نگاهی گذرا بر ویژگی تقلید و دنباله روی در بین ما


طاهره شیخ الاسلام


• رشد و شکوفایی‌ هر ملتی‌ در گرو خلاقیت‌ افراد آن‌ ملت‌ است‌، و در جوامعی که در آن تقلید و دنباله روی از سنتها، آداب و عادات هزار ساله پیشینیان رایج و مرسوم است، خلاقیت جائی برای بروز پیدا نمی کند و بدون خلاقیت و نو آوری رشدی صورت نخواهد گرفت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۱٨ می ۲۰۰۶


خلق را تقلیدشان بر باد داد     ای   دو صد لعنت بر این تقلید باد
آنکه او از پرده تقلید رست       او به نور حق ببیند آنچه هست  
(مولانا)
 
رشد و شکوفایی‌ هر ملتی‌ در گرو خلاقیت‌ افراد آن‌ ملت‌ است‌، و در جوامعی   که در آن تقلید و دنباله روی از سنتها، آداب و عادات هزار ساله پیشینیان رایج و مرسوم است، خلاقیت جائی برای بروز پیدا نمی کند و بدون خلاقیت و نو آوری رشدی صورت نخواهد گرفت. بعبارت دیگر دنباله روی یعنی درجا زدن و پیشرفت یعنی حرکت و این دو همانگونه که پیداست در تقابل با یکدیگر قرار دارند و بهمین علت است که انتظار پیشرفت در جوامعی که مردمان آن سفت و سخت به آداب و عادات خود چسبیده اند، انتظاری   عبث است.
در این نوشتار با ذکر چند مثال، بگونه ای اجمالی خواهیم دید که چگونه امروزه پیروی از آداب و رسومی   که اجداد ما در راستای رفاه و آسایش بیشتر خود بوجود آورده اند، باعث سلب آرامش و آسایش ما شده و می شوند*:
رسم سوغات بردن: این رسم بزمانی   مربوط می شود که‌ به دلیل نبودن وسایط نقلیه سریع، مسافرتها نه تنها طولانی تر بلکه به ندرت صورت می گرفت. بعلاوه عدم استطاعت مالی مانع از آن می شد که افراد بتوانند به فراوانی و به راحتی سفر کنند. همین شرایط نیز باعث می گردید که کالاهای تولید شده در نقاط مختلف جهان بیشتر در محل تولید خود یافت شوند. در چنین شرایطی هم دادن سوغات و هم گرفتن آن که نشان از شهر و دیاری   دور با مردمانی متفاوت داشت، حادثه ای خوشایند و هیجان‌ انگیز بود.
اما امروزه که مسافرت‌ها سریع تر، فراوان تر و کوتاه‌ مدت‌ تر شده است، بیشتر کالاها در همه مناطق دنیا یافت می شود و بضاعت‌ خرید نیز برای‌ همگان‌ تقریبا بالاتر رفته، دیده می شود که این رسم به قوت خود باقی مانده و بصورت یک وظیفه خود را بر کسانی تحمیل می کند که بهر دلیلی بیشتر به مسافرت می روند. چرا که علاوه بر نگرانی عبور کالاها از گمرک، مشکل می توانند هدیه ای بیابند که تازگی داشته و رضایت خاطر و هیجانی در دریافت کننده آن بوجود آورد.
در مدت اقامتم در خارج از کشور بسیاری از هموطنان را دیده ام که هر چند گاه یکبار برای دیدن اقوام خویش به وطن می روند و نگرانی تهیه سوغات، خوشی دیدار دوستان و فامیل را در آنان تحت الشعاع خود قرار می دهد. این عزیزان از چند ماه مانده به رفتن مترصد یافتن فروشگاههائی می شوند که قیمت اجناس را پایین آورده اند. بعلاوه این مسئله که میزان آبرو و هم چنین مقدار علاقه به اشخاص در جامعه ما، با قیمت سوغات خریداری شده اندازه گرفته می شود به مشکلات حاصل از انجام این رسم می افزاید. این عزیزان چمدانها را با هر زحمت و مرارتی هست پر می کنند و با هزار دلهره و مشکل از گمرک رد می   نمایند. در داخل کشور نیز در بسیاری از مواقع آنطور که خود شاهد بوده ام به دیدار مسافر می آیند، نه از روی   عشق و دلتنگی   که رسم است و نمی   شود نرفت، و هدیه ای برای   او می برند، نه با عشق و مهر که رسم است و نمی   شود نبرد، و از مسافر دعوت به شام و ناهار می کنند، نه از روی   طیب خاطر که رسم است و نمی   شود نکرد. و دوباره چمدانها از هدیه های دریافتی که به " سرراهی" معروف است پر می شود و بر می گردد. صرف نظر از گله ها و دلخوری ها از کم یا زیاد بودن و یا نامناسب بودن هدیه ها و سوغاتها، بسیاری   از کالاهای برده و آورده شده در هر دو سوی مرز پس از مدتی بدور ریخته می شود و آنکه در این میان بهره می برد همان فروشندگان کالا   می باشند و بس.
