روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ تير ۱٣٨۹ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۱۰


 
فاجعه هفتم تیر و شرایط روز عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که متن آن در پی آمده است: «همه انقلاب‌ها قانون خاص خود را دارند. درست در لحظه‌ای که یک ا نقلاب به پیروزی می‌رسد ضدانقلاب نیز همراه آن متولد می‌شود.
میان انقلاب و ضدانقلاب، حتماً تناسب معکوسی وجود دارد. انقلابی که برمبنای دین پایه گذاری شده باشد و رهبری آن برعهده یک روحانی بلندپایه باشد، در اردوگاه ضد انقلاب قطعاً همه تلاش‌ها و تکاپوها با هدف حذف روحانیت سازماندهی می‌شود. وقتی ریشه زده شود، ساقه و شاخ و برگ هم از کار می‌افتند.
انقلاب اسلامی، از صبح پیروزی با دشمنی گروه‌هایی مواجه شد که وجه مشترک آنها ضدیت با روحانیت بود. منافقین، کمونیست‌ها و غرب زده‌ها، درعین حال که با همدیگر اختلافات عمیق داشتند، با روحانیت نیز در تضاد بودند و این تضاد وجه مشترک همه آنها بود. سایر گروه‌ها و گروهک‌هایی که با انقلاب مشکل داشتند، یا زیر مجموعه همین گروه‌ها بودند و یا قابل اعتنا نبودند ولی در عین حال آنها هم در حد و اندازه خودشان با روحانیت در تضاد بودند.
روحانیت هم در یک تقسیم بندی کلی، به دو دسته تقسیم می‌شد. یک دسته انقلابی و دسته دیگر متحجر. روحانیون متحجر هر چند زیرمجموعه هیچیک از گروه‌های یاد شده نبودند ولی آنها هم نه تنها خواستار حذف روحانیت انقلابی از حاکمیت بودند، بلکه حتی با اصل موجودیت چنین تفکری مخالف بودند. بدین ترتیب، علاوه بر گروه‌های ضدانقلاب، حتی خود روحانیت نیز در درون خود دشمن داشت و این واقعیت تلخی بود که از شروع نهضت امام خمینی نمایان شد و تا امروز همچنان مزاحم انقلاب است.
امام خمینی، از این مزاحمان با تعبیر «مقدسین روحانی نما» و از روحانیون انقلابی با عنوان «روحانیون اصیل» یاد می‌کنند و با جملاتی که عمق فاجعه پدید آمده از ناحیه این مزاحمان درونی را ترسیم می‌کنند اینگونه به آن می‌پردازند:
«در ۱۵ خرداد ۴۲ مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مینمود بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی بقیه از صفحه اول
گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و می‌درید. در آن زمان روزی نبود که حادثه‌ای نباشد. ایادی پنهان و آشکار آمریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسل می‌شدند حتی نسبت تارک الصلواه و کمونیست و عامل انگلیس به افرادی که هدایت مبارزه را برعهده داشتند می‌دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت، خون می‌گریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی میخواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده‌ای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خورده و عده‌ای وابسته که چهره‌شان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می‌نمودند. آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگری نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمومنین علیه‌السلام که در تاریخ روشن است» (صحیفه امام جلد ۲۱ صفحات ۲۷۹ و ۲٨۰).
اردوگاه ضد روحانیت، تا توانست منسجم عمل کرد و با دردست گرفتن قوه مجریه، که در رأس آن دکتر ابوالحسن بنی صدر قرار گرفت، خود را آماده تسخیر خاکریزهای بعدی نمود. ترور شخصیت، حربه کارآمدی بود که گروه‌های ضد انقلاب آنرا از کمونیست‌های دوران لنین و استالین یاد گرفته بودند و تا توانستند یاران امام و بازوان پرتوان انقلاب را زیر ضربات سنگین تهمت گرفتند. تهاجم بقدری شدید بود که امام خمینی ناچار شد به میدان بیاید و اهداف شوم مهاجمان از ترور شخصیت و ترور شخص را یکجا افشا نماید:
«یک جریانی از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در کار بود. مسأله اتفاقی نبود که افراد موثر را، افرادی که برای ملت سرمایه بودند،‌ یکی بعد از دیگری یا شهید کردند یا خواستند شهید کنند و خداوند حفظ کرد. اینطور نبود که من باب اتفاق یک کسی مرحوم مطهری را ترور کند یا مرحوم مفتح را یا آقای‌هاشمی را یا آقای خامنه‌ای را یا مرحوم بهشتی را... یک مسأله تنظیم شده بود و هست. مسأله‌ای بود که از اول که این انقلاب یک شکلی به خودش گرفت، از آن وقت شروع شد به این مسائل... این جریان هست همراه با انقلاب و همزاد با این انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود... یک جریانی بود که باید افراد متعهد نباشد. اگر آنها را از صحنه بیرون کنند و منعزل کنند از مردم، بهتر شایعه سازی کنند که حتی این اجناسی که برای جنگ زده‌ها میخواهند ببرند، این می‌رود توی جیب آقای بهشتی و آقای خامنه‌ای و آقای‌هاشمی. هر جنایتی که در ایران به دست خود آنها واقع می‌شد به مردم می‌گفتند که اینها کردند! این یک جریانی بود و هست که میخواهند این کشور را با آن جریان بکشند به طرف آمریکا» (صحیفه امام جلد ۱۵ صفحات ۲٣ و ۲۵).
