روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ تير ۱٣٨۹ -
۶ ژوئيه ۲۰۱۰
حذف سرمایه اجتماعی عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم منصور بیطرف که در آن نوشته است: «اکنون به نظر میآید بنیان یکی از شاخصههای اصلی کشور ما که همان «اعتماد» است، دارد سست میشود. براساس یکی از تحقیقاتی که بانک مرکزی تحت عنوان «ساماندهی تولید در ایران» کرده است. نشان داده شده که میزان «شاخص اعتماد» درکشور ما به حدود ۱۰ درصد رسیده است. اینکه شاخص اعتماد در گذشته چقدر بوده بهتر است ننویسیم زیرا عدد فعلی را بسیار تأسفانگیز میکند. همچنین براساس این پژوهش «نسبت کسانی که معتقدند صداقت و راستگویی در میان مردم رواج دارد از ۲۰ درصد در سال ۱٣۷۵ به پایینتر از ۱۰ درصد در سال ۱٣٨۲ رسیده است.» این شاخصها را اگر در کنار جدیدترین آمار بانک مرکزی که چکهای برگشتی است، بگذاریم متوجه میشویم «اعتماد» یا همان «سرمایه اجتماعی» در ایران به بحران خود نزدیکتر میشود. آخرین آمار بانک مرکزی در این خصوص نشان میدهد بیش از ۱۲ درصد از چکهای صادر شده در اردیبهشت ماه برگشت خورده و ارزش چکهای برگشتی در دو ماهه اول امسال به حدود چهار هزار میلیارد تومان یا چهار میلیارد دلار رسیده است. در صورتی که این روند ادامه یابد در خوشبینانهترین حالت ارزش چکهای برگشتی در پایان امسال به بیش از ۲۴ هزار میلیارد تومان خواهد رسید که تقریباً بیش از ۱۰ درصد ارزش نقدینگی کشور خواهد بود. این آمار به معنای چیست؟ اگر به این آمار از منظر اقتصادی نگاه کنیم یک مفهوم خواهد داشت و اگر از منظر اجتماعی نگاه کرده شود، یک معنای دیگر. مبلغ چکهای برگشتی به هزار و ۷۱٨ میلیارد تومان رسید که نسبت به فروردین ۷٣ درصد رشد داشته است. اگر از مقایسه دورهای صرفنظر شود، مقایسه دو ماه ابتدایی سال با هم نیز دادههای جدیدی را نشان میدهد. اولین داده به تعداد چکهای صادرشده برمیگردد. تفکیک آمار کلی بانک مرکزی حاکی از آن است که در فروردین دو میلیون و ۶۷۵ هزار برگ چک صادر شده است. اگر روز کاری در فروردین ماه را ۱۵ روز در نظر بگیریم در هر روز ۱۷٨ هزار برگ چک مبادله شده است. ارزش چکها از نظر مبلغ به روایت بانک مرکزی سه هزار و ۲٣۲ میلیارد تومان بوده است. وقتی به ستون اسناد برگشت میرسیم آمار قابل تأمل میشود؛ ٣۰٨ هزار چک برگشتی به ارزش ۱۲۰۰ میلیارد تومان. از منظر اقتصادی چکهای برگشتی و آمار رو به افزایش آن نشاندهنده آن است که ابزار تسهیل بازار کارایی خود را از دست داده است و از بعد دیگر نشاندهنده آن است که پولی در بازار نیست که با آن بتوان خرید و فروش کرد. این امر نشاندهنده آن است که هم قدرت خرید و هم قدرت فروش در میان فعالان بازار و نیز مردم پایین آمده است. این همان نکتهای است که پیش از این دکترحسین قضاوی معاون اقتصادی بانک مرکزی در اردیبهشت ماه در قالب کاهش قدرت خرید مردم به آن اشارهای تقریباً گذرا داشت و در دل آن هشداری نهفته بود که اکنون سر آن باز شده است. ادامه این روند ـ البته در صورتی که دولت نتواند آن را مهار کند ـ برای اقتصاد و جامعهای که در آن زندگی میکنیم، خطرناک است، که این همان بعد اجتماعی چکهای برگشتی است زیرا از نگاه اقتصاد اجتماعی به ویژه اقتصاد بومی ایران، چک یک برگه «اعتماد» در بازار به حساب میآید. بر همین اساس است که برخلاف قانون بازاریها چکهای مدتدار میکشند و گیرنده هم آن را به راحتی قبول میکند. در این مبادله آن شاخصی که میان صادرکننده و دریافتکننده چک نقش