***
هدیه‌ دادن‌ کار زیبایی   است‌ اگر به‌خاطر عشق‌ و محبت‌ صادقانه‌ باشد و نه‌ به‌خاطر به‌جا آوردن‌ رسم‌. کاری‌ که‌ با عشق‌ انجام‌ می‌شود پاداشش‌ در لذتش‌ نهفته‌ است‌، توقع‌ به‌دنبال‌ نمی‌آورد و ذهن‌ ما را از درگیر شدن‌ در یک‌ معامله‌ می‌رهاند.
رسم اقامت مسافر در منزل دوستان و اقوام: وجود فقر از یک طرف و نبود مسافر خانه و هتل از طرف دیگر باعث می شده است که مسافر به منزل اقوام و آشنایان وارد شده و در آنجا اقامت گزیند. طبیعتا کسانی که جا و فضای کافی برای مسافر داشته و امکانات مالی   آنها اجازه پذیرائی را به آنها می داده است، همیشه از این همجواری لذت کافی می برده اند. اما این میزبانی برای کسانی که جا و امکانات کافی نداشته و ندارند چندان آسان نبوده و نیست. این عمل نیز در شرایطی که هتل و مسافر خانه ای در شهر نباشد و یا اگر باشد شرایط مادی مسافر اجازه این کار را ندهد و یا جای میزبان وسیع و وضع مالی او چنان باشد که متحمل فشارهای کمر شکن نشود بسیار خوب، انسانی‌ و دلپذیر است‌. اما در وضعیتی‌ که‌ میزبان‌ جای‌ کافی‌ ندارد و مسافر از امکانات‌ مادی‌ خوبی‌ برخوردار است‌ و هتل‌های‌خوب‌ و مناسب‌ هم‌ دراختیار است‌، عقل‌ سلیم‌ حکم‌ می‌کند که‌ میزبان‌ و مهمان‌ رنجی‌ را که‌ نباید و نشاید تحمل‌ نکنند، بلکه‌ به‌ پاس‌ داشتن‌ این‌ نعمت،‌ از در جوار هم‌ بودن‌ بدون‌ تحمیل کردن خود بر یکدیگر لذت‌ ببرند. اصولا این تفکر غلط در بین ما رایج است که محبتمان را به یک شخص با میزان زحمتی که برای او می کشیم محک می زنیم حتی   اگر نیازی نیز به تحمل این زحمت نباشد.
براستی ما تا کی بایستی   شاهد صحنه هائی باشیم که میزبان در غیاب مسافر و یا مهمان خود، از تنگی جا و فشارهای   وارده بر خود و خانواده اش شکایت می کند، اما همین شخص هنگامی   که مهمانش می خواهد آنها را ترک کند، با قیافه تاثر بار از او می خواهد که لطف کرده و چند روز بیشتر بماند؟ و تا کی   باید شاهد باشیم اشخاصی که تمایل به رفتن به هتل دارند مجبور شده اند با همسر و فرزندانشان در یک اطاق کوچک در منزل خویشانشان اقامت کنند، چرا که اقوام رفتن آنانرا به هتل توهین به خود تلقی کرده اند؟
انجام‌ یک‌ رسم‌ اجتماعی‌ بایستی‌ آرامش‌، آسایش‌ و لذت‌ هر دو طرف‌ را در پی‌ داشته‌ باشد. اگر در انجام‌ آن‌ فقط‌ آسایش‌ یک‌ طرف‌ نیز حاصل‌ شود، رنج‌ طرف‌ دیگر به‌ هدر نرفته‌ است‌. اما انجام‌ یک‌ رسم‌ که‌ آسایشی برای کسی بهمراه نداشته باشد به‌ معامله‌ای‌ می‌ماند که‌ در آن هر دو طرف‌ متضرر شده‌اند.