هر چند هوشیاری امام و حضور مردم در تمام صحنه‌ها مانع تحقق اهداف شوم ضد انقلاب شد، ولی جریانی که امام خمینی به آن اشاره می‌کنند و تأکید می‌نمایند که «این جریان هست همراه با این انقلاب و همزاد با این انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود» به خیانت خود ادامه داد و ضربات سختی به روحانیت وارد کرد و اکنون نیز با ترور شخصیت، ایجاد تفرقه میان روحانیون و برخوردهای اهانت‌آمیز با عالی‌ترین سطوح روحانیت، به همان کار ادامه می‌دهد.
انتظار این بود که انفجارهای ششم و هفتم تیر و هشتم و چهاردهم شهریور ۶۰ و ترورهای قبل و بعد از آن، برای درس گرفتن از تاریخ گذشته و حال کافی باشد. انتظار این بود که به خاک و خون کشیده شدن قامت استوار بزرگ مردانی همچون آیت‌الله بهشتی و ۷۲ همراه او در فاجعه هفتم تیر، راه را بر تزویر ببندد و دیگر کسی نتواند به همان حربه‌ای متوسل شود که امام بارها درباره آن هشدار دادند و درباره عظمت مظلومیت بهشتی نیز شهادت او را در برابر مظلومیت او ناچیز دانستند. انتظار این بود که تفرقه میان علمای دین که نهضت مشروطیت را ابتر کرد و استبداد رضاخانی را بر مردم مسلط نمود، درس بزرگی باشد که در ا نقلاب اسلامی بکار گرفته شود و علمای دین با وحدت و انسجام در برابر دشمنان داخلی و خارجی این انقلاب بایستند و به هیچکس اجازه نفوذ در دژ مستحکم روحانیت را ندهند.
در مرحله بسیار حساس کنونی که دشمنان اسلام و انقلاب برای انتقام گرفتن از ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی درحال صف بندی هستند، وحدت کلمه اقشار مردم به ویژه روحانیت امری ضروری است. حریم همه علمای دین با هر تفکر سیاسی و سلیقه، فقط با این ویژگی که به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی وفادار باشند، باید حفظ شود تا همه بهانه‌ها از دشمنان و از جریان‌های معاند گرفته شود و انقلاب بتواند توفنده و قدرتمند به راه خود ادامه دهد.»

اولویت‌های قضایی
روزنامه جام جم یادداشت صفحه اول خود را به مطلبی اختصاص داده است با عنوان اولویت‌های قضایی به قلم دکتر علی دارابی که متن آن بشرح زیر است: «در ایام هفته قوه قضاییه به‌سر می‌بریم. پس از شهادت آیت‌الله دکتر بهشتی، معمار نوین قوه قضاییه در جمهوری اسلامی در حادثه جانگداز انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت ۷۲ تن از یاران انقلاب اسلامی، این هفته به نام هفته قوه قضاییه نامگذاری شد و هر ساله به این مناسبت مراسم ویژه‌ای برپا می‌شود.