بازی میکند همان «اعتماد» است. به همین خاطر است که عنوان دیگر چکهای برگشتی را «شاخص اعتماد» مینامند. حال اگر این اعتماد از بازار گرفته شود ـ آن هم بازار تهران و بازارهای بزرگ کشور ـ دیگر اصلی باقی نمیماند که بازار با آن بتواند به حیات خود ادامه دهد. حال روزی را تصور کنید که در بازار و به نوبه آن در جامعه «اعتماد» جای خود را به «بیاعتمادی» داده باشد، به عبارت دیگر مبنای سرمایه اجتماعی از هم پاشیده شده باشد، در این صورت آیا در آن جامعه امکان رونق و توسعه و پیشرفت وجود دارد؟»
تحریم و ضدتحریم
یادداشت اول روزنامه تهران امروز مطلبی است با عنوان تحریم و ضدتحریم به قلم سیدجواد سیدپور که متن آن در پی آمده است: «حدود ٣۰ سال پیش، بیست و پنجم مهرماه ۵۹، نخستوزیر وقت ایران محمدعلی رجایی برای حضور در سازمان ملل به نیویورک سفر کرده و در آنجا با «کورت والدهایم» دبیرکل سازمان ملل ملاقات میکند. «والدهایم» در آن جلسه از «تحریم وانزوای» ایران سخن میگوید و از سوی نخستوزیر ایران پاسخ میشنود: «انزوای ما در اصل با دولتهایی است که منافع چپاولگرانه در ایران داشتند، با اقمار آنها هم همینطور، ما به این نتیجه رسیدهایم که تا ساختن یک ایران مستقل و مترقی و آزاد در رابطه با معیارهای انقلاب این انزوا تاحدودی اجتنابناپذیر است.» از آن زمان تاکنون مواجهه غرب با انقلاب ایران همواره با همین روش و با همین سبک بوده و هنوز هم از همان ادبیات و از همان شیوه برای محدود کردن انقلاب ایران بهره میبرند. موضوع تحریم یا انزوای ایران که این روزها در رسانههای مخالف نظام مدام «پمپاژ» میشود، مسأله ٣۰ ساله انقلاب است و به امروز و دیروز هم ارتباط ندارد. اکنون به لحاظ تقویمی بیش از ۱۱ هزار روز است که از پیروزی انقلاب ایران میگذرد و در این بین ایران تنها کمتر از ۲۷۰ روز و در همان اوایل انقلاب، مورد تحریم آمریکا و همپیمانانش قرار نگرفته و در تمام این مدت ایران مورد تحریم بوده است. کدام عقلانیت سیاسی میپذیرد سیاستی که ٣۰ سال بر ملتی روا شد و نتیجه نداد، همچنان پابرجا بماند؟ آیا سیاستمداران آمریکایی تاکنون اندیشیدهاند که چرا در این ٣۰ سال نتوانستند به نتیجه برسند؟ آیا همین یک دلیل تاریخی برای باطل بودن روش و اقدامشان بر علیه منافع ملی یک کشور کفایت نمیکند؟ این دیگر شعار نیست بلکه واقعیت است که ساختار نظام اقتصادی ایران با تحریم عجین شده و به یک همزیستی مسالمتآمیز رسیده و هیچ کارشناسی نمیتواند قدرت ایران را در مواجهه با این «جنگ اقتصادی» نادیده بگیرد و از کنار آن به راحتی عبور کند.
سادهترین پیام چنین قدرتی این است که غرب و آمریکا باید بپذیرند که عصر «دیکته کردن» سیاستهای جهانی و منطقهای گذشته و نمیشود یک ملت بزرگ و آزاده را «دیکتهپذیر» کرد.به دلیل همین توهم قدرت تکصدایی است که دولت ایالاتمتحده همواره بزرگترین سهم را در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی بر کل کشورهای جهان داشته است. بهطوری که در دوره ۱۹۱٨ تا ۱۹۹۰ دولت آمریکا مسئول ۷۷ مورد از کل ۱۱۵ تحریم اقتصادی جهان، یعنی ۶۷ درصد کل تحریمها بود، اما در دوره ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ سهم آمریکا در کل تحریمهای اقتصادی جهان به ۹۲ درصد افزایش یافت. تنها در دوره اول ریاستجمهوری بیل کلینتون، دولت آمریکا ۶۱ تحریم اقتصادی (جزیی یا کلی) را علیه ٣۵ کشور جهان با جمعیتی بالغ بر ٣,۲ میلیارد نفر یعنی حدود ۴۲ درصد کل جمعیت جهان تا آنزمان را به اجرا گذاشت.
