از کثرت گرایی در ایران، تا فرقه گرایی در پاریس - امیرضا امیربختیار

نظرات دیگران
  
    از : سبز بختیاری به سوال من جواب ندادی

عنوان : سلطنت طلبان پس یاد نگرفتند
فریدون هویدا ـ برادر امیرعباس هویدا ـ سفیر شاه در سازمان ملل در کتاب خاطرات خود تحت عنوان سقوط شاه (صفحات ۹۴ تا ۹۷) می‌نویسد:
یکی از مسائل حیرت‌انگیز برای مردم ایران، دخالتهای دربار شاه در امور مربوط به مواد مخدر بود. به «محمود‌رضا» یکی از برادران شاه اجازه داده شده بود در امر کشت تریاک و و فروش محصول آن فعالیت داشته باشد و آن‌طور که مردم تهران نقل می‌کردند همه ساله محمود‌رضا به بهانه اینکه محصول تریاک خوب نبوده، مقدار زیادی از تریاکهای به دست آمده را برای خود نگه می‌داشت و بعداً آن را به قیمت هنگفت در بازار سیاه به فروش می‌رساند.
مردم همچنین رسوایی سال ۱۹۷۲ [۱۳۵۱] توسط یکی از اطرافیان شاه به نام «امیر‌هوشنگ دولو»را که در سوئیس اتفاق افتاده فراموش نمی‌کردند. و نیز می‌دانستند که شاه این شخص را پس از دستگیریش به خاطر قاچاق موادمخدر در سوئیس با ضمانت خود از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد، و از آنجا در حالی که مأموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند ـ‌ ‌ولی به خاطر حضور شاه کاری از دستشان بر نمی‌آمد‌ ـ او را به هواپیمای آماده پرواز نشاند و از سوئیس خارج کرد.
این ماجرا گرچه در سوئیس و مطبوعات اروپایی انعکاس وسیع یافت، ولی همان زمان به خاطر سانسور خبری ایران کسی در داخل کشور از ماوقع مطلع نشد، تا آنکه پس از مدتی جریان واقعه دهان به دهان به گوش همه رسید و مردم را از این مسأله حیرت‌زده کرد که چطور قاچاقچی‌های خرده‌پای بدبخت به دستور شاه تیرباران می‌شوند، ولی همین شاه دوست خود را که به جرم قاچاق موادمخدر در سوئیس بازداشت شده از محاکمه و زندان می‌رهاند؟!




راجع به «امیرهوشنگ دولو» نیز گفتنی است که او تا چند ماه خود را از نظرها پنهان کرد. ولی بعد از آن بار دیگر به دربار آفتابی شد و کارهای سابق خویش را از سرگرفت.




در میان اطرافیان خانواده سلطنت کم و بیش افراد تریاکی وجود داشتند، ولی چون تریاک کشیدن این عده در دربار، بعضی اوقات سبب ناراحتی شاه می‌شد، آنها ناچار برنامه خود را برای مدتی به جای دیگر منتقل می‌کردند، تا آنگاه که خشم شاه فرونشیند و بتوانند دوباره بساط دود و دم خود رادر دربار براه بیاندازند.




اکثر اعضای خانواده سلطنت و مقامات سطح بالای کشور به گونه‌ای زندگی می‌کردند که حداقل می‌توان گفت روش آنها نه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور داشت و نه قابل تطبیق با اصول اخلاقی بود.




شاه به تحریک امیراسدالله علم (وزیر دربار) و مفت‌خورهایی که علم را در محاصره داشتند، دستور داد چند کازینوی قمار و تفریحگاه در ایران احداث شود. علت آن هم چنین توجیه شد که: وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیج [فارس] لازم است و برای احداث آنها هم انگیزه‌های سیاسی و اقتصادی بیشتر مد‌نظر قرار دارد.




به دنبال این دستور، انواع و اقسام قمارخانه در شهرهای مختلف کشور ظاهر شد، که در اکثر آنها نیز اعضای خانواده شاه به نحوی مشارکت داشتند. پس از چندی، جزیره کیش هم با خرج مبالغ هنگفت و اختلاس از خزانه مملکت تبدیل به تفریحگاهی شد که میلیاردرها بتوانند از آن برای گذراندن دوره تعطیلات خود استفاده کنند و چنین شایع بود که شرکت هواپیمائی ایرفرانس در پروازهائی که با هواپیمای کنکورد به این جزیره دارد همیشه تعدادی زنان برچین شده از سوی «مادام کلود» معروفه را از پاریس به کیش می‌آورد.




با توجه به اینکه اسلام، صرف الکل و قماربازی را تحریم کرده، طبیعی است که دست‌زدن به اقداماتی نظیر تأسیس قمارخانه و تفریحگاههایی مثل کیش می‌توانست صدمات فراوانی به وجهه شاه و خانواده سلطنتی در بین مردم ایران وارد آورد و در این مورد شایعه‌ای نیز بر سر زبانها بود که والاحضرت‌ اشرف مبالغ هنگفتی را در یکی از کازینوهای خارجی باخته است. بعضی‌ها هم می‌گفتند که والاحضرت شمس از اسلام روگردانده و به مذهب کاتولیک گرویده است.
۲٨۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣٨۹       

    از : بختیاری سبز

عنوان : به نظر دهنده قبل از خودم، جنبش سبز مردم ایران تکثرگراست.
به نظر دهنده قبل از خودم، فراموش نکنیم که جنبش سبز مردم ایران تکثرگراست و موافق حذف کسی یا گروهی نیست. به نظر دهنده قبل از خودم، جنبش سبز مردم ایران تکثرگراست.بعد از ۳۲ سال همه ما باید از مبانی دمکراسی در غرب انقدر آموخته باشیم که در یک دمکراسی مشارکت کل مردم از هر نحله فکری ای که مسالمت آمیز باشد لازم است تا هیچکس مورد تبعیض قرار نگیرد. گروهها و سازمانهایی که به منشور جهانی حقوق بشر پایبند باشند و بصورت مسالمت آمیز بخواهند در تصمیمات کشوری شرکت داشته باشند را نمی توان در یک دمکراسی حذف کرد چون آنوقت دیگر دمکراسی ای نخواهد بود، دیکتاتوری خواهد بود. بهر حال شما نظر خود را در این باره دارید و من نظر خودم را و ۷۵ میلیون نظر دیگر هم هست که محترمند و باید بحساب بیایند.
۲٨۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : جمهوری ایرانی با شیخ وشاه نمیشه

