پاسخ عبدالعلی بازرگان به محسن کدیور
انتقادها از ایت اله خمینی اوج می گیرد
•
چگونه میتوان اعدام مخفیانه و بدون وکیل هزاران زندانی موقت را "خطائی نه چندان کوچک" توصیف کرد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۹ تير ۱٣٨۹ -
٣۰ ژوئن ۲۰۱۰
اخبار روز: عبدالعلی بازرگان در مقاله ای، حمایت محسن کدیور از آیت الله خمینی را مورد انتقاد قرار داده و مصائب فعلی کشور را ناشی از «خط» او دانسته است. محسن کدیور اخیرا در نامه ی سرگشاده ای خطاب به حسن خمینی به تجلیل از نقش آقای خمینی پرداخته بود.
به گزارش میزان نیوز عبدالعلی بازرگان در مقاله ی خود تحت عنوان «راه و مدرسه بنیانگذار انقلاب؟؟؟؟» نوشته است:
درسرآغاز نامه مرقوم داشتهاید:
"وقایع ۱۴ و ۲۳ خرداد تهران زنگ خطری بود که خبر ازسقوط ارزشهای اخلاقی و موازین اسلامی در ایران، آن هم در حق بازماندگان و بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی میداد".
به نظر بنده این زنگ خطر از همان آغاز انحراف انقلاب ازاهداف اولیه آن، بیش از سی سال است اتصالی پیدا کرده و مدام آژیرمیکشد! اما یا سلطهگران کر شده و صدای گوشخراش آنرا که با منافع تمامیت طلبانهشان تضاد دارد نمیشنوند، یا ما به آن خو گرفته و عادت کردهایم!؟
از همان روزی که شعار:"حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله"، آرمان "همه با هم" را به "همه با من"، تبدیل و مسخ و منحرف کرد و سیاست سربازخانهای ِ: دولت یکدست، مجلس یکدست، دانشگاه یکدست، ادارات یکدست و... دست اقلیتی را برسرمایههای یک ملت دراز کرد، این زنگ خطر نواخته شده بود. با این تفاوت که حملات شرم آوراخیر به بیت و بازماندگان بنیانگذارجمهوری اسلامی، سرایت ستم را به محور خودیهای سابق و سیر صعودی غیرخودی کردنها نشان میدهد.
درباره بنیانگذاراین نظام نوشتهاید:
" او نظام شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله ایران را با یک انقلاب مردمی سرنگون کرد و نظام تازهای به نام جمهوری اسلامی پایهگذاری کرد..."
بدون آنکه خواسته باشم نقش مبارزات شجاعانه آقای خمینی با استبداد شاهنشاهی درسالهای ۴۱ و ۴۲ و نیزتأثیر قاطعیت و اعتماد به نفس و استحکام ایشان را در رهبری مبارزات ملت ایران در ماههای منتهی به انقلاب بهمن ماه سال ۱۳۵۷ نادیده بگیرم، به خوبی میدانید که انقلاب اسلامی ایران محصول مبارزات یک قرن ملت مظلوم ایران از زمان نهضت مشروطیت به بعد میباشد که حداقل در شش دهه اخیر، از جریان نهضت ملی ایران، به رهبری دکتر محمد مصدق برای ملی کردن صنایع نفت واخراج چپاولگران انگلیسی گرفته تا مبارزات مسلحانه چریکی چپ و راست، طیف گستردهای از ایرانیان درسه نسل، بارمصیبتهای آن را به دوش کشیده و هزاران شهید و دهها هزار زندانی و شکنجه دیده تقدیم داشتهاند تا اسب زین کردهای در دوران تخریبی انقلاب برای تهاجم البته توفندهٔ آقای خمینی علیه استبداد سلطنتی آماده گردد.
جمله به کار رفته در نامه شما ناخواسته و برخلاف باورتان، همان ادعا و ادبیات رسانههای رسمی را تداعی میکند که بنا به فرهنگ شاه یا شیخ پرستی تاریخی، دستاورد تلاشهای یک قرنِ یک ملت را به حساب جاری بنیانگذار انقلاب، یا نهضت روحانیت وابسته به ایشان، واریز مینماید.