در قوه قضاییه خدمات و تلاش‌های ارزنده‌ای صورت گرفته است اما چرا با تغییر هر رئیس در برنامه‌های ارائه شده واژگانی چون «ویرانه»، «عقب‌ماندگی»، «دور بودن از قضای اسلامی»، «فاصله معنادار میان عدالت و محاکم قضایی» و... دیده می‌شود؟ آیا این عبارات به معنای نادیده انگاشتن خدمات مسئولان قبلی است؟ آیا حجم کارهای انجام شده با آنچه باید صورت می‌گرفت فاصله فراوانی دارد؟ آیا در برهه‌ای شعارزدگی و در مقطعی عمل‌گرایی در اداره این قوه حاکم بوده است؟ پاسخ به این پرسش‌ها و ده‌ها پرسش دیگر که مردم در زندگی روزمره خود با آن سروکار دارند، گویای آن است که قوه قضاییه به نسبت دو قوه دیگر تاکنون نتوانسته است به مطالبات مردم و وظایف محوله و ماموریت‌ها آن گونه که شایسته است جامه عمل بپوشاند. این ضعف‌ها و ناتوانی‌ها به علل و عواملی بر می‌گردد:
در سایه بودن قوه قضاییه نسبت به دو قوه دیگر، ضعف قوه در مبارزه با مفاسد و جلوه‌های آن از جمله تبعیض، بی‌عدالتی، ارتشاء و پارتی‌بازی. همچنین کمبود نیروی متخصص و کارآمد، ضعف نظارتی درون قوه برای صیانت از سلامت کاری قوه، وجود برخی ابهامات در وظایف قانونی از جمله سازوکار ارائه لوایح قضایی و فرآیند تصویب آن در مجلس، تغییرات پی در پی در ساختار قوه و عدم تثبیت نیروها و مدیران، کمبود قضات شجاع و مدیران کارآمد و انقلابی و بالاخره فقدان چشم‌انداز و برنامه راهبردی را باید از مهم‌ترین این اشکالات برشمرد. در دوره ریاست آیت‌الله یزدی و شاهرودی اقدامات خوبی در قوه صورت گرفت که باید آنها ادامه یابد، اما کارهای نشده فراوانی پیش روست.
وجود آیت‌الله لاریجانی که چون اسلاف پیشین از جمع فقهای شورای نگهبان تصدی قوه قضاییه را به عهده گرفت، به همراه انگیزه و نشاط جوانی که کاملاً محسوس است بویژه صلاحیت‌های علمی، اعتقادی و فقهی و حمایت‌های ویژه رهبری و انتظارات افکار عمومی شرایط جدیدی را برای این قوه رقم زده است. وجود مدیران متعهد، کاربلد و انقلابی چون جواد لاریجانی، باقر ذوالقدر، رئیسی، پورمحمدی و اژه‌ای در این قوه انتظارات بیشتری را در این دوره طلب می‌کند. قوه قضاییه اگر بخواهد به جایگاه اصلی خود که «عدلیه» و ملجأ و پناه برای مظلومان و مظهر دفاع از حق و حقیقت است برسد و بتواند پیشگیری از وقوع جرم را به معنای واقعی تبدیل به فرهنگ عمومی کند، باید اولویت‌هایی را در برنامه خود قرار دهد: ارتقای نظام اطلاع‌رسانی و فراهم ساختن سازوکارهای لازم برای کارآمدی و تأثیرگذاری آن بخصوص توجیه و اقناع افکار عمومی، بازتعریف و به‌روز کردن قوانین مقررات و رویه‌های قانونی، مدنی و عرفی برای کاهش روند طولانی دادرسی‌ها و کم شدن پرونده‌های قضایی، توجه بایسته به امر آموزش، تربیت کادر و قضات جوان انقلابی و شجاع و سپردن عرصه‌های مدیریتی و صدور رأی به آنان، پاسداری از فلسفه اصل تفکیک قوا و صیانت از جایگاه قوه قضاییه در ارتباط با همکاری با سایر قوا، از جمله این موارد است. تدوین برنامه‌های عملی برای دفاع از حقوق شهروندی، آزادی‌های مشروع و قانونی و پرهیز از رویکرد انقباضی در عرصه فعالیت احزاب و تشکل‌های سیاسی، مطبوعات و رسانه‌ها، فراهم ساختن سازوکارهای مناسب برای حضور نخبگان و صاحب‌نظران حقوقی و فقهی در قوه با استفاده از آرا و اندیشه‌های آنان در اتاق‌های فکر و شوراهای مشورتی موثر، بازرسی و نظارت موثر و کارآمد و حسابرسی‌های دقیق به گونه‌ای که نظام اجرایی برای بازرسی حساب ویژه‌ای باز کند، برخورد قاطع با پاره‌ای از کژی‌ها در قوه و تعریف مولفه‌های کارآمدی قوه قضاییه در برخورد با مفاسد، تناسب میان کیفر و جرم که بعضا قابل توجیه نیست و بالاخره تحقق عدالت را باید از جمله دیگر اولویت‌های قوه در دوران جدید برشمرد.