عنوان : در سلطنت طلبان که خواستار باز گشت حکومت استبدادی گذشته هستند وکودتای ۲۸ مرداد را قیام میدانند تحولی رخ نداد
چه تحولی? کجا سلطنت طلبان از کودتای ۲۸ مرداد درس گرفتند? کجا رضا پهلوی از پدرش انتقاد کرد? نه شاید درسی که گرفتند از کشتار جمهوری اسلامی است که بیشتر از سلطنت طلبان کشت و این دفعه سلطنت طلبان ورضا پهلوی با مشاورش مامور امنیتی ثابتیان میخواهند جبران کنند. میخواحند دوباره چوبه دار با کمک بیگانگان راه بیاندازند اگر صادق هستید گول نخورید و اگر از خودشان هستید که حرفی با شما نیست
۲٨۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : بختیاری سبز

عنوان : تحول مثبت مهم است و آموختن از اشتباهات گذشته خود. پدر کشتگی ها را باید کنار گذاشت چون باعث طول عمر این رژیم و رنج مردم ما می شود.
منشور حزب مشروطه را بخوانید و تحول را ببینید. کنار گذاشتن اسلحه و جنگ مسلحانه چریکهای فدایی خلق و انداختن نام چریک را از نامشان ببینید و تحول را دریابید، موسوی و کروبی زمان خمینی را با حال مقایسه کنید و تحول را ببینید. تحول بخش مهمی از زندگی افراد و جامعه و نهادهایشان است. اگر متحول نشوند و نخواهند متحول شوند ما باید نگران باشیم. اگر فردا حزب توده و مجاهدین خلق هم متحول شوند و منافع ملی ایران و دمکراسی حقوق بشری در ایران را در منشور خود قرار دهند من با آغوش باز آنها را خواهم پذیرفت. پرچم ملی ایران هم به همه ایرانیان تعلق دارد و نه به قشر بخصوصی و ما نمی توانیم دیکته کنیم که چه کسی حق بدست گرفتن آنرا دارد و ندارد. ما باید ببینیم چه کسان و گروه هایی متحول شده و از ۳۱ سال تجربه در غرب مبانی دمکراسی را یاد گرفته اند یا نه و آیا اینها را در زندگی سیاسی و اجتماعی خود بکار می برند و یا نه. آنچه مهم است تحول مثبت است وگرنه به هر گروه سیاسی ای که بنگری گذشته ای پر خطا دارد ولی مهم آنست که آیا از خطاهای خود چیزی یاد گرفته و یا نه. تحول مثبت مهم است و آموختن از اشتباهات گذشته خود. پدر کشتگی ها را باید کنار گذاشت چون باعث طول عمر این رژیم و رنج مردم ما می شود.
۲٨۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : موضوع پرچم نیست موضوع سو استفاده طرفداران استبداد شاهنشاهی از پرچم سه رنگ شیروخورشید ایران است

عنوان : تحقیر زیردستان :برای انهائی که میخواهند با سلطنت طلبان همراه شوند تا ایران را به دمکراسی برسانند
درباریان به دلیل خوی استکباری هیچ یک از کارگزاران خود را به دیده احترام نمی‌نگریستند. حتی وفادارترین نوکران خود را با نامگذاری و استهزاء تحقیر می‌کردند. علم وزیر دربار از این که شاه نخست‌وزیرش هویدا را سخت تحقیر می‌کرد، لذت می‌برد. او در توصیف روحیه شاه می‌نویسد:
همانگونه که خدا یکی است، شاه هم یکی است. هر قدر زیردستانش بیشتر تحقیر شوند او بیشتر خوشش می‌آید.
او حتی وزیران خود را «الاغهایی» می‌نامید که به «دردی» نمی‌خورند. شاه برای هر یک از زیردستان خود نامی تحقیرآمیز گذاشته بود و در دربار آنها را با این نام صدا می‌زدند. شاه، عقل منفصل خود و دوست دوران کودکی و نوکر وفادارش ژنرال حسین فردوست را «خردوست» می‎نامید و نوکری مانند ارتشبد نعمت‌الله نصیری را که به خاطر شاه دست به هر جنایتی زد، «نعمت خر گردن» صدا می‌زد. ملکه مادر علت انتخاب این نام را برای نصیری داشتن «گردن کلفتی مثل خر» می‌داند. ارتشبد عباس قره‌باغی، رئیس ستاد مشترک ارتش شاهنشاهی ایران با آن همه عظمت و یال و کوپال، در دربار «عباس پشکل» خوانده می‌شد.
این روحیه حتی در نزدیکان دربار تأثیر کرده بود و به ادارات دولتی نیز سرایت کرده بود. اردشیر زاهدی داماد شاه و وزیر امور خارجه برای هر معاونی نامی را انتخاب کرده بود. زاهدی در هنگام کار هرگاه می‌گفت: «بی‌شرف یا حرام‌زاده به اتاقش بیاید، همه فوراً درک می‌کنند منظور او چه کسانی هستند.»
روش دیگری که شاه از تحقیر دیگران لذت می‌برد، دلقک‎سازی بود. شاه از محمود حاجبی رئیس فدراسیون تنیس روی میز و پای ثابت شاه در قمار می‌خواست که «صدای خر در بیاورد. حاجبی با استادی تمام عرعر می‌کرد و حاضرین از خنده روده‌بر می‌شدند.»
استهزاء شخصیتهای درجه اول کشور در دربار امر رایجی بود. قلی ناصری دلقک معروف دربار که به کریم شیره‌ای اعلیحضرت معروف بود با ادای هویدا وی را سخت تحقیر می‌کرد. به گزارش فریده دیبا در یک مهمانی که در کاخ شمس برگزار شده بود، قلی ناصری با «تقلید صدا و حرکات هویدا سنگ تمام گذاشت و به خصوص حرفهایی را زد و اداهای زنانه‌ای را درآورد که مخنث بودن هویدا را نشان می‌داد. شاه و میهمانان فوق‌العاده شاد شدند و خیلی زیاد خندیدند... هویدا رنگش سفید شده بود و بیچاره مثل کسی که برق او را گرفته باشد خشک و بی‌حرکت در جایش میخکوب شده بود.»
۲٨۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : سبز