رسم به دیدار مسافر رفتن و دعوت کردن از او برای   شام یا ناهار: یکی   از رسمهای خوب ما به‌ دیدار مسافر رفتن‌ و دعوت‌ کردن‌ از او است. این رسم نیز به زمانی بر می   گردد که اولا مسافرت کار آسانی نبود و سفری که امروزه در یک یا چند ساعت با هواپیما صورت می گیرد به زمانی بس طولانی گاه شش ماه تا یکسال احتیاج داشت. و ثانیا فقر و بیماری   و حوادث دیگر باعث می شد که سالم بر گشتن یک مسافر از سفر حادثه ای بزرگ تلقی   شود. بدیدن مسافر می رفتند تا از شهر و دیار و از مردمانی دیگر و از تجارب و خطراتی که با آن مواجه بوده است بشنوند. سوغاتهای از آب گذشته را بگیرند و برای   وارد نشدن فشار مالی به او هدیه ای جایگزین آن کنند.
از طرفی از آنجا که هنوز یکی از عمده ترین و سالمترین سرگرمی های جوامع سنتی و منجمله جامعه ما معاشرت می باشد،   مردم از هر بهانه ای چون آمدن یک مسافر، به‌دنیا آمدن‌ یک‌ نوزاد، خریدن‌ یک‌ خانه‌ و گاهی‌ تخم‌ گذاری‌ یک‌ مرغ‌! برای دیدار یکدیگر   استفاده می کنند. آمدن همسایه ها، دوستان میزبان و سایر اقوام به دیدار مسافر کاری بسیار مطلوب است، بخصوص اگر امکانات‌ تفریحی‌ چون‌ تلویزیون‌، سینما، تئاتر و گردشگاه‌های‌ مختلف‌ و آثار و مناطق‌ دیدنی‌ چندانی نیز وجود نداشته باشد.   دعوت مسافر به شام و ناهار توسط ملاقات کنندگان نیز اقدامی بسیار زیبا و انسانی محسوب می شود، چرا که علاوه بر اینکه باری به اندازه یک شام یا ناهار از دوش میزبان که به خاطر حفظ آبروی خود فشار زیادی را نیز متحمل می شود، بر می دارد، موجب گردهم آیی آنها در مکانی دیگر و احتمالا آشنائی با افراد بیشتری می شود. بدیهی است انجام این اعمال در هر زمان و هر کجا که چنین شرایطی برقرار باشد بسیار نیکو و قابل تقدیر است.
اما متاسفانه امروز شاهدیم که علی رغم بزرگتر شدن شهرها، گرفتارتر شدن خانواده ها، شاغل بودن زنان و کوچکتر شدن خانه ها و بسیاری دیگر از تغییرات این رسم همچنان بقوت خود باقی است. رسمی که بدلیل تغییر شرایط به جای لذت و خوشی، نگرانی برای یک طرف بهمراه می آورد و مزاحمت برای طرف دیگر.
در مدت اقامت خود در سیدنی استرالیا بارها شاهد بوده ام که شخصی پس از سالیان دراز دوری، به دیدار یکی از بستگان نزدیکش آمده است. دوستان میزبان بدون اینکه مسافر را دیده باشند، یکی یکی و دوتا دوتا و گروهی به دیدار او آمده اند و آنها را به شام و ناهار دعوت کرده اند، و با این کار نه تنها مانع از آن شده اند که میزبان و مسافر یا مسافرانش فرصت کافی برای تجدید خاطرات گذشته داشته و از بودن با یکدیگر لذت ببرند، بلکه فرصت دیدار از مناطق دیدنی شهر را نیز از مسافر گرفته اند. فرصتی که در بسیاری از مواقع امکان بدست آمدن مجدد آن پیش نخواهد آمد. دیدار کنندگان نیز از روی ناچاری و فقط باین دلیل که بدیدار مسافر رفتن رسم است و نشان احترام به چنین کاری دست زده اند. مسافرانی را دیده ام که شکایت کرده اند که دیدار کنندگان حتی فرصتی که آنان بتوانند   با ساعت و زمان جدید خود را مطابقت داده و از خستگی و خواب آلودگی بدر آیند را نیز به آنان نداده اند، باین دلیل که زودتر بدیدن مسافر رفتن نیز نشان احترام بیشتر به مهمان و میزبان اوست.