مردم انتظار دارند رئیس جدید قوه و تیم همکار ایشان مطالبات عمومی در حوزه عدالت، دفاع از مظلومان، برخورد با مفسدان، حمایت از قانون و پاسداشت ارزش‌ها و گسترش حقوق شهروندی را در جای جای زندگی خود مشاهده کنند. این مطالبات باید به باور عمومی تبدیل شود و گرنه با وعده‌ها و شعارها عملی نمی‌شود.
رئیس محترم قضایی نیک می‌داند فرصت‌ها بسرعت می‌گذرد و زمانه خدمت کوتاه است. خیلی‌ها چشم امید به «عدلیه» دوران آملی لاریجانی بسته‌اند.
اگر می‌خواهیم این امیدها تحقق یابد، لطفا گام اول را در دفاع از آبروی نظام و افراد بردارید که این روزها چوب حراج بر آن زده‌اند.»

باید جامع‌نگر بود
روزنامه آرمان یادداشتی در صفحه اول خود دارد با عنوان باید جامع‌نگر بود به قلم علی‌محمد نمازی نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی که در آن نوشته است: «قاعدتاً هر کلی متشکل از مجموعه‌ای از اجزا است که خصوصیات آن کل شکل گرفته از صفات اجزای خود می‌باشد. این اجزا در ارتباط و تعامل با یکدیگرند و ترکیب متناسب آنها موجب زیبایی کل می‌گردد.به عنوان مثال اقتصاد هر کشوری متشکل از اجزایی مانند: نقدینگی، نرخ تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، نرخ تورم، نرخ بهره بانکی، سیاست‌های پولی، روابط و مناسبات نیروی کار و... است.همانگونه که گفته شد پارامترهای مذکور بر یکدیگر متاثر بوده و تغییر در هر کدام موجب تغییر در دیگر اجزا و کلیت موضوع می‌شود.به عنوان نمونه رشد نقدینگی موجب رشد تورم خواهد شد. همچنین بعضی اجزا تابع جزء دیگر می‌باشند و نمی‌شود یکی را رشد داد و دیگری را کاهش داد و یا ثابت نگهداشت. از جمله این موارد نرخ تورم و نرخ بهره بانکی است.
در کشورهای پیشرفته نرخ بهره بانکی از نرخ تورم تبعیت کرده و به طور معمول نرخ بهره بانکی کمی بیشتر از نرخ تورم است تا سپرده‌گذاری در بانک‌ها به صرفه بوده و ایجاد انگیزه نماید تا نقدینگی موجود در جامعه جذب بانک‌ها شده و سرگردان نبوده و جو کاذب در مورد قیمت‌ها به وجود نیاید.
در گذشته بدون توجه به نرخ تورم تلاش نمودند که نرخ بهره بانکی را کاهش داده و حتی آن را تک رقمی کنند و اکنون به گفته مسئولان دولتی نرخ تورم تک‌رقمی شده، وزیر اقتصاد و دارایی در پاسخ به این سوال که چرا نرخ بهره بانکی کاهش نمی‌یابد می‌گوید: بهره بانکی از نرخ تورم تبعیت نمی‌کند و ما قصد کاهش نرخ بهره بانکی را نداریم. ایشان باید توجه داشت که فاصله غیرمنطقی بین نرخ بهره بانکی و نرخ تورم در حالتی که نرخ بهره کمتر از نرخ تورم باشد به زیان سپرده‌گذاران و برخلاف آن به دریافت‌کنندگان تسهیلات بانکی احجاف خواهد شد.چه کسی پاسخگوی موسسات مالی است که نزدیک به سه برابر نرخ تورم از وام‌گیرندگان بهره دریافت می‌کنند؟مقاومت در برابر این موضوع از دو حالت خارج نیست: یا اینکه نرخ فعلی تورم (۵,۹ درصد) صحیح نیست و یا اگر دولت مصر است که نرخ تورم همین است که اعلام شده، قطعاً سپرده‌گذاری در بانک‌ها کاهش خواهد یافت و عوارض سوء بر اقتصاد ایران خواهد داشت.»