عنوان : همه اینها برای ضربه زدن به جنبش سبز است.
برای ضعیف کردن جنبش سبز و نا امید کردن مردم و دست کشیدن آنها از مبارزه چه چیزی موثرتز از اینست که در لباس جنبش سبز به این جنبش را به بهانه های پیش پا افتاده ضربه زدن؟ شاید این حربه ها در گذشته موثر بودند ولی امروز نه. ما سبزها با هر طرز تفکر به مبارزات خود ادامه می دهیم. هر چقدر خرابکاران سماجت در تخریب این جنبش نشان دهند ما چند برابر سماجت نشان خواهیم داد. این تو بمیری ها از آن تو بمیری ها نیست. ما با گسترده تر کردن شبکه های اجتماعی خود سبز را تقویت خواهیم کرد و اسیر تفرقه افکنانی که فقط منافع رژیم را تامین می کنند و بس نخواهیم شد. چه گروهی خواستار مرگ جنبش سبز است؟ ما دشمن او هستیم چه رژیم باشد چه هر نفوذی رژیم و چه نادانان آلت دست این و آن. همه اینها برای ضربه زدن به جنبش سبز است. سیاست تفرقه افکنی در صف سبزها سیاست رژیم است. تکلیف خودتان را معین کنید با رژیم هستید یا با مردم؟ برای اکثر ما سبزها تشخیص ایندو بسیار آسان است، ما را دست کم نگیرید.
۲٨۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : فروهر

عنوان : منهم با دو هموطن درون مرزی موافقم و اضافه می کنم ما مردم با هم خیلی کمتر اختلاف داریم تا احزاب در آپوزیسیون با یکدیگر.
منهم با دو هموطن درون مرزی موافقم و اضافه می کنم ما مردم با هم خیلی کمتر اختلاف داریم تا احزاب در آپوزیسیون با یکدیگر. من سالی یکبار به ایران می روم و هر بار با خانواده، اقوام و دوستانم درباره خواسته های سیاسی بحث می کنیم. باید بگویم که در این ۳۱ سال برایم واقعا جالب بوده است که در محدوده خود در ایران از خرافه و ناآگاهی نسبت به حقوق شهروندی ما به درک بسیار خوبی از این حقوق رسیده ایم. خوشحال می شوم که هموطنان درون مرزی در این مورد نظر بدهند تا ببینم که آیا تجربه آنها از محدوده خود با محدوده من تفاوت داشته یا نه. البته اینرا بگویم که خانواده من نیمی اهل رشت و نیمی دیگر اردبیلی هستند که برخی در تهران و برخی دیگر در تهران زندگی می کنند.

راجع به پرچم، در اول انقلاب در دهان مردم انداختند که پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان علامت سلطنت است و خمینی دستور داد که آنها را از همه جا جمع کنند و ما هم باور کردیم. این پرچم ریشهای تاریخی دارد مثل فروهر که بسیاری از جوانان از لج رژیم و بعنوان اعتراض بگردن می اندازند. پرچم شمشیر نداشت ولی آقا محمد خان قاجار دستور داد که بدستش شمشیر بگذارند چون علی شیر است و همیشه شمشیر بدست بود.

منهم با دو هموطن درون مرزی موافقم و اضافه می کنم ما مردم با هم خیلی کمتر اختلاف داریم تا احزاب در آپوزیسیون با یکدیگر.
۲٨۶۲۱ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : ش. خانی آباد

عنوان : پرچم شیر و خورشید کجا مال مجاهدین و سلطنت طلبها ست. این پرچ مال تمامی ایرانیان است. اگر امروز در ایران رای گیری شود بیشتر از نود و نه درصد مردم به این پرچم رای خواهند داد. اگر برای سازمان مجاهدین رای گیری شود حتا خانم رجوی هم بخودش رای نخواهد داد!!
من برای پرچم شیر و خورشید البته بدون آن شمشیر هولناک علی حاظرم بمیرم، همچنانکه حاظرم برای برپایی یک جمهوری ایرانی نیز بمیرم. اما در عین حال حق حیات و مبارزه ی سیاسی و آزادی کامل را برای هممیهنان مشروطه خواهم نیز قائلم. من در ایران زندگی می کنم و اینهمه را به عینه می بینم
پرچم شیر و خورشید کجا مال مجاهدین و سلطنت طلبها ست. این پرچ مال تمامی ایرانیان است. اگر امروز در ایران رای گیری شود بیشتر از نود و نه درصد مردم به این پرچم رای خواهند داد. اگر برای سازمان مجاهدین رای گیری شود حتا خانم رجوی خودش هم بخودش رای نخواهد داد!! خوب است خواهران و برادران ایرانی ای که خودشان را آلت دست مریم و مسعود کرده اند از خودشان گاهی سئوالی بکنند، میدانم در آنجا سئول ممنوع است، ولی در ذهن می شود سئوال کرد!
۲٨۶۰۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : شهاب از جنوب تهران

عنوان : در هر حال در ایران کثرتگرایی بنیان این حکومت سرکوبگر را دارد می کند!
من که امروز در کنج جنوب شهر تهران زندگی می کنم شاهد کثرتگرایی شگفتی در ایران هستم. حتا موسوی پیوسته در کثرت گرایی و در نظر گرفتن تمامی گروهها تمامی آنهایی که در راستای استقلال و امنیت و منافع ملی هستند تاکید کرده است. امروز در ایران روزی چندین صد ملیون رحمت به گور شاه فرستاده می شود! من البته مخالف سیستم پادشاهی هستم. زیرا با وجود سیستم پادشاهی هرگز نه من و نه فرزندانم و نه فرزندان فرزندان فرزندان فرزندانم حتا نمی توانند آرزو کنند که روزی پادشاه شوند ولی در یک جمهوری من هم می توانم آرزو کنم بنا بر این ممکن است روزی من هم رییس جمهور شوم، بنا بر این من مخالف سیستم پادشاهی هستم، ولی از آنجا که سی سال است بروح و روان و ناموس من و هر ایرانی دیگر این سیستم تجاور هزار وجهی کرده است ، به این نتیجه رسیده ام که آنها نیز باید بصورت صد در صد آزاد باشند و اگر رای آوردند برای چهار سال اسم رییس جمهورشان را بگذارند پادشاه! این ایده ی من است. بعد هم که دوباره نوبت کس دیگری شد بگویند رییس جمهور! در حال من شنیده بودم که در خارج از کشور و خصوصا بچه های پاریس خیلی مادر خرجی می کنند، و حالا که این آقای امیری بختیاری نوشته که بوی راستی و درستی می دهد امیدوارم بچه های ما در خارج متحد شوند زیرا چشمان ما به تلویزیونها ست و هر قدر تعدادشان بیشتر باشد برای ما در داخل بهتر است. در هر حال در ایران کثرتگرایی بنیان این حکومت سرکوبگر را دارد می کند!
۲٨۶۰۷ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : سازمان پاک ایرانی کو؟