به معنای دیگر آمریکا حدود نیمی از جمعیت جهان را تحریم کرد فقط به خاطر اینکه مردمانش دوست ندارند قواعد و قوانین ایالاتمتحده را در زندگی عادی خود جاری و ساری ببینند.
گویی «استقلال» جرم جدید دنیایی است که «یکجانبهگرایی» و «تکصدایی» بر آن حاکم است و نمیتواند بپذیرد کشوری بدون پذیرش این صدا به حیات خود ادامه دهد.
در چنین فضایی اگر آمریکا و غرب تصور میکنند که در «جنگ اقتصادی» بر علیه منافع کشورمان، ایرانیان دست روی دست میگذارند سخت در اشتباه هستند. هر تحریمی ضدتحریمی دارد و ایران در این زمینه کاملاً هوشیار است.»
بازی «برد ـ برد» با ترجمه
به زبان بینالمللی
روزنامه آفتاب یزد یادداشت صفحه اول خود را اختصاص به مطلبی داده است با عنوان بازی برد ـ برد با ترجمه به زبان بینالمللی که در آن نوشته است: «در هر نوع مذاکرهای دوطرف وجود دارد و هیچگاه اینگونه نبوده که یک طرف شرط بگذارد و هرآنچه را که او میخواهد طرف مقابل تمکین کند. اساساً یکی از اشکالاتی که به ۱+۵ وارد است یک جانبه گرایی آنها در برخورد با کشورهای دیگر از جمله ایران است که طبیعتاً ما نیز نباید این طور با گروه ۱+۵ برخورد کنیم و انتظار داشته باشیم که آنها هرچه گفتیم، بپذیرند. اقدام مثبتی که ایران در صدور بیانیه تهران انجام داد استحقاق واکنش مثبت از سوی غرب را داشت اما متاسفانه در عمل مشاهده شد که نه تنها با چنین واکنشی از سوی غرب مواجه نشدیم بلکه قطعنامه تحریمی هم علیه ایران صادر کردند. براین اساس رئیسجمهور کشورمان این حق را قائل بود که به غربیها بفهماند پاسخ منفی آنها به بیانیه تهران با پاسخ منفی ایران مواجه خواهد شد. راه حل دیگری برای ایران جز مذاکره کردن با غرب وجود ندارد. البته این در صورتی است که غربیها بخواهند به نتیجهای مورد توافق دو طرف برسند. آمریکائیها نمیخواهند با ایران به نتیجهای مورد توافق طرفین برسند زیرا اگر چنین بود آنها بعد از صدور بیانیه سه جانبه تهران به دنبال صدور قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران نمیرفتند. کشوری مانند ایران که حتی فراتر از «ان.پی.تی» اقداماتی را در راستای شفاف سازی فعالیتهای هستهای خود انجام داده است، که به عنوان مثال میتوان به گزارش سازمان انرژی اتمی کشورمان مبنی بر انجام ۴ هزار نفر ساعت کار نظارت بر روی فعالیتهای هستهای ایران از سوی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همچنین انتشار ۲۱ گزارش از آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر عدم انحراف ایران از فعالیتهای صلحآمیز هستهای اشاره کرد، اما متاسفانه در مقابل مشاهده میکنیم غرب علیه ایران ۶ قطعنامه که دو تای آن توصیهای و چهار تای آن تحریمی بوده است را صادر میکند. این در حالی است که اسرائیل قوانین «ان.پی.تی» را نپذیرفته و هم اکنون ۲۰۰ کلاهک هستهای دارد و جامعه جهانی در برابر آن سکوت اختیار کرده است و هیچ واکنشی از خود نشان نداده است. غربیها باید تکلیف خود را با «ان.پی.تی» مشخص کنند یعنی که گفتگوها به نتیجه برسد یا اینکه میخواهند موضوع را کش دهند تا تحریمها علیه ایران تشدید کنند. باید از قبل هدف گفتگوها مشخص باشد تا به نتیجه برسیم نه اینکه مذاکره را فقط برای مذاکره انجام دهیم. ایران در چارچوب قوانین «ان.پی.تی» تأکید بر استفاده از سوخت هستهای دارد که لازمه آن نیز داشتن چرخه سوخت هستهای در داخل کشور است. البته به نظر میرسد که هدف غرب توقف غنی سازی اورانیوم در ایران است.