واقعاً من چه‌کاره‌ام
واقعاً من چه‌کاره‌ام عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه شرق است به قلم احمد غلامی که در آن نوشته است: «یه آقایی آمد دم در روزنامه موهای جوگندمی داشت، لاغر و قدبلند بود. گفت: «با آقای... کار دارم.» گفتم: «اینجا نیس.» گفت: مگه از زندان نیومده مرخصی؟» گفتم: «چرا شنیدم اومده ولی با ما ارتباط کاری نداره.» گفت: «می‌تونی آدرس خونه‌ش رو به من بدی؟» گفتم: «آدرسش رو ندارم، همین‌جوری بلدم خودم برم.» گفت: «عکسش رو دیدی؟» گفتم: «آره تو اینترنت دیدم. خیلی لاغر شده بود.» گفت: «شما باهاش آشنا هستین؟» گفتم: «آره از روزنامه... باش آشنا شدم. خیلی آدم سالم و باحالیه.» گفتم: «شما می‌شناسیدش؟» گفت: «نه وقتی زندان بودم به خانواده‌ام خیلی محبت کرده.» گفتم: «به خدا من تلفنش رو ندارم، آدرسش رو هم بلد نیستم.» گفت: «عیبی نداره.» گفتم: «شماره‌تون رو بدین بگم زنگ بزنه.» گفت: «نه ولش کن قسمت نبوده.» گفتم: «اسم شما؟» گفت: «چه اهمیتی داره ولش کن، اصلاً پشیمون شدم اومدم.» گفتم: «چرا؟» گفت: «اومدم اینجا ببینمش وقتی دیدم اینجا نیس دیگه از خیرش گذشتم. سکوت کردم. گفت: «چرا مقاله یا عکسی ازش چاپ نمی‌کنین؟» گفتم: «نمیشه.» گفت: «با این همه محافظه‌کاری که می‌کنین دست آخر روزنامه‌تون رو ببندند که براتون سنگین تموم می‌شه.» گفتم: «ما کار خودمون‌رو می‌کنیم. تاریخ با ما شروع نشده و با ما هم تمون نمیشه.» گفت: «پس رسالت شما چیه؟» گفتم: چرخوندن این چرخ تا جایی که زورمون برسه، هرجا زورمون نرسید ولش می‌کنیم!» گفت: «مراقب باش به عقب نچرخونی.» گفتم: «از اونجا که شما وایسادی قطعاً ما به عقب می‌‌چرخونیم و از اونجا که خودمون وایسادیم به جلو.» گفت: «واقعاً شرم‌آوره، برای هر کاری توجیه پیدا می‌کنین؟» گفتم: «بله!» گفت: «ببخشین عصبانی شدم، شخصیت محافظه‌کار شما آزارم میده.» گفتم: شما اولین نفری نیستین که اینو به من میگه.» گفت: «توی این اوضاع محافظه‌کاری، میشه عافیت‌‌طلبی.» گفتم: «محافظه‌کاری در برابر چی؟» گفت: «حقیقت؟» گفتم: «ترجیح میدم به جای حقیقت راه درست‌رو برم حتی اگه به حقیقت نرسم.» گفت: «بهانه‌س، می‌ترسین.» گفتم: «از چی؟» گفت: «از دست دادن حقوق ماهیانه.» گفتم: «خدا قسمت کنه شما هم حقوق‌بگیر بشین.» خندیدم، ناراحت شد فکر کرد می‌خواهم دستش بیندازم. با عصبانیت گفت: «شما آدم ریاکاری هستین. وقتی نمی‌تونی کار کنی لزومی نداره کاغذ سیاه کنین.» گفتم: «ما فکر میکنیم میشه تا حدودی کار کرد.» و با انگشت شست و سبابه اندازه کوچکی را نشان دادم. دست دراز کردم با او حداحافظی کنم. دستش را خیلی دیر آورد جلو و گفت: «از آدم‌های رذلی که ادای مسیح‌رو در میارن متنفرم.» خیلی عصبانی بود اگر می‌خواستم حرفی بزنم، شاید دست به یقه می‌شد. توی دلم گفتم خدایا عجب اوضاعیه.» نمی‌دانستم چرا باید این همه توهین را تحمل کنم. بغضم گرفته بود وقتی مرد رفت راه افتادم بروم تحریریه که یک نفر صدایم زد: «آقا... آقا» برگشتم، باز خودش بود. توی دلم گفتم: «یا حسین برگشت.» آمد جلو مرا در آغوش گرفت و فشار داد و گفت: بد حرف زدم، ببخشین این روزها خیلی قاطی و عصبانی‌ام. به دل نگیرین.» سکوت کردم. دسته گل پژمرده‌ای را که معلوم بود پشت شیشه ماشین آفتاب خورده و پلاسیده شده جلویم دراز کرد و گفت: «روزتون مبارک.» متوجه نشدم چه می‌گوید هاج و واج نگاهش کردم. گفت: «روز پدر، امروز روز پدره.» گل را گرفتم. یعنی من پیرتر از سنم نشان می‌دهم؟ این موضوع بیشتر از هر حرف دیگرش مرا ناراحت کرد اما به رویش نیاوردم. آمدم توی تحریریه یکی از بچه‌ها گوشی تلفن را دراز کرد و گفت: «چه به موقع اومدین کارتون دارن.» گوشی را گرفتم یکی پشت خط با لحن کاملاً جدی گفت: «می‌خوام با مدیرمسئول صحبت کنم.» گفتم: «تشریف ندارن.» گفت: «شما؟» خودم را معرفی کردم. گفت: «مال هر جناح سیاسی هستین، باشین، اسلام که دیگه جناح سیاسی نیست.» گفتم: «چی شده آقا؟» گفت: «حیا نمی‌کنین عکس این زن‌های بی‌حجاب خارجی رو چاپ می‌کنین.» گفتم: «کدوم صفحه؟» گفت: «صفحه ۱۵۴ مقاله چه بپوشیم! چه نپوشیم!» گفتم: «شما کجا‌رو گرفتین؟» گفت: «مجله» گفتم: «اینجا روزنامه شرقه.» گفت: «چه بدتر؟ غرب، شرق. از همه بدتره.» گفتم: «چیش بدتره!» گفت: «با اون یادداشت‌های سیاسی همه چیر رو زیر سوال می‌برین.» گوشی را قطع کردم. واقعاً مگر من چه کاره‌ام.»

قانون با توصیه اجرا می‌شود؟
قانون با توصیه اجرا می‌شود؟ عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه جهان صنعت است به قلم مژگان فرجی که متن آن در پی آمده است: «هفتم تیرماه سال ۱٣۶۰، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط تروریست‌ها منفجر شد و این اتفاق در حالی روی داد که جمعی از مسئولان نظام همچون آیت‌الله‌ بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور، چهار وزیر، ۱۲ معاون وزیر‏ و ۲۷ نماینده مجلس در جلسه هفتگی حزب حضور داشتند.البته تاریخ‌نگاری و یادآوری مظلومیت شهدای هفتم تیر موضوع این یادداشت نیست ولی نکته جالب توجه آن است که به همین مناسبت هفته‌ای تحت عنوان قوه‌قضاییه در کشور نام‌گذاری شد که هر ساله روسای قوا در آن به ایراد سخنانی می‌پردازند که اگرچه کمتر می‌توان نکته جدیدی در آن دید اما برای خبرنگاران بی‌لطف نیست.
همایش امسال نیز در حالی برگزار شد که هرگاه بحث اجرای قانون به میان می‌آمد هریک از قوا قصد دارند دیگری را مقصر نشان دهد و در این بین مواردی از جمله عدم دقت کافی در تنظیم قانون، کمبود بودجه و ناتوانی اجرا براساس نبود امکانات لازم مورد اشاره قرار می‌گرفت.
البته هفته گذشته تجمعی صورت گرفت که به نوع خود جالب بود. در هفته گذشته شاهد اعتراضاتی از سوی تعدادی از دانشجویان برابر مجلس به مصوبه اخیر آن و رای یک قاضی در دادگاه به نفع دانشگاه آزاد اگرچه با حکم رئیس قوه قضاییه برای بررسی بیشتر آن مجدداً وارد دادگاه شد، بودیم که این امر اتفاقا با اعتراض نمایندگان هم به دلیل توهین به آنان مواجه شد و اعضای خانه ملت مجدداً از دولت خواستند تا قانون مورد احترام قرار گیرد.
بنابراین شاید صحبت روز گذشته احمدی‌نژاد که به قضات توصیه کرد مستقل رفتار کنند بی‌ربط به این قضایا نبود.وی همچنین از دیگر کسان نیز خواست از دور زدن قانون به صورت شیطنت‌آمیز پرهیز کنند. البته علی لاریجانی در مقام ریاست مجلس نیز این اظهارنظر را بی‌جواب نگذاشت و گفت که دولت نباید در کار قوه قضاییه دخالت کند و نمی‌تواند بعضی مقررات را وضع کند که براساس آن مردم محدود شوند.