عنوان : تاختن به احزاب و سازمانها باید سازنده باشد و نه مخرب.
ما در تاریخ معاصر خود حتی یک سازمان و حزب پاک نداریم. همه دچار خطاهای فجیعی شدند که نتیجه اش را ۳۱ سالست می بینیم. شما یک سازمان و حزب ایرانی بمن نشان دهید که که گذشته زشت و ناهنجار نداشته باشد. وقتی همه بخاطر نارسایی هایشان در فاجعه ۳۱ ساله دست داشته اند که نمی شود به یکی دوتای آنها بند کرد و از جانب ۷۰ و چند میلیون مثل یک قیم تعیین تکلیف کرد. آپوزیسیون همینی است که داریم و با همین گذشته ای که هر کدام بدوش دارند. آنچه امروز مهم است اینست که در این ۳۱ سال چه آموخته اند بخصوص که همه از یک امتیاز برابر برخوردار بودند و آن زندگی در مهد دمکراسی های غربی است. آنچه امروز مهم است اینست که این امتیاز چه تحولات فکری و عملی ای در آنها بوجود آورده است. آیا براستی این احزاب و سازمانهای سیاسی از همترازان غربی خود دمکرات شده اند و یا نه همانی هستند که ۴۰ و ۵۰ سال و ۸۰ سال پیش بودند. آیا ما براستی می دانیم که چه تحولاتی داشته اند تا بتوانیم به آنها اعتماد کنیم که تمامیت خواه و مستبد نیستند و آزادی و حقوق بشر تا چه حد برتافته اند؟ اگر تحول نیافته اند باید از پایین بر آنها فشار وارد شود که به ارزشهای والای دمکراسی حقو.ق بشری تن در دهند، این یک خواسته ملی است و اگر تن در ندهند باید از آنها فاصله گرفت. انتقاد سازنده از آنها لازم و ضروریست تا تحولات لازم و ضروری را در خود بوجود آورند فرق هم نمی کند توده و مجاهد و مشروطه خواه و فدایی خلق باشند.
۲٨۵۹۷ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : موضوع پرچم نیست موضوع سو استفاده طرفداران استبداد شاهنشاهی از پرچم سه رنگ شیروخورشید ایران است

عنوان : چاپلوسی و تملق در دربار شاه خائن :برای انهائی که میخواهند با سلطنت طلبان همراه شوند تا ایران را به دمکراسی برسانند
نماد دیگر اشرافیت درباری، تشکیل حلقه‌ای از چاپلوسان حرفه‌ای به دور اعلیحضرت، علیاحضرت و والاحضرتها بود. در رژیم پهلوی درباریان هیچ انتقادی را بر نمی‌تابیدند، از مدیحه‌سرایی و تملق لذت می‌بردند و از تملق دیگری حسادت می‌ورزیدند و چاپلوسان نیز برای رسیدن یا ماندن در قدرت، زبان به هر تملقی می‌گشودند.
«محمدرضا خیلی لذت می‌برد که گروهی از فرماندهان عالیرتبه ارتش با آن لباسهای پر‌زرق و برق جلو او صف می‌کشیدند و به ترتیب دست او را می‌بوسیدند». گاهی «در مراسم رسمی یا میهمانیها... افسران عالیرتبه ارتش دست و یا حتی کفش محمدرضا را می‌بوسیدند.» شاه چنان به دست‌بوسی معتاد شده بود که خودش «دستش را دراز می‌کرد» تا اطرافیان ببوسند.
بوسیدن پای شاه بعد از جشنهای ۲۵۰۰ ساله در دربار به اوج رسیده بود، عبدالعظیم ولیان استاندار خراسان و نایب‌التولیه هرگاه به حضور شاه می‌رسید روی زمین می‌افتاد و پای شاه را می‌بوسید.