به هیچ وجه نباید مذاکرات با غرب را
از دست بدهیم. البته مذاکرهای برای ما مهم است که تأمینکننده منافع ملی مان باشد نه مخل آن. به عبارت دیگر باید خواستههای خود را با اقتدار و با زبان بینالمللی مطرح کنیم تا دنیا حرف ما را بفهمد در غیر این صورت اگر ما دائما بخواهیم حرف خود را بزنیم و انتظار داشته باشیم که آنها هم حرف ما را بپذیرند به جایی نخواهیم رسید. نباید حالت بن بست در مذاکره با غرب بوجود بیاوریم. به نظر میرسد که باید طرحها و برنامههای تازهای را دردستور کار قرار دهیم زیرا ایران تنها با داشتن برنامههای جدید خواهد توانست به اهداف خود برسد. این طرحها و برنامههای جدید باید درعین حال که به منافع سایر کشورها احترام میگذارد در راستای منافع ملی کشورمان نیز باشد. به عبارتی دیگر برنامهها وطرحهای جدید باید براساس بازی «برد- برد» با غرب باشد تا دو طرف از آن منتفع شوند. درحقیقت یک را ه حل میانه که تامین کننده خواستههای دو طرف است میتواند در این زمینه مثمر ثمر باشد و انشاءالله مردم ایران با قدرت دیپلماسی دولت به حق خود در انرژی هستهای صلحآمیز خواهند رسید.»
تهدید یا فرصت
تهدید یا فرصت عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری است به قلم دکتر رضا جلالی که متن آن در پی آمده است: «اوباما رئیسجمهور آمریکا در هفتهای که گذشت با امضای خود بر تحریم فراگیر ایران به ادعای خود قلب برنامهای هستهای ایران را هدف قرار داد و اتحادیه اروپا نیز از آن حمایت کرد. در پی چهارمین تحریم ضد ایرانی از سوی شورای امنیت، مجلس سنای آمریکا از ۱۰۰ عضو با ۹۹ رای و مجلس نمایندگان (کنگره آمریکا) با ۴۰٨ رای به تحریم فراگیر هستهای ایران رأی مثبت دادند و اوباما نیز با امضای خود مهر تأییدی بر این آرا زد. نگارنده این سطور در ٨ سال گذشته در دوران حاکمیت اصلاحطلبان در سلسله یادداشتها و سرمقالههای روزنامه مردم سالا ری تحت عناوین دست یابی ایران به انرژی اتمی، رهایی از بن بست یا تداوم تهدید در تذکرات مکتوبی به دولتمردان وقت جمهوری اسلا میایران اخطار کرد که اگر فرصتهای مغتنم راجع به پرونده جنجالی هستهای ایران را قدر ندانیم، به مرور زمان تبدیل به تهدیدات فراگیر علیه منافع ایران خواهد بود. اکنون که هنوز فصلی از دهمین بازنگری NPT، معاهده منع گسترش سلا حهای هستهای و تسلیحا ت غیر متعارف از طرف نمایندگان سیاسی، دستگاههای دیپلماسی جهان در مقر دائمی سازمان ملل متحد، سپری نشده است،... ضرباهنگ معکوس از دست رفتن برخی فرصتهای مغتنمی موجب شد تا بار دیگر ائتلا ف ۱+۵ با میدانداری دستگاه سیاست خارجی آمریکا بر طبل قلدرمابی بکوبد. اکنون نوک فلش دارندگان حق وتو فشار خویش را بر روی مردم حقطلب و عدالتجوی ایران اسلامی متمرکز کردهاند. لذا همگان بایستی توجه خاص خویش را بر حفظ عزت و کرامت انسانی و اسلامی مردم شریف ایران متمرکز کنیم و در مقابل تهدیدات قدرتهای زورمدار غربی به منظور حفظ منافع ملی جمهوری اسلامی با زیرکی و هوشیاری مصداق حدیث شریف مولای متقیان حضرت علی(ع) باشیم که فرمودند: (المومن کیس) مومن زیرک و باهوش است. مگر نمیتوان اختلافات داخلی را در شرا یط تهدیدهای بیگانگان به فراموشی سپرد.»