اما نکته قابل توجه در این سال‌ها که تمام قوا همدیگر را به قانون‌مداری توصیه می‌کنند بنابراین به نظر می‌رسد اجرای قانون و قانون نویسی از مباحثی به شمار می‌رود که ظاهراً با گذشتن بیش از ٣۰ سال از انقلاب اسلامی هنوز داغ و به روز است. پس آیا بهتر نیست به راهکاری موثرتر از همایش بابت اجرای قانون فکر کرد تا سال آینده همایش قوه قضاییه را با نگاهی متفاوت شاهد باشیم.»

نقدینگی و تورم؛ رویکردی دیگر
سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی است با عنوان نفدینگی و تورم؛ رویکردی دیگر به قلم پویا جبل‌عاملی که متن آن در پی آمده است: «شاید اگر بخواهیم یکی از معدود گزاره‌های اقتصادی را نام ببریم که اجماع اقتصاددانان بر آن است، می‌توان از همبستگی مثبت و قوی میان نقدینگی و تورم به خصوص در بلندمدت نام برد. به عبارت بهتر، اگر بازه‌ای مثلاً پنج دهه‌ای را از این دو متغیر در نظر بگیرید، می‌توان با یک مدل خطی ساده نشان داد این رابطه معنی‌دار است. به این اعتبار، شاید کمی‌ غیرعلمی ‌باشد که ادعا شود در یک سال نقدینگی فلان مقدار است و تورم پایین‌تر از آن و به این شکل بخواهیم این رابطه را نقد کنیم؛ البته مشخص است که این بیان هم تنها به خاطر توجیه سیاست‌های انبساط پولی است و باز هم شاید بتوان حق داد به اقتصاد در جا زده‌ای که به جای توسعه بلندمدت، سیاست‌گذارانش مجبورند فکر امروز کنند و‌ای بسا حاضرند برای فرار از فشارهای غیرکارشناسی، از هزینه تورمی‌بلندمدت چشم‌پوشی کنند. این هم یکی از هزاران مشکلی است که در بستر اقتصاد سیاسی کشورهای در حال توسعه بروز می‌کند؛ اما برای چندمین بار، اقتصاد ایران نیازش سرمایه است و این گوهر در آسمانخراش میرداماد موجود نیست. پول و نقدینگی، سرمایه مالی نیستند؛ هرچند شاید شکل ظاهری اینان یکی باشد. در این مجال، راقم در پی تعریف تمایز این دو نیست؛ اما بر سیاست‌گذاران پولی است که آدرس دیگری برای آنانی که به دنبال سرمایه هستند، بدهند؛ هر چند امروز آن آدرس‌ها هم بسته است و هر چه می‌گذرد آدرس‌ها هم گم می‌شود؛ اما این دلیل نمی‌شود اگر سرمایه‌ای نباشد، کام از نقدینگی بگیریم. اقتصاد ایران چون اقتصادهای توسعه یافته نیست که در دوران رکود بتوان با شوک نقدینگی راهش انداخت که رکود مزمن ما از طرف عرضه و فقدان انباشت سرمایه و از طرف آنها کمبود تقاضا است. آمدن سرمایه نیازمند عوامل مختلفی است؛ اما بالاتر از همه داشتن پیوندی ناگسستنی و قوی با اقتصاد جهانی است و تا این نباشد، سرمایه نیست و تنگناهای عرضه سرجایش هست، تولید هم اگر هزاران هزار کارگر آماده به خدمت داشته باشد که حاضر باشند ۱٨ساعت در روز کار کنند، فلج است و رشد اقتصادی مایه شرمساری.
