک گیلاس از باغشان می چید حاضر به قتلش بودند باور بفرمائید همانقدر تنگ نظر هستید اگر چهار نسل بعد بهانه های شما را بخواند و یا بشنود که برای حذف دیگران به چه بهانه های متو سل میشدید حتما به رفتار شما خواهند خندید.
شما ادعای آزادیخواهی دارید ولی آزادی با قید و شرط تو آن آزادی مثلا سلطنت طلب جا نداره یا فلان کس که فلان جور فکر میکنه جا نداره . واقعا عجب آزادیخواهانی ما داریم .
ممنون میشم اگر بنده را داخل آدم فرض فرموده جوابی به این عرایض بدهید
۲٨٣۱۴ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : یکنفر آشنا س
عنوان : یک ذره شجاعت داشتن برای دخالت در کار سیاست لازم است
آقا اینهمه روده درازی کردی آخرش نگفتی بالاخره اگر یک نفر سلطنت طلب خواست قاطی شما شعار بده چیکارش میکنید آزاد میگذاریدش یا میدینش دست پلیس حرف زدن شما ها هم شده عین حرف زدن ملاها هزار ساعت گوش میکنی آخرش اگه بپرسند چی شنیدی نمتوانی یک کلمه هم توضیح بدی آقای اعظمی با همه احترامی که برات قائل هستم ولی شما شجاعت لازم برای بیان آنچه درست میدانی را نداری از چوب تکفیر میترسی و به شدت میترسی چون مبانی فکری درستی ندارید اگر داشتید باور کن کار به اینجا ها نمی کشید و جور دیگری عمل میکردید.
موفق باشید
۲٨٣۰۲ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : خوب بیایید متحد عمل کنیم و از هموطنان بهائی حم دفاع کنیم
عنوان : تخریب پنجاه منزل از منازل بهائیان در روستای ایول مازندران
تخریب پنجاه منزل از منازل بهائیان در روستای ایول مازندران
رهانا: شهروندان بهاییروستای ایول مازنداران، روز اول تیر ماه به بخشداری کیاسر مراجعه کردند وآنان را در جریان گذاشتند ولی این موضوع توسط آن نهاد نفی و غیر قانونی اعلام شد روز بعد از آن، ضمن مراجعهی مجدد به بخشداری کیاسر به فرمانداری و استانداری در ساری و دادگاه عمومی کیاسر و پاسگاه نیروی انتظامی تلمادره نیز مراجعه شد ولی همگی اظهار بی اطلاعی کرده و چنین اقدامی را محکوم و غیر قانونی دانسته و مسببین آن را مجرم قلمداد کردند.
به گزارش خبرنگار رهانا، اما در این میان یک خانوادهی بهایی، (محمود پیری) در نزدیکی منزلشان مواجه با ماشین پرایدی میشوند که چهار نفر سر نشین داشته و مشاهده می کنند که تعدادی از افراد بالای ساختمان آنان مشغول تخریب هستند.
در همین زمان محمود پیری مورد ضرب و شتم از جانب یکی از سرنشینان ماشین شده و مجبور به ترک محل می شوند.
خانوادهی پیری به همراه یک خانوادهی بهایی دیگر (روحانی)، حق ورود به محل حتی حدود آن را از جانب افردای که مشغول خراب کردن منازل هستند ندارند و مدت ۴۸ ساعت روستا و اطراف آن در قرنطینه است و مرتب در اطراف به گشت زنی مشغول هستند که کسی وارد روستا نشود و راههای ورودی به روستا را نیز مسدود کردهاند .
طبق اظهار یکی از افراد هم اینک ۴ لودر با تعدادی کامیون مشغول تخریب، تسطیح و خاک برداری از حدود ۵۰ منزل از منازل بهائیان ایول هستند.
۲٨۲۹۷ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|