بعد از انتصاب اردشیر زاهدی به وزارت امور خارجه، همه معاونین و سفرا را مجبور کرده بود تا هنگام «شرفیابی» در مقابل شاه زانو بزنند. زانو زدن وزیر و به خاک افتادن وی در برابر شاه موجب اعتراض یک خبرنگار فرانسوی به علم شد. علم اعتراض خبرنگار را به اطلاع شاه رساند و شاه پاسخ داد: «حق بود به او می‌گفتی که اردشیر رعایت سنتهای ملی مملکت را می‌کند.»
سفرا موظف بودند در گزارشهایشان به شاه، جمله «پای مبارک را می‌بوسم» بنویسند. پرویز راجی از این که امیر‌خسرو افشار، آخرین وزیر امور خارجه ایران دوران شاه به جای کلمه «پای مبارک» را می‌بوسم، نوشته بود «دست مبارک را می‌بوسم» اظهار شگفتی می‌کند. هرمز قریب یکی از مدیر‌کلهای وزارت دربار در نامه می‌نوشت:
مراتب پرستش چاکرانه مرا به خاک پای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه تقدیم [می‌کنم.] پای مبارک علیاحضرت ملکه و والاحضرت شاهدخت شهناز را با کمال احترام می‌بوسم.
گاهی وقتها چاپلوسی چنان شدت می‌گرفت که هر کدام از اطرافیان سعی می‌کردند از رقیب سبقت بگیرند. علم وزیر دربار به یکی از این جلسات اشاره می‌کند و می‌نویسد: «ناهار را دسته‌جمعی در حضور شاه خوردیم و هر یک سعی کردیم گوی چاپلوسی و تملق‌گویی به او را از دیگری برباییم.» گاه این تملق‌گویی به جایی می‌رسید که حالت انزجار دست می‌داد. پرویز راجی سفیر شاه در انگلیس اعتراف می‌کند که «واقعاً هم خودم از این همه تملق و چاپلوسی که موقع شرفیابی به حضور شاه نشان دادم، حالت انزجار داشتم.» بعضی اوقات تملق بیش از حد مورد اعتراض نزدیکان چاپلوسان قرار می‌گرفت. در یکی از میهمانیهای ملکه مادر، علم چنان چاپلوسی کرد که مورد اعتراض همسرش قرار گرفت و به او «تذکر داد که امشب بیش از حد معمول نسبت به شاه تملق» گفتی.
چاپلوسی در دربار چنان فرهنگ شده بود که گاه از شخص شاه می‌گذشت و نسبت به نزدیکان شاه، ملکه، ملکه مادر، بچه‌ها و حتی سگ شاه هم می‌رسید. هویدا به عنوان شخصیت دوم کشور گاه خم می‌شد و دست بچه‌های شاه را می‌بوسید. او دست علیرضا، فرزند شاه را که بیش از ۴ سال نداشت می‌بوسید. فرح از این که می‌دید اطرافیان شاه مجبورند حتی نسبت به سگ شاه چاپلوسی کنند، احساس حسادت می‌کرد.
رکوع و سجده در مقابل شاه چنان غیرطبیعی بود که هر تازه‌وارد را به تعجب می‌انداخت. مارگارت لاینگ، روزنامه‌نگار انگلیسی که برای نوشتن زندگینامه شاه اجازه ملاقات و حضور در دربار را پیدا کرده بود، تعجب خود را از این صحنه پنهان نمی‌کند:
ناگهان یک اتاق پر از اشخاص مختلف به تعظیم افتادند به طوری که نصف بدن آنها به موازات کف اطاق درآمد.
مسابقه در چاپلوسی گاهی حس حسادت درباریان را برمی‌انگیخت، خصوصاً شاه از دست‌بوسی غیر از خودش رشک می‌برد. به روایت ثریا، شاه: «وقتی می‌بیند که این یا آن وزیر، توجه بیشتری به من نشان می‌دهد دچار بدبینی و حسادت می‌گردد، در حالی که خود نیز می‌داند که آنها فقط برای تحکیم مقام و موقعیتشان در برابر من تملق و چاپلوسی می‌کنند.»
فرهنگ چاپلوسی حلقه‌ای از تملق‌گویانی را تربیت می‎کند که تنها مطالبی را طرح کنند که مورد پسند دربار باشد، نه واقعیتها را. در نتیجه، درباری به وجود آمد که از حال رعیت بی‌خبر بود و دل‌خوش به گزارشات اطرافیان و بله قربان گویان. به گزارش علم، شاه نیز می‎گفت: «عجیب است، تمام وزرای من هر حرفی که به آنها می‌زنم، می‌گویند از صمیم قلب معتقدند که عین حقیقت است.» علم که خود گوی چاپلوسی را از دیگران ربوده بود، در دل گفت: «تمام وزرای او جز یک مشت بادمجان دور قاب چین چیز دیگری نیستند.»
چاپلوسی و تملق دربار، محمدرضا پهلوی را به مالیخولیای عقل کلی مبتلا کرده بود و «متملقان آن قدر او را عقل کل و تافته جدا بافته و خدایگان نامیده بودند که کم کم خود نیز به این باور رسیده بود که دارای رسالت ویژه‌ای از سوی قدرت‌های ناشناخته است.»
۲٨۵٨۵ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : پرچم ایرانی

عنوان : هیچ دروغی با تکرار تبدیل به حقیقت نمی شود!
وقتی جمله زیر آقای شاپور واو را می خوانم، تازه می فهمم که راه ما تا رسیدن به دموکراسی واقعی که بر مبنای تولرانس و احترام به عقاید مختلف باشد، چقدر دراز است:
«نکته اینجاست که در حال حاضر پرچم شیر و خورشید در ایران نماد سلطنت طلبان و مجاهدیین می باشد که اکثریت مردم داخل ایران نه تنها اقبالی به این ۲ گروه ندارند بلکه تا حدودی نفرت هم دارند»

من نه سلطنت طلبم و نه مجاهد و ترجیح می دهم اگر قرار است سلطنت طلبان موسوم به "شاه اللهی" و یا مجاهدین قدرت را در ایران در دست بگیرند، با همین جمهوری اسلامی که دیگر پایش لب گور است کنار بیایم. ولی در همین یک جمله جناب شاپور خان مسائل عجیب و ادعاهای غریبی هست که نمی شود از کنارش گذشت. کسی که نشان شیروخورشید را نماد سلطنت یا مجاهدین می داند، (چه فی نفسه و چه در "حال حاضر) یا بی سواد است و یا بدلائل ایدئولوژیک خود را به بی سوادی می زند. نسبت دادن شیروخورشید به این یا آن گروه درست همصدائی با جمهوری اسلامی است که می خواهد کلمه الله را بر روی پرچم ملی ما تثبیت کند و خدمت به جمهوری اسلامی چه از سر آگاهی باشد و چه ناآگاهانه، قابل بخشش نیست. دیگر اینکه شاپور خان محبت کنند و بما بگویند در کدام آمارگیری از مردم ایران به این نتیجه رسیده اند که «اکثریت مردم داخل ایران نه تنها اقبالی به این ۲ گروه ندارند بلکه تا حدودی نفرت هم دارند»؟ اگرچه من هم آرزو دارم که مردم ایران به این دو گروه علاقه ای نداشته باشند و طرفدار یک جمهوری ناب بدون پسوند و پیشوند باشند، ولی این اجازه را به خودم نمی دهم که از طرف آنها حرفی بزنم. کسی که امروز محتوای ذهن خودش را نظر مردم می داند، فردا هم اگر دستی در قدرت داشته باشد، از این کار ابایی نخواهد داشت.