برائت از افراطیون
سرمقاله روزنامه رسالت مطلبی است با عنوان برائت از افراطیون به قلم محمدمهدی انصاری که در آن آمده است: «هر چند پس از دو رویداد تاریخی و تعیین کننده ۹ دی و ۲۲بهمن، فضای ملتهب و غبارآلود سیاسی ناشی از مسائل فتنهآلود سال گذشته به محاق رفت و اراده شوم و ماهیت فتنهگران سیه روی و سیاسیون سادهاندیش بر همگان هویدا گشت، اما طی چند هفته اخیر شاهد پسلرزههای همان فتنه تلخ و البته درهم شکستهای هستیم که متأسفانه به صورت افراطگری و تندروی در رفتارها و موضعگیریهای بعضی افراد و خواص بروز و ظهور یافته است.
«اخلاق سیاسی» و «تقوای سیاسی» در جامعه اسلامی حکم میکند انسانهای دور اندیش و عقلای قوم برای سرکوب همیشگی فتنه و کور کردن زمینههای آن از مرزهای تقوا و دیانت خارج نشده و «سیاست و سیاستورزی» را در نظام اسلامی آن گونه که باید «عین دیانت» ما باشد، پیشه خود سازند.
دیانت ما نیز آن گونه که در سیره نبوی و در مشی علوی نمود یافته، مملو از اخلاق و گذشت و بزرگ منشی است. رفتار و کردار امام راحل و لحظه لحظه بیست سال رهبری عالمانه و مجاهدانه جانشین بر حق ایشان نیز همین منوال را به اثبات رسانده که مدیریت و سیاست ورزی در جمهوری اسلامی ایران باید منطبق بر اصول دینی و ارزشهای اخلاقی و موازین انسانی باشد. در این رویکرد خروج از این اصول مساوی خواهد بود با خودپرستیها و دنیا دوستیها و سایر لغزشهایی که در وادی پیچیده قدرت و سیاست اجتناب ناپذیرند.
مدتی است فضای مبتنی بر تند خویی و بداخلاقی و افراطکاری بر برخی مناسبات سیاسی و جناحی کشور و در بین گروهی از نخبگان سیاسی حاکم گشته که مظاهری چون انگ زنی، شکاف و شقاق میان افراد و جریانات و تشدید واگراییها و... را در پی داشته است. به نام تبیین فتنه و یا برای پاسداشت حریم ولایت و یا برای دفاع از ملت و با دستاویز قرار دادن عناوینی از این دست، به همه چیز و همه کس حمله میشود! طوری افراد را بمباران تبلیغاتی میکنند که اساساً از حیز انتفاع خارج شوند! انواع و اقسام بر چسبها به افراد الصاق میشود که البته بسیاری از اینها دون شان نظام اسلامی است.
برخی کینهها و لجاجتهای گروهی و شخصی حتی بر روابط قوای سهگانه اثر گذار میشود و تعامل آن را تحتالشعاع قرار میدهد. نکته اینجاست که این افراطگریها وتند خوییها از سوی افرادی است که با صبغه صادقانه و نیت مومنانه به میدان نیامدهاند و برای مقاصد خاص سیاسی و دنیوی این چنین بر تنور التهاب و افراط میدمند. اینها غافلند از اینکه شعلههای آتش تنور افراط بسیار سهمگین و فتنهآفرین است.