از طرف دیگر در حالیکه گاهی از این دیدارها   و دعوتها در عذابیم اگر یکی از دوستان با لطف خود نخواهد باعث ناراحتی بیشتر ما شود یعنی به دیدار مسافر ما نیاید، این عمل او را بی احترامی به خود به حساب آورده و از او دلگیرمی شویم. در اینجا باز خود را در یک دایره بسته اسیر می بینیم. دایره ای که مانند سایر دوایر اسارتمان فقط بدلیل احترام تلقی شدن بعضی گفتارها و رفتار بوجود آمده است.
رهایی از این اسارت بصورت انفرادی شهامتی می طلبد که در توان همگان نیست، چرا که به متهم شدن به عدم رعایت احترام و سپس منزوی شدن فرد می انجامد. اما بطور حتم می توانیم   این تحول فرهنگی را در محدوده کوچک دوستان نزدیک و اقوام صمیمی با توافق قبلی به اجرا در آوریم. شاید روزی این گروههای کوچک بهم بپیوندند و این فشار اجتماعی از روی دوش بسیاری برداشته شود.
اگر به‌ جا آوردن‌ آداب و رسوم هزاران ساله اجدادی برای‌ ما ایجاد زحمت‌ و نارضایی‌ خاطر می‌کند بایستی بدانیم که‌ تاریخ‌ مصرف‌ آن‌ گذشته‌ است‌.  
اطعام پس از درگذشت عزیزان: این‌ رسم‌ نیز مانند بیش‌تر رسوم‌ ما دلایلی‌ انسانی‌ داشته‌ و دارد. اما امروزه دیده می شود که در بسیاری از مواقع   این رسم نیز از محتوا خالی‌ و به‌ قید و بندهای‌ دست‌ و پاگیر اجتماعی‌ تبدیل شده‌ است‌.
توضیح اینکه مرگ‌ یک‌ فرد بهانه‌ای‌ بوده‌ است‌ برای‌ خانواده‌های‌ مرفه‌ یا نسبتاً مرفه‌ که‌ مساکین‌ را که تعدادشان نیز در کشور فقیری چون کشور ما کم نبوده است، اطعام‌ نمایند. این عمل نیکو با توجه‌ به‌ باورهای‌ مذهبی‌ در جامعه‌ ما که‌ در آن دعای‌ خیر افراد اطعام‌ شده‌ از گناهان‌ متوفی‌ کم‌ کرده‌ و در عذاب‌ آخرت‌ او تخفیف‌ می‌دهد، حتی باعث‌ می‌شده‌ که‌ خانواده‌ها پولی‌ را برای‌ این‌کار ذخیره و یا حتی قرض‌ کنند و عده‌ای‌ مستمندتر از خود‌ را اطعام‌ نمایند. اکنون‌ در بسیاری‌ موارد شاهدیم‌ که‌ این‌ مراسم‌ نه‌ دیگر با اطعام‌ مساکین‌ در ارتباط‌ است‌ و نه‌ شاید کسی‌ به‌ دعای‌ خیری‌ در جهت‌ کم‌ کردن‌ گناهان‌ متوفی‌ چندان‌ اعتقادی‌ داشته‌ باشد. بلکه این اعمال را بدلیل حفظ فرهنگ و آداب و رسوم و به بیان دیگر از ترس حرف مردم و نهایتا حفظ آبروی خویش انجام می دهیم. و از آنجا که مردم‌ نیز میزان‌ علاقه‌ بازماندگان‌ به‌ متوفی‌ را در‌ تعداد بیش‌تر مدعوین‌ و میزان‌ بیش‌تر اغذیه‌ و اطعمه می دانند گاه دیده می شود که غم‌ فقدان‌ عزیزان‌، تحت‌الشعاع‌ نگرانی‌ برای‌ برگزاری‌ یک‌ مراسم‌ آبرومند‌ قرار می گیرد.
همانگونه که مشاهده کردیم فشارهای حاصل از پیروی از آداب و رسوم هزاران ساله را ما خود بر یکدیگر وارد می کنیم. بعبارت دیگر نه دولتها و سیستم های حکومتی در این مسئله نقشی دارند و نه جای پای   ابر قدرتها را در آنها می توان دید. تنها کمی   تفکر ما را به این نتیجه ساده می رساند که با تغییر شرایط اجتماعی، در آداب و رسوم نیز باید تغییراتی حاصل گردد. تغییری که فقط و فقط بدست خود ما می تواند صورت گیرد.
 
سایر آداب و عادات ما بگونه مشروح در کتاب "در اسارت فرهنگ" از آثار همین نویسنده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این کتاب در تهران در انتظار دریافت مجوز است.
 
tshey47@yahoo.com.au