من طرفدار یک جمهوری ناب و سکولار و بدون پیشوند و پسوندم، ولی شیروخورشید را نماد ملی کشورم می دانم که یادگار قهرمانان مشروطه است و بپایش در راه آزادی ملت ایران خونها ریخته شده است. آیا من یک سلطنت طلب یا مجاهدم؟
۲٨۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣٨۹       

    از : محمد ایرانی

عنوان : ۳۰ سال بعد
آقای محترم شما که ۳۰ سال ایران نبودید از کجا میگی که ایرانی ها شیر و خورشید را سلطنتی میدانند ؟ این جمهوری اسلامی هست که این شیر و خورشید را سلطنتی میدونه
۲٨۵۴۱ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣٨۹       

    از : سرمدی

عنوان : آه و فغان
انتقاد سازنده بسیار خوب هست ، امیدوارم گوش شنوایی باشد برای شنیدن این انتقادات.
۲٨۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣٨۹       

    از : شاپور واو

عنوان : دلیل این همه هجمه از کجاست؟
آقای امیر بختیار و مدیریت سایت اخبار روز
با مرور کردن سایت شما در چند وقت اخیر به این نتیجه رسیدم که سیاستی هماهنگ و پیش بینی شده برای تازیدن و تاختن به جوانان کمیته پاریس در نطر گرفته اید که فقط در سایت شما و مقالات آن دیده می شود که خود جای بحث دارد و چرایی این داستان بسیار روشن و جالب است ولی اکنون مجال پرداختن به آن نیست و فقط چند نکته در جواب آقای بختیار می گویم که امید وارم این مطلب بدون سانسور منتشر شود
۱.آقای بختیار من به عنوان یک ایرانی که ۳۰ سال دور از وطن بوده و در این ۳۰ سال گروه هایی سیاسی مختلفی را در پاریس دیدم با تمام وجود میگویم که هیچ گروهی در این ۳۰ سال مثل کمیته مستقل پاریس با خلوص نیت و بدون هیچ چشمداشتی به قدرت و شهرت کار نکردند،کمیته ای که هسته آن از تعدادی جوان تحصیل کرده در کنار تعدادی از با تجربه های خسته از دعوا های سیاسی ۳۰ ساله تشکیل شده،و به گواه آمار و رسانه های فرانسه با کیفیت ترین و پر باز تاب ترین کارها (طومار سبز،چاپ کتاب،تقویم دیگر،کنفرانس های خبری،نوفل لوشاتو و .........)را در این ۱ سال گذشته انجام دادند بدون وابستگی به هیچ حذب و بدون داشتن بودجه از جایی
۲.شما فرمودین که این کمیته در چند مراسم با ایرا نی ها درگیر و و اقداماتی انجام داده که شاهد آن بودین.تا جایی که بنده خوب در جریان هستم شما فقط در برنامه سالگرد کودتا حضور داشتین و ان اتفاق رخداده را دیدید و بقیه یا از ذهن شما تراوش کرده و یا از جای دیگر خدای ناکرده به شما تزریق شده
۳.نه تنها من و خیلی دیگر از ایرانیان اهل مطالعه و آشنایی با تاریخ را دارند و با سابقه پرچم خوب آشنا هستند،ولی نکته اینجاست که در حال حاضر پرچم شیر و خورشید در ایران نماد سلطنت طلبان و مجاهدیین می باشد که اکثریت مردم داخل ایران نه تنها اقبالی به این ۲ گروه ندارند بلکه تا حدودی نفرت هم دارند،و خیلی طبیعی است که این جوانان در پاریس مانع بر افراشتن این پرچم در تجمعات خود که حق طبیعی آنها میباشد شوند و این عمل یک عکس العمل طبیعی است
۴.آقای بختیار عزیز شما فرمودین که در مقالات گذشته حدود ۷۰ نظر داده شده که که همگی ضد کمیته بوده.اولا یا شما ریاضی ضعیفی دارید و یا شمردن شما هم مانند مقاله نوشتن شما می باشدوبا مراجعه به نظرات میتوان برایند کلی نظرات را دراورد (جدا از نظراتی که بعد از انتشار توسط سایت حذف شد ان هم به بهانه توهین)
۵.در حال حاضر بر روی سایت کمیته نظر سنجی در مورد پرچم هست که نتایج ان هم شاید برای شما جالب باشد
۶.شما از آقای عیسی صفا نام بردین ان هم با پسوند توده ای؟؟؟
شما که دم از ازادیی بیان و گرایش های مختلف میزنید چرا توده ای بودن یک فرد اینقدر برای شما مهم شده؟؟؟؟
۷.در اخر فراموش نکنید که ان تحصن ۳ روزه که شما برگزار کردین و زیاد هم مورد استقبال قرار نگرفت همین بچه های بی ادعای کمیته بودند که تمام وسایل لازم از پرچم تا میکروفن را هر روز با ماشین برای شما اوردند و برگرداندند ولی در همان حال شما می گفتید من میخوام نشان بدم به بچه هایی کمیته که مراسم برگزار کردند یعنی چه و ..................... که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
۲٨۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : میخ پرچم شیر و خورشید
جناب امیرضا امیر بختیار،
وقتی جمهوری منفور اسلامی عمامه خود را به مذهب مقدس اسلامی آویخت تطهیر نشد و مذهب مقدس اسلامی را هم با خود از بین برد.
میترسم گروه های معلومی هم که به تنهایی قدرت و جرات اظهار وجود ندارند با آویختن کلاه خود به پرچم شیر و خورشید ، این پرچم را هم با خود از بین ببرند. هوشیار باش.
۲٨۴۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣٨۹       

    از : داوود

عنوان : به آقای اروان کیانی
آقای کیانی در این آزادی که شما میگویید خوب آموخته اید و اطلاعات شما بیش از همه هست پس چرا بیش از ۳۰ سال هست دارید میزنید توی سر یکدیگر و هیچ کاری نمیکنید ؟
میبینید همان جوانانی که شما بی اطلاع نامیده اید در درون ایران چه کارهای بزرگی میکنند .
۲٨۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣٨۹       

    از : اروان کیانی

عنوان : به اقای امیر بختیار
وقتی من هم چند سال قبل بخارج از کشور امدم مثل شما دچار توهم بودم که خارج از کشوری ها بی اطلاع هستند و ما از داخل میاییم و همه چیز دان هستیم. دوست گرامی جهت اطلاع شما بگویم که مطالعه ایرانیان خارج از کشور بدون هیچ مبالغه ای از من و شما که در داخل کشور بوده ایم بسیار بیشتر است و در رابطه با تاریخ و فرهنگ ایران نیز اگاهی هموطنان ما در خارج واقعا بدلیل داشتن امکانات وازادی باز هم کمتر از من و شما نیست.البته مخاطب شما در اینجا بویژه افراد سیاسی هستند که تظاهرات بر گذار میکنند و بسیاری از انها نیز تجربه انقلاب را دارند و مشکل من و شما که از ایران میاییم و خیلی گرم هستیم ودچار توهم واحساسات میشویم. موضوع پرچم نیست بلکه موضوع تلاش عده ای برای بر گرداندن تاج و تخت واستبداد گذشته است. شما کمی در خارج بمانید تا عرق تان خشک شود و بعد میبیند حرفهایتان مبنائی منطقی ندارد. همکاری با سلطنت طلبان برای برقراری دمکراسی در ایران یک توهم هست و بهتر است شما دچار این توهم نشوید. و جملات زیر را مثل شاگرد مدرسه ای ها در مقابل سیاستمداران کهنه کار خارج از کشور نیاورید که باعث خنده بسیاری میشود