البته همین جا باید تاکید شود خواص و سیاسیونی که در پی حوادث عبرتآموز سال ٨٨ از رهبری و مردم فاصله گرفتند و رفتار و گفتار و سکوت و غیبت ایشان در حقیقت جفای نابخشودنی به ملت و انقلاب بوده و هست باید در حال و آینده تاریخ این کشور رسوا شوند و قطعاً تبیین زمینههای انحراف و اسباب خیانت آنها در چارچوب افراط گری تحلیل نمیشود. واکاوی خیانتورزی خواص موصوف برای ملت شریف ایران بسیار ضروری است کما اینکه خود این افراد امروز چنان به سیهروزی افتادهاند که مفری جز ایستگاه زندگی ندارند، شاید که از بد فرجامی پایان عمر نجاتشان دهد... بنابراین روی سخن ما در این نوشتار متوجه آنانی است که علیرغم هشدارها و تذکرات صریح رهبر معظم انقلاب، از اخلاقیات فاصله گرفتهاند و در بیان و بنان خود راه تندروی و بی تقوایی را دنبال میکنند.
انتظار این است که افراد تندرو در هر لباس و مقام و موقعیتی که هستند، از سیستم تأثیرگذاری بر افکار عمومی و ایفای نقش در شئون تصمیمسازی و تصمیم گیری حذف شوند. نظام اسلامی هیچ نیازی به افکار متصلب، دگم و بسته و انسانهای کوتهاندیش نداشته و ندارد و آینده این انقلاب و نظام نیز با بزرگاندیشی، اعتدال و دوراندیشی رقم خواهد خورد....»
فردمحوری برنامه پنجم
روزنامه جهان صنعت در صفحه اول خود یادداشتی دارد با عنوان فردمحوری برنامه پنجم به قلم خاطره وطنخواه که در آن نوشته است: «تکلیف برنامه پنجم چه میشود؟ این سوالی است که این روزها در محافل کارشناسی شنیده میشود و باعث تأسف است که بگوییم کمتر کسی نسبت به سرنوشت برنامه پنجساله آینده واکنش نشان میدهد. چه کارشناسان اقتصادی آنقدر بیمهری در سالهای اخیر دیدهاند که رغبتی به طرح دیدگاههای خود درباره برنامه پنجم ندارند این بیمیلی اگرچه تا به امروز در بین کارشناسان اقتصادی مطرح بوده اما برخوردهای اخیر با گزارشهای رسمی سازمانهای حکومتی چون سازمان بازرسی، مرکز پژوهشهای مجلس یا حتی بانک مرکزی نشان میدهد که متأسفانه کار جمعی و مشارکت اجتماعی به حاشیه رفته است هرچند که این موضوع همواره از سوی رئیس جمهور بارها تکذیب شده اما همچنان ابهامهای بسیاری درباره تیم مشورتی اقتصادی رئیس جمهور وجود دارد که ایشان با چه کسانی برای برنامههای اقتصادی خود مشورت میکنند که این میزان هجمه متوجه برنامه پنجم شده و هنوز هم ادامه دارد واضح است که آقای احمدینژاد اقتصاددان نیست، خود نیز ادعایی دراین رابطه ندارد آیا یا ایشان چنین برنامهای که باید نقشه راه پنج سال آینده کشور را ـ با وجود موانع بسیار ـ مشخص کند، اجرایی میداند؟ تردیدی نداریم که آقای احمدینژاد خود را بینیاز از مشاوره اقتصاددانان نمیداند از همینرو امیدواریم طی روزهای آینده با اصلاحاتی که کمیسیون ویژه روی این برنامه در مجلس انجام میدهد، موافقت کنند تا شایعه فرد محوری در برنامه پنجم که این روزها به شدت در محافل دهان به دهان میچرخد، تبدیل به یقین نشود.»
حد تو رثا نیست
روزنامه همشهری در یادداشت خود مطلبی دارد با عنوان حد تورثانیست به قلم یاسر هدایتی که متن آن بشرح زیر است: «معنویت ایرانی، مفهومی آمیخته با اصالتی عقلانی و جلوهای ایمانی است. این معنویت در بزنگاههای مختلف تاریخی، تجلیهای گوناگونی داشته است. یکی از سرنمونهای تجلی این معنویت، مرجعیت شیعی است که در تاریخ بشکوه خود حماسهآفرینی بسیاری داشته است. این حماسهآفرینی در آزاد منشی و آزاداندیشی مرجعیت شیعه و تلاشهای ایشان گواه تاریخی فراوان دارد. متفکر شهید، مرتضی مطهری در توصیف تفاوت مرجعیت شیعی و بهطور کلی نهاد روحانیت در جامعه شیعی و همینطور مفتیگری و روحانیت در میان اهل سنت و جماعت به نکتهای بسیار ظریف اشاره میکند؛ اینکه نهاد روحانیت و مرجعیت در شیعه به هیچ عنوان وابستگی دولتی ندارد و از همین رو بسیار آزاداندیشانهتر از نهاد افتاء اهل سنت (به مثابه وابستگی جامعالازهر به دولت مصر) میتواند فعالیت دینی و اجتماعی و فرهنگی داشته باشد. اما این مقدمه بهانهای است در سوگداشت و ثلمه از دست رفتن یکی دیگر از مهین مردان مرجعیت شیعه؛ یعنی علامه سیدمحمدحسین فضلالله؛ مردی که سرانجام پس از حدود ۷۵ سال سپریکردن اوقات به تعلم و تعلیم و تهذیب، باقی روزگار را به روزگار داران سپرد و رفت.