جنابعالی به نوهٔ بنیانگذار جمهوری اسلامی توصیه کردهاید دربرابر تحریف "راه و مدرسه" ایشان و میراث معنویاش سکوت نکند. مگر خط امام غیر از"راهی" است که دانشجویان پیروش امروز در زندان و یا بیرون از زندان، چنان شیوههائی را متعلق به دوران گفتمان انقلابی میدانند و عموماً به راه دیگری میروند!؟ و مگر مدرسهاش غیر از همانی است که امروز آقای مصباح طابق النعل بالنعل اداره و تدریس میکند!؟
البته برخی از خوش بینان همچنان به فرازهائی از گفتار یا کردار ایشان که تأیید کنندهٔ مردم سالاری و مهرورزی است استناد میکنند. اما شما خود بهتر میدانید امثال تناقض آشکار میان شعار: "میزان رأی ملت است"! با نظریه ولایت مطلقه فقیه، که نقش مردم را فقط درکشف ولی فقیه!! و تحقق بخشیدن به قدرت سیاسی او میداند و میتواند نماز و روزه و حج و احکامی دیگر را بنا به مصلحت نظام!! و حفظ قدرت تعطیل کند، صدها تناقض و تغییر رأی و برنامه وجود دارد که هرشخص و جریانی میتواند برحسب سلیقه و سیاست خود به آن استناد نماید. اگر قرار بر ارائه سند و استناد به رویه و راه باشد، حاکمیت فعلی و نیروهای سرکوبگرآن دست به مراتب پرتری دارند و به راحتی میتوانند ادعا کنند "راه و مدرسه" امام همین است که ما عمل میکنیم.
به تعبیر امام علی(ع) درنقد یکی از خلفای پیشین:
"از دنیا رفت و مردم را سرگردان در راههای گوناگون رها کرد. به گونهای که نه گمراه راه مییابد و نه ره یافته بر درستی راهش یقین میآورد! (نهج البلاغه خطبه ۲۱۹ یا ۲۲۸).
میدانم که نوشتن نامه برای تأثیر گذاری بربیت و بازماندگان نمیتواند زبان دیگری داشته باشد و جز استناد به جنبههای مثبت چاره دیگری نیست، اما نامه سرگشاده، گیرندگان بیشمار دیگری نیز دارد که چه بسا برداشتهای متفاوتی از قصد و نیت نویسنده بکنند.
این قلم کوچکترین تمایلی به نفی و نادیده گرفتن فضایل فردی اشخاص نداشته و هیچ فایدتی ازاینکار برای ملت نمیشناسد، اما مسئله آقای خمینی مسئلهای شخصی نیست، سایه سیاستهای ایشان بیش از سی سال است بر سر این ملت سنگینی میکند و سرنوشت یک ملت بزرگ را با تاریخ و تمدنی درخشان زیر چترسیاه خود گرفته و آزادی و امنیت را از این مرز و بوم سلب کرده است.
میدانم که نباید ساده زیستی، سربلندی، سازش ناپذیری، شجاعت و تعلق خاطر او به مستضعفان را نادیده گرفت، اما حسن نیت و قصد خدمت کافی نیست، سعه صدر، صداقت دروعده وعمل، صبر و تحمل در برابر مخالفین و رعایت عدل و انصاف درباره آنها، آگاهی و شناخت به مقتضیات زمانه و درک حقوق مردم و حاکمیت ملت نیز از ضروریات شخصیتی است که میخواهد سکان کشتی طوفان زدهای را به عهده بگیرد.
چگونه میتوان نوشت: "کارنامه ایشان دربردارنده خدمات بزرگی به اسلام، تشیع و ایران و نیز چند خطای نه چندان کوچک است"، در حالی که اکثریت مسلمانان، شیعیان و ملت ایران چنین امری را باور ندارند.
حضرت علی(ع) هنگام اعزام مالک اشتر برای فرمانروائی مصر فرمود:
ای مالک، بدان که تو را به بلادی فرستادهام که پیش از تو دولتهای دادگر و ستمگری دیده و مردم به تو با همان چشمی مینگرند که تو درباره رهبران پیش از خود مینگری و در باره تو همان را میگویند که تو درباره آنان میگوئی، جز این نیست که مردمان صالح را از آنچه خداوند بر زبان مردم جاری ساخته میتوان شناخت".