"برای آگاهی برخی از دوستان که سالیانیست در خارج از ایران زندگی میکنند و در خوش بینانه ترین حالت میتوان گفت از تاریخ ایران و فرهنگ ایرانی به درستی آگاهی ندارند باید یادآور بشوم که پرچم شیر و خورشید نشان، نه تنها نشان سلطنتی پهلوی نیست بلکه نشان ملی ایران بوده است که قائم مقام ها، امیرکبیرها، مشیرالدوله ها، سردار اسعدها، ستارخان ها و مصدق ها بر زیر آن نشسته اند و به ملت ایران خدمت کرده اند و این دوستان باید توجه کنند که این نشان در کنار نشان فروهر با وجود مخالفت های گشت های ارشاد و بسیج بیشترین اقبال را در بین جوانان ایرانی دارا میباشد. "
۲٨۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣٨۹       

    از : به همنشین بهارواقای بختیار

عنوان : ما این حرفها را در زمان شاه هم میگفتیم پس سلطنت طلبان کجا بودند که گذاشتند تا بسیاری از مردم را شاه سربه نیست کند وبعد هم مثل موش مرده از کشور بخارج پرتابش کنند?
کجا سلطنت طلبان در مقابل کشتار کمونیستها در زمان شاه از خود واکنشی نشان دادند?
این جملات را ما در زمانهای مبارزه با دیکتاتوری شاه هم بکار میبردیم و البته در زمان حال هم بکار میبریم ولی نه برای توجیع همراهی با سلطنت طلبان. طبیعی است که با اعدام دو جوان که بجرم عضویت در انجمن پادشاهی اعدام شدند کمونیستها اعتراض کردند و همچنین ملی گراها و دمکراتها و سبزها. خوب یک نمونه نشان دهید که وقتی سلطنت طلبان قدرت داشتند در مقابل اعدام گلسرخی و یا به زندان انداختن اخوان ثالث اعتراض کرده باشند. حالا اینحرفها برای همکاری با سلطنت طلبان که بدنبال تاج و تخت و تاراج اموال مردم ایران هستند گفته میشود.خوب است سلطنت طلبان به حقوق افراد و گروه ها احترام بگذارند و خودشان بروند تظاهرات بگذارند و از همه دعوت کنند که در تظاهرات شان شرکت کنند.حالا این حرفها را بر علیه ما تحویل ما ندهید ما میدانیم که اگر قدرت داشته باشید سر از بدن ما جدا میکنید

"در آغاز نازی‌ها سراغ کمونیستها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند. من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم چون کمونیست نبودم. بعد (از کمونیستها) در نخ اتحادیه‌های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز، نبودم سکوت کردم. یهودی‌ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون یهودی نبودم. تا اینکه سر وقت خودم آمدند...وقتی خودم را دستگیر کردند... دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض برآرد."
....................
۲٨۴۷۰ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣٨۹       

    از : ناهید

عنوان : سلطنت خاندان جنایتکار پهلوی یا مبارزه برای لیبرال دمکراسی
روزی که شاه حزب رستاخیز را درست کرد همه مردم ایران را مجبور کرد که عضو این حزب شاه ساخته بشوند وحالا هم سلطنت طلبان بزور از مردم میخواهند که در تظاهرات بر علیه حکومت اسلامی در کنارشان قرار بگیرند. چگونه از شما انتظار رعایت حقوق مخالفین را میشود داشت? شاه پس از سال ۱۳۲۰ که متفقین پدرش را از کشور بیرون کرده بودند همین اداهای شما را در میاورد وحتا با وزرای توده ای دولت قوام دیدار کرده بود و به انها گفته بود که میخواهد در ایران سوسیالیسم بیاورد ولی نه از طریق حزب کمونیست بلکه از طریق پادشاهی. اردشیر اوانسیان که یک ارمنی عضو کمیته مرکزی بود میگوید شاه از مسئولیت مبراست و در سیاست دخالتی ندارد از اینجهت برقراری هرنوع نظام عدالتی در جامعه را بگذارید بعهده سیاستمداران تا خللی در نظام مشروطه بوجود نیاید. خوب این شاه هم ظاهرا خیلی صحبت از دمکراسی میکرد ولی زمانی که قدرتش زیاد شد همه ان وعده ها را فراموش کرد و نظام دارو درفش وزندان وشکنجه واعدام را بقرار کرد تا اینکه مردم با انقلاب ۵۷ مجبورش کردند که دوباره در تلویزیون گریه کند وبگوید من صدای انقلاب شما را شنیدم. به سلطنت طلبان میگویم که بگذارید مثل خودتان جواب بدهم: شما سلطنت جنایتکار میخواهید و هرجا در مقابل مخالفین کم میاورید به لیبرال دمکراسی متوسل میشوید و به مخالفین تان توهین میکنید. خوب جواب من هم به شما سلطنت طلبان این است که صحبت های لیبرال دمکراسی طرفداران استبداد را باور نمیکنم و توبه گرگ مرگ است
۲٨۴۶۹ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣٨۹       

    از : همنشین بهار

عنوان : گفتار شعرگونه‌ای «مارتین نیمولر»، در زبان اصلی
سلام بر شما
گفتار شعرگونه‌ی «مارتین نیمولر» (که بگیر و ببند حکومتهای زورگو و نیز، دیکتاتور پذیری و بی تفاوتی آدمی را به تصویر می‌کشد) ـ متاسفانه دستکاری شده و هر کس هرجور میلش کشیده، کم و زیاد کرده است.
گفتار شعرگونه‌ای «مارتین نیمولر»، در زبان اصلی این است:‎

Als die Nazis die Kommunisten holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Kommunist..
Als sie die Gewerkschafter holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Gewerkschafter.
Als sie die Juden holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Jude.
Als sie mich holten, gab es keinen mehr, der protestieren konnte

در آغاز نازی‌ها سراغ کمونیستها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند. من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم چون کمونیست نبودم. بعد (از کمونیستها) در نخ اتحادیه‌های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز، نبودم سکوت کردم. یهودی‌ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون یهودی نبودم. تا اینکه سر وقت خودم آمدند...وقتی خودم را دستگیر کردند... دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض برآرد.
....................
با کمال احترام:
همنشین بهار
۲٨۴۶۴ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣٨۹       