مرجعیت شیعه در لبنان جدای از دست دادن یکی از ستونهای فقاهتی خود، با این مصیبت، یک متفکر اصیل اسلامی و جامعالاطراف را نیز از دست داد؛ علامهای که پدر معنوی حزبالله لبنان نیز محسوب میشود و البته به مثابه واسطهای بود میان نسل استادان سترگ خود که همگی از بزرگان مرجعیت معاصر شیعه محسوب میشدند و شاگردان اکنونی خود که مردان علم و عمل و جهاد و شهادت در جبهه شیعیان لبنان بودند و هستند. در ترسیم این وجه از زندگی علامه سیدمحمدحسین فضلالله باید اشاره کرد به شاگردی ایشان در سالهای جوانی نزد استادان بزرگی چون آیتالله سیدابوالقاسم خویی، آیتالله سیدمحسن حکیم، آیتالله سیدمحمود شاهرودی، شیخ صدرا بادکوبهای و دیگر اعاظم علما. ظریف این نکته که با دقت در نام این اساتید بزرگ میتوان نقش فرهنگ معنوی و مذهبی ایرانی را در شکلگیری اندیشه علامه فضلالله به تماشا نشست تا جایی که به تبعیت از مراجع بزرگ شیعه در سیر تلمذ علامه فضلالله نیز میتوان به فرا گرفتن دروس اسفار و فلسفه صدرایی به سفارش آیتالله خویی اشاره کرد.
انتشار و راهاندازی مجلهای فرهنگی - اسلامی در سال ۱٣٨۰ق در نجف به همراهی شهید سید محمد باقر صدر و شیخ محمد مهدی شمسالدین و سرمقاله نویسی برای آن مجله با عنوان «کلمتنا» از نخستین گامهای علامه فضلالله بود.
ایجاد جنبش اسلامی شیعی در عراق با نام حزب الدعوهالاسلامیه و تألیف کتابهای «قضایانا علی ضوءالاسلام» و «اسلوب الدعوه فی القرآن» از جمله گامهای مهم بعدی علامه فقید بود. همچنین تأسیس حوزههای علمیهای چون «المعهد الشرعی» در شهر بیروت و حوزه علمیه ویژه بانوان، همین طورایجاد حوزهای در صور و حوزه المرتضی در دمشق (سیده زینب) و تأسیس مستشفی بهمن (بیمارستان بهمن) در بیروت و مستشفی السیده زهرا(س)در جبل عامل از جمله فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ایشان است.
اما یکی از مشهورترین فعالیتهای سیاسی اجتماعی علامه فضلالله تشکیل هسته اولیه حزبالله لبنان و ساختار تشکیلاتی آن متشکل از اسلامگرایان و نیروهای حزبالدعوه به رهبری ایشان بود و اینگونه بود که شاگردانی چون شهید شیخ راغب حرب، شهید سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله را بهعنوان زبدهترین و تأثیرگذارترین چهرههای لبنان تربیت کرد؛ شاگردانی که در علم و عمل پیرو استاد بزرگ خود بودند و البته هستند.
با این اوصاف است که باید در رثای چنین عالم فقیدی از مرجعیت بزرگ شیعه که در کنار همه این اوصاف درکارنامه خود بیش از ۷۰ عنوان تالیف علمی اصیل را نیز زیبنده دارد، بهخود جرأت داد و گفت: حد تو رثا نیست؛ عزای تو حماسه است.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|