آیا گریز فوج فوج فرزندان این مرز و بوم از اسلام و بیزاری آنها از چنین قرائت خشنی ازدین، که کوچکترین نشانهاش بی تأثیری مبارزه با بدحجابی پس ازسه دهه میباشد، خدمت بزرگ به اسلام است؟
آیا به باد دادن حرمت مراجع، سلب اعتماد بسیاری ازمردم از مبلغان دین و ترویج تعصب و قشریگری و احیاء جهل و خرافات دوران قاجارخدمت بزرگ به تشیع است؟
آیا آوارگی و مهاجرت میلیونها نفر به شرق و غرب عالم، اصرار بر ادامه جنگ بیحاصل دو ملت همسایه مسلمان، پس از آزادسازی خرمشهر، با کارنامهٔ یک میلیون شهید و مجروح و خرابی شهرها و تباه شدن سرمایههای دو ملت بزرگ به نفع ابرقدرتها، که ازهمگی آنها امکان داشت با حسن تدبیرجلوگیری به عمل آورد خدمت بزرگ به ایران است؟
آیا پیمان شکنی با مردم در وعده های قبل از پیروزی انقلاب و پیمان شکنی با کارگزارانی که شروط آنها را برای قبول مسئولیت پذیرفته بود، خدمت به مردم است؟
چگونه میتوان اعدام مخفیانه و بدون وکیل هزاران زندانی موقت را به جرم "سر موضع"! و دگراندیش بودن، با جمله: "خطائی نه چندان کوچک" توصیف کرد؟ در مکتبی که کشتن یک انسان مساوی کشتن همه انسانها شمرده شده است، آیا هرگز واژه "عظیم" هم میتواند بیانگر این جنایت باشد؟
ملت ایران در انقلاب باشکوه خود نظام استبدادی را سرنگون کرد تا از فردسالاری تاریخی نجات یابد. آیا زنده کردن همان شیوه ها درشکلی گسترده تر با استقرار"نظام ولایت مطلقه فقیه" و مسلط کردن بخش طرفدار و تسلیمی از روحانیت بر گرده مردم، در همه شئون سیاسی و فرهنگی و سه قوه مملکت، به عنوان نمایندهٔ امام! و تبعیض طبقاتی و تشدید تفرقه و تشتت میان ملت خطای عظیمی نیست؟
آیا مخالفت با فقه پویا و متناسب با نیازهای زمانه و حمایت از فقه سنتی با تاکید برشعائر و تجلیل و توسعه ظواهر مذهبی، به جای توجه به عمق و اساس دین خطائی فقط "نه چندان کوچک" است؟
جناب آقای دکتر کدیور، شما نیک میدانید وضعیت امروز ایران، بدون آنکه خواسته باشم نقش مردم و فرهنگ استبدادی را نادیده بگیرم، بدون هیچ تردیدی، خوب یا بد، محصول و منتجه سیاستهای آقای خمینی است. آنچه امروز بر سر ملت ایران میآید، ارتباط مستقیم با اندیشه فقهی و سیاسی ایشان دارد. تجربه ولایت مطلقه فقیه که تبلور تئوری آقای خمینی است، هرچند کسانی را به قله قدرت و ثروت رسانده، اما نزد اکثریت ملت ایران آشکارا شکست خورده است.
اگر به مردم سالاری و ضرورت حاکمیت ملت برسرنوشت خویش و آزادی و حق انتخاب مردم باور داریم، موانع بنیادی این آرمان را نیز شایسته است به شفافیت بیان کنیم.
از دیدگاه دینی نیز، اگر به تواتر و تأکید از پیامبر و پیشوایان مذهب نقل شده است که امت اسلام تنها با اتکاء به "کتاب الهی و سنت پیامبر" میتواند به سعادت برسد، و مصلت دین و دنیا تنها در قبول حاکمیت ملت است، دراینصورت چه تردیدی در نفی مطلق راه حلهای مبتنی بر فقاهتهای فردی که براساس تبعیض طبقاتی و تولیت مطلقه یک فرد بنا شده است وجود دارد؟
به باور این قلم ریشه این مصائب، شرک شخصیت پرستی و تفرق وحدت ملی است و راه نجات در توحید کلمه و کلمه توحید خلاصه میگردد.
|