    از : paris

عنوان : کمیته سرکوب
in comité khodesh mokhalefin ra sarkob mikone chetor modai mokhalefat ba sarkob hast
۲٨۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : کیمیا ک

عنوان : این خیلی مهم هست
نخست آنکه گروه هایی که خود را سبز میدانند و به نام جنبش سبز در خارج از کشور فراخوان صادر میکنند حزب و یا سازمان نیستند که برای مناسبات حزب و یا گروه خود مراسمی را برگزار کنند. بلکه با توجه به برگزاری روزهایی ملی چون سالروز کودتای ۲۲ خرداد یا سالروز شهادت شهدای جنبش و به نام جنبش، باید توجه خود را به بار مسئولیت خود بیش از پیش معطوف دارند و به کثرت گرا بودن جنبش سبز بیش از پیش توجه کرده و دیدگاه های شخصی خود را به نام جنبش سبز به ایرانیان تحمیل نکنند.
۲٨۴۴۶ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : کاوه ش

عنوان : توهین به مقدسات هرگز!
اگر چه، هر گروهی که دعوت به یک تجمع می کند این حق را دارد که تمام کوشش خود را برای رساندن پیامی خاص و دقیقا پیام مورد نظر خود به مخاطبین و افکار عمومی داشته باشد و ضمن ابراز این موضوع که مخالفین نیز شایسته است در اکسیون های مورد نظر خود پیام خود را به گوش مخالفین برسانند نه اینکه در آکسیون های آماده این کار را انجام دهند، اما به نظرم در صورت هر گونه اختلافی که گریز نا پذیر هم است چون مرزهای مشخصی وجود ندارد، باید با حسن نیت و مدارا با مسائل برخورد کرد تا موجبات دل آزاری کسی فراهم نشود مخصوصا که این موارد جز مقدسات یکسری باشد
والسلام
۲٨۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : جاوید رها

عنوان : با تشکر از آقای بختیار
(افرادی که در خارج از کشور زندگی میکنند برای اینکه از جنبش سبز پشتیبانی کنند دلیلی ندارد که هویت و نشان خود را از چشم دیگران مخفی کنند)
با کل مطالب به ویژه همین بخش سوم عمیقا موافق هستم. به نظرم اگر قرار باشد که همه از نطر خود بگذرند برای رهبر یا رهبران همان شائبه ای پیش میاید که برای خمینی در سال ۵۷ پیش آمد.معتقدم تمام اقشار از به اقلیت کشیده شدگان جنسی گرفته تا مذهبی و عقیدتی باید گوهر وجود خود و خواسته ذهن خود را فریاد بزنند تا در در آینده ایران مد نظر قرار گیرد و جامعه به سمت یک عقیده قالب میل ننماید.
۲٨۴۴۴ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : س س

عنوان : توده ای و جنبش سبز ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
چه جالب توده ای ها از سبز ها ی پاریس پشتیبانی میکنند ! ! ! ! !
این چه معنایی دارد ؟ ؟ ؟
حزب توده ؟ ؟ ؟
جنبش سبز ؟
۲٨۴۴٣ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : marjan

عنوان : آیا این دمکراسی است ؟
برای رسیدن به دمکراسی و اصلاح جامعه اول باید از خود شروع کنیم وقتی به خود اجازه میدهیم به دیگران هر چه دوست داریم بگوییم چگونه میتوانیم بگوییم ما برای دمکراسی تلاش میکنیم ؟
۲٨۴۴۲ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹       

    از : فرهمند میرانی

عنوان : شما در نوشته ی خود یکبار از انتخابات حرف نزدید !
فراموش نکنید که جنبش سبز از دل «انتخابات » ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بیرون آمد.
فراموش نکنید که «انتخابات» میزان و روش اندازه گیری دموکراسی در جوامع می باشد.
فراموش نکنید جائی که در آن «انتخابات » به بازی گرفته میشود اساسی دمکراسی می لنگد.
فراموش نکنید که «اکثریت » مردم قواعد بازی «انتخابات» را قبول دارند و «اقلیت » مردم متاسفانه متاسفانه هنوز قبیله ای فکر می کنند و با تقلب زشت خامنه ای و احمدی نژاد و شرکا بسیار عقب مانده بیعت نمودند.

فراموش نکنید که جنبش سبز بدون میزان «انتخابات » دوام نخواهد داشت.
فراموش نکنید که در خارج کشور هم هموطنان قبیله ای ما رسما و بسیار ناسیانه برای بازگشت تاج و تخت به شاهزاده خود از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند .در این طایفه «انتخابات » معنا ندارد و این باعث تنش و برخورد میشود.
فراموش نکنید که بازماندگان حکومت پادشاهی هنوز بر «موروثی » بودن تاکید دارند و در جهان هیچ پادشاهی انتخابی به تاج و تخت نمی رسد.
فراموش نکنید که موضع پرچم معلول ست و اصل قضیه اساس نگرش و جهان بینی بخشی از نیروهای ایرانی می باشد که حق دارند برای بازگشت پادشاهی تلاش کنند ولی دلیلی ندارد که کوشندگان گذار از دیکتاتوری به دمکراسی آنها را برسمیت بشناسند و با آنها همکاری کنند .ما راه ها و شیوه های ی متفاوت و اهداف مختلف داریم هموطنان طرفدار بازگشت پادشاهی هنوز درک نکرده اند که شالوده ی دموکراسی در انگلیس و سوئد مجلس و قانون اساسی آنها ست و تا زمانیکه ما ایرانیان به این دو مهم نرسیم بهانه برای دعوا کم نخواهد بود.
برای انتخابات آزاد و تشکیل مجلس واقعی تلاش کنیم شکل حکومتی سرود و پرچم مورد قبول اکثریت نماینگان مجلس آتی یا با همه پرسی قابل حل خواهد بود ما هنوز در نیمه ی راه هستیم و طرفداران شیوه های غیر انتخابی مظلوم نمائی می کنند و به منشور
حقوق بشر سوگند میخورند تو گوئی اصلا در این ۶۰ سال تو ایران هیچ حقوق بشری توسط آنها نقض نشده ست .

شما در نوشته ی خود یکبار از انتخابات حرف نزدید !
۲٨۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۹