اما از این نکته که بگذریم، مساله قابل توجه دیگر آنکه، اگر حتی بپذیریم نقدینگی می‌تواند در کوتاه مدت، اثر واقعی در اقتصاد - منظور از اثر واقعی تاثیر بر رشد اقتصادی یا بیکاری است - داشته باشد، بسیاری نشان داده‌اند این اثر نامتقارن است؛ به این اعتبار که وقتی اقتصاد در رکود باشد یا رونق، اثر واقعی یک درصد افزایش در نقدینگی، متفاوت است. روی دیگر این مساله آن است که بسته به اینکه اقتصاد در رکود باشد یا رونق، اثر تورمی ‌نقدینگی در کوتاه مدت متفاوت است. از آنجایی که تئوری قابل اتکایی برای این رویکرد وجود ندارد، اغلب اقتصاددانان متوسل به ابزار سنجی برای نشان دادن این اثر نامتقارن می‌شوند و از بردارهای رگرسیونی غیرخطی غیرساختاری استفاده می‌کنند. نگارنده در تحقیقی از این روش برای اقتصاد ایران بهره برد و با تاکید بر اقتصاد نفتی ایران، قیمت نفت را پایه تمایز بین دو وضعیت قرار داد. نتایج نشان داد که حتی اگر قائل به اثرات واقعی نقدینگی در کوتاه مدت مثلا برای سه ماه آتی باشیم، این اثر در قیمت‌های بالای نفتی (تخمین حد مرزی قیمت در حدود ۲۲ دلار به‌دست آمد) بی‌معنی است و تنها وقتی قیمت نفت پایین باشد، در این بازه زمانی بسیار کوتاه تاثیر نقدینگی بر تورم ناچیز است و می‌توان اثر واقعی را انتظار داشت.هر چند می‌توان بر این مدل نقد کرد؛ همچنان که بر هر مدلی، اما این مدل هم با رویکردی جدید، سنجشی بدست می‌دهد که نمی‌توان انتظار اثرات واقعی کوتاه مدت را از نقدینگی به خصوص در قیمت‌های بالای نفتی در اقتصاد ایران داشت.»

سلایق بن‌مایه افتراق
یادداشت صفحه اول روزنامه آفتاب‌یزد مطلبی است با عنوان سلایق بن‌مایه افتراق به قلم داریوش قنبری که در آن آمده است: «احزاب سیاسی که در درون نظام جمهوری اسلامی به فعالیت می‌پردازند از علایق مشترکی برخوردارند که همانا تلاش در جهت افزایش اعتلای نظام و اقتدار ملی وجه مشترک آن را تشکیل می‌دهد. این علایق مشترک که ریشه در متن قانون اساسی دارد مبنای مشترک همه احزاب سیاسی در کشور محسوب می‌شود. فارغ از مبنای مشترک بین احزاب، نوع نگرش و سلیقه سیاسی به متن قانون اساسی مرز بین احزاب را به صورت دقیق و شفاف مشخص می‌کند زیرا بسیاری از احزاب در نوع نگرش به مدیریت کشور و قرائت خاص از میثاق ملی متفاوت هستند که همین بن مایه افتراق بین احزاب است. نگرش خاص نسبت به استراتژی‌های به کار گرفته شده در عرصه سیاست و اقتصاد و برداشت از محدوده آزادی بیان و مطبوعات مساله‌ای است که احزاب بر سر آن اتفاق نظر ندارند و همین موضوع سبب شده که احزاب مختلفی وجود داشته باشند که بتوانند سلایق متفاوت موجود در جامعه را تحت پوشش قرار دهند. وجود سلایق متفاوت در بطن جامعه نه نقطه ضعف بلکه نقطه قوت تلقی می‌شود و مدیریت هوشمندانه اقتضا می‌کند که...
وضعیت به گونه‌ای مدیریت شود که کار به تنش کشیده نشود و پیش شرط تحقق این موضوع ایجاد حداقلی از مدارا و تساهل و تسامح در کشور می‌باشد تا تنش در جامعه جان نگیرد. اگر تدبیر لازم صورت نگیرد برقراری امنیت در سطح جامعه بسیار دشوار می‌شود و جامعه روی وفاق را نخواهد دید و شرایطی حاکم خواهد شد که نه تنها احزاب قادر نخواهند بود تا سخنان همدیگر را بشنوند بلکه تنش در گفتار و کردار پدیدار خواهد شد که در اینصورت کشور روی توسعه را نخواهد دید. وفاق بین احزاب شرایطی را فراهم خواهد کرد که در آن بستر توسعه همه جانبه شکل خواهد گرفت. بر اساس آنچه گفته شد می‌توان این پیش بینی را داشت که احزاب از وضعیت موجود بر سر احزاب تاثیر بگیرند و در درون آنها آرایش جدیدی به وجود بیاید کما اینکه جریان چپ از بطن جریان راست متولد شد بنابراین این احتمال قوت می‌گیرد که بخشی از اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در کنار هم قرار بگیرند.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی